« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی شاهرودی

1404/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ بررسی مبانی مرحوم استاد خویی در باب وضو/ وضوی وسواسی/ حکم شستن اعضای وضو بیش از مقدار متعارف

مرحوم استاد خویی مسائلی را به عنوان اصول موضوعی درباره وضو مطرح نموده که قدری موجب ایجاد مشکل و گرفتاری به وسواس شده است. مرحوم استاد خویی می‌فرمود: توجه به این اصول موضوعی گاه موجب ایجاد وسواس در خود من هم شده و این امر باعث شده بود که گاهی دو مرتبه وضو می‌گرفتم. یکی به مثل وضوی متعارفِ عموم مردم و دیگری با در نظر گرفتن این اصول موضوعی که اگر یکی باطل بود دیگری کفایت کند که البته به حمد لله کم به کم وسواس رفع شد.

این اصول موضوعی ناشی از دقت‌های زیادِ فقهاء در مساله وضو است با این که وضو یک امر عرفی است. به طبع اولیه پیامبر اکرم در مقابل اعراب جاهلیت چنین دقت‌های شدیدی را نداشتند. آن حضرت خود نیز به صورت متعارف ابتدا صورت مبارک و سپس دست‌ها تا آرنج و سپس مسح سر و پاها را انجام می‌دادند و اینچنین وضو را به اعراب آن زمان تعلیم می‌دادند. اما اصول موضوعی که مرحوم استاد خویی متعرض آنها شده است در ضمن چند نکته به عرض می‌رسد:

نکته اول: غَسل به جریان الماء علی المغسول محقق می‌شود. اگر فرد آب را بر روی اعضای وضو و یا شیء دیگری بریزد و آب بر روی آن جریان پیدا کند غَسل محقق می‌شود و امر به وضو در غَسل صورت و دست‌ها امتثال می‌شود.

نکته دوم: وقتی مولی امر به انجام فعلی می‌کند باید آن فعل ایجاد شود. امر مولی به فعلی معنایش این است: فعلی که قبلا وجود نداشته مکلف باید آن را ایجاد کند. مثلا اگر مولی بگوید: «إضرب زیدا» باید ایجاد ضرب شود و یا اگر مثلا بگوید: «اغسل الثوب یا اغسل الید» باید ایجاد غسل شود. حال اگر فردی در حال شستن لباسی در داخل تشت است اگر مولی در این حال امر به غسل کند تکان دادن آن و صرف رسیدن آب به ثوب کافی نیست ادامه غسل نمی‌تواند ایجاد غسل باشد. برای این کار لازم است لباسی که قبلا در آب بوده از آب بیرون بیاورد و دوباره داخل آب کند تا امر به غسل امتثال شود. همچنین اگر دستش قبلا داخل آب بوده و بعد مولی امر به غسل کرده برای تحقق غسل باید دست خود را از آب بیرون بیاورد و به قصد غسل دوباره داخل آب کند تا ایجاد غسل شود. به صرف تکان دادن لباس یا دستی که قبلا داخل آب بوده، غسل محقق نمی‌شود.

همچنین اگر مولی در تطهیر متنجس به بول امر به غَسل مرتین کند، چنانچه مکلف ظرفی را یک ساعت زیر شیر آب یا داخل تشتِ آب نگه بدارد و آن را تکان دهد، با تکان دادن مکرر آن غسل ثانی محقق نمی‌شود و طهارت حاصل نمی‌شود بلکه باید ظرف را از زیر شیر آب بیرون بیاورد و دوباره زیر شیر آب ببرد یا مجدد بر روی آن آب بریزد تا غسلتین صادق باشد.

نکته سوم: امتثال مامور به عبادی مثل وضو حتما باید همراه با نیت باشد. مطلق شستن صورت و دست‌ها و مسح سر و پاها کافی در تحقق وضو نیست. وقتی شستن وضویی محقق می‌شود که غسلتین و مسحتین همراه با نیت باشد. درست است که در تحقق غَسل نیت لازم نیست ولی عنوان غُسل و وضو از عناوینی است که تحقق آن منوط به نیت است.

نکته چهارم: به استناد اخبار بیانیه مسح سر و رجلین حتما باید با رطوبت کف دست باشد نه رطوبت خارج و حتی نه با رطوبت اعضای دیگر بدن در شرائط عادی که کف دست دارای رطوبت است. بنابراین اگر با رطوبت ذراع مسح کند کافی نیست. آری در صورتی که کف دست رطوبتی ندارد در این فرض مانعی ندارد که از اعضای دیگر وضو رطوبت را اخذ کرده و بعد با کف دست مسح کند ولی در حال عادی که کف دست رطوبت دارد مسح با رطوبت اعضای دیگر صحیح نیست. اینک با توجه به این اصول موضوعی وارد بحث در مسائل عروه می‌شویم:

مسألة 47: يشكل صحّة وضوء الوسواسي إذا زاد في غسل اليسرى من اليدين في الماء من جهة لزوم المسح بالماء الجديد في بعض الأوقات، بل إن قلنا بلزوم كون المسح ببلّة الكفّ دون رطوبة سائر الأعضاء يجي‌ء الإشكال في مبالغته في إمرار اليد؛ لأنّه يوجب مزج رطوبة الكفّ برطوبة الذراع.

مرحوم سید می‌فرماید: اگر وسواسى در شستن دست چپ بیش از مقدار متعارف آب بريزد؛ در صحت وضوی او اشکال است به جهت مسح به آب جديد. زیرا وسواسی بعد از تحقق غسل به جهت وسواسی که دارد دوباره آب بر روی دست می‌ریزد این امر موجب می‌شود که مسح با آب وضو نباشد بلکه با آب خارج وضو باشد یا به جهت تکرار در دست کشیدن بر روی دست، آبی که در قسمت بالای دست «قسمت مرفق یا ذراع» است به مرور منتقل به کف دست شده و با آب کف دست ترکیب ‌شود. طبعاً مسح با آب خارج از کفِ دست محقق می‌شود.

مرحوم استاد خویی برای اصلاح وضوی خصوصِ فرد وسواسی دستوری را ارائه نموده است: «الأولى للوسواسي ان يتوضأ وضوئين بأن يتوضأ أولاً وضوءاً عادياً كما يصنعه غير الوسواسي و ان كان هذا باطلاً حسب عقيدته ثم يتوضأ ثانياً بما يراه وضوءاً صحيحاً حسب اعتقاده لئلا يلزم محذور كون المسح بغير بلة الوضوء.»[1]

مسألة 48: في غير الوسواسي إذا بالغ في إمرار يده على اليد اليسرى لزيادة اليقين لا بأس به ما دام يصدق عليه أنّه غسل واحد[2] نعم بعد اليقين إذا صبّ عليها ماء خارجيّاً يشكل[3] و إن كان الغرض منه زيادة اليقين؛ لعدّه في العرف غسلة اخرى، و إذا كان غسله لليسرى بإجراء الماء من الإبريق مثلًا و زاد على مقدار الحاجة مع الاتّصال لا يضرّ‌ ما دام يعدّ غسلة واحدة.

فرد غير وسواسى اگر بعد از يقين به شستن دست چپ، دوباره ‌به جهت يقين بیشتر، بر دست چپ دست بکشد در این فرض ضرری ندارد مادامی كه مجموع آن عرفاً غَسل واحد شمرده شود. آری اگر بعد از يقين به شستن دست چپ، آب خارج را بر روی دست بريزد در این صورت صحت وضو مشكل است. چون در عرف اين شستن را شستن ديگر حساب مى‌كنند، آری اگر در شستن دست چپ، آب را از ابريق بر دست جارى ‌كند و زيادتر از مقدار حاجت بر روی دست چپ آب بریزد در فرضی که به طورِ متصل ریخته شود مانعی ندارد، مادامی كه مجموع ریختن يك مرتبه شستن محسوب ‌شود.

سوال این است که آیا ریختن آب، بیش از مقدار متعارف به نحوی که غسل ثالث صادق نباشد جائز است بعد از این که یقین پیدا کرد که غسل اول و دوم محقق شده است یا زیاد ریختن آب مضر به صحت وضو است؟ ظاهراً زیاد ریختن آن بر اعضای وضو به نحوی که موجب صدق غسل ثالث نشود و موجب صدق آب خارج از وضو در کف دست نشود، مانعی ندارد.

مسألة 49: يكفي في مسح الرجلين المسح بواحدة من الأصابع الخمس الى الكعبين أيها كانت حتى الخنصر منها.[4] به هر يك از انگشت‌هاى پا كه مسح كند تا كعب، حتى انگشت كوچك كفايت مى‌كند. مقتضای اطلاق روایات بیانیه کفایت این مقدار از مسح است اگر چه مسح با سه انگشت و با تمام کف دست بهتر است. عهده دلیل بعد از اطلاقات، روایاتی است که همه اجازه مسح بشره با انگشت دست را داده است.

 


[2] الحکیم: لأن ما دل على وجوب المسح ببلل الكف إنما يراد به البلل المتخلف في الكف بعد غسل اليسرى، فلا يقدح المزج بغسلها. و بذلك افترق عن الوسواسي فان المزج فيه بعد تمام الغسل.
[3] الحکیم: بل بناءً على اعتبار المسح ببلل الكف يتحقق الاشكال بمجرد الإمرار و إن لم يصب ماءً جديداً. بل قد يشكل ذلك مع الشك في تحقق غسل اليسرى، لأن الاحتياط في غسلها يؤدي إلى احتمال مزج بلل الكف ببلل اليد اليسرى. لكن لو بني على ذلك لزم الهرج و المرج، إذ قلما ينفك متوضئ عن الابتلاء بالشك في الجملة. أما شك الوسواسي فلا عبرة به لخروجه عن المتعارف.
[4] الحکیم: كما يقتضيه إطلاق النص و الفتوى، بل في كلام جماعة التصريح به.
logo