« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد هادی عباسی‌خراسانی

1404/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

مسافت نوعی یا شخصی - برگشتن از قصد مسافت/صلاة المسافر /كتاب الصلاة

 

 

موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /مسافت نوعی یا شخصی - برگشتن از قصد مسافت

 

1- بحث اخلاقی (اخلاق نبوی صلی‌الله‌علیه‌وآله)

در سیره رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودیم که برنامه‌ریزی ویژه‌ای برای خود و خانواده و دوستان‌شان داشتند. برای قضای حاجت مؤمن در روایت داریم که برابر با چندین حج مقبول است.[1] توصیه ما به خودم و شما این است که تا می‌توانید در رفع و دفع حوائج مردم بکوشید؛ ولو اینکه اگر دستش نمی‌آید که کاری را انجام دهد، دعا کنیم که حاجت‌روا باشید. امام حسین (علیه‌السلام) می‌فرمایند:

«فَسَأَلْتُهُ عَنْ مَخْرَجِ رَسُولِ اللَّهِ كَيْفَ كَانَ يَصْنَعُ فِيهِ فَقَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ يَخْزُنُ لِسَانَهُ إِلَّا عَمَّا يَعْنِيهِ وَ يُؤْلِفُهُمْ وَ لَا يُنَفِّرُهُمْ».[2]

1.1- توصیه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به رفع حوائج دیگران

«فسألته عن مخرج رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) کیف کان یصنع فیه»؟ ورودی حضرت این‌گونه بود. حوایج مردم را رفع می‌کردند و توصیه می‌کردند که حاجات مردم را به مسئولین برسانید. نسبت به ظهور و بروزی که برای دیگران داشتند، چگونه بودند؟

1.2- سخن گفتن در موارد ضرورت

«فقال: کان (صلی‌الله‌علیه‌وآله) یخزن لسانه إلّا عمّا یعنیه»؛

آن‌قدر مراقب زبان‌شان بودند که تنها در مواردی که ضرورت داشت صحبت می‌کردند. پرگویی نداشتند. یکی از اولیای الهی فرمودند: «ا گر می‌خواهید جان‌تان بمیرد، پرگو باشید و اگر می‌خواهید جان‌تان زنده شود، کم‌گو و گزیده‌گو باشید. صمت و سکوتی که در روایات توصیه شده برای همین است.

دل ز پر گفتن بمیردجان ز کم گفتن بماند

کمتر حرف بزنیم؛ مگر به ضرورت.

1.3- سعی حضرت در ایجاد انس و الفت بین مردم و پرهیز از سخنان تفرقه‌انگیز

«و یؤلفهم و لا ینفّرهم»؛

الفت و مهربانی را بین دیگران پخش می‌کردند؛ نه زشتی و دوری را. مؤلف را مؤلف می‌گویند، چون مطالب و حروف را جمع می‌کند و نتیجه‌گیری می‌کند.

1.4- کلام علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله) در مورد تفاوت بین تألیف و تصنیف

روزی در محضر علامه (رحمه‌الله) از تألیف و تصنیف صحبت شد، فرمودند: «مؤلف جمع می‌کند و مصنف انشاء و ایجاد می‌کند».

1.5- مؤلف، مظهر اسم شریف خالق و مبتکر

همه‌ی این‌ها به این می‌رسد که مظهر اسم شریف خالق و مبتکر است. سعی کنید در علوم، مؤلفی باشید که مدقّق و مصنف است.

1.6- ارزش سکوت

اگر برخی چیزها با سخن نشر می‌یابد، علم با سکوت نشر می‌یابد. هر کس داناتر شد، ساکت‌تر شد. برخی نذر سکوت می‌کردند. حرف نمی‌زدند.

1.7- لزوم سخن و سکوت به موقع

جایی که باید حرف زد، باید حرف زد و جایی که باید ساکت بود، باید ساکت شد. اگر موضوع‌شناس شدیم، می‌توانیم سیروسلوک‌مان را مدیریت کنیم.

2- گزیده مباحث گذشته

در این فرع فقهی بودیم که اگر به جایی سفر کرد که گمان دارد مسافت هست یا نیست، گمانش ملحق به شک اوست، یا یقین؟ به لحاظ موضوع‌شناسی در زمان ما کم رخ می‌دهد که این‌گونه باشد؛ چرا که با ابزارهای جدید نه تنها قائل به کفایت اطمینان، بلکه قائل به کفایت ظن هستیم؛ چه این ظن از اشخاص حاصل شود و چه با ابزار. در این جهت می‌شود اعتماد کرد؛ گرچه حکم اولیه این است که مسافر بودنش نیاز به دلیل دارد. تا ابراز نشده باشد و به این نتیجه نرسیده باشد که مسافت شرعی رفته است، حکم تمام دارد. نوبت به جمع هم نمی‌رسد؛ مگر به احتیاط عملی. جای احتیاط علمی نیست.

3- مسافت نوعی یا شخصی

در استمرار مسافت، قصد نوع شرط است و یا مسافت شخصیه باید باشد؟ قصد کردید جایی بروید، مسافت خاص نیست. اگر قصد کردید وسط راه جای دیگر بروید، حکم بین این مکان و آن مکان مردد است. نیاز به قصد خاص نیست؛ بلکه قصد نوعی مسافت کافی است. مسافت شخصیه و یا نوعیه فرقی ندارد. گفتیم مسافت تلفیقی و غیر آن و یا استداره‌ای فرقی ندارد.

عرض ما این است که کلی حکم، به طبیعی مسافت معلق است و این طبیعی مسافت فرقی ندارد؛ چه در آن مسافت نوعیه باشد و چه شخصیه؛ چه امتدادیه، چه تلفقیه و چه استداره‌ای.

خلاصه هرچه منافات با طبیعی مسافت نداشته باشد، اشکال ندارد و هرچه منافات داشته باشد، اشکال دارد.

4- برگشتن از قصد مسافت

در شرط سوم بودیم که قصد استمرار مسافت است. اگر در وسط سفر از قصدش برگشت، نمازش قصر است، یا تمام؟ در این شرط بودیم که شرط سوم از شرایط قصر صلاة مسافر این بود که قصد استمرار مسافت داشته باشد. قصد استمرار مسافت غیر از قصد مسافت است، قصد مسافت این است که دارد 8 فرسخ را می‌رود و برگردد. اما قصد استمرار مسافت این است که دارد مسافت را ادامه می‌دهد. حال اگر یک روزی از قصد مسافت برگشت، چه کند؟

«لو تردد فی الأثناء ثم عاد إلی الجزم فإمّا أن یکون قبل قطع شیء من الطریق أو بعده یبقی علی القصر».[3]

4.1- دو فرض در مسئله

حال اگر در اثناء سفر برگشت: دو صورت دارد:

    1. قبل از اینکه قسمتی از راه را برود، برمی‌گردد و مسافر نیست.

    2. بعد از اینکه قسمتی از راه را رفته است و به حد ترخص رسیده است: (بنابر نظر مرحوم سید): یبقی علی القصر.

4.2- دلیل استصحاب بر قصر در صورت تردید در ادامه سفر

فرد، مسافر بودنش صدق کرده و حال مردد شد، دلیل مسافر بودن حاکم است. ادله استصحاب و قصر چنین می‌گوید؛ چون قصدش مسافت بوده است، به هر قسمتی رسید، مسافر است.

4.3- تفصیل بین تردید قبل از رسیدن به حد ترخص و تردید بعد از آن

اگر تردید او قبل از حد ترخص باشد، نمازش کامل و اگر بعد از آن باشد، مسافر است و نمازش شکسته است.

4.4- عرفی بودن استمرار قصد مسافت

و ما در این قسمت، استمرار قصد را هم عرفی می‌دانیم، نه عقلی. همین قدر که عرف می‌گوید که این دارد سفرش را ادامه می‌دهد، مسافر است و نمازش شکسته است.

4.5- وجود مقتضی و عدم مانع، دلیل قصر صلاة

مثال: راه افتاده که سفر را برود، اول مردد بود که برود یا نرود و بعد یقین پیدا کرد؛ حالا که یقین پیدا کرد، چه بکند؟ «کونه مسافرا»، مصداق پیدا کرد؛ بنابراین نمازش شکسته است. مقتضی (مسافر بودن) موجود است و مانع مفقود است؛ در نتیجه ادله‌ی قصر نماز شامل او می‌شود.

4.6- عدم فرق بین مسافت امتدادی و تلفیقی در مسئله

مسافت امتدادی و تلفیقی داشتیم. در این‌ها هیچ فرقی بین مسافت امتدادیه و تلفیقیه نیست. اگر شرایط قصر را دارد، باید شکسته بخواند، ولی اگر از مسافت امتدادیه یا تلفیقیه عدول کرد و کمتر رفت، نمازش کامل است.

4.7- سایر نظرات فقها و نظر استاد در مسئله

مرحوم مقدس اردبیلی اینجا قائل به تمام هستند و می‌فرمایند که در برخی از این صور، دلیل «کونه حاضرا» حاکم است. برخی قائل به جمع به احتیاط هستند؛ به احتیاط علمی. اما حرف ما در اینجا متفاوت است؛ زیرا اگر حاضر است، نماز کامل است و اگر مسافر است، نماز قصر است. اگر هم بخواهیم احتیاط کنیم و بگوییم جمع بخواند، به احتیاط عملی است، نه علمی.

4.8- دلالت روایت صحیحه أبی ولّاد بر قصر صلاة در مسئله

عبارت صحیحه ابی ولاد:

محمّد بن الحسن بإسناده عن أحمد بن محمّد، عن الحسن بن محبوب، عن أبي ولاّد قال: قلت لأبي عبدالله (عليه‌السلام): «إنّي كنت خرجت من الكوفة في سفينة إلى قصر ابن هبيرة، وهو من الكوفة على نحو من عشرين فرسخاً في الماء، فسرت يومي ذلك أُقصّر الصلاة، ثمّ بدا لي في الليل الرجوع إلى الكوفة، فلم أدر أُصلّي في رجوعي بتقصير أم بتمام؟ وكيف كان ينبغي أن أصنع؟ فقال: اِنْ كُنْتَ صِرْتَ فِي يَوْمِكَ الَّذِي خَرَجْتَ فِيهِ بَرِيداً كانَ عَلَيكَ حِينَ رَجَعْتَ أن تُصَلِّيَ بِالتَّقصيرِ لانَّكَ كُنتَ مُسافِراً اِلَی أن تُصيرَ إلَی مَنزِلَك قال: وإِن كُنتَ لَم تَسِرْ في يَوْمِكَ اَلَّذِي خَرَجْتَ فِيهِ بَرِيداً فَإِنَّ عَلَيكَ أَنْ تَقضِيَ كُلَّ صَلاَةٍ صَلَّيْتَهَا فِي يَوْمِكَ ذَلِكَ بِالتَّقْصِيرِ بِتَمَامٍ (مِنْ قَبْلِ أَنْ تَؤُمَّ) مِن مَكَانِكَ ذَلِكَ لِأَنَّكَ لَمْ تَبْلُغِ اَلْمَوْضِعَ اَلَّذِي يَجُوزُ فِيهِ اَلتَّقْصِيرُ حَتَّى رَجَعتَ فَوَجَبَ عَلَيكَ قَضاءُ ما قَصَّرْتَ وَعَلَيكَ إِذا رَجَعْتَ أن تُتِمَّ الصَّلاةَ حَتَّى تَصيرَ إلى مَنْزِلِكَ».[4]

4.8.1- ترجمه روایت

أبی ولّاد می‌گوید: «به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم: من از کوفه با کشتی به سوی قصر ابن هبیره حرکت کردم که در مسیر آبی، حدود بیست فرسخ از کوفه فاصله دارد. در آن روز نماز را به صورت شکسته خواندم. سپس شب تصمیم گرفتم به کوفه بازگردم؛ ولی نمی‌دانستم در مسیر بازگشت باید نماز را شکسته بخوانم، یا کامل؟ وظیفه‌ام چیست؟ امام فرمودند: اگر در همان روزی که از کوفه خارج شدی، به اندازه‌ی یک برید (حدود چهار فرسخ) حرکت کرده باشی، هنگام بازگشت نیز باید نماز را شکسته بخوانی؛ چون تا زمانی که به منزلت برگردی، در حکم مسافر هستی.

اما اگر در آن روزی که خارج شدی، به اندازه‌ی یک برید نرفته باشی، باید تمام نمازهایی را که در آن روز به صورت شکسته خواندی، به صورت کامل قضا کنی؛ زیرا هنوز به محل جواز قصر نرسیده بودی و قبل از رسیدن برگشتی. پس واجب است نمازهایی را که شکسته خواندی، قضا کنی و هنگام بازگشت نیز باید نماز را کامل بخوانی تا به منزلت برسی».

4.8.2- توضیح روایت و وجه استدلال به آن

در صحیحه ابی ولّاد امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «اِنْ كُنْتَ صِرْتَ فِي يَوْمِكَ الَّذِي خَرَجْتَ فِيهِ بَرِيداً كانَ عَلَيكَ حِينَ رَجَعْتَ أن تُصَلِّيَ بِالتَّقصيرِ لانَّكَ كُنتَ مُسافِراً اِلَی أن تُصيرَ إلَی مَنزِلَك»؛

برید، یعنی نامه‌رسان. زمان‌های قدیم هر چهارفرسخ، نامه‌رسان‌هایی داشتند که دست به دست می‌کردند، تا با سرعت برسد و مرکب نامه‌رسان قبلی استراحت کند.

این روایت دلالت می‌کند که نماز شکسته است؛ مگر اینکه از مسافت امتدادیه به مسافت تلفیقیه برگردد [و در مسافت تلفیقیه، مجموع رفت و برگشت، کمتر از مسافت شرعی، یعنی 8 فرسخ باشد: که در این صورت نمازش تمام است.]

در نتیجه قصد مسافت، مطلق است و اعم از مسافت نوعیه و شخصیه را هم شامل می‌شود. از این صحیحه هم استفاده می‌شود که در تمام این فروض، باید نمازمان را شکسته بخوانیم. «کونه مسافرا» صدق می‌کند؛ پس اینکه بخواهد حاضر باشد، دلیل می‌خواهد. برخی احتیاط علمی دارند؛ ولی ما احتیاط علمی را نپذیرفتیم؛ بلکه احتیاط عملی را پذیرفتیم.

5- خلاصه

خلاصه این بحث اینکه:

اگر راه افتاده و نمی‌داند به مسافت رسیده است، یا خیر: مسافر نیست و نمازش تمام است.

اگر صدق مسافر کرد و برگشت: در حال برگشت هم مسافر است و نمازش شکسته است.

 


logo