درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی
1401/08/04
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1- حدیث اخلاقی (ویژگیهای عقل)1.1- عقل، پردهی پوشانندهی کاستیها
1.2- نسبت بین عقل و علم
1.3- عقل، سبب عبودیت و کسب بهشت
1.4- فضل، پوشانندهی کاستیهای ظاهری و باطنی
1.5- مبارزه با هوای نفس به کمک عقل
1.6- سحرخیزی، سبب رسیدن به عرفان و معرفت
1.7- تفاوت محبت با مودت
2- توصیف کتابهای الهینامهی استاد
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /بحث اخلاقی
1- حدیث اخلاقی (ویژگیهای عقل)
1.1- عقل، پردهی پوشانندهی کاستیها
بحمداللهربالعالمین در روزهای چهارشنبه در محضر کتاب کافیِ شریف بودیم. روایت جناب هشام از امام کاظم (علیهالسلام) تمام شد. به روایت 13ام کتاب عقل و جهل رسیدیم.
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ رَفَعَهُ قَالَ: «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیهالسلام): الْعَقْلُ غِطَاءٌ سَتِيرٌ وَ الْفَضْلُ جَمَالٌ ظَاهِرٌ فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِكَ بِفَضْلِكَ وَ قَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِكَ تَسْلَمْ لَكَ الْمَوَدَّةُ وَ تَظْهَرْ لَكَ الْمَحَبَّةُ».[1]
این روایت، مرفوعه است، ولی قابل استناد است؛ چون گرچه در مسائل اخلاقی باید با تأمل پیش رفت، ولی چون نمونهاش در روایات دیگر هست، قابل استدلال است.
از روایاتی است که اگر انسان بتواند برایش برنامهریزی کند، لازم است.
غطاء، پرده است. ستیر هم به معنای پوشاننده است. برخی پردهها آنسویش دیده میشود. وقتی آنسو ناپیدا باشد، کلیتِ آنچیز، بطون اندر بطون است. این تعبیر را برای عقل آوردند. به عبارتی عقل، پردهی اسرارآمیز است. وقتی پردهای افکنده شود و آن سو دیده نشود، و انسان به تعبیر روایت بر آنچه منع شود، حریص است: «الإنسان حریص علی ما منع»،[2] انسان به دنبال است ببیند آن سو چه خبر است؟ عقلای عالم، دنبال این هستند که به پردههای اسرارآمیز برسند. خود حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً»؛[3] اگر پرده کنار رود، بر یقین من افزوده نمیشود. عقل را اگر انسان به عنوان عقل بنگرد، غطاء است و اگر به عنوان جمال ببیند، پوششها را بر میدارد.
1.2- نسبت بین عقل و علم
فضل یعنی علم. علم، جمال ظاهر است. پس تمام من و شما در جمال ظاهرمان هستیم. نسبت بین عقل و علم، عموم و خصوص مطلق است. یک موجبهی کلیه و دو جزئیه، یکی سالبهی و یکی موجبهی جزئیه؛ یعنی همانطور که در عبارت «کل إنسان حیوان» میگوییم: هر انسانی، حیوان است، ولی بعضی از حیوانات، انسان هستند و برخی نیستند، اینجا هم میگوییم: «کلُّ عاقل عالم. بعض العالم عاقل و بعض العلماء لیس بعاقل». تمام دانشگاه و حوزه و مانند آن فضل است، عقل نیست.
1.3- عقل، سبب عبودیت و کسب بهشت
عقل آن است که امام صادق (علیهالسلام) در موردش فرمودند: «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ»؛ یعنی بهشت، یا «الجَنان»؛ یعنی دل. هر دو هم درست است. آن کسی به جِنان میرسد که جَنان داشته باشد. باید دلداری کرد، تا به بهشت رسید.
1.4- فضل، پوشانندهی کاستیهای ظاهری و باطنی
«فاستر خلل خلقک بفضلک»؛
اگر میخواهی کاستیهای خلقت و آفرینشت را پر کنی، باید دنبال فضل بروی. شاید کسی قیافهی خوشی نداشته باشد، ولی عالم و فاضل باشد. هرچند به قول بهلول که وقتی غذا به او دادند که با لباس نو آمد. غذا را در آستینش میریخت و میگفت: «آستین نو، بخور پلو»؛ یعنی مرا به خاطر ظاهرم احترام میکنید.
1.5- مبارزه با هوای نفس به کمک عقل
«قاتِل هواک بعقلک»؛
باید با کمک عقل با هوای نفس مبارزه کرد. در تفسیر در مورد آیهی ﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ...﴾،[4] نکاتی بیان شد. دنیا، دنیای حُبّ الشهوات است. اگر اشتهای خود را بر اساس سیر جسمانی و طبیعیمان مدیریت کردیم، عقل است. عقل، جنان را به هر دو معنا [جِنان، یعنی بهشت و جَنان، یعنی دل] ظهور و بروز میدهد. در این صورت هیچ عاقلی، معاملهی غیرعاقلانه نمیکند. «لَيْسَ لِأنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّةَ، فَلاَ تَبِيعُوهَا إِلاَّ بِهَا».[5]
1.6- سحرخیزی، سبب رسیدن به عرفان و معرفت
در فرازی از الهینامه گفتیم: «الهی بعضی میگویند بهشت را به بها میدهند و بعضی میگویند به بهانه دهند؛ الهی خوش آن بهانه که بهایش تو باشی».
تا نگرید ابر کی خندد چمنتا نگرید طفل کی جوشد لبن[6]
من سراغ ندارم کسی بدون سحر به معرفت و عرفان رسیده باشد. هیچ کس بدون سحر و سهر، به نتیجه نرسید. سهر، یعنی بیداری و سحر، یعنی لحظهی خاص بیداری.
در فراز دیگری از الهینامه گفتیم: «الهی از انسان سر میرود، سهر و سحر نمیرود».
تقاضا میکنم برای این جهت، برنامهریزی کنید.
به هوا که میرسند میفرمایند: مبارزه و ستیز کن.
1.7- تفاوت محبت با مودت
اگر این کار را کردی، دو نتیجه دارد: 1) مودت برای تو به سلامت میرسد و در دسترس تو قرار میگیرد. 2) محبت برای تو ظهور مییابد.
مودت و محبت بدون هم به جای هم به کار میروند، ولی با هم که به کار میروند، معنایش فرق دارد. «إذا اجتمعا إفترقا و إذا افترقا إجتمعا». مودت، محبت با اطاعت است. در محبت، تنها جنبهی قلبی است. مودت هم اندیشه و انگیزه را شامل میشود، ولی در محبت، تنها تمایل است؛ لذا نسبت به اهلبیت (علیهمالسلام)، مودت ذوی القربی مطلوب است. گاهی به کسی میگویید دوستت دارم و تمام کارهایش را انجام میدهید و در خدمت او هستید. این مودت است. مودت، یعنی هزینهکردن برای دوستی.
2- توصیف کتابهای الهینامهی استاد
در این دفاتر الهینامه، تمام مسائل سیر و سلوکی بیان شده است. به دست مقام معظم رهبری (دامتبرکاته) که رسید، فرمودند: «اینها را به دست ما برسانید». الحمدلله سلیمانها به موران نظر دارند. از ایشان متشکریم. ببخشید، الهینامه زبان حال است.
در فرازی از الهینامه عرض کردم: «الهی با اجازهی شما عالم را عشق آباد گذاشتهام؛ بار الها ما را به قلب و جان و دل نائل بفرما»!
بهشت را به عبادت نمیدهند، ولی به اطاعت میدهند. بهشت را به اطاعت میدهند. شیطان، شش هزار سال خدا را عبادت کرد، ولی عبودیت، انسان را به نتیجه میرساند.