درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی
1401/08/25
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1- حدیث اخلاقی (شرح حدیث جنود عقل و جهل – قسمت سوم)1.1- احتمالات اقبال و ادبار
1.2- اِقبال و اِدبار قلب
1.3- لزوم داشتن قلب سلیم برای اهل علم
1.4- عواقب نداشتن قلب سلیم در کلام علامه حسنزاده آملی (رحمهالله)
1.5- انجامدادن مستحبات در صورت اِقبال قلب
1.6- یک تذکر علمی
1.7- تکریم عقل توسط خداوند
1.8- لزوم برنامهریزی برای به کمال رساندن عقل
2- خلاصه جلسات گذشته
3- حکم نماز در کمربندی شهرها
3.1- صورت اول
3.2- صورت دوم
4- کلام مرحوم سید (رحمهالله) در مسافت مستدیره
5- مبدأ مسافت در بلاد کبیره
6- تأمل استاد بر فتوای برخی از فقها در مورد جمع خواندن صلاة در مسافت مستدیره
7- رسیدن به حد ترخص در مسافت استدارهای
8- شرط دوم قصر صلاة: قصد قطع مسافت شرعی
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /کلام سید یزدی رحمه الله در مسافت مستدیره
1- حدیث اخلاقی (شرح حدیث جنود عقل و جهل – قسمت سوم)
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ مَوَالِيهِ فَجَرَى ذِكْرُ الْعَقْلِ وَ الْجَهْلِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام): «إعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا قَالَ سَمَاعَةُ: فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَا نَعْرِفُ إِلَّا مَا عَرَّفْتَنَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ أَوَّلُ خَلْقٍ مِنَ الرُّوحَانِيِّينَ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقْتُكَ خَلْقاً عَظِيماً وَ كَرَّمْتُكَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِي».[1]
بحمد الله رب العالمین در احادیث اخلاقی و معرفتی روزهای چهارشنبه، فرمایش امام صادق (علیهالسلام) به جمعی از شاگردانشان را مطرح کردیم. در محضر حضرت، صحبت عقل شد. ایشان فرمودند: عقل و جهل و یارانشان را بشناسید، تا موفق شوید. گفتند: ما نمیشناسیم، مگر اینکه شما به ما معرفی کنید. فرمودند: اولین مخلوق مجرد از سمت راست عرش الهی، عقل است. در این فراز بودیم که حضرت فرمودند: خداوند به عقل فرمود: پشت کن و عقل هم رو میگرداند و فرمود: روی بیاور و عقل هم روی میآورد.
1.1- احتمالات اقبال و ادبار
یک: متعلق ادبار و اقبال، مخلوق باشد؛
دو: متعلق آن، خود حضرت حق باشد. خداوند، اقبال و ادبار را نسبت به خود میفرماید. عقل با ادبار، کثرت یافته است و با اقبال به حق، وحدت مییابد.
1.2- اِقبال و اِدبار قلب
امام معصوم (علیهالسلام) فرمودند: «برای قلوب، ادبار و اقبالی است».[2] قلب، وعاء عقل است. در روایات اعمال، صحبت اِقبال و اِدبار قلوب است. وعاء عقل، قلب است و از همین رو نزول آیات الهی بر قلب رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) است.
1.3- لزوم داشتن قلب سلیم برای اهل علم
علم هم بر دل مینشیند. علم، خوشنشین است. جغد نیست که خرابهنشین باشد. عالم کسی نیست که تنها در حوزه و دانشگاه، مطالبی بر ذهن او بنشیند. عالم، بالعَرَض است. شرط علم، قلب سلیم است. کتاب قلب سلیم مرحوم دستغیب، کتابی خوبی است. مزرعهی جان ما که در حال کشت هستیم، دقیق است.
1.4- عواقب نداشتن قلب سلیم در کلام علامه حسنزاده آملی (رحمهالله)
حضرت علامه حسنزاده - جانم به قربانشان - میفرمودند: «اگر کسی قلب سلیمی نداشته باشد، ولو چند روزی خود را در حوزه نگاه دارد و یاد بگیرد، آخر فراری میشود». خس و خاشاک، روی آب میماند و کنار زده میشود. ملکوت عالم، اینطور است.
1.5- انجامدادن مستحبات در صورت اِقبال قلب
فرمودند: «وقتی قلوب اقبال داشتند، اضافه کاری کنید و هنگامی که ادبار داشتند، واجبات را انجام دهید». اگر انسان حال ندارد، خودش را اذیت نکند.
1.6- یک تذکر علمی
حضرت در ادامه فرمودند: فقال الله و تبارک و تعالی...
در نسخهی مُصَحَّح و اِعرابگذاری شدهی کافی، حضرت علامه حسنزاده دارد:« فقال الله و تبارک و تعالی»؛ چرا که سه صفت مستقل است. در خیلی از کتابها متاسفانه قبل از «تبارک»، واو ندارد. «تبارک»، برکت است و «تعالی»، علوّ است.
1.7- تکریم عقل توسط خداوند
﴿تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ﴾.[3] حضرت در روایت به عقل فرمودند: «خلقتک خلقا عظیما و کرمتک علی جمیع خلقی»؛ ای عقل من تو را تکریم کردم.
﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾.[4] کرامت انسان به عقل اوست. هیچ چیزی به قدر عقل، مکرّم نیست. رسول مکرم (صلیاللهعلیهوآله)، یعنی رسول ذو عقل. ﴿وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾،[5] یعنی رسولی که عقل کل است.
1.8- لزوم برنامهریزی برای به کمال رساندن عقل
بکوشیم برای اینکه انشاءالله عقلمان به کمال برسد. اگر در کمال عقلانی کوشیدیم و برنامهریزی کنیم، به نتیجه میرسیم. خدا شرایط را فراهم کرده است. قم، در محضر حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) و این محضر قرآن و روایات هستیم. عدهای هستند که خبر ندارند قرآنی هست. خدا چقدر به ما لطف کرده است. ربّ أنعَمتَ فَزِد. درس خواندن، همه به درس رفتن نیست؛ به سحر داشتن است. ﴿وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالأَسْحَارِ﴾.[6] بارها گفتهام: «الهی از انسان سر میرود و سَهَر و سَحَر نمیرود».
2- خلاصه جلسات گذشته
بحث ما در روزهای چهارشنبه، صلات مسافر بود. در شرط اول قصر صلات بودیم که مسافت است. مسافت، برید و بریدَین بود که همان چهار فرسخ شرعی است. چه مسافت، مستقیمه باشد و چه تلفیقی باشد. هشت فرسخ برود و برگردد و چه سه به پنج باشد، یا نوع دیگر. بحث در مسافت مستدیره بود. در مسافت مستدیره که حرکت دورانی است، مانند مسافت مستقیم است. اگر چهار فرسخ برود و برگردد، صدق میکند که مسافر است.
3- حکم نماز در کمربندی شهرها
3.1- صورت اول
کسی که مسافت مستدیره را میرود و به شهر برمیگردد، این مانند مستقیمه است و تفاوتی ندارد. ولی گاهی طوری نیست که دور بزند و به شهر برگردد؛ مثلا در یک کمربندی شهری دور میزند. اینجا موضوعٌله عوض میشود. این کمربندی نسبت به اذان شهر و پنهان شدن دیوار شهر، باید سنجید. اگر بعد از این پنهان شدن باشد و قرار است ادامه دهد و بیش از مسافت شرعی برود، قصر صدق میکند. اگر بعد از مسافت باشد، قطعا مسافر است و ادله شاملش میشود.
3.2- صورت دوم
ولی اگر کمتر از برید و بریدَین بود - کمربندیهای شهر معمولا فاصله زیادی از شهر ندارد - اینجا حکم فرق میکند. گاهی شهرهای بزرگ، دو کمربندی دارد. کمربندی که دور شهر است و متصل است و دیوارهای شهر دیده میشود و اذان شهر شنیده میشود، باعث قصر نیست. اگر «إذا خفی الجدران و إذا خفی الاذان»، یعنی مخفی شدن دیوارهای شهر و نشنیدن صدای اذان شهر، محقق شد و قرار است به اندازهی مسافت برود، قصر است؛ البته اذان بدون بلندگو مد نظر است.
4- کلام مرحوم سید (رحمهالله) در مسافت مستدیره
(مسألة 14): «في المسافة المستديرة الذهاب فيها الوصول إلى المقصد والإياب منه إلى البلد، وعلى المختار يكفي كون المجموع مسافة مطلقا، وإن لم يكن إلى المقصد أربعة، وعلى القول الآخر يعتبر أن يكون من مبدأ السير إليه أربعة مع كون المجموع بقدر المسافة».[7]
در ذهن مبارک ایشان این بوده که مسافت مستدیره طوری باشد که به بلد برمیگردد؛ مانند کمربندیهایی که اطراف شهر، دور میزند. همین قدر که از کل مسافتی که پیموده، مسافت شرعیه صدق کند، کفایت میکند. مطلقا، یعنی چه مُسامَتَه [موازی با همان نقطهی شروع سفر] صدق کند و به یک نقطه برگردد، یا خیر. این سخن مرحوم سید، درست است. اگر کسی اطراف کمربندی دور بزند و مسافت نیست، قصر نیست.
5- مبدأ مسافت در بلاد کبیره
بلاد کبیره را هم نرسیدیم. اگر موضوع داشته باشید، در شهرهای بزرگ مصداق مییابد. در بلاد کبیره، مسافت را باید از خانه حساب کند.
6- تأمل استاد بر فتوای برخی از فقها در مورد جمع خواندن صلاة در مسافت مستدیره
قبلا فتاوا را عرض کردیم. از مواردی که فقهای بسیاری، فتوای جمع میدهند، اینجا است. در مسافت استداره که نمیداند نمازش شکسته است، یا خیر، خیلی از فقها قائل به احتیاط شدهاند. گفتهاند اینجا تمام و قصر با هم بخواند؛ ولی ما ابناء دلیل هستیم. ادله شامل مسافت مستدیره میشود، یا خیر؟ اینجا به محض صدق مسافت شرعی باید نمازش را شکسته بخواند. فرقی در حرکت بین حرکت مستقیمه و تلفیقی و استداره نیست. قائل به جمع هم نیستیم؛ چرا که زحمت هم دارد و با فلسفهی نماز مسافر هم سازگاری ندارد.
مرحوم سید (رحمهالله) میفرمایند: «طبق قول دیگر از مبدأ سیر تا آنجا که میرود، باید چهار فرسخ باشد و مجموعش باید به قدر مسافت باشد». گاهی اینجا حرکت مستدیره هست؛ مثلا حرکت میکند و دورانی میرود و به نقطهای میرود و دَورِ شهر میرود. اگر این به مسافت رسید، نمازش شکسته است، و گرنه شکسته نیست.
نتیجه اینکه سفر شرعی، همین قدر که به هشت فرسخ برسد؛ چه مسافت امتدادی، چه تلفیقی و چه مستدیره باشد، صدق مسافر هست. روایات هم شامل این موارد میشود.
7- رسیدن به حد ترخص در مسافت استدارهای
اگر در حرکت استدارهای به حد ترخص برسد، اینجا نماز تمام است، یا شکسته؟ نماز را باید تمام بخواند. اگر به نقطهی مسامتهی [موازیِ] حد ترخص رسید، اگر اذانش شنیده میشود و دیوار دیده میشود، مسافر نیست.
8- شرط دوم قصر صلاة: قصد قطع مسافت شرعی
شرط دوم: قطع مسافت است که باید انشاءالله بحث کنیم؛ یعنی مسافت، شرط تحقق قصر نیست. اگر به هشت فرسخ شرعی برسد، تنها این کافی نیست. شرط دیگر این است که قصد قطع مسافت را داشته باشد. قصدش رفتن به بیشتر از چهار فرسخ باشد. اگر قصدش کمتر از مسافت است و هزاران روز در سفر باشد و قطعهقطعه حرکت کند و قصد جدید کند، مسافر نیست. باید قصد کمتر از مسافت نداشته باشد. اگر چنین قصدی داشت، مسافر نمیشود. باید قصد مسافت شرعی داشته باشد.