1404/06/12
بسم الله الرحمن الرحیم
احکام القطع و اقسامه «8»/طرق موصله /مقصد ششم: حجج و امارات
موضوع: مقصد ششم: حجج و امارات/طرق موصله /احکام القطع و اقسامه «8»
مع أنّ الفعل المتجرّى به أو المنقاد به -بما هو مقطوع الحرمة أو الوجوب- لا يكون اختياريّاً؛ فإنّ(تعلیل برای لایکون اختیاریّاً) القاطع لا يقصده(لا یقصد الفعل) إلّا بما قطع أنّه عليه من عنوانه الواقعيّ الاستقلاليّ، لا بعنوانه الطارِئِ الآليّ، بل لا يكون غالباً بهذا العنوان ممّا يلتفت إليه، فكيف يكون من جهات الحسن أو القبح عقلاً، و من مناطات الوجوب أو الحرمة شرعاً؟ و(واو حالیه) لا يكاد يكون صفةٌ موجبةٌ لذلك(للحسن و القبح أو الحرمة و الوجوب) إلّا إذا كانت اختياريّةً.
إن قلت: إذا لم يكن الفعل كذلك(علی وجه المقطوعیّة) فلا وجه لاستحقاق العقوبة على مخالفة القطع، و(استیناف انکاری) هل كان العقاب عليها إلّا عقاباً على ما ليس بالاختيار؟
قلت: العقاب إنّما يكون على قصد العصيان و العزم على الطغيان، لا على الفعل الصادر بهذا العنوان بلا اختيار.
و لا يخفى: أنّ في الآيات و الروايات شهادةً على صحّة ما حكم به الوجدان الحاكم على الإطلاق في باب الاستحقاق للعقوبة و المثوبة.
قوله: «مع...».
دلیل دوم این است که عناوینی میتوانند دخیل در حسن و قبح یا محبوبیّت یا مبغوضیّت باشند که آن عناوین، اختیاری باشند و اراده مکلّف بتواند به آنها تعلّق بگیرد مانند ظلم و غصب که امری اختیاری هستند و انسان میتواند قصد ظلم و قصد غصب نماید ولکن عناوینی مثل مقطوع الخمریّة در مثال مذکور، امری اختیاری نیستند و متعلّق اراده مکلّف قرار نمیگیرند. یعنی زمانی که شخص با یقین به خمریّت یک مایع، آن را مینوشد، قصد شرب خمر مینماید، نه قصد شرب مقطوع الخمریّة، بلکه در بسیاری از موارد هیچ التفاتی به حالت نفسانی قطع نداشته و تمام توجّه مکلّف به عناوین افعال و اشیاء مانند خمر بودن و شرب خمر تعلّق میگیرد.
بنابراین استحقاق عقوبت و مثوبت به جهت عزم مکلّف بر عصیان و هتک حرمت مولا است و هیچ ربطی به فعل ندارد، چون فعل بر همان صفت واقعی خود باقی بوده و هیچ تغییری در آن به لحاظ حسن و قبح و همچنین محبوبیّت و مبغوضیّت ایجاد نمیشود.
قوله: «إن قلت...».
مصنّف در ادامه در جهت تقویت مبنای خود ایرداتی را مطرح نموده و در صدد پاسخ از آنها بر میآید.
ایراد اول این است که اگر عملی مانند «شرب ماء» به عنوان مقطوع الخمریّة، امری اختیاری نباشد، عقاب بر آن معنا ندارد چون عقاب بر عمل غیر اختیاری قبیح است در حالی که شما قائل به عقاب هستید!
قوله: «قلت...».
ایشان در پاسخ میفرمایند: عمل مذکور استحقاق عقاب را در پی ندارد، بلکه قصد و اراده عصیان و هتک حرمت مولا عقاب دارد.
قوله: «و لایخفی...».
مصنّف در ادامه برای تأیید مبنای خود یعنی این که استحقاق عقاب و مؤاخذه بر عزم و اراده عصیان و هتک حرمت مولا است، نه بر فعل، میفرمایند: آیات و روایات متعدّدی مانند آیه: ﴿... وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ...﴾[1] و همچنین روایت نبوی: «إنّ اللّه يَحشُرُ النّاسَ على نِيّاتِهِم يَومَ القِيامَةِ»، دلالت بر این دارند که ملاک و مناط در استحقاق عقاب و ثواب، نیّت و قصد انجام عمل است، نه انجام عمل.