1404/02/23
بسم الله الرحمن الرحیم
تردید در ادامه سفر بعد از عبور از حد ترخص و قبل از رسیدن به مسافت شرعی/صلاة المسافر /كتاب الصلاة
محتويات
1- بحث اخلاقی (مودت)1.1- نسبت بین محبّت و مودّت
1.2- بازگشت فقه و اصول به واجب تقربی
1.3- آثار محبت به اهلبیت (علیهمالسلام) در روایات
1.4- برقراری اساس عالم بر محبت
1.5- جایگاه محبت در ادعیه
1.6- سعادت، از نتایج قطعی ولایت
1.7- مقام شأنیت حضرت معصومه (سلاماللهعلیها)
2- گزیدهای از جلسات گذشته
3- حکم تردید در ادامه یا قطع سفر در ابتدای سفر
3.1- حکم تردید در مسافرت قبل از رسیدن حد ترخص
3.2- حکم تردید بعد از حد ترخص و قبل از رسیدن به مسافت شرعی
3.3- اقوال فقها در این مسئله
3.4- حکم شک در رسیدن یا نرسیدن به حد ترخص
3.5- کلام صاحب عروه (رحمهالله) در این مسئله (تردید بعد از حد ترخص و قبل از رسیدن به مسافت شرعی)
3.6- تحریر محل نزاع (تردید بعد از عبور از حد ترخص و قبل از رسیدن به مسافت شرعی)
3.6.1- فرض اول مسئله (مقتضای اصل اولیه بر اساس نظر سید یزدی)
3.6.2- صورت دوم از فرض اول
3.6.3- سایر اقوال در این مسئله
3.6.4- فرض دوم مسئله
3.6.5- فرض سوم: مقدار پیمودن در حال جزم مسافت باشد
3.7- شرط استمرار قصد مسافت شرعی
3.8- توضیح استاد در مورد صورت اول و دوم از فرض اول
3.9- نظر مختار
3.10- نظر استاد در مورد احتیاط صاحب عروه (رحمهالله)
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /تردید در ادامه سفر بعد از عبور از حد ترخص و قبل از رسیدن به مسافت شرعی
1- بحث اخلاقی (مودت)
1.1- نسبت بین محبّت و مودّت
محبت، پیشنیاز مودت است. وقتی جدا باشند، یکی بر دیگری اطلاق میشوند؛ ولی اگر هر دو با هم بیایند، متفاوت است. مودّت، محبتی است که به تعبیر خودمانی هزینهبر است. هزینهی فکری و عملی نیاز دارد.[1] ﴿قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾؛[2] آقا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای رسالت مزدی نمیخواهند؛ ولی در صورت مزد، مودّت ذوی القربی را طلب کردهاند.
1.2- بازگشت فقه و اصول به واجب تقربی
تمام فقه و اصول به واجب تقربی باز میگردد و تمام اینها به راه اقرب اقرب اقرب بر میگردند؛ یعنی میانبر و تقرب به خدا، راه اهلبیت (علیهمالسلام) است. قُربَی، همان اقرب جمعی است. برای یک جمع، وصف که بیاید، به فرد، اقرب گویند و به جمع، قُربَی.
1.3- آثار محبت به اهلبیت (علیهمالسلام) در روایات
در روایتی بودیم که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: «حبنا أهل البيت يكفر الذنوب، ويضاعف الحسنات»؛[3] محبت ما گناهان را میریزد و حسنات را اضافه مینماید.
در روایتی هم امام حسن (علیهالسلام) میفرمایند: «والله لا يحبنا عبد أبدا ولو كان أسيرا في الديلم إلا نفعه حبنا، وإن حبنا ليساقط الذنوب من بني آدم كما يساقط الريح الورق من الشجر»؛[4] محبت ما گناهان بنیآدم را میریزد؛ مانند اینکه باد، برگهای درخت را میریزد. محبت اهلبیت (علیهمالسلام) با گناه سازگاری ندارد. اولین کار شیطان این است که محبت تنیدهی در قلب مؤمن را در هم میشکند.
1.4- برقراری اساس عالم بر محبت
تمام نظام وجود به محبت تنیدهشده است. تفاوت آفرینش مؤمن با دیگران این است که مؤمن، آینهی تمامنمای حضرت حق است؛ قال رسول الله (صلىاللهعليهوآله): «المؤمن مرآة المؤمن»؛[5] یکی از آینهها، حکایتگری محبت است. خوشا به حال آنان که وقتی در جمع قرار میگیرند، تنیدههای محبت را جمع میکنند.
1.5- جایگاه محبت در ادعیه
قال رسول الله (صلىاللهعليهوآله): «يدُ اللّه ِمعَ الجَماعةِ».[6] مناجات محبین در میان مناجات خمسة عشر را با دقت بخوانید. تا جایی این محبت بالا میآید که امام علی (علیهالسلام) در دعای کمیل میگویند: «صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَوَهَبْنِي صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُعَنِ النَّظَرِ إِلَى كَرَامَتِكَ».[7] در مناجات شعبانیه میگویند: «وَإِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَها أَنِّي اُحِبُّكَ»؛[8] اگر مرا در آتش بیندازی، همهی دوزخیان را جمع میکنم و میگویم تو را دوست دارم.
1.6- سعادت، از نتایج قطعی ولایت
شاهراه محبت، شاهراهی است که از حق شروع شده است؛ در مخلوق جلوهگری میکند و در بهشت به بار مینشیند. ما اکنون در طریق محبت و ولایتیم. «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة أمیرالمؤمنین و أولاده المعصومین». این محبت نتیجه داده و نتیجه خواهد داد. انشاءالله در طریق محبت، همهی ما پیروز و سرفراز و سعادتمند باشیم. سعادت، از نتایج لا یتخلف ولایت است. «عاش سعیداً و مات سعیداً»، یعنی در مسیر ولایت حرکت کرد و به نتیجه رسید.
1.7- مقام شأنیت حضرت معصومه (سلاماللهعلیها)
در محضر حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) عرض میکنیم که وقتی در زیارتنامهی ایشان میخوانیم: «فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ الله شَأْنا مِنَ الشَّأْنِ»،[9] این شأنیت جز شأن ولایت، چیز دیگری نیست.
2- گزیدهای از جلسات گذشته
در صلات مسافر در این فرع فقهی بودیم که گفتیم یکی از شرایط قصر صلات و اینکه انسان باید نماز را سفری بخواند، این است که استمرار قصد مسافت داشته باشد؛ یک شرط، مسافت و پیمودن آن بود و شرط دیگر، قصد استمرار آن.
3- حکم تردید در ادامه یا قطع سفر در ابتدای سفر
3.1- حکم تردید در مسافرت قبل از رسیدن حد ترخص
در این فرع بودیم که اگر مسافر از تصمیم مسافت برگشت، حکمش چیست؟ نمازش چگونه است؟ حد ترخص، مخفی شدن دیوار شهر و شیده نشدن اذان طبیعی شهر بود. این دو شرط، جمعی نبود؛ بلکه هر کدام باشد کافی است. تا محدودهی دیوار شهر و حد ترخص، انسان حاضر است، نه مسافر.
3.2- حکم تردید بعد از حد ترخص و قبل از رسیدن به مسافت شرعی
اگر از حد ترخص عبور کرد، اینجا صدق مسافر است. هر کجا قرار باشد نماز چهار رکعتی را بخواند، نمازش دو رکعتی میشود. در این فرع فقهی بودیم که اگر انسان تردید نمود که راه را ادامه بدهد، یا خیر، وظیفهی او چیست؟
3.3- اقوال فقها در این مسئله
_ یک قول این است که بگوییم نمازش شکسته است؛
_ قول دوم این است که نمازش را تمام بخواند؛
_ قول دیگر این است که قائل به تفصیل بشویم؛
_ برخی قائل به جمع بین قصر و تمام شدهاند.
3.4- حکم شک در رسیدن یا نرسیدن به حد ترخص
گفتیم که اگر انسان روزی سفر میرود و شک کند به چهار فرسخ رسیده یا حد ترخص را رد کرده است یا نه، باید تمام بخواند. مسافر شدن، وصف عرضی است که نیاز به دلیل دارد.
3.5- کلام صاحب عروه (رحمهالله) در این مسئله (تردید بعد از حد ترخص و قبل از رسیدن به مسافت شرعی)
«لو تردد في الأثناء ثم عاد إلى الجزم: فإما أن يكون قبل قطع شئ من الطريق أو بعده؛
ففي الصورة الأولى: يبقى على القصر؛ إذا كان ما بقي مسافة ولو ملفقة، وكذا إن لم يكن مسافة في وجه لکنّه مشکل. فلا يترك الإحتياط بالجمع؛
وأما في الصورة الثانية فإن كان ما بقی مسافة ولو ملفقة یقصر أیضا وإلّا فیبقی علی التمام.
نعم لو كان ما قطعه حال الجزم أولا مع ما بقي بعد العود إلى الجزم بعد إسقاط ما تخلل بينهما مما قطعه حال التردد مسافة ففي العود إلى التقصير وجه لكنه مشكل، فلا يترك الاحتياط بالجمع».[10]
3.6- تحریر محل نزاع (تردید بعد از عبور از حد ترخص و قبل از رسیدن به مسافت شرعی)
«لو تردد فی الأثناء ...»؛ حال قصد مسافت دارد به چهار فرسخ برود و وصف مسافر را دارد؛ الآن بعد از تصمیم پیمودن مسافت و گذشتن از حد ترخص برایش تردید حاصل شد که سفر را ادامه دهد یا خیر؟ و یا اینکه یقین حاصل شد که تا چهار فرسخ نرود، باید چه کرد؟
3.6.1- فرض اول مسئله (مقتضای اصل اولیه بر اساس نظر سید یزدی)
«ففی الصورة الأولی یبقی علی القصر ...» اصل اولیه اینجا، کَونُهُ مُسافراً است؛ چرا که مسافر شدنش مشخص شده است. باید یقین به صدق عدم سفر کند؛ لذا میگویند در صورتی که به نقطهای برسد که برگشت او به صورت تلفیق یا امتداد مسافت به اندازهی مسافت شرعی باشد، باید شکسته بخواند.
3.6.2- صورت دوم از فرض اول
«و کذا إن لم یکن مسافة علی وجه ...»؛ و بنابر وجهی اگر مسافت نباشد، نمازش شکسته است؛ ولی این مشکل است و احتیاط در این فرض به جمع خواندن است. امتداد مسافت، عنوانی کلی است که در مصادیق مختلف تحقق مییابد. روزی میخواست این مسیر را برود، ولی به شهر دیگر تغییر مسیر و مسافت داد.
3.6.3- سایر اقوال در این مسئله
_ برخی گفتهاند که باید شکسته بخواند؛
_ برخی گفتهاند چون قصد مسافتش به هم خورده، باید تمام بخواند؛
_ برخی هم تفصیل قائل شدهاند بین اینکه اگر یقین به عدم استمرار داشت، به مسافت که میرسد، مسافر است و اگر نمیرسد، مسافر نیست.
3.6.4- فرض دوم مسئله
«و أما فی الصورة الثانیة»؛ اگر قسمتی از راه را پیمود و در ادامهی مسیر و همزمان با حرکت به سمت مسافت شرعی، مردد شد: اگر ادامهی مسیرش – ولو به صورت تلفیقی (مجموع رفت و برگشت، 8 فرسخ و بیشتر است) باشد – نمازش شکسته است. در اینجا هم احتیاط ترک نشود و باید جمع بخواند؛ چون هم دلیل قصر است و هم دلیل اتمام است.
«وإلا»؛ اگر مابقی – ولو به صورت تلفیقی - مسافت نباشد: باید تمام بخواند. البته در اینجا هم برخی از بزرگان قائل به جمع شدند.
3.6.5- فرض سوم: مقدار پیمودن در حال جزم مسافت باشد
«نعم لو کان ما قطعه حال الجزم ...»؛ حرکتهای مختلف فرد پیماینده، ملحق به هم هستند. با توجه به روایاتی که خواندیم و اشاره خواهیم کرد، اگر یقین یافت که باید برگردد، در اینجا ادلهی مسافر بودن و قصر حاکم و مقدم است؛ مگر اینکه این ادلهی قصر به یک دلیل یا عرض دیگری از بین برود و وصف جدیدی به وجود بیاید.
3.7- شرط استمرار قصد مسافت شرعی
فردی که قصد سفر و مسافت نداشت و مثلا دنبال گمشده میگردد، اگر هزار سال هم در سفر باشد، مسافر نیست؛ ولی کسی که میداند دوستش در مسافت است و باید برود، مسافر است؛ ولی محل بحث ما در جایی است که قصد سفر کرد و از ترخص رد شد و بعد از آن تردید در ادامه یا یقین به عدم قطع مسافت کرد.
3.8- توضیح استاد در مورد صورت اول و دوم از فرض اول
_ اول بعد از جزم یا تردید به این نتیجه رسیده؛ آن مقداری که میخواهد برود، قطع مسافت است: اینجا مسافر است.
_ دوم آن مقداری که میخواهد برود، مسافت نیست: در آن دو مبنا است:
1. این وصف قبلی کونه مسافرا شکسته میشود و وصف جدید مییابد؛ در نتیجه نمازش تمام است.
2. این کونه مسافرا باقی است؛ در نتیجه نمازش قصر است.
3.9- نظر مختار
به نظر ما تا یقین به عدم مسافر بودن نیافتیم، این فرد مسافر است. سفرش استمرار دارد؛ ولو قصدش ندارد. تا برنگردد، او را مسافر میدانیم.
3.10- نظر استاد در مورد احتیاط صاحب عروه (رحمهالله)
مرحوم سید قائل به جمع شدهاند. چرا که شخصی که حرکت میکند، دو عنوان بر او صدق میکند؛ هم مسافر و هم حاضر. هر کجا جمع را گفتند، بدانید دو عنوان صادق است.
گاهی مجتهد دلیل دارد و گاهی دلیل ندارد و احتیاط میکند. تخییر بین قصر و اتمام، یک احتمال است.