1403/12/04
بسم الله الرحمن الرحیم
ادلهی اعتبار کارشناس در تقسیم ارث_ لزوم پرداخت حق و حقوق کارشناس/فروعات بحث قسمت /بانکداری اسلامی (شرکت)
محتويات
1- بحث اخلاقی(برکات ماه شعبان)1.1- رحمت و رضوان الهی در ماه شعبان
1.2- ارتباط اوّل وقت با رضوان الهی
1.3- نقش نماز در تقرّب الهی
1.4- نقش جاذبه و دافعهی انسان در ماه شعبان
1.5- جایگاه اخلاص و رضایت الهی
1.6- نسبت اشتیاق الهی و رزق خاص در ماه شعبان
1.7- نسبت سیر و سلوک با اسم خاص خود
2- فروعات بحث قسمت
2.1- فرع اول: تبیین جایگاه قاسم
2.2- فرع دوم: مفهوم تشکیک در قسمت
2.3- فرع سوم: معیار اولویّت قاسم در تقسیم سهام
3- نقش اعتماد و پذیرش صاحبان سهام در انتخاب قاسم
4- تفاوت عدالت در قسمت با عدالت در امامت، شهادت و قضاوت
5- ادلهی اعتبار کارشناس در تقسیم ارث
5.1- آیه
5.2- روایات
5.2.1- لزوم پرداخت حقّ و حقوق کارشناس

موضوع: بانکداری اسلامی (شرکت)/فروعات بحث قسمت /ادلهی اعتبار کارشناس در تقسیم ارث_ لزوم پرداخت حق و حقوق کارشناس
1- بحث اخلاقی(برکات ماه شعبان)
1.1- رحمت و رضوان الهی در ماه شعبان
در ماه شعبان، ماه رسالت و ماه رزق و روزی خاص خداوند هستیم که «الَّذِي حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ».[1] این ماه، محفوف به دو نعمت الهی است که یکی رحمت و دیگری رضوان میباشد. رحمت، وسیلهی جذب است[2] و رضوان، وسیلهی رضایت و نتیجه است.[3]
1.2- ارتباط اوّل وقت با رضوان الهی
امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: «أَوَّلُ الْوَقْتِ رِضْوَانُ اللَّهِ وَ آخِرُهُ عَفْوُ اللَّهِ»؛[4] اوّل وقت، زمانی است که واجبات بر مکلّف، واجب میشود. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در مورد معنای «قد قامت الصلاة» فرمودند: «ومعنى " قد قامت الصلاة " في الإقامة أي حان وقت الزيارة»؛[5] زمان زیارت آمد. زمانی که باعث اتّصال به حضرت حق است و اتّصال، اوامر تقرّبی و تعبّدی است.
1.3- نقش نماز در تقرّب الهی
بالاترین عامل تقرّب، نماز است. اولین کتاب موقوت و اولین کتاب مفروض، نماز است. اوّل وقت، رضوان الهی است و آخر وقت، غفران الهی است.
1.4- نقش جاذبه و دافعهی انسان در ماه شعبان
قدرت جاذبهی انسان و قدرت به نتیجه رساندن، دو نکتهی ماه شعبان است. رسول هم، کارش همین است؛ جذب کند و دفع کند. استاد شهید مطهّری میفرمودند: «حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، جاذبه و دافعه دارد».[6] مؤمن، با جاذبه و منافق و کافر، با دافعه میبیند. اگر انسانِ جامع ببیند، با هر دو میبیند. اینکه حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مَظهر و مُظهرُ العَجایِب میباشند، همین است. ماه شعبان، ماه رزق است.
1.5- جایگاه اخلاص و رضایت الهی
امام مجتبی (علیهالسلام) _که مَظهر تجلّی حسن الهی هستند _ فرمودند: «لَوْ جَعَلْتُ الدُّنْيَا كُلَّهَا لُقْمَةً وَاحِدَةً لَقَمْتُهَا مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ خَالِصاً لَرَأَيْتُ أَنِّي مُقَصِّرٌ فِي حَقِّهِ وَ لَوْ مَنَعْتُ الْكَافِرَ مِنْهَا حَتَّى يَمُوتَ جُوعاً وَ عَطَشاً ثُمَّ أَذَقْتُهُ شَرْبَةً مِنَ الْمَاءِ لَرَأَيْتُ أَنِّي قَدْ أَسْرَفْتُ»؛[7] من دنیا را به علّتِ قریبِ انسان تعبیر میکنم؛ لذا نزدیکترین علّت انسان برای رشد، همین دنیاست. اگر تمام دنیایی که دم دست ما است که علل مباشره و قریبه در آن هستند، لقمهی واحدی شود و این لقمه را به کسی بدهم که خدا را خالصانه میپرستد، من مقصّر در حق این انسان هستم. یعنی این دنیایی که لقمهی واحد شده است، برابری با عبادت خالصانهی این انسان ندارد. اگر کافری -خدای نخواسته- قطرهی آبی بخورد، میبیند «لَرَأَيْتُ أَنِّي قَدْ أَسْرَفْتُ»؛ در اینجا جفا شده است.
1.6- نسبت اشتیاق الهی و رزق خاص در ماه شعبان
این، نسبت سیروسلوک و ماه رزق است. ماه رزق به این صورت است که دنیا، لقمهی واحدی میشود و این لقمه، ما را سیراب و بینیاز نمیکند. به عبارت بهتر، اشتهای الهی ما باز میشود. گاهی اطبّا به مریضها داروی اشتهاآور میدهند که اشتهای مریضها باز شود تا نیازهای بدن تأمین شود. عرض ما هم این است که اشتهای انسان به وجود حضرت حقّ و اسماء و صفات او باز میشود.
1.7- نسبت سیر و سلوک با اسم خاص خود
در شرح اسماء انشاءالله به نکاح اسماء و بالاتر از آن، به مزاج اسماء هم میرسیم. اصلاً سیر و سلوک برای این است که اسماء در مزاج خودشان قرار بگیرند. ما هم انشاءالله اینگونه باشیم. اگر مزاج اسم خاص خود را یافتیم، مبارکمان باشد. باید و نباید و حلال و حرام برای همین رسیدن به مزاج است. انشاءالله رزقنا الله ایّانا و ایّاکم. باید آن قدر اسمای لفظی باری تعالی را بگوییم و بشنویم تا فعلاً انس لفظی پیدا کنیم و بعد به انس فهمی برسیم و بعد، مراحل بعدی که در ادامه است.
2- فروعات بحث قسمت
برخی از فروع است که حضرت امام خمینی (رحمهالله) مطرح نکردند؛ ولی از مسائل ضروری است و گاهی استفتاء میشود و لذا آنها را باید بگوییم:
2.1- فرع اول: تبیین جایگاه قاسم
اوّلین فرع این است که قسمت، وظیفهی چه کسی است؟ ما به این نتیجه رسیدیم که قسمت، ضروریِ بحث حفظ اجتماع و زندگی فردی و جمعی انسان است. هیچ انسانی در مباحث معرفتی بیقسمت نیست و در مسائل مادی نیز، همینطور است. با عرض معذرت از تمام اعزّه، دلیل عقلی در قسمت هست و حال که دلیل عقلی در قسمت هست، نکتهی اوّل ما این است که قسمت، وظیفهی چه کسی است و قاسم کیست؟
2.2- فرع دوم: مفهوم تشکیک در قسمت
نکتهی دوم این است که ما قائل به تشکیک در قسمت هستیم. اعلی مراتب قسمت، این است که امام معصوم (علیهالسلام) که منصوب مِن عند الله است، قسمت را انجام بدهد و لذا امام معصوم (علیهالسلام) بهترین گزینه است. همانطور که در قضایای شخصیّه، چند نمونه داشتهایم که امام معصوم (علیهالسلام) قسمت را انجام میدادند و کسی هم اعتراضی نمیکرد. بعد از امام هم، الأنسبُ فَالأنسب. یعنی هر کسی که نزدیکتر به امام معصوم باشد، مناسبتر است.
2.3- فرع سوم: معیار اولویّت قاسم در تقسیم سهام
مطلب دیگر که در جواب استفتائات هم آوردهایم، این است که چون قسمت را نیاز فردی و جمعی میدانیم؛ قاسم هرچه به صاحبان سهام و شرکت آشنا باشد، کارامدتر است و کار جلو میافتد. اگر شریکین، کارشناسی را قبول داشته باشند؛ ولی بیرون این جمع، کسی او را قبول نداشته باشد، همین شخص، اولی است. قاسم میخواهد سهام قسمتی را مشخص کند و سهام برای صاحبانی است که باید باور و یقیین پیدا کنند.
3- نقش اعتماد و پذیرش صاحبان سهام در انتخاب قاسم
اینها مبانی ماست؛ لذا خیلی مهمّ است. اگر روزی، دو قاسم داشتیم که یکی از قاسمها علاوه بر بلوغ و عقل و تعقّل، عادل بود؛ ولی مورد توجّه صاحبان سهام نبود و از سوی دیگر، کارشناس دیگر که مورد توجّه صاحبان سهام بود؛ ولی عدالتش معلوم نبود، در اینجا باید سراغ کسی رفت که مورد پذیرش سهامداران است.
4- تفاوت عدالت در قسمت با عدالت در امامت، شهادت و قضاوت
هرچند عدالت جایگاه مهمّی است و در امام جماعت و شهادت و قضاوت و دیگر موارد، کاربرد دارد؛ ولی قسمت با آنها متفاوت است. برهان اولویّت، اینجا کاربرد ندارد.
5- ادلهی اعتبار کارشناس در تقسیم ارث
5.1- آیه
تقسیم ارث هم مانند شرکت است و ما کارشناس را معتبر میدانیم. علّت اینکه کارشناسها را معتبر میدانیم، این است که ﴿فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾.[8] اینها متخصّص هستند. در تاریخ است که در طبابتهای جسمانی حتّی از اطبّای یهودی مدینه میآوردند. اگر برخی از شرکا کارشناس را قبول نداشتند، بحث تزاحم است و باید دید که حرف کدام، مقدّم است.
5.2- روایات
در روایات، دلیل خاصی نداریم؛ جز آنچه که در المبسوط شیخ طوسی و المبسوط سرخسی -ما دو المبسوط داریم: یکی، المبسوط شیخ طوسی است و دیگری، المبسوط سرخسی که از اهل عامه است و بنابر فقه عامه نوشته شده است- آمده است.
در کتاب المبسوط مرحوم شیخ طوسی آمده است: «و روى أنه كان لعلى (عليه السلام) قاسم يقال له عبد الله بن يحيى، و كان رزقه من بيت المال».[9] در کتاب المبسوط مرحوم سرخسی نیز آمده است: «وذكر عبد الله بن يحيى الكندى كان يقسم لعلي رضى الله عنه الدور والارضين ويأخذ علي ذلك أجرا»؛[10] «ذکر عبدالله بن یحیی الکندی کان یقسم لعلی رضی الله عنه»، چون عبارت از فقه عامه است، به همان صورت میخوانیم وگرنه که باید گفت (علیهالصلوة والسلام)؛ «الدور و الارضین و یأخذ علی ذلک اجرا». کارشناس حضرت علی (علیهالسلام) بود و حق ّکارشناسی میگرفت.
5.2.1- لزوم پرداخت حقّ و حقوق کارشناس
از این روایات میتوان استفاده کرد که اگر قاسم را انتخاب کردیم، باید حقّ و حقوق او را بپردازیم.