< فهرست دروس

درس عرفان اسلامی استاد هادی عباسی خراسانی

1403/01/01

بسم الله الرحمن الرحیم

محتويات

1- عصاره‌ی مباحث گذشته
2- نهفته‌بودن انس با طبیعت در انس با دیگران
3- انس با خود، سرچشمه‌ی سایر انس‌های انسان
4- معنای مقدمه‌بودن معرفت نفس برای معرفت رب
5- تفاوت بین علم و معرفت
6- علم امام (علیه‌السلام) به همه‌ی عوالم
7- اهمیت کتاب «سرح العیون» نزد علامه‌ حسن‌زاده آملی (رحمه‌الله)
8- سه نشانه برای میزان عقل فاعل آن کار در روایات
9- لزوم استفاده از سرمایه‌ی نفسِ نفیس برای بهره‌مندی در عالم بعد از مرگ
10- ارتباط علم انسان با علم خداوند
11- نسبت ائمه (علیهم‌السلام) با اسماء الهی
12- علت نام‌گذاری نفس به نفس
13- کلام علامه حسن‌زاده آملی (رحمه‌الله) در مورد سیر باطنی در عوالم
14- نقش اربعینیات در رسیدن به شرح اسماء الهی
15- لزوم نسبت‌سنجی خود با اسماء الهی
16- معنای شرح اسماء الهی
17- کلام علامه حسن‌زاده آملی (رحمه‌الله) در مورد فناناپذیری انسان بعد از مرگ
18- ارتباط طولی عوالم با یکدیگر
19- لزوم سحرخیزی برای نسبت‌سنجی نفسانی و معرفت نفس
20- مقام مادون خدایی و مافوق بشری امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)
21- تفاوت افراد در نسبت‌سنجی حالات نفسانی
22- لزوم حفظ اعمال صالح
23- لزوم اهدای اعمال صالح به حضرت عزرائیل (علیه‌السلام)
24- آثار مظهریت اسم «حیّ»

 

 

موضوع: شرح اسماءالله با محوریت دعای جوشن کبیر/مبانی معرفتی اسماءالله /ارتباط معرفت نفس با معرفت رب - علت نام‌گذاری نفس به نفس

 

خدا را شاکریم که در این سال جدید در این محفل عزیز در محضر شما اعزه - چه جمع حاضر و چه عزیزان فضای مجازی - هستیم. از حضور شما سپاس‌گزاریم. خدا را سپاس‌گزاریم که در محضر بهترین مباحث روی کره‌ی زمین، یعنی بحث اسمای الهی هستیم. رب انعمت فزد. ان‌شاءالله رجال الغیب و اوتاد و ابدال الهی، ما را کمک کنند. ان‌شاءالله بزرگان و ائمه (علیهم‌السلام)، مددی کنند و آنچه در دنیا و آخرت نیاز داریم، فراهم کنند. بحث اسمای الهی، فقط دنیوی نیست؛ بلکه هست که هست. انسان، حقیقت اسماء را می‌برد. ان‌شاءالله به آن روز برسیم.

1- عصاره‌ی مباحث گذشته

گفتیم بحث اسماء، یک ضرورت است و حقیقت مدارج و معارج است. عینیت انسان با حقیقت خودش و کمالات مطلوبش است. عرض کردیم اسماء و انس با آن، در واقع نتیجه‌ی سه اُنس با خدا، با خود و با دیگران است.

2- نهفته‌بودن انس با طبیعت در انس با دیگران

برخی از اعزه‌ی اهل دقت مطرح کردند که انسان، شاید انس‌های دیگر هم داشته باشد. در فضای مجازی جواب دادیم. انس با طبیعت هم در جمله‌ی انس با دیگران نهفته شده است. دیگران گاهی انسان است و تخلّق درست می‌کند و گاهی طبیعت است که علم و آگاهی و تجربه درست می‌کند. انس با عوالم مختلف هم در انس با دیگران نهفته است. گاهی سررشته‌ی انس او، خدا است و گاهی خود و گاهی دیگران. دیگران، اعم از هم‌نوع و دیگران است.

3- انس با خود، سرچشمه‌ی سایر انس‌های انسان

مبنای حضرت استادمان علامه حسن‌زاده (قدس‌الله‌نفسه‌الزکیة) نیز همین است. ایشان را اَبَرمرد معرفت نفس و علم اسمای الهی می‌دانیم و لذا نظریات ایشان را تبیین می‌کنیم. اگر انسان، انس با خودش را تأمین کند، بنیاد و اساس همه‌ی انس‌ها می‌شود. دو مبنا است: یکی آن که اول انس با حضرت حق بگیریم، بعد با خود؛ و مبنای دیگر این که اول انس با خود بگیریم و بعد انس با خدا تأمین می‌شود. اولین گامِ معرفت اسمایی، همین‌جا است. اگر انس با خود گرفتیم، پیش‌نیاز انس با حضرت حق است. «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ».[1] ما این حدیث را شرح کردیم و قریب به 80 احتمال و وجه برای این روایت بیان کردیم.

4- معنای مقدمه‌بودن معرفت نفس برای معرفت رب

یک معنا این است که بداند این نفس، این‌جایی نیست. چند روزی در این دنیا بستر امانتی دارد. در یک معبر و ممرّ است. «الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ لاَ دَارُ مَقَرٍّ».[2] انسان در حال گذر و رد شدن است. بشناسد که نفس، قرار است بگذرد. اگر نفس را به نیازش بشناسد، خداوند را به غنی و واجب الوجود بودن می‌شناسد. این مقدمه برای تمام انس‌ها است. جلسه‌به‌جلسه باید مبانی معرفت اسمایی در درون ما بنشیند. نفس، واجد همه‌ی کمالات است. نفس، بستر تمام علوم و معارف است.

5- تفاوت بین علم و معرفت

بین علم و معرفت، فرق است. علم، تصور و تصدیق است، کلیات است. معرفت، آگاهی به جزئیات است. نفس در مراحل شناخت، آگاهی کلی دارد که علم است. معرفت، آگاهی جزئی است. ما عالِم را به خدا اطلاق می‌کنیم، ولی معرفت را به او نسبت نمی‌دهیم. علم و معرفت، عموم و خصوص مطلق است. از یک‌طرف صدق کلی و همگانی است و شامل تمام مصادیق دیگری می‌شود و از طرف دیگر، صدق جزئی است؛ چون حیوان، جنس انسان است. می‌توان گفت هر انسانی، حیّ بودن و زنده بودن را دارد. تا زنده نباشد، به مراحل بعدی نمی‌رسد. از آن‌سو نمی‌توان گفت هر حیوانی، انسان است. برخی از موجودات زنده و حیوان، انسان هستند. موجودات زنده‌ی دیگر، غیر از انسان هم داریم. نسبت علم و معرفت، همین‌طور است. هر عالِمی، عارف نیست، ولی هر عارفی، عالم هست. هر عاقلی، عالم است، ولی هر عالمی، عاقل نیست. نسبت بین عقل و علم نیز همین است. گاهی در وجود انسانی، هم علم است و هم معرفت است. گاهی تنها یکی است.

6- علم امام (علیه‌السلام) به همه‌ی عوالم

انسان، واجد همه‌ی عوالم است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «لَو کُشِفَ الغِطاءُ مَا ازدَدتُ یَقیناً».[3] اگر پرده کنار رود، چیزی بر آگاهی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) اضافه نمی‌شود؛ چرا که در علة العلل معارف نشسته است. عالم برزخ، شهرت عالم مِثال است. ما مثال قبلی هم داریم. شامل عالم ذر هم می‌شود. عالم آخرت هم هست که دوباره همه تجمیع می‌شوند.

7- اهمیت کتاب «سرح العیون» نزد علامه‌ حسن‌زاده آملی (رحمه‌الله)

روزی در محضر استاد (قدس‌الله‌نفسه‌الزکیة) عرض کردم که شما نزدیک به 200 جلد کتاب، راجع به موضوعات مختلف دارید. (چه کسانی می‌توانند این علوم را هضم کنند و جذب کنند و در وجودشان پیاده کنند؟) در میان کتاب‌های‌تان، اُمّ الکتابِ شما کدام است؟ فرمودند: «عیون و سرح العیون». [ایشان در این کتاب‌،] یک سیر مُلکی و ملکوتی دارند. «آثارُنا تَدُلُّ عَلَی وُجودِنَا».

8- سه نشانه برای میزان عقل فاعل آن کار در روایات

آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به نقل از امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «ثَلاثَهُ اشیاءَ تَدُلُّ عَلی عَقلِ فاعِلِها: الرَّسُولُ عَلی قَدر مَن اَرسَلَهُ، وَ الهَدیَّهُ عَلی قَدرِ مُهدیها، وَ الکِتابُ عَلی قَدرِ کاتِبِهِ»؛[4] سه چیز، دلیل بر وجود کسی است که این‌ها را به وجود آورده است: هدیه به اندازه‌ی هدیه‌کننده است که انسان باید دقت کند. دوم: کتاب، دلالت بر نویسنده‌ی اوست. فرستاده و نماینده هم دلیل بر فرستنده است.

9- لزوم استفاده از سرمایه‌ی نفسِ نفیس برای بهره‌مندی در عالم بعد از مرگ

زمان برای ثبت آثار است. «مَن عَرَفَ نَفسَهُ»،[5] یعنی کسی که نفسش را بشناسد که گذرا است، به حقیقتی می‌رسد که گذر در آن اثر ندارد. «الدُّنیا مَزرَعَةُ الآخِرَةِ».[6] ما الآن در حال کشت هستیم. در اول سال هستیم. «یا محوّل الحول و الأحوال، حَوِّل حالَنا إلی أحسَنِ الحالِ».[7] در دو بهار هستیم. «غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ».[8] گام معرفت و سیر و سلوک نفسانی برداریم. تمام وجود ما مرهون حالات نفسانی ما است. تمام ما در کنار سفره‌ی نفس نفیس خود نشستیم. خدا، این سرمایه را به کرم و عنایتش به ما داده است.

10- ارتباط علم انسان با علم خداوند

﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾.[9] خدا به ما این ظرفیت را داد. خدا به ما ظرفیت شریف اسمایی را داد. خیلی از صفاتی که برای خدا ثابت است، برای انسان نیز ثابت است. او عالم است. بحثی است که همان علمی که خدا دارد، ما داریم، یا متفاوت است؟ نظریه‌ی حکیم مشائی و اِشراقی و متعالیه و عارف به نفس متفاوت است. حکیم عارف به نفس در مقابل حکیم متأله و دیگران است.

11- نسبت ائمه (علیهم‌السلام) با اسماء الهی

حکیم متأله، نسبت اسماء الله را در کنار پرگار وجودی خود دور می‌دهد. پرگار را در جلوی نقطه‌ی وجودی خود می‌چرخاند که ملاکش، رسیدن به عبودیت است. «الْعُبُودِيَّةُ جَوْهَرٌ كُنْهُهَا الرُّبُوبِيَّةُ».[10] دعای امام زمان (علیه‌السلام): «لاَ فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلاَّ أَنَّهُمْ عِبَادُكَ».[11] مرز بین ربوبیت و غیر آن، عبودیت است. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، دست روی شانه‌ی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) گذاشتند و فرمودند: «به خاطر شما، برخی بهشتی و برخی جهنمی می‌شوند».[12] چرا که ایشان در مرحله‌ای قرار گرفتند که وقتی از ایشان سؤال کردند: «ما شما را چطور بخوانیم»؟ فرمودند: «نَزِّلونا عَنِ الرُّبوبِیَّةِ وَادفَعُوا عَنّا حُظوظَ البَشَرِیَّةِ فَإنّا عَنها مُبعَدونَ وَ عَمّا یَجوزُ عَلَیکُم مُنَزَّهونَ ثُمَّ قولوا فینا ما شِئتُم»؛[13] ما را ربّ نخوانید، هرچه می‌خواهید درباره‌ی ما بگویید. «نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنَائِعُنَا».[14] هر کس بیاید، ساخته‌ی وجود ما است. ولیّ و نبی هم معرفت نفس دارد. معرفت نفس، یعنی از جزئیات شروع کردن. بدانیم که ما شعبه‌ای و پرتویی از نور ربوبیت هستیم.

12- علت نام‌گذاری نفس به نفس

جان شما ارزشمند و نفیس است. نفس را نفس می‌گویند، چون موجودی ارزش‌مند است. خون نفاس را هم می‌گویند، چون ارزشمند است. خونی که با نفس، سنخیت ارزشمندی دارد. امروز پزشک‌ها به این نتیجه رسیدند که قسمتی از این خون نفاس می‌گیرند و بانک پزشکی از طریق سلول‌های بنیادین برای تمام منسوبین به این خون قرار می‌دهند. شمه‌ای و پرتویی از قسمت معارف نفسانی در دست انسان آغاز می‌شود و وسیله‌ی سیر او در عوالم مختلف می‌شود.

13- کلام علامه حسن‌زاده آملی (رحمه‌الله) در مورد سیر باطنی در عوالم

در محضر علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله) - جانم به قربان‌شان - صحبت سیر عوالم شد. فرمودند: «آقاجانِ من! اگر انسان، سیر عوالم نداشته باشد، تعجب است».

14- نقش اربعینیات در رسیدن به شرح اسماء الهی

رسیدن به اعداد و نفوس را هر کس نمی‌داند؛ وگرنه علم اصطلاحی را خیلی‌ها بلدند. اگر می‌خواهید به شرح اسماء برسید، اربعین پس از اربعین داشته باشید. از زمان، حقیقتی در خود می‌گذارید که می‌برید؛ وگرنه مغازه‌دار، همه چیز را می‌گذارد و می‌رود؛ ما هم دفتر و کتاب را می‌گذاریم و می‌رویم.

15- لزوم نسبت‌سنجی خود با اسماء الهی

اگر ما ذاکر باشیم، هر اسمی، انسی می‌دهد که حقایق آن اسم در وجود ما پیاده می‌شود و ما مأنوس به خدا می‌شویم. انس با خدا شروع می‌شود. «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ»،[15] یعنی کسی که نسبتش را با خدا بشناسد. «مهندس»، مُعَرَّب «مُاَندِز» است؛ یعنی کسی که اندازه‌ها را می‌داند. یک حکیم و یک عارف، نسبت خود را با اسماء الهی نسبت‌سنجی می‌کند.

16- معنای شرح اسماء الهی

شرح اسماء، یعنی بسط اسماء الهی از نفس بسیط انسانی برای رسیدن به حقیقت ذات باری‌تعالی؛ هرچند کنه آن برای ما مشخص نیست، ولی حالاتش مشخص است. «غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ»،[16] یعنی زمان، متغیر است و ما در حال تغییر هستیم. ما لحظه‌ای که وارد جلسه شدیم، تا‌ الآن زمان را گذراندیم. لحظه‌ی بعد، لحظه‌ی قبل را درک نمی‌کند، ولی یکی، فوق این‌ها است؛ مثلا فلانی از اول و قبل جلسه هست که هست.

17- کلام علامه حسن‌زاده آملی (رحمه‌الله) در مورد فناناپذیری انسان بعد از مرگ

تمام اسماء الهی را اگر در معرفت نفسانی جمع کنیم، یک حقیقتی به نام وجود که فانی‌شدنی نیست، تولید می‌شود. هست که هست که هست. به حضرت علامه عرض کردم: «شما هر بار می‌فرمایید: ما هستیم که هستیم که هستیم؛ آیا شما اشاره به سه عالم دنیا و مثال و قیامت می‌کنید»؟ فرموند: «همین‌طور است».

18- ارتباط طولی عوالم با یکدیگر

﴿وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا﴾.[17] این سه روز را خدا سلام داده است و در طول یکدیگر است. یک حرکت طولی‌ را شروع می‌کنیم که عواملی را در خود، جمع دارد. زندگی، مانند چهار راهی است که تا نرسیم، نمی‌دانیم به کدام مسیر برویم.

19- لزوم سحرخیزی برای نسبت‌سنجی نفسانی و معرفت نفس

سَحَر (لحظه‌ی خاص) و سَهَر (بیداری) هم برای مدیریت این نسبت است. تقاضا می‌کنم نفس خود را مهندسی کنید، حالات خود را با حالات الهی، اندازه‌گیری کنید، نسبت‌سنجی کنیم. همه‌چیز از معرفت نفس شروع می‌شود. خداوند به کرمش، حقیقتی به ما داده است که تالی تلو عصمت است.

20- مقام مادون خدایی و مافوق بشری امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)

« نه خدا توانمش خواند، نه بشر توانمش گفتمتحیرم چه نامم، شه ملک لا فتی را».[18]

شهریار در شب، شعر را می‌گوید و شب، مرحوم آقای مرعشی مکاشفه می‌کنند [و از شعر ایشان باخبر می‌شوند].

21- تفاوت افراد در نسبت‌سنجی حالات نفسانی

در سال جدید، حالات نفس را مدیریت کنید و نسبت‌سنجی کنید. «کُلُّ شَیءٍ بِحَسَبِه». هر کس در این نسبت‌سنجی، خاص به خودش می‌شود؛ حتی دو شاگردی که در محضر یک استاد باشند، حتی دو نفری که مشرب‌شان، یکی باشد. این، معنی عرفان است که از جزئیات شروع می‌شود و در کمالات بر نفس، شوریده می‌شود و نفس، تشخص‌هایی می‌یابد. می‌گویند دعا کنید که عمر، طولانی شود. هرچه [عمر]، بلندتر باشد، باعث می‌شود نسبت‌های زمانی را بیشتر اهمیت دهید. دعای عاقبت‌به‌خیری، یعنی اتصال نهایی انسان به اسمای الهی.

22- لزوم حفظ اعمال صالح

امام صادق (علیه‌السلام) نقل فرمودند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «قولوا لا إله إلا الله تفلحوا؛ کسی که لا إله إلا الله را بگوید، عاقبت به خیر می‌شود». یکی گفت: ما که خیلی می‌گوییم. حضرت، لبخند ملیحی زدند و فرمودند: حافظ گفتن لا اله الا الله هستید، ولی هنگام ورود به عالم برزخ، وقتی حضرت عزرائیل (علیه‌السلام) بیاید و تجلی کند، برخی نسبت با آن ندارند. در عالم برزخ، تمام نسبت‌ها را به هم می‌ریزند».[19] برای این، برنامه‌ریزی کنید. نسبت انسان با خودش و علمش و ... همین حکم را دارد.

23- لزوم اهدای اعمال صالح به حضرت عزرائیل (علیه‌السلام)

حضرت فرمودند: برنامه‌ریزی کنید با حضرت عزرائیل (علیه‌السلام) که منتقل‌کننده‌ی نفس‌تان به عالم دیگر هستند، چه نسبتی دارید. هر از چند گاهی، چند صلوات برای حضرت عزرائیل (علیه‌السلام) بفرستید. برخی نمازهای‌تان را هم هدیه به ایشان کنید. برخی قرائت آیات را هم هدیه کنید. ما در انتقال به عالم دیگر، آخرین کسی که ملاقات می‌کنیم، حضرت عزرائیل (علیه‌السلام) است. اگر چنین کردیم، به معرفت خاصی می‌رسیم.

24- آثار مظهریت اسم «حیّ»

آخرین حرفی که حضرت علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله) فرمودند، این بود: «دیگر مرا اذیت نکنید». اطبا، ایشان را احیا می‌کردند و وظایف را انجام می‌دادند. آخرین حرف که حرف مهمی است، این است که کسانی که به اسمای الهی برسند، تا خودشان نخواهند، از این دنیا نمی‌روند. کسانی که بشناسند و در وجودشان، این اسماء را پیاده کنند، مظهر اسم «حیّ» ‌می‌شوند و جبرائیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل (علیه‌السلام)، خدمه‌ی او می‌شوند. ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾.[20] شاید همین است.

ان‌شاء‌الله با حالاتی برویم که جلوات معرفت نفس خود را ببینیم. دفترچه‌ای داشته باشید و بنویسید.

ان‌شاءالله جلسه‌ی‌ بعدی، تحلیل کلمه‌ی اسم مطرح خواهد شد. کسی که نسبت‌های اسمی را بشناسد، به معرفت نفس می‌رسد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo