1404/02/28
بسم الله الرحمن الرحیم
ادلهی قرعه/قرعه /بانکداری اسلامی(شرکت)
محتويات
1- بحث اخلاقی (محبت)1.0.1- هنگام مرگ
1.0.2- در قبر
1.0.3- هنگام نشور
1.0.4- زمان دادن نامهی اعمال
1.0.5- زمان محاسبهی اعمال
1.0.6- هنگام میزان اعمال
1.0.7- لحظهی عبور از پل صراط
1.1- مراد از «مواطن» در حدیث پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
2- گزیدهای از جلسات گذشته
3- ارتباط آیات قبل با آیهی مورد بحث
4- تعیین کفالت حضرت مریم (سلاماللهعلیها) با قرعه
5- طرح مسائل مختلف در مورد قرعه
6- نقش قرعه در تعیین موضوعات و احکام
موضوع: بانکداری اسلامی(شرکت)/قرعه /ادلهی قرعه
1- بحث اخلاقی (محبت)
آثار محبت معصومین (علیهمالسلام) بعد از مرگ
بحمدالله رب العالمین در احادیث محبت بودیم. در این حدیث شریف بودیم که رسول مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «حُبِّي وَ حُبُّ أَهْلِ بَيْتِي نَافِعٌ فِي سَبْعَةِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِيمَةٌ عِنْدَ الْوَفَاةِ وَ فِي الْقَبْرِ وَ عِنْدَ النُّشُورِ وَ عِنْدَ الْكِتَابِ وَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ»؛[1] محبت از دنیا شروع میشود؛ ولی به دنیا ختم نمیشود. آثار محبت که مودت است، در عوالم دیگر متجلی است. گامهای محبتی انسان در این دنیا، باعث گامهای انسان در عوالم دیگر میشود. در مسائل معرفتی مبرهن است که عوالم در طول یکدیگر هستند. هرچند عوالم عرضی هم زیادند، ولی همهی این عوالم عرضی، در حکم یک نقطه برای عوالم بعدی است.
1.0.1- هنگام مرگ
اولین عالم، عالم انتقال از این عالم به عالم دیگر است که از آن تعبیر به «وفات» شده است.
1.0.2- در قبر
دومین عالم، «موطن قبر» است. موطن، جایی است که بطون و خفا دارد و هم آرامش دارد. قبر اصطلاحی هم مصداقی از آن قبر است.[2] قبر تقریبی است، نه تخصیصی.
1.0.3- هنگام نشور
«و عند النشور»؛ سومین عالم، عالم نشور، یعنی موقع زنده شدن است.[3] خداوند در مورد زنده شدن اموات میفرماید: ﴿يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ﴾.[4] این مراحل ادامه دارد و هست که هست.
1.0.4- زمان دادن نامهی اعمال
وقتی نامهی عمل در حال تقسیم شدن است. خدای متعال در قرآن میفرماید: ﴿فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ﴾.[5] زمان دادن نامهی اعمال مؤمنین به دست راست آنها برای لحظهی کارسازی محبت است. تقسیم کتابهای اصحاب الیمین و ابرار و مقربین، به دست صاحبان مودت است. شاید عدهای از مؤمنین و مؤمنات، مقسّم و قاسم و تقسیمکنندهی نامههای دیگران و پیامآوران برای دیگران باشند. این بیان و این تفسیر، از آیهی ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾[6] (بعضیها خودشان درجه هستند) و ﴿لَّهُمْ دَرَجَاتٌ﴾[7] (بعضیها برایشان درجه است) استفاده میشود.
1.0.5- زمان محاسبهی اعمال
﴿فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ﴾،[8] ﴿فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا﴾.[9] ابوبصیر میگوید که از امام صادق (علیهالسلام) سؤال کردم که مصداق این آیهی شریفه، چه کسانی هستند؟ فرمودند: «هُوَ عَلِیٌّ (علیهالسلام) وَ شِیعَتُهُ یُؤْتَوْنَ کِتَابَهُمْ بِأَیْمَانِهِمْ»؛[10] امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و شیعیان ایشان از مصداق این آیه هستند. حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در تفسیر کلمهی «حسنه»، که در آیهی شریفهی ﴿مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَهُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ﴾،[11] آمده است، میفرمایند: «الحسنة مودتنا أهل البيت والسيئة عداوتنا أهل البيت»؛[12] این حسنه، بودن با ما در دنیا و آخرت است.
1.0.6- هنگام میزان اعمال
میزان، اهلبیت (علیهمالسلام) هستند. در سلام بر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) داریم: «السَّلامُ عَلى مِيْزانِ الاَعْمالِ».[13] انسان به همین مودّت ختم میشود.
1.0.7- لحظهی عبور از پل صراط
این محبت و مودت، عامل عبور «عند الصراط» است. جواز از صراط جز این محبت و مدت اهلبیت (علیهمالسلام) چیز دیگری نیست؛ به همین جهت هر روز در نمازها میخوانیم: ﴿اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ﴾.[14]
1.1- مراد از «مواطن» در حدیث پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
ما یک نکتهای در این حدیث شریف داریم و آن این است که موطنهای بیان شده در حدیث، موطن ترتیبی و منطقی میدانیم. اینها منازلالسائرین است. طواف، هفت شوط است و مراحل سیروسلوکی متوسط – بنابر نظر عدهای از اهل معرفت - هفت مرحله است.
هفت شهر عشق را عطار گشتما هنوز اندر خم یک کوچهایم.
اگر کسی در مرحلهی اول احوالش به هم ریخت و به هول رسید، جزو مردودیها است. نظام وجود، متصل به هم است. مراقبت را از حقارتها شروع کنید. رزقنا الله ایانا و ایاکم که برسیم به مرحلهای که به فضل الهی بتوانیم به عنایت اهلبیت (علیهمالسلام) بگذریم.
2- گزیدهای از جلسات گذشته
در مباحث مهم قرعه، آیهی شریفه سوره آل عمران مطرح شد. گفتیم که قرعه، ادلهی مختلفی دارد؛ از جمله قرآن. یکی از ادله قرآنی، این آیه بود: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلاَمَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ﴾.[15] علما و بزرگان یهود در کفالت حضرت مریم (سلاماللهعلیها) اختلاف پیدا کردند.
3- ارتباط آیات قبل با آیهی مورد بحث
در جلسات درس تفسیر نسبت به آیات قبل از این آیه، عرض کردیم که ملائکه گفتند: ﴿یَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ﴾؛[16] ملائکه این 3 خطاب را به حضرت مریم (سلاماللهعلیها) داشتند. در آیهی بعدی است که ﴿يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ﴾؛[17] در این آیه، قاعدهی بلاغتی لَفو و نشر مرتب است (که کلمات مربوط به هم در بیت یا مصراع به ترتیب ذکر میشوند)، نه لفو و نشر مُشَوّش (که کلمات بدون ترتیب به هم مربوط میشوند). وقتی خداوند نعمتی به انسان دهد، هر یک از آنها سپاسگزاری دارد. حضرت مریم (سلاماللهعلیها)، اول مورد اصطفا قرار گرفت و بعد مورد طهارت قرار گرفت و بعد مورد اصطفای «علی نساء العالمین» قرار گرفت. صفوه و نخبه و طاهره و دوباره صفیه شد. «علی نساء العالمین»، تا زمان خود ایشان است و منافاتی با «سیدة نساء العالمین» که ملقب به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) است، ندارد. اصطفای حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، ماورای جهان فعلی است و این یکی از امتیازات خاص حضرت میباشد. لفو و نشر مرتب در این دو آیه، یعنی نسبت به هر یک از این اصطفاها، حضرت مریم (سلاماللهعلیها)، مأمور به یک عنایت خاص شدند. برای اصطفای اول، قنوت و برای طهارت، سجده و برای اصطفای بر زنان عالم، «و ارکعی مع الراکعین». اصطفای با عالمین، رکوع با عالمین را دارد.
4- تعیین کفالت حضرت مریم (سلاماللهعلیها) با قرعه
«ذلک من أنباء الغیب نوحیه إلیک»؛ برای کفالت حضرت مریم (سلاماللهعلیها)، بینشان اختلاف شد. خود حضرت زکریا (علیهالسلام)، شوهرخاله حضرت مریم (سلاماللهعلیها) بود و این، یک مزیت و اولویتی برای کفالت حضرت مریم (سلاماللهعلیها) توسط حضرت زکریا (علیهالسلام) به حساب میآمد.
«اذ یلقون اقلامهم ایّهم یکفل مریم»؛ اینها قلمهایشان را در آب انداختند. در مسائل معرفتیمان عرض میکنیم که اگر انبیا (علیهمالسلام) در عرض هم باشند، منافاتی ندارد؛ یعنی در یک زمانی میشود که چند پیامبر باشند، اما سردار و سرور و خاتم پیامبران، یکی بیشتر نیست. در زمان قدیم هم، همانطور که در قرآن کریم داریم: ﴿مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ﴾؛[18] این «أحبار و رهبان» که تورات را بازداشتند و حکم آن را بیان می کردند، به همین منوال بوده است؛ یعنی در آن زمان هم انبیای مختلفی بودند؛ ولی برخی از پیامبرها بر بعضی دیگر، برتری و سروری داشتند؛ همانگونه که خداوند میفرماید: ﴿وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ﴾؛[19] توراتنویسها و انجیلنویسها، همه قلم به دستانی بودند که متخصص هدایت مردم بودند. الان هم قرعه بین یهود رایج است. «و ما کنت لدیهم اذ یختصمون». آیهی شریفه دلیل بر این است که قرعه جایز است و اشاره دارد به اینکه سه بار قرعه زدند. قلم آنها هم از حدید بود. روش قرعه به این صورت بود که قلمی که در آب فرو نرود، آن شخص متکفل است.
5- طرح مسائل مختلف در مورد قرعه
آیا قرعه موضوعیت دارد، یا طریقیت؟ و اگر قرعه به چیزی اصابت نماید، آیا حکم الله واقعی برای همان چیز قرار میگیرد، یا قرار نمیگیرد؟ آیا قرعه فقط در موضوعات جاری و ساری است، یا در حکم الهی هم ساری و جاری میشود؟ و اگر در اثبات حکم الهی راهی جز قرعه نداشته باشیم، آیا می شود از قرعه استفاده نمائیم؟ آیا از این آیهی شریفه میتوان استفاده کرد که «و ذلک من انباء الغیب»؛ یعنی در چیزهایی که برای پنهان است و علمی به آن نداریم، از قرعه استفاده نمائیم و احیانا اعجاز الهی را هم در قرعه ببینیم؟ آیا میشود گفت: ﴿فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا﴾،[20] علاوه بر تدبیر در ظاهر، تدبیر در امور غیبی هم دارند و برای کسانی که مضطر هستند، اینها برای هدایت و حمایت میآیند، یا خیر، تا اینکه ما قرعه را یکی از راههای قرار گرفتن تدبیر اولیای الهی و «مُدَبِّراتِ أمراً» قرار بدهیم؟ انشاءالله به این مسائل خواهیم پرداخت.
6- نقش قرعه در تعیین موضوعات و احکام
قرعه خودش موضوع میسازد و موضوع هم حکم را میسازد؛ حالا که موضوعات متغیرند، ولی احکام الهی متغیر نیستند. و با توجه به قاعدهی: «القرعة لکل أمر مشکل»، یا «القرعة لکل أمر مجهول»، یا «القرعة لکل أمر مُشتَبَه»، اگر یک روزی امر مشتبه شد و دست انسان از همه جا کوتاه شد، خود قرعه میتواند حکمساز باشد.
اگر قرعه حکم ساز است، آیا می شود گفت که استخاره هم از مصادیق قرعه است؟