« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی‌خراسانی

1403/02/19

بسم الله الرحمن الرحیم

ادامه احکام تابعین مسافر - شرط سوم قصر صلاة: قصد استمرار مسافت شرعی /صلاة المسافر /كتاب الصلاة

 

 

موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /ادامه احکام تابعین مسافر - شرط سوم قصر صلاة: قصد استمرار مسافت شرعی

 

1- حدیث اخلاقی (احادیث فضیلت علم)

1.1- حدیث اول

1.1.1- اقسام علم

امروز، روز بزرگداشت مرحوم کلینی است. در تبویب روایات فقهی و اعتقادی، سهم زیادی دارند و اولین کسی هستند که روایات را موضوع‌بندی و باب‌بندی کردند و خدمت زیادی به عالم علم کردند.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ‌ الْوَاسِطِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: «دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِيلَ عَلَّامَةٌ فَقَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ فَقَالُوا لَهُ أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أَيَّامِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ الْأَشْعَارِ الْعَرَبِيَّةِ قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ ص ذَاكَ عِلْمٌ لَا يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ ص إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ‌».[1]

1.1.2- علوم کم‌فایده

آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) وارد مسجد شدند و دیدند عده‌ای دور شخصی را گرفته‌اند. گاهی رجل در مقابل زن است و گاهی بر شخص متشخص اطلاق می‌شود. اینجا معنای دوم است. سؤال کردند که این کیست؟ گفتند: «علّامه است». حضرت پرسیدند: «علّامه کیست»؟ آن زمان به کسی که مورخی قوی‌ بوده است و اَنساب عرب را می‌شناسد، علّامه می‌گفتند. حضرت فرمودند: «ذاک علم لا یضر من جهله و لا ینفع من علمه»؛ علمی است که دانستنش، نفع ندارد و ندانستنش، ضرر ندارد. این حدیث، عجیب است!

1.1.3- عقاید، اخلاق و احکام، سه شعبه‌ی اصلی علم

فرمودند: «انما العلم ثلاثة: آیة محکمة أو فریضة عادلة‌ أو سنة قائمة و ما خلاهن فضل».

«آیة محکمة»، یعنی اصول عقاید و کلام. «فریضة عادلة»، نماد فقه و احکام است. «سنة قائمة»، نماد اخلاق است. این سه قسم، جزو علوم هستند. باقی این‌ها فضل است و علم نیست.

1.1.4- تفاوت علم با فضل

بین علم و فضل تفاوت است. علم، دانش‌ها و بینش‌ها است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «مَن آثَرَ عَلَی نَفسِه إستَحَقَّ اسمُ الفَضیلَةِ»؛[2] کسی که دیگران را بر خودش مقدم بدارد، می‌توان بر او اسم فضیلت را گذاشت. فضیلت، ارزش‌های خاصی است. فضیلت، ارزش‌گذاری است. در آن زمان با علم انساب به نسب‌های خود فخر می‌کردند، و این بُعد منفی بود؛ هرچند یک علم است و ارزش و فضیلت دارد، در مقابل این فضیلت، حضرت مراحل بالاتری را مطرح کردند.

1.2- حدیث دوم

1.2.1- علما، ورثه‌ی انبیا (علیهم‌السلام)

روایت دیگر

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ ذَاكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُورِثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِينَاراً وَ إِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِيثَ مِنْ أَحَادِيثِهِمْ فَمَنْ أَخَذَ بِشَيْ‌ءٍ مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً فَانْظُرُوا عِلْمَكُمْ هَذَا عَمَّنْ تَأْخُذُونَهُ فَإِنَّ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ فِي كُلِّ خَلَفٍ عُدُولًا يَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَأْوِيلَ الْجَاهِلِينَ».

علما، ورثه‌ی انبیا (علیهم‌السلام) هستند. و این وراثت به سبب این است که انبیا (علیهم‌السلام) به جای اموال، حدیث به جا می‌گذارند. پس هر کسی که چیزی از احادیث انبیا (علیهم‌السلام) را بگیرد، بهره‌ی زیادی برده است. پس ببینید که علم خود را از چه کسی می‌گیرید.

در روایات فرمودند: «منظور از آیه‌ی ﴿فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ﴾،[3] این است که علم را از اهلش بگیرید».[4]

در هر دوره‌ای، عُدولی است که میان ما اهل بیت (علیهم‌السلام) هستند و غالین را نفی می‌کنند و منکرین را دفع می‌کنند و تأویل جاهلین را برطرف می‌کنند. علما، نگهبانان اعتقادات هستند.

1.2.2- کلام علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله) در مورد مصداق علما

علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله) می‌فرمودند: «مصداق کامل علما، ائمه (علیهم‌السلام) هستند. علما هم در مرتبه‌ی بعدی هستند».

به لحاظ شخصی، معصومین (علیهم‌السلام) ارث دارند، ولی به لحاظ معرفتی، ارث آن‌ها علوم آن‌ها است. شخصیت حقیقی و حقوقی آن‌ها متفاوت است.

2- گزیده‌ی جلسه‌ی گذشته

در مسأله‌ی صلات مسافر و تابعیت و متبوعیت بودیم. اگر کسی سفر می‌رود و همراهانی دارد، وظیفه‌ی همراهان او در نماز چیست؟

3- حکم نماز تابعین از مسافر

3.1- کلام مرحوم سید یزدی (رحمه‌الله)

مسئله 20:

«إذا اعتقد التابع أن متبوعه لم يقصد المسافة أو شك في ذلك وفي الأثناء علم أنه قاصد لها فالظاهر وجوب القصر عليه وإن لم يكن الباقي مسافة، لأنه إذا قصد ما قصده متبوعه فقد قصد المسافة واقعا، فهو كما لو قصد بلدا معينا واعتقد عدم بلوغه مسافة فبان في الأثناء أنه مسافة، ومع ذلك فالأحوط الجمع».[5]

«إذا اعتقد التابع أن متبوعه لم یقصد المسافة»؛

کسی که پیروی شخصی را می‌کند، اگر معتقد باشد که متبوعش قصد مسافت ندارد. زن و شوهر و فرزندان و والدین و زندانی و زندان‌بان، چنین حکمی دارند. اول شک دارد و بعد علم می‌یابد که بیش از حد شرعی خواهد رفت. مرحوم سید می‌فرمایند که ظاهر این است که واجب است به قصر بخواند؛ چرا که یقین به قطع مسافت دارد.

«لأنه إذا قصد ما قصد متبوعه فقد قصد المسافة واقعا»؛

چرا که وقتی با کسی مسافرت رفت و دانست او قصد مسافت کرده است، او هم قصد مسافت کرده است؛ مانند زمانی که شهر مشخصی را قصد کرده است. اگر در اثنای سفر یقین یافتیم که آن شهر در مسافت است، این فرد مسافر است.

3.2- اشکال استاد بر کلام سید (رحمه‌الله)

سؤال ما از سید این است که وقتی می‌دانیم قصد سفر کرده است، طی مسافت قبلی هم که بدون قصد بوده است، حساب می‌شود، یا خیر؟ آیا مانند کسی نیست که قطعه‌ای آمد و بعد تبدل نیت پیدا کرد؟ ایشان معتقدند حساب می‌شود. اگر قصد مسافت کرد و اعتقاد دارد که به مسافت نمی‌رسد، ولی بعد روشن شد به مسافت می‌رسد، اینجا احوط، جمع بین قصر و اتمام صلاة است. هم شکسته و هم تمام بخواند.

با کمال معذرت از مرحوم سید (رحمه‌الله)، اگر یقین به قطع مسافت دارد، مانند متبوع است. تابع، مانند متبوع است.

4- حکم نماز مُکرَه و مضطر

4.1- کلام مرحوم سید یزدی (رحمه‌الله)

مسئله 21:

«لا إشكال في وجوب القصر إذا كان مكرها على السفر أو مجبورا عليه، وأما إذا ركب على الدابة أو ألقي في السفينة من دون اختياره بأن لم يكن له حركة سيرية ففي وجوب القصر ولو مع العلم بالإيصال إلى المسافة إشكال وإن كان لا يخلو عن قوة».[6]

4.1.1- فرع اول

«لا اشکال فی وجوب القصر اذا کان مکرها علی السفر او مجبورا...»؛

اگر کسی را اکراهی یا اجباری می‌برند، قصر واجب است. اگر کسی مکره و مجبور است، مسافر است.

4.1.2- فرع دوم

ولی اگر کسی را دست و پا بسته روی یک وسیله می‌اندازند و یا داخل کشتی انداختند و اراده‌ای ندارد، در قصر اشکال است؛ هرچند وجه مسافر بودن از قوت خالی نیست.

4.2- نظر استاد در این مسئله

به نظر ما تمام خواندنِ آن اقوی است؛ چرا که این فرد، قصد سفر نکرده است. در مُکرَه و مجبور هم، همین را گفتیم که اراده دخیل است.

5- کلام سید یزدی (رحمه‌الله) در شرط سوم از شرایط قصر صلات

5.1- استمرار قصد المسافة

«الثالث: استمرار قصد المسافة فلو عدل عنه قبل بلوغ الأربعة أو تردد أتم، وكذا إذا كان بعد بلوغ الأربعة، لكن كان عازما على عدم العود، أو كان مترددا في أصل العود وعدمه أو كان عازما على العود لكن بعد نية الإقامة هناك عشرة أيام، وأما إذا كان عازما على العود من غير نية الإقامة عشرة أيام فيبقى على القصر، وإن لم يرجع ليومه بل وإن بقي مترددا إلى ثلاثين يوما نعم بعد الثلاثين مترددا يتم».[7]

5.1.1- فرع اول

باید اراده‌ی ادامه‌ی قصد مسافت را هم داشته باشد؛ یعنی به عبارت بهتر اگر اراده‌ی استمرار قصد مسافت را نداشت، مسافر نیست. مادون مسافت، مسافر نیست. باید مسافت شرعیه را قصد کند و قصدش، مادون مسافت شرعی نباشد.

5.1.2- فرع دوم

«فلو عدل عنه قبل بلوغ الأربعة أو تردد أتمّ»؛

اگر از اینکه 4 فرسخ برود منصرف شد، یا شک کرد، نمازش کامل است.

5.1.3- فرع سوم

«و کذا إذا کان بعد بلوغ الأربعة».

شرط بعدی این است که استمرار قصد مسافت داشته باشد. اگر مردد بشود، یا دون مسافت برود، باید کامل بخواند. اگر از راهی برگشت که کمتر از مسافت رفته است و کمتر از چهار فرسخ است، نمازش کامل است.

5.1.4- فرع چهارم

اگر می‌خواهد برود و برنگردد و اُتراق کند و مجموع رفت و برگشت، 8 فرسخ نشود، نماز کامل نیست. اگر بنای بر برگشت دارد، ولی بعد از نیت اقامت ده روز در اینجا نمی‌داند برگردد یا بایستد و از چه راهی برگردد، آیا 8 فرسخ می‌شود، یا خیر، نمازش کامل است و اصل بر اتمام است.

5.1.5- فرع پنجم

اگر بنا بر عود دارد، اما نیت عشرة ایام ندارد، باید شکسته بخواند؛ ولو یک روز باقی بماند. اگر سی روز در حال تردید گذشت، نمازش در آن ایام، شکسته است و بعد از سی روز باید تمام بخواند.

 


logo