درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی
1400/10/22
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1- حدیث اخلاقی (عقل)1.1- تفکر، نشانهی عقل
1.1.1- تفکر در امرالله، یکی از مصادیق برتر تفکر
1.2- سکوت، نشانهی تفکر
1.2.1- روش یکی از اولیای الهی برای تمرین سکوت
1.3- تواضع، مَرکَب عقل
1.4- ارتکاب نواهی، نشانهی جهل
1.4.1- دو مسیر در سیروسلوک: اوامر و نواهی خداوند
2- خلاصه جلسه گذشته
3- اقسام مسافت به لحاظ مراحل مسافت در کلام علما
4- عناوین مطرح در بحث مسافت
4.1- مرحله
4.2- فرسخ
4.2.1- معنای فرسخ در لغت
4.2.1.1- 1،کلام ابن منظور صاحب لسان العرب
4.2.1.2- 1،کلام صاحب مجمعالبحرین
4.3- برید
4.3.1- 4،3،معنای لغوی برید
4.3.1.1- 1،کلام ابنمنظور، صاحب لسانالعرب
4.3.1.2- 1،کلام ابنادریس
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /عناوین مطرح در بحث مسافت
1- حدیث اخلاقی (عقل)
بحمدالله رب العالمین خدا را شاکریم که در محضر آیات و روایات هستیم. در روزهای چهارشنبه، احادیث کافی شریف را محضرتان بودیم. تا کنون قسمتهایی از حدیث 12 کتاب عقل و جهل را بیان کردیم. حدیث، طولانی است. جناب امام موسیبنجعفر (علیهالسلام) به هشامبنحکم که از یاران والامقامشان بود و در علوم مختلف، به خصوص عقلی و سیروسلوکی و حدیثی صاحب نظر بود، سفارشهای مغتنمی دارند. این قسمت از فرمایش ایشان، یک رسالهی سیر و سلوک است. اگر بر وفاق همین جمله ما حرکت کنیم، از سیر و سلوک چیزی کم نداریم. اعمال و رفتار و زندگی فردی و اجتماعی را بر اساس همین فرمایش تنظیم کنیم. انشاءالله اینگونه باشیم. حضرت، فرمان و سیره و سلوکشان را بر اساس کلمهی «کل» که مفید یک قانون همگانی است، بیان میکنند. فرامنطقهای و فراجناحی حرف میزنند. برای شهر خاص، یا زمان خاص حرف نمیزنند. حضرت در این فراز از روایت میفرمایند:
1.1- تفکر، نشانهی عقل
«يَا هِشَامُ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ دَلِيلًا وَ دَلِيلُ الْعَقْلِ التَّفَكُّرُ وَ دَلِيلُ التَّفَكُّرِ الصَّمْتُ وَ لِكُلِّ شَيْءٍ مَطِيَّةً وَ مَطِيَّةُ الْعَقْلِ التَّوَاضُعُ وَ كَفَى بِكَ جَهْلًا أَنْ تَرْكَبَ مَا نُهِيتَ عَنْهُ».[1]
هر چیزی راهنما و رهبر و دلالت و اماره و نشانهای دارد. اولین فرمایش حضرت این است. اخلاق و اعتقادات نشانه دارد، خداگرایی نشانه دارد. برای هر چیزی نشانه و راهنما و دلیل و جلوداری است. در نظام وجود، بحث رهبر، قانون همگانی است. همهجا دلیل و راهنما هست. «و دلیل العقل التفکر». اولین معیار سنجش افراد، عقل است. عقل به تعبیر روایات، این خصوصیت را دارد: «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ».[2] در روایت هشام، حضرت موسیبنجعفر (علیهالسلام)، دلیل عقل را خواندن و فهم و به حوزه و دانشگاه رفتن ندانستند؛ بلکه فرمودند تفکر و اندیشه است. فکر چیز مهمی است. خدا درجات اساتید ما را متعالی کند. هر وقت بینالطلوعین محضر آیتاللهالعظمی بهاءالدینی میرفتم در حالت تفکر بودند. انسان، دانستهها را برای تعقل میخواهد؛ یعنی تعلیم و تعلم اگر بستر و پیشنیاز تفکر بود، خوب است. دلیل تعقل، تفکر و اندیشه کردن است. جالب اینجا است که تفکر، متعلق میخواهد. موضوعش در روایات دیگر است.
1.1.1- تفکر در امرالله، یکی از مصادیق برتر تفکر
«... عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع يَقُولُ لَيْسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِي أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ».[3] عبادت، تفکر در امر الهی است. امر الله، یک چیز بیشتر نیست؛ امرالله، هم امر تکوینی است و هم امر تشریعی. دلیل عقل، تفکر است. متعلق تفکر، امر الله است. انسان در امر الهی است. ﴿لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ﴾.[4] مقام امر بالاتر از مقام خلق است. همهی ما به نظام امراللهی زندهایم. اولین نتیجهی این تفکر این است که بریده و گسسته نیست. خود را جدا از نظام ملکوت نمیداند. متصل به نظام ملکوت است. موحد است. ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ﴾.[5] اولین دلیل تفکر این است که ما را وابسته به حضرت حق میکند. این تفکر، مطلب اول در روایت بود.
1.2- سکوت، نشانهی تفکر
مطلب دوم: «و دلیل التفکر الصمت»؛ دلیل تفکر این است که به انسان سکوت میدهد. «صمت» با صاد، یعنی سکوت. صاحب تفکر، پرحرف نیست، هر حرفی نمیزند، حرفش، لگام و لجام دارد، گسسته حرف نمیزند. عذر میخواهم، تعبیر روایی است؛ اسبهایی که چموش هستند، به آن افسار به آن میزنند. سوارکار، افسار را که می کشد، اسب چموش را مهار میکند. میتوانیم این حرف را بزنیم که صمت، وسیلهی آرامش انسان و تحقق عقل انسانی است. اسب چموش ما نیاز به افسار دارد. سکوت، سکوت، سکوت.
1.2.1- روش یکی از اولیای الهی برای تمرین سکوت
در تاریخ سیر و سلوک برخی بزرگان نوشـتهاند که برای تمرین سکوت، دانهی ریگ و سنگی یا دانهی خرمایی در دهان میگذاشتند، تا زبان حرکت کرد، به آن سنگ بخورد و زبان را نگه دارند. دلیل عقل، تفکر و دلیل تفکر، صمت است.
1.3- تواضع، مَرکَب عقل
«و لکل شیء مطیة»؛ برای هر چیزی مرکب راهوار و هموار است. وسیلهای که آدم را به نتیجه میرساند، عرب به آن مطیه میگوید. «و مطیة العقل التواضع»؛ مرکب عقل، تواضع است. دلیل عقل، تفکر است. دلیل تفکر، سکوت است و مرکب عقل، تواضع و فروتنی است. اگر کسی فروتن نبود، وسیله تفکر را ندارد. پس سکوت و تواضع، دو بال نشردهندهی تفکر است. تفکر، نشانه عقل است. عقل در تفکر و تفکر در سکوت و همهی اینها نتیجهاش در تواضع است. پس خلاصهی این حدیث، سه مطلب اخلاقی است:
تفکر، سکوت و تواضع.
«مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ»؛[6] هر کس برای خدا تواضع کند، خدا او را بالا میبرد. اگر کسی تواضعش برای خدا نباشد و تکبر کند، خدا او را زمین میزند.
1.4- ارتکاب نواهی، نشانهی جهل
جالب اینجا است که در این فراز فرمودند: «و کفی بک جهلا أن ترکب ما نُهِیتَ عنه». در جهل تو بس که راه نَواهی را بروی. نهی، خلاف امر است.
1.4.1- دو مسیر در سیروسلوک: اوامر و نواهی خداوند
در این قسمت از روایت، یک قضیهی منفصلهی حقیقیه داریم که یا راه جهل را میرویی، یا راه عقل. جهل راه ندارد، اما راهسازی میکند. عقل راه دارد و بزرگراه هم هست که متأسفانه برای خیلیها پوشیده است. ما در سیروسلوکمان، دو مسیر بیشتر نداریم؛ یکی بازِ باز است که مسیر امرالله و اوامر الهی است. مسیر دوم که مسیر بنبست است، مسیر نبایدها و نواهی خدا است. باید مراقب بایدها و نبایدها باشیم. انشاءالله در مسیر حضرت حق حرکت کنیم. برای این فرمایش حضرت امام موسیبنجعفر (علیهالسلام) به جناب هشام (رحمهالله) برنامهریزی کنیم. ساعاتی را به تفکر بگذرانیم. از کجا آمدهایم، کجا هستیم و کجا میخواهیم برویم؟ اگر برای این سه سؤال جواب داشتیم، میتوانیم به نتیجه برسیم.
2- خلاصه جلسه گذشته
در بحث صلات مسافر، به اولین شرط قصر از شرایط قصر که عنوان مسافت بود، رسیدیم. در عبارات فقها داشتیم: «وأما شروط القصر فأمور: الأول: المسافة». نظر فقها در کتب عروه[7] و تحریر[8] و دیگران را گفتیم. عرض کردیم همهی فقهای بینالفریقین اتفاق دارند که سفر، باعث قصر صلات است. قصر به عزیمت است؛ چنان که شیعه اکثرا میگویند؛ منتهی یا قصر با جواز و رخصت است؛ چنان که برخی از شیعه و عامه میگویند.
اما اینکه چه عاملی سبب قصر میشود، داوود ظاهری از علمای اهل سنت میگوید: «مطلق سفر، باعث قصر میشود».[9] ایشان قائل به مسافت نیست. ولی باقی فقها قائل به مسافت هستند.
3- اقسام مسافت به لحاظ مراحل مسافت در کلام علما
فقهای امامیه و برخی از اهل عامه میگویند: «در مسافت، یک مرحله کفایت میکند؛ و آن عبارت است از: ثمانیة فراسخ؛ یعنی هشت فرسخ.
برخی معتقدند مسافتی که در شرع بیان شده است، مسافتِ سه مرحلهای است؛ یعنی مسافت، 24فرسخ است. ابن مسعود، شافعی و دیگران، چنین نظری دارند.[10]
برخی معقدند که دو مرحله است: 16 فرسخ و 24 میل.[11]
آنچه در رویات داریم و بحث خواهیم کرد، چهار عنوان داریم: مرحلهی واحده، ثمانیة فراسخ، بریدان، 24 میل.
شیخ طوسی، کتاب خلاف را بر اساس مذاهب خمسه نوشته است و منابع این اقوال در آنجا آمده است.
4- عناوین مطرح در بحث مسافت
4.1- مرحله
عرض ما این است که این چهار عنوان، مفهوما متعدد هستند، ولی مصداق واحد است. تحقق یک سفر خاص است.
یک مرحله که 8فرسخ است؛ چون معمولا کاروانها معمولا در 8فرسخی میرفتند و 8فرسخ، مسافت، یک روز بود. خلاف شیخ را ملاحظه کنید. ایشان فرمودند: مرحله، همان 8 فرسخ است.[12]
4.2- فرسخ
4.2.1- معنای فرسخ در لغت
4.2.1.1- 1،کلام ابن منظور صاحب لسان العرب
لسانالعرب را ملاحظه کنید:
«وَالْفَرْسَخُ: ثَلَاثَةُ أَميال أَو سِتَّةٌ، سُمِّيَ بِذَلِكَ لأَن صَاحِبَهُ إِذا مَشَى قَعَدَ وَاسْتَرَاحَ مِنْ ذَلِكَ كأَنه سَكَنَ، وَهُوَ وَاحِدُ الْفَرَاسِخِ؛ فَارِسِيٌّ مُعَرَّبٌ».[13]
لغویین میگویند: فرسخ، همان فرسنگ است که در عربی به آن فرسخ میگویند.
4.2.1،2- کلام علامه حسنزاده
فرسنگ، در اصل پُرسنگ یا پارهسنگ بوده است. علامه حسنزاده آملی رحمهالله که به ریشهی لغات مسلط بودند، میفرمودند: قدیمیها وقتی حرکت میکردند، در هر منزل، سنگهایی زیر خود میگذاشتند - مثل صندلیهایی که ما استراحت میکنیم -که علامت بود که چقدر مسافت طی کردند. الآن هم عمودها را شمارهگذاری میکنند؛ مثل مسیر از نجف به کربلا. قبلا در مسیر سفرها، فرسنگها نشان رد شدن کاروان و علامتگذاری بود. هر فرسخ هم سه میل است که به روایاتش میرسیم. فرسنگ، چند کار میکرد:
یک. مسیر کاروانها مشخص میشد.
دو. معمولا اینها در هشتفرسخی بود.
همهی مسیر با یک فرسخ، مساوی بود؛ چون در جای علامتگذاری، کاروانها استراحت میکردند.
فرسخ، 12000 ذرع است. ذرع یا ذراع از آرنج تا نوک انگشتانِ دست است.[14] وسیلهی اندازه گیری بزازها ذراع است.
کتاب منتهیالإرب، کتاب لغت قویاست و عربی به فارسی، به آن مراجعه کنید. و به عبارتی منتهی الإرب، ترجمهی صحاح است. اگر بخواهید در کتابهای جدید مانند منتهیالإرب برای لغات مراجعه کنید، کتاب فرهنگ جامع خوب است.کتاب فرهنگ جامع، 4 جلد است؛ جلد اول و دوم برای آیتالله شعرانی و جلددوم برای علامه حسنزاده است.
4.2.1.2- 1،کلام صاحب مجمعالبحرین
«ف ر س خ (الفرسخ) بفتح السین فارسی معرّب و قُدِّرَ بثلاثة أمیال».[15]
فَرسنگ، همان پُرسنگ است. مُعَرَّب است.
4.3- برید
4.3.1- 4،3،معنای لغوی برید
4.3.1.1- 1،کلام ابنمنظور، صاحب لسانالعرب
در کتاب لسانالعرب آمده است: «وَقِيلَ: مَا بَيْنَ كُلِّ مَنْزِلَيْنِ بَرِيد. والبَريدُ: الرُّسُلُ عَلَى دوابِّ الْبَرِيدِ، وَالْجَمْعُ بُرُد. وبَرَدَ بَرِيداً: أَرسله. وَفِي الْحَدِيثِ: أَنه، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: إِذا أَبْرَدْتم إِليَّ بَرِيداً فَاجْعَلُوهُ حَسَنَ الْوَجْهِ حَسَنَ الِاسْمِ»؛[16] بین هر دو منزل، یک برید است. و برید آن است که انسان، اسبسواری را بفرستد. جمع برید، بُرَد است. رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند: «إِذا أَبْرَدْتم إِليَّ بَرِيداً فَاجْعَلُوهُ حَسَنَ الْوَجْهِ حَسَنَ الِاسْمِ».[17]
اگر به نزد من نامهرسان فرستادید، کسی را بفرستید که قیافه و اسم خوبی داشته باشد. پستچی باید زیبا باشد. اینکه بین دو منزل برید است؛ چون در سابق، سر چند فرسخ کسی مستقر بود که نامه را دست او میداد و استراحت میکرد و دیگری نامه را میبرد که به او که با اسب نامه را میبرد. به این نامهرسان یا محل استراحت نامهرسان برید میگفتند. برید از برد است، به معنای نوم؛ یعنی جایی و زمانی را استراحت میکند و یا به معنای کسی که نامه را میرساند.
4.3.1.2- 1،کلام ابنادریس
ابنادریس در کتاب سرائر میفرماید:
«و أصل البريد، أنّهم كانوا ينصبون في الطرق أعلاما، فإذا بلغ بعضها، راكب البريد نزل عنه، و سلّم ما معه من الكتب إلى غيره، فكان ما به من الحر و التعب يبرد في ذلك، أو ينام فيه الراكب، و النوم يسمى بردا فسمى ما بين الموضعين بريدا، و انّما الأصل الموضع الذي ينزل فيه الراكب، ثم قيل للدابة بريد، و انّما كانت البرد للملوك ثمّ قيل للسير بريد».[18]
گاهی یکی را به جای اسم دیگری میگفتند. بر دابهای هم که سوار بر مرکب بود، اطلاق میشد. به مرکب هم برید میگویند. برید، جایی است که استراحت میکنند. بین دو برید، 4 فرسخ و 12 میل است.
در عبارات فقها مسافت شرعی داریم، یا مسافت لغوی، یا عرفی؟ انشاءالله برای جلسه آینده، بحث را ادامه خواهیم داد و جمع بندی میکنیم.