< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد یزدی

96/12/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طلاق خلع و مبارات

در جلسه ی گذشته شرایط چهاگانه ی خالع را بیان کردیم و اکنون به شرایط مختلعة می پردازیم. مختلعه باید کراهت داشته باشد. مطلق کراهت کافی نیست بلکه کراهت، باید شدیده باشد و بعضی گفته اند که از تعابیری که روایات آمده لا اقل یکی دو مورد را بر زبان جاری کند.

شرط بعدی این است که مختلعة در حال طهری باشد که در آن مباشرت صورت نگرفته باشد. البته این شرط در مورد مدخول بها است ولی اگر زن حامله، غیر مدخول بها و یا یائسه باشد لازم نیست در حال طهر باشد. (در حال حاملگی هم امکان حائض شدن وجود دارد بنا بر این اگر زن حامله باشد هرچند در حال حیض باشد صیغه ی خلع را می توان جاری کرد).

برخی فرموده اند شرط است که بذل و کلمات داله بر کراهت در حضور شاهدین عدلین باشد البته بعضی قید عدلین را هم ندارند. این شاید مربوط به مبنایی باشد که در اصل صیغه ی خلع مطرح می شود که ماهیّت آن آیا طلاق است یا فسخ. ما اختیار کردیم که ماهیّت آن فسخ است نه طلاق بنا بر این لازم نیست که در حضور دو شاهد باشد. بله اگر ماهیّت آن طلاق باشد واضح است که باید در حضور دو نفر عادل اجرا شود.

فرع بعدی این است که اگر مردی زنی را الزام به بذل کند تا او را طلاق دهد این کار حرام است. حرمت در اینجا به این معنا است که طلاق خلع صحیح نیست و اگر طلاقی اتفاق افتد رجعی خواهد بود. منشأ این بحث این است که در آیه ی ﴿إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ[1] مطرح شد که اگر زن چنین کند بر زوج لازم است او را طلاق دهد و یا او را مجبور به بذل کند. منظور از فاحشه ی مبینه لا اقل همان زنا است. ولی حق این است که با زنا زوجیت صدمه نمی بیند ولی اگر زن این کار را انجام دهد و شوهر نیز متوجه شود سزاوار است از او جدا شود و این نوعی نهی از منکر است. البته در جدایی لازم نیست که حتما به شکل طلاق خلع انجام شود بلکه می تواند او را طلاق رجعی دهد. (در سابق هم بیان کردیم که این آیه منسوخ نیست).

در آیه ی مزبور آمده است: ﴿وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَة﴾ و استدلال شده است که عضل (جدایی و فاصله گرفتن) از زن صحیح نیست ولی اگر مرتکب فاحشه شود مفهوم آیه این است که می توان از او فاصله گرفت تا اخذ ﴿بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ﴾ انجام گیرد.

بعضی ادعا کرده اند این آیه به آیه ی ﴿الزَّانِيَةُ وَ الزَّاني‌ فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ[2] منسوخ است ولی شهید آن را قبول ندارد و می گوید: دلالت آیه هم منطوقا و هم مفهوما صحیح است. لذا اکراه بر بذل حرام است زیرا در آیه از آن نهی شده است و اگر زن بذل کند و مجبور به این کار باشد بذل و طلاق خلع صحیح نیست ولی اگر زن نارضایتی شدید داشته باشد طلاق خلع می تواند صحیح باشد و عضل می تواند مستحب باشد نه واجب زیرا در آیه ی ﴿الْخَبيثاتُ‌ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ[3] آمده است که کسی که طیب و پاکیزه است باید با زنی که پاکیزه است بماند نه زنی که مرتکب فاحشه شده است.

نتیجه اینکه اکراه به بذل برای خلع جایز نیست حتی اگر زن مرتکب فاحشه شده باشد.

 

طلاق مبارات:

مبارات از برائت گرفته شده و فرق آن با خلع در این است که در خلع فقط زن از ازدواج کراهت دارد ولی در مبارات زن و شوهر هر دو از ازدواج کراهت دارند و در سوره ی نساء در این مورد آمده است: ﴿وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ‌ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ‌ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً خَبيراً[4]

که حَکَمی از طرف زن و حَکَمی از طرف مرد معین می شود و اگر خداوند خواست بین آنها اصلاح بر قرار می کند ولی اگر هر دو از هم بیزار باشند در اینجا اگر هر دو از هم تبری بجویند زن باید مالی را بذل کند تا مرد او را طلاق دهد. فرق آن با خلع در این است که زن بیش از آن مقدار که مرد به او داده است را نمی تواند بر گرداند ولی در خلع سقف و حدی برای بذل وجود ندارد و می تواند از مهر المثل یا مسمی هم بیشتر باشد. ولی در طلاق مبارات اگر بیش از مهر یا بیش از هدیه ای که مرد به زن داده است باشد مبارات اجرا نمی شود. صیغه ی مبارات همان «بارئتکِ» می باشد و الفاظ دیگر صحیح نیست.

فرق دیگر این است که کلمه ی طلاق حتما باید بعد از کلمه ی «بارئتکِ» ذکر شود یعنی باید بگوید: «بارئتک فانت طالق» بر خلاف طلاق خلع که در روایات آمده است که اگر کلمه ی طلاق بعد از آن ذکر شود همان طلاق واقع می شود نه خلع.

فرق دیگر این است که ماهیّت طلاق مبارات طلاق است نه فسخ ولی در طلاق خلع گفتیم که ماهیّت آن فسخ است. به هر حال در خلع چنین اختلافی وجود داشت ولی در مبارات نیست. در نتیجه در مبارات باید شهادت رجلین عدلین وجود داشته باشد.

 

بحث اخلاقی:

بحث در خطبه ی همام است و امام علیه السلام به ایشان فرمود: انسان های متقی شب ها بیدار هستند و به فکر کارهای اخروی می باشند و به کارهای دنیوی علاقه ای ندارند و سپس فرمود: تَرَاهُ قَرِيباً أَمَلُهُ‌ قَلِيلًا زَلَلُهُ خَاشِعاً قَلْبُهُ قَانِعَةً نَفْسُهُ مَنْزُوراً أَكْلُهُ سَهْلًا أَمْرُهُ.[5]

یعنی آرزوهای آنها کم است و یا به آرزوهای دنیا تمایلی ندارد. همچنین کمتر لغزش پیدا می کند.

دل او همیشه خاشع است و (خشوع در مورد دل است و خضوع در مورد اعضاء و جوارح بنا بر این در نماز هم باید خاضع بود و هم خاشع یعنی هم اعضاء و جوارح باید آرام باشد و حرکتی نداشته باشد و هم قلب)

به زندگی قانع است و به اصطلاح، نصفه ی پر لیوان را می بیند نه نیمه ی خالی آن را. مثلا گاه افرادی می گویند: ماشین نداریم و خانه ی وسیع نداریم ولی از آن طرف نمی گویند که فرزندان سالم داریم و آبرومندیم و مانند آن.

همچنین کم خوراک است و دنبال سفره های پر زرق و برق نیست هرچند مقام و منصبی داشته باشد. به هر حال دنبال تشریفات نیست. «منزور» به معنای قلَّت است.

همچنین امرش سهل و آسان است یعنی در معاشرت ها آسان می گیرد و سخت گیر نیست.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo