درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی
1400/06/29
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1- حدیث اخلاقی (اهل بیت علیهمالسلام، منبع علوم حقیقی)2- خلاصه جلسه گذشته
3- سیر تاریخی معاملات
4- مسائل بانکی و نظرات در تعیین نوع مسائل مستحدثه مربوط به آن
5- نظر مختار در مسئله
6- متغیر بودن موضوعات در مسائل بانکی و ثابت بودن احکام کلی آن
7- کثرت مسائل معاملات نسبت به مسائل عبادات
موضوع: مسائل مستحدثه (بانکداری اسلامی)/مباحث مقدماتی بانکداری /سیر تاریخی معاملات - تعیین نوع مسائل مستحدثه مربوط به مسائل بانکی
1- حدیث اخلاقی (اهل بیت علیهمالسلام، منبع علوم حقیقی)
روایاتی راجع به علم و عالم و عظمت علم بیان شده است. به خصوص که در آغاز سال تحصیلی هستیم ما باید بدانیم که از کجا علوم را دریافت کنیم؟ در بحث تفسیر عرض کردیم که همه علوم را اسلامی میدانیم. همه علوم به فرشته وحی حضرت جبرائیل (علیهالسلام) بر میگردد و علم او نیز از حضرت حق است. حال که چنین است ما باید کاری کنیم که از شهر علم و مدینهی حکمت و باب علم، علوم را دریافت کنیم. این حدیث مشهور است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا وَ لَا تُؤْتَى الْمَدِينَةُ إِلَّا مِنْ قِبَلِ الْبَابِ».[1] در برخی نسخهها هم «أَنَا مَدِينَةُ الْحِكْمَةِ، وَ عَلِيٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْحِكْمَةَ فَلْيَأْتِ الْبَابَ»،[2] آمده است. انسان نمیتواند به شهری بدون درگاهش وارد شود. درگاه علوم باریتعالی حضرت امیر المؤمنین (علیهالسلام) است. میتوان گفت که حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، جبرئیل امت است.
در حدیث شریفی از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است که رسول خد (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «يا علي أنا مدينة العلم و أنت بابها فمن أتى المدينة من الباب وصل يا علي (عليه السلام) أنت بابي الذي أوتي منه و أنا باب اللّه فمن أتاني من سواك لم يصل و من أتى اللّه من سواي لم يصل».[3] هر کس از غیر درِ تو وارد شود، به من نمیرسد و هر کس از غیر از درِ من وارد شود، به خدا نمیرسد. اگر از درگاهش بیاید به علوم میرسد و گرنه خیر. باید درگاه اهل بیت (علیهمالسلام) را دریابیم. باید سراغ خزینه علم باریتعالی برویم. این خزینه نبی معظم (صلیاللهعلیهوآله) است. باب مدینةالعلم، حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. حضرت به عنوان نماد علمی است، نه شخص. گرچه شخصا فرمودند: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي».[4] ولی در این حدیث، شخصیت ایشان مهم است، نه شخص ایشان.
حدیثی که مد نظر است، این روایت شریف است که امام باقر (علیهالسلام) فرمودند: «کلما لم یخرج من هذا البیت فهو باطل»؛[5] هر چیزی که از غیر از خاندان رسالت صادر شود، باطل است. نتیجه اینکه هر چه از اینجا صادر شود، حق است. ﴿جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا﴾.[6]
مرحوم میرزا مهدی اصفهانی - استاد مرحوم قزوینی که ایشان هم استاد مرحوم حکیمی، که تازه مرحوم شدند و استاد ما بودند - ایشان نقل کرد: «روزی در حوزه علمیه نجف اختلاف زیاد شد که درس که برویم و چه کنیم؟ نظریات مختلفی مطرح میشد که بپذیریم یا خیر؟ سرگردانی برایم رخ داد. رشد علمی ایشان در نجف بود، ولی سکونت در مشهد داشتند - می گویند: رفتم وادیالسلام کنار قبر جناب هود و صالح (علیهالسلام) گریه کردم که ما حیران شدیم. آیه ﴿اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ﴾[7] را زیاد میخواندم. به حضرت امام زمان (علیهالسلام) در آنجا متوسل شدم. دیدم وجود نازنین ایشان در چند قدمی من ظاهر شدند و بر سینه مبارک ایشان با پارچه سبز رنگ نوشته شده بود: «طلب المعارف من غیر طریقتنا أهل البیت مساوق لإنکارنا و قد أقامنی الله و انا الحجة بن الحسن». دیدم این جمله امضا دارد». اینها مکاشفاتی است که [برای برخی از علما] پیش میآید. حضرت راهنمایی فرمودند که تنها از کانال اهل بیت (علیهمالسلام) میشود به علوم رسید. این بخش را هرچه بیشتر تقویت کنیم، بیشتر میرسیم. علوم از خزائن الهی که ابواب الهی هستند، به عالم صادر میشود. خدا را شکر که در قم -عُشّ آل محمد (صلواتاللهعلیهمأجمعین) هستیم. رب أنعمت فزد.
2- خلاصه جلسه گذشته
در مباحث عرض کردیم گذشته که تاریخچه بانکداری بر میگردد به معاملات اولیه و به ضرورتی که بین انسانها حاکم است. معمولا انسانها برای نگهداری اموالشان دنبال امین و امنا میگشتند. اول معاملات، پایاپای و کالا به کالا بود. بعدا تبدیل شد به اینکه مقابل اجناس، طلا و نقره میدادند.
3- سیر تاریخی معاملات
اولین رشد معاملات، معامله با درهم و دینار بود. ابتدا وزن درهم و دینار مطلوب بود، نه خصوصیات دیگر. ارزش ذاتی بود، نه تبعی و عرضی. این ارزش ذاتی طلا و نقره کمکم تبدیل شد به ارزش اعتباری که امروز رایج است. گرچه در برخی تاریخها این است که در زمان امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) به بعد سکههای اسلامی رواج یافت. برخی هم میگویند از سال 35 تا 40 هجری در زمان حکومت امام علی (علیهالسلام)، ضرب سکوک رواج یافت. بعدا طوری بود که برای اینکه جلوی تقلبها گرفته شود، [سکه توسط حکومت ضرب میشد]. بحثی است - که بعدا با این بحث کار داریم - که خلق پول در بانکها برای دیگران مجاز است، یا نیست؟ قبلا سکهها دست زرگرها بود. اعتبارات و طلا و نقره که مورد معامله بود، دست متخصص زرگری و سکهزنها بود. بعدا دولتها تشکیل شد و چون این کار درآمد زیادی داشت، دست خودشان گرفتند. همین در بانکها تحقق یافت. بانک اول از معابد و امنای مردم شروع شد. در آیه سوره توبه گفتیم که احبار و رهبان خیانت کردند و دنیازده شدند. کم کم دنیازدههای دیگر هم وارد کار شدند. بانکها تاریخچه امانتداری و امانتگذاری دارند و از آنجا شروع شد. اولین عقد و قراردادی که باید در مورد آن بحث شود، همین بحث امانت است. به همه اهل اقتصاد عرض میکنیم که این فلسفه تشکیل بانکها و قراردادها را از بین نبرند که عنوان امانتداری است و سعی کنند امین باشند.
یکی از مواردی که این ربا تحقق مییابد، این است که جزو بهرههای کلان نباشند؛ چرا که ﴿وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا﴾.[8]
بعدا معاملات رشد یافت و به حوالهجات تبدیل شد؛ چرا که زیادی کالاها قبلا مانع حمل بود، زیادی نقدین هم مانع حمل بود. نقدین که اعتبار ذاتی داشت، کمکم اعتبارش را از دست داد و به حوالهجات تبدیل شد. تحول، اول از کالا به کالا شروع شد و بعد نقدین و تحول از نقدین به حوالهها صورت گرفت. این باعث تشکیل یک شغل، سیره یا صنف جدید شد به نام صرافها. صرافها حوالهها را از زیادی خورد میکردند و تبدیل میکردند. الآن فراتر از حواله شده است.
چهارمین تحولی که در معاملات بشر رخ داد، این بود که از حواله هم به اعتباریات تبدیل شد. مابهازاء پول شد؛ پولهای اعتباری. ما الآن در تحول پنجم و ششم هستیم. اول کالابهکالا به فلزات تبدیل شد و بعد به کاغذ تبدیل شد. توجه به وزن دیگر مطرح نیست. اعتبارش مورد نظر است. اعتبار به منشأ صدور اعتبار بود. براتها و حوالههای هر کس بسته به پاس کردن آن بود. برخی پشتوانه قوی داشت و ارزش داشت، ولی برخی خیر ارزشی نداشت.
تحول دیگر، انواع حوالهجات است. در اعتباریات، تحول دیگری که در زمان ما رخ داده است، این است که حتی از پولهای کاغذی و فلزی، یعنی ریال و دلار و روپیه و ... تبدیل شد به ارزهایی که کارتهای اعتباری نماد آن است.
4- مسائل بانکی و نظرات در تعیین نوع مسائل مستحدثه مربوط به آن
مسائل بانکی چگونه مسائل مستحدثهای است؟ نظام اقتصادی اسلام که قائل به وجود آن هستیم، باید تدوین شود. بانکداری اسلامی باید تدوین شود. ما از وضعیت موجود تا وضعیت مطلوب خیلی فاصله داریم. قطعا مسائل نوپا در عصر جدید زیاد داریم. فقه معاصر یا مسائل مستحدثه فرقی ندارد. موضوعات هر روز در حال تحول است. آیا باید در موضوعات جدید، همان مسائل قدیم را لفافه نویی بر آن بپوشیم و جلدش را عوض کنیم؟ همان عقود قدیمی را رنگ و لعاب جدید دهیم، یا کلا موضوعات عوض شده است؟ اینجا چند نظر است:
نظر اول: این است که ما باید مسائل جدید را با موارد گذشته تطبیق دهیم؛ اگر همانها بود، مشروع است، وگرنه نامشروع است. بانکداری هم همین است؛ اگر عقود گذشته بر آن تطبیق داشت، جایز است، و گرنه خیر. اخباریون و برخی اصولیون چنین نظری دارند.
نظر دوم: این است که ما عقود گذشته داریم، ولی با رنگ جدید است. با زمان اکنون است، نه با رنگ آن زمان.
5- نظر مختار در مسئله
ما قائلیم این عقود، واقعا جدید و مستحدثه است که اصلا در گذشته نمونه نداشته است. ما عرضمان همین است. نسبت به مسائل جدید، بیشتر موضوعات بانکی ما هیچ گونه ابتلایی نداشته است. در عصر تشریع نبوده است. گرچه این را قبول داریم و حق است که عقودی تشریع شده است. ما عقود تشریع شده آن زمان را به عنوان قانون جاودانی که توسط حضرت حق به جبرائیل و نبی الهی (صلیاللهعلیهوآله) بیان شده است، میدانیم. ﴿أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاء﴾.[9] یعنی فرع آن در زمانهای مختلف است. موضوعات جدید قبلا نبوده است، ولی حکماً بوده است. هنر یک فقیه، موضوعشناسی و استخراج حکم است. باید چنین شود. ما قائل به پیوستگی تام و نه گسستی تام هستیم. معتقدیم مسائل جدید و قدیم به وجهی وحدت دارند. به وجه اصالت «و أصلها ثابت». فرعها حادث و فی الأزمنة. هنر فقیه این است که شایسته موضوعات را بشناسد و در هر زمانی حکم را استخراج کند. ﴿وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ﴾.[10] نه به عنوان جزئی.
6- متغیر بودن موضوعات در مسائل بانکی و ثابت بودن احکام کلی آن
[در الهی نامه گفتیم]: «الهی صد هزار بار شکر که فهمیدم اصول اسلامی ثابت است و هیچ کم و کسری و کاستی ندارد».
عقیده اجتماعی و اقتصادی ما این است که اسلام اقتصادش نظاممند است و فقها باید این مباحث اقتصادی را خوب پیش بروند. برای همین ما بانکداری را شروع کردیم. فقیه باید جلودار باشد و هادی باشد. باید پیشرو در مسائل علمی باشد. بشر مدنیّ بالطبع است و بانک هم به ضرورت روزگار است. ضرورت روزگار متغیر است. متغیرات دلیل برای نبودِ ثابتات نمیشود. قوانین ثابت، کلیاتی است که باید جزئیات و مصادیقش استخراج شود. همان تمثیلی داریم که زندگی چهارراهی است که باید برسیم، تا مسیر را مشخص کنیم. خوشا به حال کسانی که قبل از رسیدن به چهارراه، مسیریاب هستند و مسیرشناس. ما باید سراغ اهل بیت (علیهمالسلام) برویم. چون آنان فوق زمان هستند و زمان و مکان در اختیار آنها است. اشراف بر ما کان و ما یکون و ما سیکون دارند. مقام کُن دارند.
به همین جهت بانکداری از مسائل مستحدثه است. قائل به این هستیم که یکی از جاهایی که فروع مسائل اقتصادی باید در آن رعایت شود، بانکها است. بانکها بحث گستردهای دارد که بحث امانت و امانتگذاری است.
7- کثرت مسائل معاملات نسبت به مسائل عبادات
اگر قرار باشد موضوعات آماری روایی و فقهی را ارائه کنیم، بیشترین فقه ما بر اساس اقتصاد میچرخد. کتاب عبادات در مقابل کتاب معاملات، یک سوم هم نیست و این مطلب را ثابت میکند که حوزهی معاملات، باز است. به اصطلاح: «من لا معاش له لا معاد له».
با کمال تأسف حوزههای ما بعضا در مسائل عبادی منحصر شدند. هر چند به مسائل عبادی هم باید بپردازیم، ولی از مسائل سیاسی و اقتصادی غافل شدیم و مسائل خانوادگی هم مهم است.