< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد یزدی

97/06/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت فقیه

بحث در ولایت فقیه است و ما تا به حال از نص استفاده نکردیم بلکه سعی کردیم که از راه نظام آفرینش جهان هستی به نتیجه برسیم.

گفتیم نظام آفرینش انسان و جهان ایجاب می کند که قوانین و مقرراتی باید فی الجمله وجود داشته باشد و در غیر این صورت جدال و جنگ و تعدی به حقوق یکدگر پیش می آید. برای ایجاد این حدود و مقررات و قوانین ضروری وسیله ای وجود دارد به نام عقل که تا حدودی می تواند مسیر صحیح را از نادرست به انسان نشان دهد. ولی از آنجا که انسان تنها جسم نیست و روح هم دارد و زندگی روح ابدی است تشخیص عقل نسبت به روح کافی نیست و عقل نمی تواند تا پایان کار را مشخص کند از این رو تکمیل و کمال نظام ایجاب می کند که وحی هم به آن اضافه شود و در نتیجه باید انبیاء ارسال شوند و مسیر را شفاف سازند. به همین دلیل از بدو خلقت انسان بر روی زمین وحی وجود داشته است.

وحی به کمک عقل می آید و حدودی را برای آن مشخص می کند. باید توجه داشت که در وحی هیچ اختلافی نیست در نتیجه پیامبران هیچ اختلافی با هم نداشتند ولی در عقل اختلاف وجود دارد از این رو بین عقلاء در مبانی و حدود و مقررات اختلاف بسیاری دیده می شود. بدین جهت وحی اطمینان بخش تر از عقل می باشد و پیروی از وحی موجب جذب منفعت بیشتر و دفع بیشتر ضرر است ولی پیروی محض از عقل همواره چنین سودی ندارد.

البته اختلاف شرایع به سبب مقتضیات زمان و مکان بوده است نه به دلیل اختلاف در اصل وحی و اگر دیده می شود که در اسلام قوانینی هست که در مسیحیت نیست به سبب این است که تکامل انسانی در زمان شریعت عیسی ع هنوز به مرحله ی اوج خود نرسیده بود.

به هر حال با آنکه وحی وجود دارد ولی انسان هایی هستند که عمدا از وحی پیروی نمی کنند و یا آن را تکذیب می کنند. در قرآن کریم نیز در موارد بسیاری جریان مؤمنین با کفار مقایسه شده است. در نظام آفرینش ظلمی وجود ندارد و هر کس جزای عمل خود را می بیند بدین جهت در وحی کیفرهایی برای مجرمان در نظر گرفته شده است.

نتیجه اینکه کمال نظام اقتضا می کند که قوانین از طریق وحی نازل شود.

همچنین کسی می تواند مجری باشد که یا وحی به خودش شده باشد و یا مقتضیات و حدود و ثغور قوانین وحیانی را بشناسد.

در زمان ما کسانی که منابع وحی را می شناسند در اصطلاح فقیه نام دارند. فقیه کسی است که قرآن و سنت را می فهمد و مقتضیات وحی را می شناسد و در حد خود حدود و مقررات وحی را می داند. در مواردی هم از عقل کمک می گیرد. مثلا اینکه نماز صبح دو رکعت است و نماز مغرب سه رکعت است عقل می گوید که باید این دستور تعبدی را از شرع پذیرفت.

کسی که از فقیه تبعیت می کند می داند که او قوانینی که بیان می کند را از خودش نمی گوید. (البته ما از این راه وارد نشدیم که فقیه از طرف امام معصوم منصوب شده است بلکه از طریق مقتضیات نظام آفرینش وارد شدیم).

به بیان دیگر به جای ولایت فقیه در واقع سخن از ولایت قانون وحی است به همین دلیل فقیه حق ندارد از طرف خودش چیزی بگوید. بنا بر این این قانون است که حاکمیت دارد نه شخص فقیه زیرا فقیه فقط مجری قانون است و خودش هم باید تحت همان قوانین عمل کند.

امام قدس سره که می فرماید: «ولایة الفقیه قضیة قیاساتها معها» یعنی ولایت فقیه چیزی است که احتیاج به استدلال ندارد. بعد در توضیح می فرماید: هر انسانی که اسلام و انسان و فقیه را تصور کند حکم می کند که فقیه حاکم است و اگر حکم نکرد یا فقیه را درست نمی شناسد و یا اسلام را.

بحث بعدی این است که چنین فقیهی باید خودش را به مردم بشناساند و مردم باید به سراغ او بیایند و الا فقیه نمی تواند تشکیل حکومت دهد. مثلا پیغمبران وظیفه دارند که برای اجرای احکام وارد عمل شوند در این حال اگر مردم از آنها تبعیت کنند موفق می شوند و الا کار به جایی نمی برند. به عنوان نمونه رسول خدا (ص) تا ده سال نتوانست کار خاصی انجام دهد زیرا کفار مکه از او تبعیت نمی کردند.

نظام انسانی هنگامی نظام انسانی خواهد بود که اجرائیات آن از وحی گرفته شده باشد به همین جهت نظام های دیگر غالبا همراه با جور و جنایت و قتل و نادیده گرفتن حقوق دیگران است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo