< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد یزدی

97/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جانشینی امیر مؤمنان

گفتیم از مجموع آیات شریفه استفاده می شود که رسول خدا (ص) علاوه بر اینکه رسول و اعلان کننده ی احکام هستند حاکم نیز می باشند. حاکم کسی است که در مسائل حکومتی مصالح و مفاسد جامعه ی اسلامی را رعایت می کند. اما رسول در احکام شرعیه باید بر اساس ﴿فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ‌ اللَّه‌[1] عمل کند.

بحث بعدی این است که آیا رسول خدا (ص) در مسائل شرعی حق تشریع هم دارند؟ برای حق تشریع ایشان می توان به فرض النبی در صلوات یومیه اشاره کرد. بر اساس روایت معروف تعداد رکعات نمازها بسیار بیشتر بود و بعد رسول خدا (ص) از خداوند خواست مقدار آنها کمتر شود و خداوند نیز آن را به همین مقدار که اکنون هست رساند.

البته این مورد از باب تشریع رسول خدا (ص) نیست بلکه از باب درخواست از خداوند است و خداوند تعداد رکعات را به این مقدار که هست کم نمود.

به هر حال، رسول خدا (ص) بعد از 20 و چند سال حاکمیت هنگامی که می خواهد از دنیا برود عقلا باید برای بعد از خود برنامه ریزی کرده است. به همین دلیل در روایات آمده است که رسول خدا (ص) از همان ابتدا در حدیث اطعام و حدیث منزلت و حدیث دار و غیره تا انتها در حدیث غدیر، امیر مؤمنان علی علیه السلام را به عنوان جانشین خویش معرفی نمودند.

حدیث اطعام عبارت است از همان واقعه ی معروف که بعد از نزول آیه ی ﴿وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ‌ الْأَقْرَبينَ[2] رخ داد که رسول خدا (ص) اقوام نزدیک خویش را به یک مهمانی دعوت کردند و بعد رسالت خود را معرفی کردند و فرمودند هر کس من را یاری کند وصی، خلیفه و جانشین من است. کسی از آن جمع پاسخ نداد مگر علی علیه السلام که رسول خدا (ص) تا دو مرتبه به حضرت فرمان داد بنشیند و برای برای سوم او را پذیرفت و ابو لهب به ابو طالب گفت که از این به بعد باید تابع فرمان پسرت باشی.

در حدیث غدیر هم عبارت «مولی» نمی تواند به معنای رفیق و دوست باشد زیرا معنا ندارد که رسول خدا (ص) در آن گرمای طاقت فرسا که جمعیت را نگه داشت و صبر کرد تا آنها که نیامدند برسند و آنها که رفته اند برگردند و سپس در چنین فضایی بفرماید هر کس که من دوستدار او هستم علی هم دوستدار اوست؟!!!

مخصوصا در خطبه ی غدیر که رسول خدا (ص) ایراد فرمود قرائن متعددی مبنی بر جانشینی امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده است. این همان است که می گوییم اگر کسی سخنرانی می کند باید تمامی سخن او را در یک جلسه با هم بررسی کرد و نظر داد نه اینکه یک عبارت از گفتار او را بدون در نظر گرفتن قرائن قبل و بعد برجسته کنند و مستمسک قرار دهند.

امیر مؤمنان ع بعد از رحلت رسول خدا (ص) از طرف خداوند منصوب شده بود زیرا خداوند در واقع به رسول خود (ص) دستور داد که جانشین خود را مشخص کند و فرمود: ﴿يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ‌ ما أُنْزِلَ‌ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ[3]

اگر مشاهده می کنیم که حضرت در طول 25 سال نتوانست حاکمیت ظاهری را به دست بگیرد زیرا مردم با ایشان بیعت نکردند به سبب این است که حاکم بدون یاری مردم نمی تواند کاری انجام دهد و الا مردم چه بیعت می کردند یا نه در منصوب بودن ایشان از جانب خداوند شکی وجود نداشت.

حتی رسول خدا (ص) می دانست که بعد از رحلتشان مردم با امیر مؤمنان ع بیعت نمی کنند از این رو در لحظات آخر عمر شریفش، این نکته را به امام علیه السلام فرمود. حتی رسول خدا (ص) احتیاج نداشت که به علم غیب تکیه کند زیرا رفتار افراد کاملا نشان می داد که بعد از رسول خدا (ص) چه تصمیماتی خواهند گرفت.

بعد از وفات رسول خدا (ص) در زمانی که هنوز پیکر مطهر رسول خدا (ص) بر زمین بود جریان سقیفه را راه انداختند و مردم را به زور مجبور به بیعت با خودشان کردند. حتی امام علیه السلام را مجبور به بیعت با خود کردند (و می دانیم بیعت زوری فایده ای ندارد.) منزل امام علیه السلام محل جلساتی در مورد وضعیت موجود بود و ابن خطاب می دانست که اگر امام علیه السلام را مجبور به بیعت کند دیگران که در منزل حضرت رفت و آمد داشتند نیز خواه ناخواه تسلیم می شوند.

امام علیه السلام نیز می دانست که اگر به ظاهر بیعت نمی کرد و با شمشیر با مخالفین برخورد می کرد اصل اسلام ضربه می دید زیرا افراد به تازگی مسلمان شده بودند و در میان آنها یهودیان نیز زندگی می کردند و دشمنان اسلام نیز درصدد ضربه زدن به اسلام بودند و اگر جنگ داخلی اتفاق می افتاد اسلام از بین می رفت. در نتیجه امام علیه السلام در طول 25 بر کارهای افراد به شکل غیر مستقیم نظارت داشت و رهنمودهای خود را به خلفاء سه گانه می فرمود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo