< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی سبزواری

98/06/31

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: احوال عامّ و خاصّ/خاتمة: استصحاب عدم ازلی /نکته اوّل: تحرير محل نزاع؛ نکته دوّم: اقوال در مسأله

ادامه خاتمة: استصحاب عدم ازلی

بحث راجع به اين بود که آیا می توان با استصحاب عدم ازلی، فردیّت فرد مشتبه المصداق را برای موضوع عامّ ثابت نمود یا خیر؟ بیان شد این مسأله ذیل چند نکته تعقیب می گردد. در ادامه به بیان نکته اوّل یعنی تحریر محلّ نزاع و نکته دوّم یعنی اقوال در مسأله خواهیم پرداخت.

نکته اوّل: تحریر محلّ نزاع

موضوع دلیل خاصّ به لحاظ عنوان از دو حالت خارج نیست:

حالت اوّل اینکه عنوانی که موضوع دلیل خاصّ قرار داده شده، به لحاظ وجودی ملازم با ذات موضوع نیست، بلکه وصفی است که به لحاظ وجودی متأخّر از وجود ذاتی است که متّصف به آن شده به گونه ای که برهه ای از زمان در گذشته وجود دارد که ذات موضوع، موجود بوده، ولی متّصف به این وصف نبوده مثل عنوان فاسق و عالم که انسان از بدو تولّد، فاسق یا عالم متولّد نمی شود، بلکه در برهه ای از زمان، فاقد آنها بوده است؛

حالت دوّم آنکه عنوانی که موضوع دلیل خاصّ قرار داده شده، به لحاظ وجودی همواره ملازم با موضوع و ذاتی است که متّصف به آن می شود به گونه ای که هیچ برهه ای از زمان در گذشته وجود ندارد که ذات موضوع موجود بوده باشد ولی متّصف به این وصف و عنوان نباشد؛ به این عناوین، اوصاف أزلیّه گفته می شود مثل وصف قرشیّت برای زن؛

در خصوص حالت اوّل گفته می شود در چنین اوصافی، اثبات عدم این اوصاف در فرد مشتبه المصداق برای موضوع خاصّ، نیازی به اجرای استصحاب عدم ازلی یعنی استصحاب عدم این اوصاف قبل از به وجود آمدن این فرد نداشته و لذا از محلّ نزاع خارج می باشد، زیرا در این اوصاف، حتّی بر فرض وجود ذات موضوع نیز وصف، مسبوق به حالت سابقه عدمی بوده و برهه ای از زمان در گذشته وجود دارد که ذات موضوع وجود داشته و متّصف به این وصف نبوده است، لذا همین حالت سابقه استصحاب می شود و فردیّت این فرد مشتبه المصداق مثل فردی که شکّ در فاسقیّت او وجود دارد، برای موضوع عامّ مثل عالم غیر فاسق، ثابت گردیده و حکم عامّ یعنی وجوب اکرام بر آن ثابت می گردد؛

بنا بر این، محلّ نزاع در ما نحن فیه، خصوص حالت دوّم یعنی اوصاف أزلیّه می باشد مثل اینکه مولی بگوید: «کلّ امرأة تبلغ سنّ الیأس فی الخمسین من عمرها» و دلیل خاصّی وارد شود مبنی بر اینکه «المرأة اذا کانت قرشیّةً تبلغ سنّ الیأس فی الستّین من عمرها» و در خصوص زنی پنجاه ساله شکّ شود آیا قرشی است تا تحت موضوع خاصّ وارد شده و خونی که می بیند حیض باشد یا قرشی نیست تا تحت موضوع عامّ وارد شده و خونی که می بیند، حیض نباشد؟ در اینجا گفته می شود از آنجا که تمسّک به عامّ در شبهات مصداقیّه جایز نیست، این بحث مطرح می شود که آیا می توان با استصحاب عدم ازلی، عدم قرشیّت این زن را اثبات نمود تا تحت موضوع عامّ داخل شده و حکم عامّ یعنی یائسگی و حیض نبودن خونی که می بیند برای او ثابت شود یا خیر؟

 

نکته دوّم: اقوال در مسأله

در این زمینه سه نظریّه در میان اعلام محقّقین اصولی از زمان محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» به بعد، مطرح شده است:

نظریّه اوّل، جریان استصحاب عدم ازلی می باشد؛ این نظریّه مختار محقّق خراسانی[1] «رحمة الله علیه» بوده و محقّق خویی[2] «رحمة الله علیه» نیز آن را تأیید نموده اند. شهید صدر[3] «رحمة الله علیه» نیز به نحوی آن را تأیید می نمایند و با مقداری تفاوت، نظریّه مختار نیز خواهد بود؛

نظریّه دوّم، عدم جریان استصحاب عدم ازلی است؛ این نظریّه را محقّق نائینی[4] «رحمة الله علیه» با ذکر سه مقدّمه مطرح کرده و اختیار نموده اند و حضرت امام[5] «رحمة الله علیه» نیز همین فرمایش مرحوم نائینی را تایید می فرمایند.

نظریّه سوّم قول به تفصیل است با این توضیح که اگر عنوانی که در موضوع خاصّ اخذ شده، از عوارض ذات و ماهیّت موضوع خاصّ باشد، استصحاب عدم ازلی جاری نمی گردد ولی اگر از عوارض وجود ذات موضوع بوده و در مرحله بعد از وجود ذات اخذ شده باشد، استصحاب عدم ازلی جاری می گردد؛ این نظریّه را محقّق عراقی[6] «رحمة الله علیه» علی ما یستفاد من بعض کلماته اختیار نموده اند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo