درس خارج فقه استاد محمدحسن ربانی بیرجندی
1401/09/05
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی صحیحه کلیب اسدی ۱۰/بررسی روایات دال بر تغلیظ دیه قتل در ماههای حرام 11/دیه مغلظه
موضوع : دیه مغلظه/بررسی روایات دال بر تغلیظ دیه قتل در ماههای حرام 11/بررسی صحیحه کلیب اسدی ۱۰
محمد ابن عیسی ابن عبید یقطینی(بخش هفتم)خاتمه
در ادامه عبارات آیت الله العظمی خوئی ره در باره «محمد ابن عیسی ابن عبید یقطینی» به نتیجه گیری می رسیم و ایشان این عبارات را می فرمایند:« المتحصل: أن ابن الوليد، و الصدوق، لم يضعفا محمد بن عيسى نفسه، و لم يناقشا فيه، و قد روى ابن الوليد نفسه، عن الصفار، عن محمد بن عيسى بن عبيد، عن غير يونس، كما تقدم في ترجمة إسماعيل بن جابر، و حريز بن عبد الله، و حنان بن سدير، و فضل بن عثمان الأعور، و القاسم بن سليمان، و يأتي في ترجمة نضر بن سويد، و ياسين الضرير، و في طريق الصدوق إلى محمد بن عيسى بن عبيد، هنا، و لكنه لا يروي ما يرويه محمد بن عيسى، عن يونس، بطريق منقطع، أو ما ينفرد بروايته عنه، إلا أن الشيخ قدس سره قد غفل عن خصوصية كلام ابن الوليد، و تخيل إن ترك ابن الوليد رواية ما يرويه محمد بن عيسى بن عبيد، عن يونس، بإسناد منقطع، أو ما ينفرد بروايته عنه، مبتن على ضعف محمد بن عيسى، فحكم بضعفه تبعا له، و لكن الأمر ليس كما تخيل، و إنما الاستثناء مبني على اجتهاد ابن الوليد و رأيه، و أما الصدوق قدس سره فقد صرح بأنه يتبع شيخه، فلا يروي عمن ترك شيخه الرواية عنه، فقد قال في ذيل الحديث 241 من الجزء 2، في باب صوم التطوع من الفقيه: و أما خبر صلاة غدير خم، و الثواب المذكور فيه لمن صامه، فإن شيخنا محمد بن الحسن رضي الله عنه كان لا يصححه، و كل ما لم يصححه ذلك الشيخ قدس الله روحه و لم يحكم بصحته من الأخبار، فهو عندنا متروك غير صحيح (انتهى). فالمتلخص أن ابن الوليد، و الصدوق لم يضعفا الرجل، و أما الشيخ فلا يرجع تضعيفه إياه إلى أساس صحيح، فلا معارض للتوثيقات المذكورة. الأمر الثاني: أن الشيخ نسب القول بغلو محمد بن عيسى بن عبيد إلى قائل مجهول، و الظاهر أن هذا القول على خلاف الواقع، لقول ابن نوح إنه كان على ظاهر العدالة و الثقة، و قد عرفت من كلام النجاشي و غيره جلالة الرجل من دون غمز في مذهبه.[1] »
نتیجه گیری:
اول:«صدوق ره» و«حسن ابن ولید ره» هیچگاه شخص محمد ابن عیسی را تضعیف نکرده اند، چه اینکه ابن ولید غیر از طریق یونس؛ از طرق دیگر از محمد ابن عیسی نقل روایت میکند که در طریق صدوق از او نیز هست.
دوم: «ابن ولید» فقط از متفردات محمد ابن عیسی از یونس و یا از روایات منقطع او از یونس احتراز می کند و «شیخ صدوق» هم تابع اوست.
سوم:اضافه بر اینکه خود این استثناء هم مبتنی بر اجتهاد و رای ابن ولید است.نه مبتنی بر نص.
چهارم: شیخ صدوق ره هم در این استثناء هیچ دلیلی ندارد جز قول استادش ابن ولید و صدوق بارها تعصبش به نظرات استاد را بیان نموده مثل قولش ذیل حدیث صوم غدیر خم که میگوید هر حدیثی را که اسناد ما (ابن ولید) صحیح نشمارد نزد ما معتبر نیست و حکم به صحتش نمیکنیم.
پنجم: این مطالب بر مرحوم شیخ طوسی مشتبه شده و دو خصوصیت فوق الذکر در رد روایات محمد ابن عیسی یعنی متفرد و یا منقطع بودن روایت این راوی از یونس نادیده را گرفته.و این تضعیف از ابن ولید را ناظر به ضعف محمد ابن عیسی دانسته حال اینکه چنین نیست.
ششم:انتساب محمد ابن عیسی به غلو هم توسط شیخ طوسی ره از قائلی نا معلوم است؛ حال اینکه در مقابل این قول،قول «ابن نوح ره» هست که تصریح به وثاقت و عدالت محمد ابن عیسی ابن عبید دارد.
در نتیجه هیچکدام از موارد مذکور در جرح و طعن محمد ابن عیسی ،معارض توثیقات موجود برای محمد ابن عیسی ابن عبید یقطینی نیست،و از نظر ما این راوی ثقه و عادل است؛و وجود او در سلسله سندِ «صحیحه معاویة ابن کلیب اسدی» خدشه ایی به صحت و سند این روایت وارد نمی آورد.
یونس ابن عبد الرحمن(بخش اول)
مجدد باز میگردیم به کتاب وسائل الشیعه و سند روایت مذکور را مطالعه میکنیم؛
« محمد بن يعقوب ، عن علي بن إبراهيم ، عن محمد بن عيسى ، عن يونس عن كليب الاسدي[2] »
راوی بعد از محمد ابن عیسی ،«یونس ابن عبد الرحمن» است. این شخصیت که از اکابر اصحاب ائمه (علیهم السلام) است؛او را میتوان بعد از « زُرارَة بن اَعْیَن بن سُنسُن شَیبانی کوفی» دومین فرد از حیث جایگاه در میان اصحاب ائمه (علیهم السلام) برشمارد. یونس ابن عبدالرحمن از اصحاب امام کاظم (علیه السلام) ،امام رضا (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) بوده؛ و از ایشان نقل روایت نموده وی از متکلمان بزرگ امامیه می باشد؛ همچنین او از اصحاب اجماع است،تا جایی که برخی بزرگان مراسیل او را هم معتبر می دانند.در میان دسته سوم اصحاب اجماع در کلام یونس ابن عبد الرحمن است؛ البته او صاحب آراء و نظریات خاصی است که در گذشته بدان اشاره شده و در آینده نیز اشاراتی خواهد شد إن شاء الله تعالی.
وی همواره مورد تایید ائمه اطهار (علیهم السلام) بوده.و در وثاقت او همین نصوص و تأییدات امامان معصوم (علیهم السلام) کافی است[3] ؛که به تعبیر زیبای شیخ عباس قمی ره «إمام التوثیق توثیق الإمام» و یونس از بالاترین درجه توثیق برخوردار است.
از جمله روایات توثیق یونس این روایت از امام هشتم (علیه السلام) است:«... أَ فَيُونُسُ بْنُ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ ثِقَةٌ آخُذُ عَنْهُ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي فَقَالَ: نَعَمْ .» راوی از وثاقت یونس و اخذ معارف دین از او میپرسد و امام توثیق میفرماید.