1404/02/14
بسم الله الرحمن الرحیم
راهکارهای تعیین هزینه قسمت در اموال شرکا/قسمت /بانکداری اسلامی (شرکت)
محتويات
1- بحث اخلاقی (محبت)1.1- نسبت بین دین و محبت
1.2- مودت و فرق آن با محبت
1.3- محبت، مشترک لفظی
1.4- لزوم مدیریت محبت
1.5- احادیث دیگر در مورد تساوی بین حب و دین
2- خلاصهای از جلسات گذشته
3- راهکارهای تعیین هزینه قسمت در اموال شرکا
3.1- راهکار دوم: مراجعه به عرف
3.2- راهکار چهارم: مراجعه به متخصصین دولتی و کارشناسان قضائی
3.3- راهکار پنجم: تقسیم خود شریکَین بر اساس سهام و میزان مشارکت خود
3.3.1- تقسیم هزینههای مجتمعهای مسکونی بین ساکنین مجتمع، یکی از مصادیق راهکار پنجم
3.4- راهکار ششم: قرعه
3.4.1- دیدگاه استاد در مورد قرعه

موضوع: بانکداری اسلامی (شرکت)/قسمت /راهکارهای تعیین هزینه قسمت در اموال شرکا
1- بحث اخلاقی (محبت)
1.1- نسبت بین دین و محبت
در بیان حدیث شریفی بودیم که دین، محبت است و محبت، دین است. بین دین و محبت تساوی است؛ نه اینکه تصادق جزئی باشد. از آغاز تا پایان با هم هستند. محبت و دیانت، بحث مهمی است. چیزی که در جامعهی امروز شیطان شیطنت کرده و شیاطین اِنسی هم کمک کردند، بین محبت و دین جدایی انداختند. در این قسمت برای خود و خانواده و مأنوسین و جامعه، برنامهریزی کنید که نهادینه کنیم که بین دین و محبت تساوی است. هرکجا محبت گسترش یابد، بدانید مورد رضایت دین است و هرکجا دین گسترش یابد، بدانید آثار محبت است. دین و محبت از هم جدا نیستند.
1.2- مودت و فرق آن با محبت
محبت وقتی به اوج خود برسد، مودّت میشود. فرق مودّت با محبت این است که محبت، فقط دوستی ظاهری و کلامی است، ولی اگر دوستی کلامی و ظاهری به دوستی باطنی و رفتاری و کرداری تبدیل شود، اینجا محبت میشود.[1] در قرآن، هم محبت آمده است و هم مودت؛ اما وقتی که صحبت از ذوی القربی است، نمیگوید که من محبت ذوی القربی را میخواهم؛ بلکه میگوید من مودت را میخواهم. مودت، محبت عملی و رفتاری و کرداری است و اینکه به تمام وجود، محبت را به قدر استعداد هر کسی که ادعای محبت می کند، نشان دهد. الآن تمام مشکلات جوامع از این است که محبت رفتاریشان غیر از محبت گفتاری و کرداریشان است. اینها از هم جدا شده است. در یک از الهینامهها عرض کرده بودم: «الهی آنقدر کلمه "دوستت دارم" برای غیر تو به کار برده شده است که شرمم میآید بگویم دوستت دارم؛ اما بارالها با تمام وجودم میگویم دوستت دارم».
1.3- محبت، مشترک لفظی
این دوست داشتن، مشترک لفظی است. در بحث فقه، این مشترک لفظی مطرح است که یکی از وظایف فقیه این است که باید این مشترکات لفظی را به کمک قرائن و شواهد، معلوم و مشخص کند که چه معنایی دارند.
1.4- لزوم مدیریت محبت
عرض ما این است که محبتها را مدیریت کنیم. از خودمان شروع کنیم. خودمان محب و محبوب خودمان باشیم. مشکل جوامع این است که خودشان را مخاطب قرار نمیدهند. اگر خودمان را خطاب قرار بدهیم و آنچه که میدانیم اگر برای خودمان اجرایی و عملیاتی کنیم از خیلی از آسیبها در امانیم. همین اخلاق است که به عرفان عملی میرسد.
1.5- احادیث دیگر در مورد تساوی بین حب و دین
عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «حُبِّي وَ حُبُّ أَهْلِ بَيْتِي نَافِعٌ فِي سَبْعَةِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِيمَةٌ عِنْدَ الْوَفَاةِ وَ فِي الْقَبْرِ وَ عِنْدَ النُّشُورِ وَ عِنْدَ الْكِتَابِ وَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ»؛[2] حضرت فرمودند: محبت من و خانوادهی من، در هفت مکان برای شما مفید است و شما را نجات میدهد: هنگام مردن، در گور، هنگام رستاخيز، هنگام ديدن نامه اعمال، هنگام حسابرسى [اعمال]، نزد ترازو[ى اعمال ]و صراط. فرصت نشد باقی روایت را بگوییم. انشاءالله ادامهی آن در جلسهی بعد. امام باقر (علیهالسلام) به یکی از یاران خود فرمودند: «يَا زِيَادُ وَيْحَكَ وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ»؛[3] این محبت را نهادینه کنید و برای آن برنامهریزی نمائید. این محبت به جایی میرسد که وقتی میبیند هیچ چیزی او را درمان نمیکند، میفهمد که محبت او را درمان میکند. معنی اربعین داشتن هم همین است که محبتها را مدیریت کنیم.
لزوم اعتدال در محبت و روش دستیابی به این اعتدال
البته توجه دارید که محبت افراطی هم آسیبش کمتر از محبت تفریطی نیست؛ محبت، باید معتدل باشد. این محبت، متعادل را چه مدیریت میکند؟ بایدها و نبایدهای دین. محبت بستری برای نشر دین است. دین دژی و حصنی برای محافظت از محبت است. «جعلنا الله ایانا و ایاکم من المحبّین». اگر خواستید در این جهت تحقیقی داشته باشید، به این محبتها و واژههایی مانند «یُحِبُّ» در قرآن را دنبال کنید.
2- خلاصهای از جلسات گذشته
در این فرع فقهی بودیم که اگر دو شریک خواستند مالی را تقسیم کنند، هزینه قسمت را چه کسی باید بپردازد؟ خودشان یا بیت المال؟
3- راهکارهای تعیین هزینه قسمت در اموال شرکا
راهکار اول: تعیین متولی هزینه در شرط ضمن عقد شرکت
به این نتیجه رسیدیم که هزینه تقسیم در مشارکت را اگر در قرارداد مشخص کردند، به همان عمل میکنند. توصیه میکنیم تمام کسانی که میخواهند شرکت بزنند، یا میخواهند مشارکتی داشته باشند، حتما در شرایط ضمن عقد حدود را مشخص کنند. هرچه شرایط محکمتر و قویتر باشد، روال آیندهشان دقیقتر است.
3.1- راهکار دوم: مراجعه به عرف
اگر این اتفاق نیفتاد (اگر هزینهی تقسیم در مشارکت، در قرارداد ذکر نشده و معلوم در قرار داد نبوده)، راه حل بعدی این است که سراغ عرف بروند. معمولا عرف هر منطقهای متغیر است. ما عرف را یکی از استنادها میدانیم. فقه بر اساس عرف میچرخد. عرف هم متغیر است. بهترین عرف، عرف متشرعهی زمان (آن هایی که اهل تشرع و تدین و دیندار هستند) است.
راهکار سوم: مراجعه به سیرهی عقلا
بعد هم سیره عقلا است. همانطور که میدانید فقه، فقه اسلامی و جهانی است؛ یعنی به نظر ما «یجب علی کل مکلف بوجوب عقلی لا بوجوب شرعی». تمام مکلفین عالم، مکلف هستند. حرف ما هم جهانی است. در عرف جهانی معمولا کسانی که شریک با هم میشوند، اگر مربوط به کارهای عمومی و اجتماعی باشد، معمولا مکانی برای مراجعه و کارشناس و قاسم پیدا کردن وجود دارد. برخی تخصصشان همین است. از باب: ﴿فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾؛[4] چنانچه ما که مراجعه به مرجع تقلید را رجوع به متخصص میدانیم، این رجوع به متخصص را در همهی موارد شرط میدانیم. قانون عدم اختلال نظام زندگی مردم اقتضا میکند که نیازهایشان را به یکدیگر بیان و برطرف نمایند. الإمامُ زينُ العابدينَ عليهالسلام ـ لِمَن قالَ بحَضْرَتِهِ: «اللّهُمَّ أغْنِني عَن خَلْقِكَ ـ : لَيس هكذا ، إنّما النّاسُ بالنّاسِ، و لكِنْ قُل : اللّهُمَّ أغْنِني عن شِرارِ خَلْقِكَ»؛[5] امام زين العابدين (عليهالسلام) به كسى كه در حضور آن حضرت عرض كرد: خدايا! مرا از بندگانت بى نياز گردان، فرمود: اينطور نگو؛ زيرا مردم به هم نيازمندند؛ بلكه بگو: خدايا! مرا از بدان خلقت بى نياز گردان. ما اصل نیازمندی را نمیتوانیم برطرف نمائیم؛ ما باید نیازمندیهایمان را مدیریت نمائیم که به دست هر کسی نیفتد.
3.2- راهکار چهارم: مراجعه به متخصصین دولتی و کارشناسان قضائی
رجوع به متخصص هم یک چیزی است؛ اگر در بعضی از جاها هزینهی کارشناسها را دولت یا ادارهای تأمین مینماید، باید آنها تأمین نمایند؛ چرا که معمولا اکثرا اختلافات، حقوقی و قضایی است و قوهی قضائیه به طور معمول، کارشناس مشخص میکند؛ هرچند که گاهی از اوقات، هزینهی آن را از متخاصمین دریافت میکند. در زمان حاضر، قاضی برای قضاوت، نباید از متخاصمین پول بگیرد؛ بلکه باید بیت المال بدهد. اگر کارشناسانی نبودند، حکم اولیهای که از روایات استفاده میشود، این است که هزینهی کارشناسی در بین متشارکینی که به خصوص به تنازع و تخاصم افتادهاند را باید بیتالمال و حاکم شرع تأمین کند.
3.3- راهکار پنجم: تقسیم خود شریکَین بر اساس سهام و میزان مشارکت خود
راه بعدی این است که بر اساس حصص و قسمتهای خودشان، هزینه را تقسیم کنند که این راه رایجترین در باب معاملات و مشارکت ها است. یک شرکتی در یک مکانی هست که به هر دلیلی هزینههایی گرفته است و متقبل میشوند، این هزینهها را بر اساس سهامها و منفعتها و بهرههایی که می گیرند، تقسیم مینمایند.
3.3.1- تقسیم هزینههای مجتمعهای مسکونی بین ساکنین مجتمع، یکی از مصادیق راهکار پنجم
الان کسانی که در این مجتمعهای مسکونی هستند(این نکات، نکات فقهی دقیقی هستند)، اولین بحث فقهی در مورد آن این است که اینها مالک زمین هستند یا خیر؟ اگر مالک هستند، به چه اندازه از زمین را مالکاند؟ به نسبت طبقات هستند؟ (گاهی اوقات می بینید که در چند متر 100 طبقه بالا رفته؛ که شاید به هر کسی نیم متر هم نرسد؛ و اینکه وقتی اینها اعیان نشین و اعیان خرید هستند، این عین چه مقدار عینیت دارد؟ الان رسم بر این است که برای مجتمع، یک مدیر مجتمع مشخص میکنند و اگر جایی نیاز به تعمیرات و کاری باشد، او کارها را انجام میدهد و بین تمام طبقات و سهام تقسیم میشود. این راه حل خوبی است و به عبارت بهتر؛ تقسیم بر اساس حصص، بهترین تقسیمی است که بر اساس مشارکت پیش می آید؛
3.4- راهکار ششم: قرعه
و بعد از همهی این راهها، اگر یک روزی به هیچ نتیجهای نرسیدند و تمام راهها بسته شد و بحسب ظاهر نه قراردادی مشخص نمودند و نه تعیین نمودند و نه کارشناسی هست و نه هزینهای است و نه کسی میپردازد و نه به سراغشان رفته و الان هم باید یک هزینه بدهند که تقسیم صورت گیرد، کدام یک از اینها قبول نمایند؟ اگر بر اساس حصص است و به هر دلیلی نتوانستند این حصص را اجرایی نمایند، «القرعة لکل امر مشکل»؛ قرعه بزنند برای اینکه مشخص شود که چه کسی بپردازد.
3.4.1- دیدگاه استاد در مورد قرعه
ما بحث قرعه را متفرع بر نزاع هم نمیدانیم؛ چنانچه ما صلح را هم متفرع بر نزاع نمیدانیم. طبق نظر برخی از فقها صلح، قرار داد ثانویه برای رفع نزاع است؛ ولی طبق نظر ما؛ صلح یک قرارداد ابتدائی است؛ و همینطور طبق نظر ما در بحث قرعه، قرارداد ابتدایی دارد؛ مثلا برای گوسفند موطوئه که در میان گله قرار دارد و برای ما شبههناک شده است، یکی از این راهها قرعه است و در روایات هم در مورد آن سفارش شده که قرعه بزنید؛ مثلا چوپان بیاید اینها را تقسیم نماید و قرعه بزند؛ وقتی به نام یکی از آنها در آمد، دو مرتبه این را تقسیم کند و قرعه بزند؛ و آنقدر قرعه بزند، تا برسد به یک گوسفند، تا آن را جدا نماید.
راهکار هفتم: تعیین هزینه از مال مورد شراکت
یک راه حل دیگر اینکه یک قسمتی از همین مال الشراکة را برای هزینهی قسمتها تعیین نمایند. برخی هم گفتند که راه حل بر اساس رئوس باشد که ما قبول نکردیم.