1404/07/26
بسم الله الرحمن الرحیم
روایات قرعه - قرعه، تفویض ثانویه/قرعه /بانکداری اسلامی
محتويات
1- بحث اخلاقی (اخلاق نبوی صلیاللهعلیهوآله)1.1- خلاصه مباحث گذشته از روایت
1.2- نکات مربوط به روایت
2- گزیده جلسات گذشته
3- روایات قرعه
3.1- روایت اول
3.2- روایت دوم
3.3- بیان روایت
4- مشروعیت قرعهی ابتدایی
5- قرعه، قاعده عرفی - شرعی
6- تفویض با قرعه، سبب رسیدن به واقع
7- تفویض در مسائل سلوکی و عرفانی
8- قرعه، تفویض ثانویه
9- تفویض، مشترک بین عرفان و مسائل فقهی
10- نزدیک بودن به عدالت از طریق قرعه، نسبت به راههای دیگر

موضوع: بانکداری اسلامی/قرعه /روایات قرعه - قرعه، تفویض ثانویه
1- بحث اخلاقی (اخلاق نبوی صلیاللهعلیهوآله)
قَالَ الْحَسَنُ: «فَكَتَمْتُ هَذَا الْخَبَرَ عَنِ الْحُسَيْنِ زَمَاناً ثُمَّ حَدَّثْتُهُ فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَبَقَنِي إِلَيْهِ وَ سَأَلَهُ عَمَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَأَلَ أَبَاهُ عَنْ مَدْخَلِ النَّبِيِّ وَ مَخْرَجِهِ وَ مَجْلِسِهِ وَ شَكْلِهِ فَلَمْ يَدَعْ مِنْهُ شَيْئاً قَالَ الْحُسَيْنُ سَأَلْتُ أَبِي عَنْ مَدْخَلِ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ كَانَ دُخُولُهُ لِنَفْسِهِ مَأْذُوناً لَهُ فِي ذَلِكَ فَإِذَا أَوَى إِلَى مَنْزِلِهِ جَزَّأَ دُخُولَهُ ثَلَاثَةَ أَجْزَاءٍ جُزْءاً لِلَّهِ تَعَالَى وَ جُزْءاً لِأَهْلِهِ وَ جُزْءاً لِنَفْسِهِ ثُمَّ جَزَّأَ جُزْأَهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ فَيَرُدُّ ذَلِكَ بِالْخَاصَّةِ عَلَى الْعَامَّةِ وَ لَا يَدَّخِرُ عَنْهُمْ مِنْهُ شَيْئاً وَ كَانَ مِنْ سِيرَتِهِ فِي جُزْءِ الْأُمَّةِ إِيثَارُ أَهْلِ الْفَضْلِ بِإِذْنِهِ وَ قَسَّمَهُ عَلَى قَدْرِ فَضْلِهِمْ فِي الدِّينِ فَمِنْهُمْ ذُو الْحَاجَةِ وَ مِنْهُمْ ذُو الْحَاجَتَيْنِ وَ مِنْهُمْ ذُو الْحَوَائِجِ فَيَتَشَاغَلُ وَ يَشْغَلُهُمْ فِيمَا أَصْلَحَهُمْ وَ أَصْلَحَ الْأُمَّةَ مِنْ مَسْأَلَتِهِ عَنْهُمْ وَ إِخْبَارِهِمْ بِالَّذِي يَنْبَغِي وَ يَقُولُ لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْكُمُ الْغَائِبَ وَ أَبْلِغُونِي حَاجَةَ مَنْ لَا يَقْدِرُ عَلَى إِبْلَاغِ حَاجَتِهِ فَإِنَّهُ مَنْ أَبْلَغَ سُلْطَاناً حَاجَةَ مَنْ لَا يَقْدِرُ عَلَى إِبْلَاغِهَا ثَبَّتَ اللَّهُ قَدَمَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يَذْكُرُ عِنْدَهُ إِلَّا ذَلِكَ وَ لَا يَقْبَلُ مِنْ أَحَدٍ غَيْرِهِ يَدْخُلُونَ رُوَّاداً وَ لَا يَفْتَرِقُونَ إِلَّا عَنْ ذَوَاقٍ وَ يَخْرُجُونَ أَدِلَّةً فُقَهَاءَ فَسَأَلْتُهُ عَنْ مَخْرَجِ رَسُولِ اللَّهِ كَيْفَ كَانَ يَصْنَعُ فِيهِ فَقَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ يَخْزُنُ لِسَانَهُ إِلَّا عَمَّا يَعْنِيهِ وَ يُؤْلِفُهُمْ وَ لَا يُنَفِّرُهُمْ وَ يُكْرِمُ كَرِيمَ كُلِّ قَوْمٍ وَ يُوَلِّيهِ عَلَيْهِمْ وَ يُحَذِّرُ النَّاسَ وَ يَحْتَرِسُ مِنْهُمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَطْوِيَ عَنْ أَحَدٍ بِشْرَهُ وَ لَا خُلُقَهُ وَ يَتَفَقَّدُ أَصْحَابَهُ وَ يَسْأَلُ النَّاسَ عَمَّا فِي النَّاسِ وَ يُحَسِّنُ الْحَسَنَ وَ يُقَوِّيهِ وَ يُقَبِّحُ الْقَبِيحَ وَ يُوهِنُهُ مُعْتَدِلَ الْأَمْرِ غَيْرَ مُخْتَلِفٍ لَا يَغْفُلُ مَخَافَةَ أَنْ يَغْفُلُوا أَوْ يَمِيلُوا وَ لَا يَقْصُرُ عَنِ الْحَقِّ وَ لَا يَجُوزُهُ الَّذِينَ يَلُونَهُ مِنَ النَّاسِ خِيَارُهُمْ أَفْضَلُهُمْ عِنْدَهُ وَ أَعَمُّهُمْ نَصِيحَةً لِلْمُسْلِمِينَ».[1]
1.1- خلاصه مباحث گذشته از روایت
خدا را شاکریم که در محضر کلمات اولیای الهی هستیم. در بیان حدیثی بودیم که در عیون اخبار الرضا (علیهالسلام) آمده است. این حدیث همچنین در کتاب مکارم الاخلاق هم آمده است. حدیث خوبی است. از حِلیَهی رسول الله و سیره نبی (صلیاللهعلیهوآله) و برنامههای علمی و عملی ایشان بود. حدیث از احادیثی است که واقعا باید برایش برنامهریزی کرد. اولا راجع به شخصیتی است که شخصیت اول عالم وجود است.
1.2- نکات مربوط به روایت
چند نکته گفتیم که قابل استفاده است:
• این حدیث، هم حسنی است و هم حسینی. امام حسن (علیهالسلام) از هند بن ابی هاله – داییشان - که وصاف نبی (صلیاللهعلیهوآله) بود، این حدیث را نقل کردند و امام حسین (علیهالسلام) نیز از پدر بزرگوارشان نقل کردند.
• فقرهی: «جزّء أجزائه ثلاثه أجزاء: جزء لله. وجزء لاهله ، وجزء لنفسه»، بیانگر این مطلب است که هر انسانی در برنامه وجودی و ماهوی خود باید وقتش را میان خلق و مردم و میان اهل و بستگان تقسیم کند. اگر کسی قرار باشد موفق باشد، باید این سه تقسیم را داشته باشد. « من أصلح فی ما بینه و بین الله أصلح الله فی ما بینه و بین الناس».[2] مردم، بستر ظهور ما هستند. در این مثلث، زاویهی علو ما به سمت حضرت «الله» است. مثلث طاغوتی داشتیم که میگفتند: خدا، شاه، میهن. مثلث لاهوتی، خدا، خود، خلق است.
• ایشان در ارتباط با مردم تدبیر میکردند. رعایت عدالت و تقدم و تأخر. خیلی از کسانی که شعار عدالت میدهند، موفق نیستند. عدالت اجتماعی و عدالت خانوادگی داریم. عدالت به معنای تساوی نیست. عدالت به معنای این است که هر چیزی را به نیاز افراد تقسیم کنیم. همین که حضرت وقتشان را بین خواص و عوام تقسیم میکردند، این عدالت است. برای دینداران و خواص باید وقت خاص قرار دهیم. چند همسری هم تقسیم به تساوی نیست. مثلا دو پیراهن یک رنگ نباید برای هر دو همسر گرفت؛ شاید دیگری نپسندد؛ بلکه باید به یک میزان هزینه کند و خود انتخاب کنند.
• نظم باطنی و روحی و اجتماعی و خانوادگی و الهی را با هم تنظیم میکردند. در ورود و خروج حضرت بودیم. انشاءالله ادامه روایت برای جلسه بعد. این روایت، منشور الهی - تربیتی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و سیر تربیتی ایشان است.
2- گزیده جلسات گذشته
در احادیث قرعه بودیم. در حدیث: «لیس مِن قَومٍ فَوَّضُوا أمرَهُم إلی اللهِ ثُمَّ اقتَرَعُوا إلّا خَرَجَ سَهمُ المُحِقِّ». آیا بر اساس این روایت میتوان گفت که قرعه حقانیت دارد و ما را به واقع میرساند؟ قرعهی جناب طیار و زراره را بیان کردیم؛ به خصوص با اضافه کردن احتمال سوم به احتمالات قرعه.
3- روایات قرعه
3.1- روایت اول
این حدیث در وسائل و کتب دیگر به عنوان قاعده آمده است: «كل مجهول ففيه القرعة».[3]
3.2- روایت دوم
أحمد بن محمد البرقي في (المحاسن)، عن ابن محبوب، عن جميل ابن صالح، عن منصور بن حازم قال: سأل بعض أصحابنا أباعبدالله عليه السلام عن مسألة فقال: هذه تخرج في القرعة ثم قال: فأي قضية أعدل من القرعة إذا فوضوا أمرهم إلى الله عز وجل، أليس الله يقول: (فساهم فكان من المدحضين)».[4]
3.3- بیان روایت
4- مشروعیت قرعهی ابتدایی
«سأل بعض أصحابنا عن ابی عبد الله (علیهالسلام) عن مسألة»؛ برخی از اصحاب امام صادق (علیهالسلام) از مسألهای از ایشان سؤال کردند. آیا ابتدائا میشود سراغ قرعه رفت؟ قرعه امر ابتدایی نیز هست؛ هرچند غالبا قرعه در صورت بروز نزاع است.
5- قرعه، قاعده عرفی - شرعی
«فقال هذه تخرج فی القرعة»؛ این مسئله از طریق قرعه حل میشود. اگر به مشکلی برخورد کردید، سراغ قرعه بروید. قرعه، قاعدهی عرفی - شرعی است. اگر معنی تعبدی هم باشد، میگوییم داشته باشد.
6- تفویض با قرعه، سبب رسیدن به واقع
«فأیّ قضیّة أعدل من القرعة»؛ چه قضیهای به عدالت از قرعه نزدیکتر است. در ابواب مختلف فقه، وقتی کارشان را به خدا محول کنند، گاهی قاضی جز تمسک به قرعه کار دیگری ندارد. اگر ما به مقام تفویض برسیم، خدا حقانیت و واقعیت را برای ما روشن میکند. ﴿وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾.[5] در فقه، فقط آیات مصرح نیست. آیا آیهی تفویض قابل استناد است؟ اگر کسی به مقام تفویض رسید، به حقانیت و واقعیت رسیدن است.
7- تفویض در مسائل سلوکی و عرفانی
در مسائل معرفتی اگر عارف و سالک به مقام تفویض برسد، خیلی از اسباب عالم را همراه خودش میآورد. حضرت علامه حسنزاده (رحمهالله) میفرمودند: «اگر چند شکار کنید، خیلی از مسائل حل میشود؛ شهود و مکاشفه». تمرین سیر و سلوک نیاز است.
8- قرعه، تفویض ثانویه
اگر انسان به مقام تفویض برسد، [مشکلات او حل میشود.] قرعه هم راهی برای همین تفویض است. اگر کسی نتواند به هیچ دلیل شرعی استناد کند، دلیل قرعه میآید. «القرعة لکل أمر مجهول». یک تفویض اولیه داریم و یک تفویض ثانویه در ادامه. [قرعه، تفویض ثانویه است.] اگر در یک موضوع مشتبه به جایی نرسیدیم، نه آیه و نه روایت و بیّنه داریم، آیا قرعه میتواند مشخص کند؟
9- تفویض، مشترک بین عرفان و مسائل فقهی
این قرعه، طریق تفویض است. همین کار فقهی اگر حالت عرفانی هم داشته باشد، اشکال ندارد. ولی نمیخواهیم بگوییم راه فقهی را از راه عرفانی برویم.
10- نزدیک بودن به عدالت از طریق قرعه، نسبت به راههای دیگر
«فأیّ قضیة أعدل إلی القرعة إذا فوضوا أمرهم إلی الله عزّ و جلّ». بعد حضرت در ادامه میفرمایند که اگر مردم کارهای خود را به خداوند تفویض کردند، [در کیفیت این تفویض در مباحث فقهی،] کدام قضیه مانند قرعه، انسان را به عدالت نزدیکتر میکند؟ سپس حضرت به آیهی «فساهم فکان من المدحضین» استناد میکنند.
ما قرعه را تنها تعبدی نمیدانیم؛ بلکه قاعدهی عرفی شرعی میدانیم. شارع، مؤسس نیست.