درس خارج فقه استاد هادی عباسیخراسانی
1402/11/04
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1- حدیث اخلاقی (عقل)1.1- بیارزشبودن دین بدون همراهی با عقل
1.2- کمعقلی، مرز بین ایمان و کفر
2- گزیده جلسه گذشته
3- حکم جداشدن تابع از متبوع در قصد مسافت و فروع آن
4- کلام صاحب عروه (ره) در این مسئله
5- نظر استاد در مورد استخبارِ تابع از متبوع
6- تأمل استاد به احتیاطِ صاحب عروه (ره)
7- کلام صاحبعروه (ره) در مورد حکم جدایی تابع از متبوع به صورت مشروط
8- نظر استاد در این مسئله
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /حکم جداشدن تابع از متبوع در قصد مسافت و فروع آن
1- حدیث اخلاقی (عقل)
1.1- بیارزشبودن دین بدون همراهی با عقل
چهارشنبهها در محضر کافی شریف بودیم. حدیث 31 را خواندیم که عُجب انسان، دلیل بر ضعف عقل انسان است. هرچه عقل آدم قویتر شود، عُجبش کمتر میشود.
أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْعَاصِمِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: «ذُكِرَ عِنْدَهُ أَصْحَابُنَا وَ ذُكِرَ الْعَقْلُ قَالَ فَقَالَ ع لَا يُعْبَأُ بِأَهْلِ الدِّينِ مِمَّنْ لَا عَقْلَ لَهُ- قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ مِمَّنْ يَصِفُ هَذَا الْأَمْرَ قَوْماً لَا بَأْسَ بِهِمْ عِنْدَنَا وَ لَيْسَتْ لَهُمْ تِلْكَ الْعُقُولُ فَقَالَ لَيْسَ هَؤُلَاءِ مِمَّنْ خَاطَبَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْعَقْلَ فَقَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ وَ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي مَا خَلَقْتُ شَيْئاً أَحْسَنَ مِنْكَ أَوْ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْكَ بِكَ آخُذُ وَ بِكَ أُعْطِي».[1]
نزد حضرت امام رضا (علیهالسلام)، ذکر اصحاب و عقل شد. اصحاب، صاحبان عقل هستند. حضرت فرمودند: « به اهل دین و افراد متدیّن اعتنا نمیشود، مگر کسانی که عقل دارند. و کسانی که عقل ندارند، به آنها توجه نمیشود». تدین بر محور تعقل میچرخد. زمانی بحث شد که نسبت تعهد و تخصص و تدین چیست؟ اگر مسئولی را خواستیم انتخاب کنیم، باید چه کرد؟ باید سراغ انسانهای عاقل برویم. انسانهای عاقل به لحاظ علمی تخصص دارند و در برخی جهات، تدیّن دارند. به متدینین اعتنا نمیشود؛ مگر به کسانی که عقل دارند. گفته شد: «جانم به فدای شما! برخی از افرادی که ما سراغ داریم، اینگونه نیستند». حضرت فرمودند: «اینها از کسانی نیستند که خدا زمانی که عقل را خلق کرد، به آنها خطاب کرد».
عقل، اول مخلوق است. عقل، همانطور که «أوّلُ ما خلق الله» است، در وجود هر کسی این امتیاز اطاعت را میآورد. اگر دیدید امّتی مطیع امام است، بدانید رشتهی عقل در آنها هست؛ چرا که عقل، وسیلهی اطاعت و اجابت است. وقتی بچهی کوچکی فرمان میبرد، میگویند عاقل است. ﴿... أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ ...﴾.[2] این همان اطاعت است که در تفسیر گفتیم.
1.2- کمعقلی، مرز بین ایمان و کفر
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «لَيْسَ بَيْنَ الْإِيمَانِ وَ الْكُفْرِ إِلَّا قِلَّةُ الْعَقْلِ قِيلَ وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ يَرْفَعُ رَغْبَتَهُ إِلَى مَخْلُوقٍ فَلَوْ أَخْلَصَ نِيَّتَهُ لِلَّهِ لَأَتَاهُ الَّذِي يُرِيدُ فِي أَسْرَعَ مِنْ ذَلِكَ».[3]
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «مرز بین ایمان و کفر، جز قلّت عقل نیست». گفته شد: «چطور این امر، تحقق مییابد»؟ انسان که بی آرزو و مطلوب نیست. رغبت، یعنی طلب خاص. رجب هم ماه رغبت است. لیلة الرغائب هم در ماه رجب، ترجمهی آن به شب آرزوها غلط است. «رَغایِب»، جمع «رَغیبة» است؛ مانند: جرائم و جریمه، ضمائم و ضمیمه. «رَغیبة»، یعنی طلب مخصوص. انسان به چیزی رغبت میکند که در ذائقهاش شیرین باشد.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «انسان، رغبت و میل خاصش را به سمت مخلوق میبرد. گمان میکند دیگران میتوانند خواستههای او را انجام دهند. اگر نیّتش را خالص کند و رابطهی خود و خدایش را خالص کند، در سریعتر از آن زمان انجام میشود». آفت انسان این است که حاجتش را به مخلوق میگوید. حوائجمان را به سمت حضرت حق ببریم. [عاقلان]، راغبین إلی الله هستند، نه إلی المخلوق. این عقل، مرز ایمان و کفر است. کفار، سراغ دیگران میروند، ولی مؤمنین، سراغ خدا میروند.
در آستانهی ایام البیض هستیم و ایامی که مردم معتفک میشوند و در آستانهی ولادت حضرت علی (علیهالسلام) هستیم. انشاءالله از حالات معتکفین بهرهمند شویم.
2- گزیده جلسه گذشته
در شرطی بودیم که قصد مسافت در قصر صلات، لازم است. اگر قصد کمتر را داشته باشد، مسافر نیست و نمازش تمام است. بحث شد که قصد مسافت، اعم از قصد استقلالی [برای خود انسان] و قصد تبعی [برای همراهان انسان] است. کسی که به مسافت رسید و استقلال دارد و نمازش قصر میشود، فرد همراه او نیز همین است؛ مانند زنی که با شوهرش سفر میرود، یا فرزندان، یا زندانی که در حال جابجایی است.
3- حکم جداشدن تابع از متبوع در قصد مسافت و فروع آن
حال اگر روزی تابع میداند که از متبوعش جدا میشود، حکم چیست؟
چند فرع دارد:
فرع اول این است که میداند جدا میشود و جدایی، قبل از مسافت است: اینجا نمازش، تمام است.
فرع دیگر اینکه میداند از همراهش جدا میشود و جدایی بعد از مسافت است: اینجا چون یقین به مسافت دارد، نمازش شکسته است.
فرع دیگر اینکه میداند جدا میشود، ولی نمیداند قبل از مسافت است، یا بعد از مسافت؟
4- کلام صاحب عروه (ره) در این مسئله
«(مسألة 20): إذا اعتقد التابع أن متبوعه لم يقصد المسافة أو شك في ذلك وفي الأثناء علم أنه قاصد لها فالظاهر وجوب القصر عليه وإن لم يكن الباقي مسافة، لأنه إذا قصد ما قصده متبوعه فقد قصد المسافة واقعا، فهو كما لو قصد بلدا معينا واعتقد عدم بلوغه مسافة فبان في الأثناء أنه مسافة، ومع ذلك فالأحوط الجمع».[4]
«اگر تابع اعتقاد كند كه متبوع، قصد مسافت ندارد، يا شك در آن داشته باشد ودر اثناء راه بفهمد كه قاصدِ مسافت است، ظاهر آن است كه بر او قصر واجب باشد؛ هر چند باقىمانده به قدر مسافت نباشد؛ زيرا كه قصد او تابعِ قصد متبوع است و او در واقع قصد مسافت داشته و اين مثل كسى است كه قصد فلان بلد را كرده به اعتقاد آنكه به قدر مسافت نيست ودر اثناء معلوم شود كه به قدر مسافت است؛ ولى احوط، جمع است».
کسی همراهیِ کسی میکند و علم دارد که جدایی، کمتر از مسافت است: نماز، کامل است.
کسی که بعد از مسافت جدا شد، نمازش قصر است.
اگر نمیداند جدایی کمتر از مسافت است، یا بعد از آن، باید چه کند؟
5- نظر استاد در مورد استخبارِ تابع از متبوع
در صورتی که بین راه به فرد بگوید میخواهیم چه کنیم، باید قصر بخواند. تا نمیداند و بعد استخبار کرد و سؤال کرد، یا خودش بررسی کرد و فهمید، عرضمان این است که در استخبار به این بر میگردد که مفهوم قصد [مسافت]، تحقق یافته، یا خیر؟ چه شبههی موضوعی باشد و چه حکمی، عرض ما این است که استخبار لازم است.
6- تأمل استاد به احتیاطِ صاحب عروه (ره)
ولی جایی که علم نیافته که جدایی، قبل از مسافت است، یا بعد از آن: اگر در اثنا فهمید مسافت است، احوط جمع است. با کمال معذرت عرض ما این است که باید تمام بخواند؛ چون قصر، عَرَض است و نیاز به دلیل دارد. چون علم به مسافت ندارد، موضوع قصر تحقق نمییابد و حکم قبلی، استصحاب میشود و باید فعلا تمام بخواند. این نکته [را توجه کنید که] عدم احتیاط [در مسائل] علمی است و این منافاتی با احتیاطِ عملی ندارد. تا میتوانید احتیاطات علمیتان را کم کنید. اگر احتیاط عملی زیادتر شد، عیبی ندارد. احتیاط علمی، دلیل بر تدبر کم در اطراف مسأله و ادله است. احتیاط عملی، دلیل بر تقوای بیشتر است.
7- کلام صاحبعروه (ره) در مورد حکم جدایی تابع از متبوع به صورت مشروط
«(مسألة 19): إذا كان التابع عازما على المفارقة مهما أمكنه أو معلقا لها على حصول أمر كالعتق أو الطلاق ونحوهما فمع العلم بعدم الإمكان وعدم حصول المعلق عليه يقصر، وأما مع ظنه فالأحوط الجمع، وإن كان الظاهر التمام، بل وكذا مع الاحتمال إلا إذا كان بعيدا غايته بحيث لا ينافي صدق قصد المسافة، ومع ذلك أيضا لا يترك الاحتياط».[5]
8- نظر استاد در این مسئله
اگر علم داشته باشد که مُعَلَّقٌعلیه محقق نشده است، نمازش قصر است، ولی اگر ظن دارد، احوط در جمع است. به نظر ما اطمینان مهم است، [نه علم و یقین].
با احترام به مرحوم سید، به نظر ما ظاهر قصر است، نه تمام. طبق نظر ما اشکالی به ترک احتیاط نیست. در صورت ندانستن، عرض ما این است که با اقل استخبار، اگر جهل تبدیل به علم شد، خوب است؛ وگرنه تمام بخواند. ادلهی تمام، حاکم است.