< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی سبزواری

98/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مبحث دوّم: احوال عامّ و خاصّ/ادامه صورت سوّم: تأخّر دلیل خاصّ از دلیل عامّ بعد از فرا رسیدن زمان عمل به عامّ /نقد و بررسی نظریّه اوّل: استحاله تخصیص و تعیّن نسخ

 

     ادامه صورت سوّم: تأخّر دلیل خاصّ از دلیل عامّ بعد از فرا رسیدن زمان عمل به عامّ

     نقد و بررسی نظریّه اوّل: استحاله تخصیص و تعیّن نسخ

 

ادامه صورت سوّم: تأخّر دلیل خاصّ از دلیل عامّ بعد از فرا رسیدن زمان عمل به عامّ

بیان شد تحقیق مطلب در این صورت نیز مثل صورت گذشته، مقتضی آن است که بحث در دو مقام ثبوت و اثبات، مطرح گردد. بحث در مقام ثبوت بود و بیان گردید در این مقام، سه نظریّه و بلکه سه احتمال مطرح می باشد: قول به استحاله تخصیص و تعیّن نسخ، قول به استحاله نسخ و تعیّن تخصیص و قول به تفصیل یعنی استحاله تخصیص و تعیّن نسخ در صورتی که دلیل خاصّ، بیانی برای حکم واقعی باشد و استحاله نسخ و تعیّن تخصیص در صورتی که دلیل خاصّ، بیانی برای حکم واقعی نباشد.

تحقیق مطلب در این مقام نیازمند آن است که ادلّه هر یک از این اقوال به صورت جداگانه مورد نقد و بررسی قرار گیرد. لذا در ادامه به نقد و بررسی نظریّه اوّل خواهیم پرداخت.

نقد و بررسی نظریّه اوّل: استحاله تخصیص و تعیّن نسخ

دلیل بر این قول آن بود که تخصیص در این صورت مستلزم تأخیر بیان از وقت حاجت بوده و این امر بر مولای حکیم قبیح می باشد.

ولی به نظر می رسد تأخیر بیان از وقت حاجت قبیح نبوده و امکان رفع قبح آن وجود دارد. محقّق خویی «رحمة الله علیه» در مقام بیان دلیل عدم قبح تأخیر بیان از وقت حاجت می فرمایند[1] : «قبح تأخیر بیان از وقت حاجت تنها ناشی از دو امر می تواند باشد:

اوّل آنکه تأخیر بیان از وقت حاجت موجب به زحمت و مشقّت افتادن مکلّف می شود، بدون اینکه توجیهی برای این زحمت و مشقّت وجود داشته باشد و به زحمت انداختن مکلّف بدون اینکه توجیهی داشته باشد قبیح بوده و صدور آن از مولای حکیم، محال می باشد؛ مثلاً اگر فرض شود عامّ، مشتمل بر حکمی الزامی است ولی بعضی افراد آن در واقع ترخیص داشته و این حکم الزامی شامل آنها نمی شود، در این صورت تأخیر بیان ترخیص در این افراد از وقت حاجت، موجب می شود که مکلّف خود را به زحمت و مشقّت انداخته و حکم الزامی را بدون اینکه توجیهی داشته باشد، در مورد این افراد امتثال نماید بدون اینکه با امتثال حکم عامّ در خصوص این افراد، چیزی عائد او شود؛

امر دوّم آنکه تأخیر بیان از وقت حاجت در برخی موارد موجب می شود مکلّف در مفسده واقع گردد و در برخی موارد دیگر موجب می شود مکلّف مصلحتی را از دست بدهد و تفویت مصلحت بر مکلّف یا القاء او در مفسده، قبیح بوده و صدور آن از مولای حکیم، محال می باشد؛ مثلاً اگر فرض شود عامّ، مشتمل بر حکمی ترخیصی است ولی بعضی افراد آن در واقع، ترخیص نداشته و محکوم به حکم الزامی مثل وجوب یا حرمت می باشند، در این صورت تأخیر بیان حکم الزامی این افراد از وقت حاجت، گاه موجب آن می شود که مکلّف در موارد وجوب، فعل واجب را ترک نماید و گاه موجب آن می شود که مکلّف در موارد حرمت، فعل حرام را انجام دهد و لذا تأخیر بیان از وقت حاجت در این صورت، موجب تفویت مصلحت ملزمه از مکلّف و یا القاء مکلّف در مفسده ملزمه خواهد بود و این امر قبیح بوده و صدور آن از مولای حکیم، محال می باشد؛

لکن روشن است که قبح ناشی از این دو امر، قابل رفع خواهد بود، چون امکان دارد مصلحتی قوی تر وجود داشته باشد که مقتضی القاء مکلّف در زحمت و مشقّت و یا القاء او در مفسده و یا تفویت مصلحت از او گردد که در این صورت، تأخیر بیان از وقت حاجت، قبیح نخواهد بود.

توضیح مطلب آن است که قبح تأخیر بیان از وقت حاجت، از قبیل قبح ظلم نیست تا ذاتی بوده و امکان انفکاک قبح از آن وجود نداشته باشد، بلکه از قبیل قبح کذب است که اقتضائی بوده و در صورت عروض مانع، مرتفع می گردد؛ بنا بر این همانطور که در کذب، فی نفسه مقتضی قبح می باشد، ولی در صورتی که عنوان دیگری مثل نجات جان انسان محترم بر آن عارض شود، برخوردار از مصلحت شده و حسن پیدا می نماید، تأخیر بیان از وقت حاجت نیز اگرچه فی نفسه به لحاظ القاء مکلّف به زحمت و مشقّت، القاء او در مفسده و یا تفویت مصلحت از او، مقتضی قبح می باشد، ولی امکان دارد مصلحت قویّه ای در آن وجود داشته باشد که موجب حسن آن گردد؛

به تعبیری دیگر، تأخیر بیان از وقت حاجت در ما نحن فیه مثل تأخیر بیان و تدریجی بودن احکام شریعت مقدّسه می باشد و همانطور که تأخیر بیان احکام شریعت از وقت حاجت و بیان تدریجی آنها، فی حدّ نفسه مقتضی قبح می باشد، ولی به لحاظ مصلحت تسهیل علی الناس و پیشگیری از متنفّر شدن و رویگردانی آنها از اصل دین، حسن می گردد، تأخیر بیان از وقت حاجت در ما نحن فیه نیز اگرچه فی حدّ نفسه قبیح می باشد، ولی ممکن است مصلحتی اقوی در آن وجود داشته باشد که موجب رفع قبح آن شده و آن را حسن قرار دهد».


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo