« فهرست دروس
درس فقه معاصر استاد حمیدرضا آلوستانی
کتاب الدیات

1404/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الديات/فصل سوّم: دیه منافع /مسأله دوّم: دیه شنوایی «8»

حضرت امام(ره) در تحریر الوسیلة در این مسأله قائل به ثبوت ارش بوده و می‌فرمایند: «و إن ذهب بسمع الصبيّ فتعطّل نطقه فالظاهر بالنسبة إلی تعطّل النطق الحکومة مضافا إلی الدیة».[1]

البته نظریّه ایشان در این فرع مورد ایراد واقع می‌گردد و آن این‌که شما در مسأله از بین رفتن شنوایی بر اثر جراحت و حصول مانع، با وجود سالم بودن قوّه سامعه قائل به ثبوت دیه بوده‌اید، نه ارش و این نشان دهنده آن است که ملاک و مناط در ثبوت دیه را از بین بردن منفعت شنوایی می‌دانید، نه از بین بردن حسّ شنوایی و قوّه سامعه، با این وجود چگونه در ما نحن فیه و فرع مذکور قائل به ثبوت ارش می‌شوید؟!

به عبارتی چه تفاوتی بین این دو مسأله وجود دارد که در مسأله شنوایی ملاک و مناط را از بین رفتن منفعت شنوایی می‌دانید ولی در مسأله گویایی ملاک و مناط را از بین بردن حسّ گویایی و قوّه نطق؟!

شاید در مقام دفاع از این نظریّه گفته شود: ملاک و مناط در نظر حضرت امام از بین بردن منفعت می‌باشد ولی در ما نحن فیه و فرع مذکور علم به از بین بردن منفعت نطق وجود ندارد چون احتمال زوال منفعت نطق از ریشه و به صورت مادرزادی وجود دارد و لکن در پاسخ گفته می‌شود: ملاک و مناط در اثبات یک جنایت لحاظ نوع افراد است نه لحاظ شخص مجنیّ علیه لذا اگر مجنیّ علیه یعنی صبیّ در جنایت مذکور به سنّی برسد که هم سنّ و سالان او سخن می‌گویند، عرف می‌گوید: بر اثر جنایت مذکور و ذهاب شنوایی، نطق او تعطیل شده است لذا اگر ملاک و مناط در اثبات دیه ذهاب منفعت باشد، در ما نحن فیه نیز باید دیه ثابت گردد، نه ارش فافهم[2] .

به نظر می‌رسد همان‌طور که در مطلب پنجم بیان شد در فرع مذکور و مانند آن، دیه ثابت می‌شود چون ملاک و مناط در ثبوت دیه از بین رفتن گویایی است ولو این‌که قوّه ناطقه سالم بوده و آسیبی بر آن وارد نشده باشد؛ مضاف بر این‌که در نظر عرف از بین رفتن قدرت نطق و تکلّم، همان از بین رفتن قوّه نطق دیده می‌شود. البته حکم به ثبوت دیه در فرضی است که قدرت بر نطق و تکلّم به صورت کامل و دائمی از بین رفته باشد ولی اگر به صورت کامل از بین نرفته باشد یا دائمی نباشد، ارش ثابت خواهد شد لذا قانون‌گذار نیز در قالب مادّه 687 در این زمینه می‌فرماید: «هرگاه کودکی که زمان سخن گفتن او فرا نرسیده است در اثر کر شدن نتواند سخن بگوید و یا کودکی که تازه زمان سخن گفتن او فرا رسیده است در اثر کر شدن نتواند کلمات دیگر را یاد گیرد و بر زبان آورد، علاوه بر دیه‌ی شنوایی، دیه یا اَرش زوال یا نقص گفتار نیز، حسب مورد ثابت می‌شود».

 


[2] شاید وجه «فافهم» این باشد که گفته شود: مبنای مرحوم امام در مسأله قبلی، از بین رفتن قوّه شنوایی بوده امّا از آن‌جایی که عرف میان زوال منفعت شنوایی و زوال قوّه شنوایی تلازم می‌بیند لذا دیه را ثابت نموده‌اند ولی در مسأله ما نحن فیه با فرض مذکور که گویایی صبیّ به فعلیّت نرسیده است میان منفعت نطق با قوّه نطق عرفا تلازم وجود ندارد زیرا در نظر عرف بچه‌ای که منفعت نطق او زائل شده، هم احتمال از دست دادن قوّه نطق را می‌دهد و هم احتمال از دست ندادن قوّه نطق را می‌دهد و با وجود این احتمال، نمی‌توان دیه را ثابت نمود لذا ارش ثابت خواهد شد «و فیه نظر». بله برخی از فقهاء بیان مرحوم امام را به حالت خاصّی حمل نموده‌اند که به نظر می‌رسد چنین حملی صحیح نمی‌باشد.
logo