< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد یزدی

97/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی مقاطع تاریخی صدر اسلام

گفتیم بهتر است مقاطع تاریخی صدر اسلام را مرور کنیم. با این کار زندگی عملی معصومین در برابر حکام جور و نقش کسانی که با اهل بیت همراه بودند برای ما مشخص می شود.

بعضی تصور کرده اند که بیعت کردن به معنای رأی دادن است و امام معصوم در جایی که توانست حکومت تشکیل دهد به سبب این بوده است که مردم او را انتخاب کرده بودند و به او رأی داده بود و حال آنکه این تصور، غلط می باشد.

از رحلت رسول خدا (ص) تا شهادت امیر مؤمنان ع نزدیک به سی و چند سال فاصله است. شرایط زمان برای امیر مؤمنان ع به دو گونه رقم خورد. در یک بخش، ایشان توانستند متصدی امور مسلمین شوند و در یک بخش هم نتوانستند. در زمانی که ایشان نتوانستند، امامت از ایشان ساقط نشده بود ولی متأسفانه موانعی وجود داشت که نگذاشت ایشان از حق خود استفاده نمایند.

در 25 سال اول، در احتجاجاتی که حضرت با خلفاء کردند بارها اشاره کردند که خود بر حق بودند و از لحاظ نسب و تقدم در اسلام از دیگران برتری داشتند.

بعد از آنکه عثمان به قتل رسید (که قتل او دلائل خاص خودش را دارد و حتی عائشه در روایتی از اهل سنت گفت: «اقتلوا هذا النعثل» ولی بعد از آن به خونخواهی عثمان در جنگ جمل با طلحه و زبیر، علیه امام علیه السلام شرکت کرد. به هر حال امام علیه السلام با به قتل رساندن عثمان مخالف بود و امام حسن و امام حسین علیهما السلام را فرستادند تا جلوی مردم را بگیرند ولی به سبب هجوم مردم کار از کار گذشت و او به قتل رسید.) مردم به سراغ خود حضرت آمدند. وقتی مردم اصرار کردند حضرت در بیانی طولانی با آنها سخن گفت و از جمله فرمود: أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْز[1]

آگاه باشيد! به خدايى كه دانه را شكافته و انسان را آفريده، سوگند! اگر به خاطر حضور حاضران و توده‌هاى مشتاق بيعت كننده و اتمام حجّت بر من به خاطر وجود يار و ياور، نبود و نيز به خاطر عهد و پيمانى كه خداوند از دانشمندان و علماى (هر امّت) گرفته كه: «در برابر پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمديده و مظلوم سكوت نكنند!»، مهار شتر خلافت را بر پشتش مى‌افكندم (و رهايش مى‌نمودم) و آخرينش را به همان جام اوّلينش سيراب مى‌كردم و در آن هنگام در مى‌يافتيد كه ارزش اين دنياى شما (با همه زرق و برقش كه براى آن سر و دست مى‌شكنيد) در نظر من از آب بينى يك بز كمتر است.

علت بیان این عبارات این بود که مردم از حضرت می خواستند که به روش شیخین عمل کنند ولی حضرت آن را نمی پذیرفت.

جمعی این عبارات را حمل بر این می کنند که مردم بودند که حضرت را به امامت منصوب کردند. بنا بر این خلافت ایشان مانند خلافت اولی و دومی بود.

این در حالی است که حتی در مورد خلیفه ی اول و دوم، اجتماعی بر انتخاب آنها وجود نداشت و آنها خود در سقیفه آن برنامه را اجرا کردند و مردم را مجبور به اخذ بیعت نمودند.

واقعیت این است که امیر مؤمنان به امر خداوند که در حجة الوداع به رسول خدا (ص) فرمود منصوب به خلافت شد و بعد از وفات رسول خدا (ص) به خلافت منصوب بود. اما شرایط به گونه ای بود که ایشان نتوانستند حکومت را به دست بگیرند ولی در عین حال تا آنجا که توانستند مردم را راهنمایی کردند و حتی راهنمایی های بسیاری به خلفاء می کردند از جمله اینکه به عمر گفتند که در جنگ شرکت نکند. بنا بر این حضرت حتی اگر خانه نشین باشد در همان لحظه امام مفترض الطاعة می باشد. (نتیجه اینکه فقهاء منصوب از طرف خداوند هستند نه اینکه با رأی مردم انتخاب شده باشند.)

بعد از شهادت امیر مؤمنان ع امام حسن مجتبی علیه السلام ولایت خود را بر مردم اعلام کردند و نقطه ای را مشخص کردند که مردم به سراغ ایشان بیایند و فرماندهانی را برای سرکوب کردن معاویه انتخاب کردند و احکامی را برای اجرا به آنها سپردند ولی متأسفانه معاویه توانست با پول، آن فرماندهان را بخرد. تا جایی که حتی سجاده را هنگام نماز از زیر پای حضرت کشیدند. در چنین شرایطی حضرت مجبور به نوشتن قرارداد صلح با معاویه شد ولی وقتی حضرت از کوفه به مدینه رفت معاویه علنا آن قرارداد را آورد و به مردم گفت که من کاری به نماز و روزه ی شما ندارم و آن قرارداد را زیر پایش گذاشت. حضرت حدود ده سال در زمان معاویه حیات داشتند.

بنا بر این امام حسن ع نیز مانند امیر مؤمنان ع در زمان امامت خود دو فصل را گذراندند تا آنکه معاویه از دنیا رفت. معاویه این هدف را دنبال می کرد که خلافت را به سلطنت تبدیل کند. البته کسانی که با معاویه بودند می دانستند معاویه بر حق نیست و از این رو به او می گفتند که سفره ی تو و دنیایت زرق و برق دارد و الا حق با علی علیه السلام است.

چون معاویه خلافت را تبدیل به سلطنت کرده بود یزید را سر کار آورد و در ابتدا به او گفت که در یکی از شهرهای کشور محیط سلطنت را برای او فراهم می کند و بعد که کار او گرفت مردم هم تبعیت می کنند. از این رو معاویه در ابتدا از کاری که می کرد واهمه داشت. حتی هنگامی که معاویه به مدینه آمد و وارد خانه ی عایشه شد عایشه از او پرسید که چه کار داری؟ او گفت: برای زیارت قبر رسول خدا (ص) آمدم. عائشه سپس پرسید که بعد از آن چه کار داری؟ او گفت که می خواهم ولایت یزید را اعلام کنم. عائشه گفت که با امام حسین علیه السلام چه خواهد کرد و او دست به شمشیر برد. عائشه گفت که از خانه ی من بیرون برو تا آتش تو مرا نسوزاند ولی به هر حال معاویه به بهانه ی خونخواهی عثمان عائشه را همراه خود کرد و در زمان امیر مؤمنان نیز همین خونخواهی منجر به جنگ جمل شده بود.

به هر حال خلافت یا امامت نمی توانند انتخابی باشد بلکه انتصابی است و امامت، دنباله ی نبوت است و همان دلیلی که ضرورت نبوت را اثبات می کند ضرورت خلافت و امامت را نیز ثابت می کند.

بعد که امام حسین علیه السلام روی کار آمدند دیدند که اگر کسی مانند یزید خلیفه باشد چیزی از اسلام باقی نمی ماند.

بعضی می گویند که از قبل مقرر شده بود که امام حسین علیه السلام شهید شود تا در روز قیامت شفیع مسلمانان باشد. حتی رسول خدا (ص) از ابتدا به فاطمه ی زهرا سلام الله علیها خبر شهادت او را داده بود.

واقعیت این است که امام حسین علیه السلام برای خلافت و حاکمیت به سمت عراق حرکت کردند و به همین دلیل مسلم بن عقیل را از ابتدا فرستادند و نامه هایی به اشخاص مختلف نوشتند و از آنها کمک خواستند. بنا بر این حضرت برای شهادت و اینکه مردم برای او گریه کنند حرکت نفرمود. حضرت خود در کلامی می فرماید: وَ أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي‌[2]

خطبه های امام سجاد و حضرت زینب همه این قیام را تکمیل کرد بنا بر این دوران عاشورا به دو بخش تقسیم می شود: شهادت و اسارت

یزید بعد از کربلا دو جنایت دیگر به نام واقعه ی حره در مدینه و به آتش کشیدن خانه ی خدا را انجام داد. بعد از به درک واصل شدن یزید فرزندش روی کار آمد و از اعمال پدرش تبری جست. در اینجا بنی امیه به تدریج از دور خارج شدند و بنی عباس روی کار آمدند. امامت امام سجاد امام باقر و امام صادق و امام کاظم علیهم السلام در این دوران رخ داد.

امام سجاد علیه السلام نیز در شرایط اختناق زندگی می کرد و در زمان ایشان بود که بنی امیه از بین رفتند و بنی عباس روی کار آمدند.

از زمان معاویه رسم شده بود که در نماز جمعه ها قبل از خطبه امیر مؤمنان علی علیه السلام را سبّ می کردند. بنا بر این ائمه هرچند امام بودند ولی مانع داشتند که بتوانند حق خود را استیفاء نمایند.

سپس هارون روی کار آمد. تا قبل از او امویان سادات و منسوبین به اهل بیت را به شهادت می رساندند. تا جایی که بسیاری از سادات شجره نامه های خود را مخفی می کردند. به نظر ما امویان بسیار بدتر از عباسیان بودند. به همین دلیل در زیارت عاشورا بیشتر بنی امیه مورد لعن قرار گرفته اند.

 

در جلسه ی آینده این بحث را ادامه می دهیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo