< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد یزدی

96/10/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: رجوع در طلاق رجعی و حِیَل نکاح

بحث در فروعاتی است که در طلاق رجعی مطرح می شود.

یک فرع این است که اگر طلاق و رجوعی واقع شده باشد و بین زوج و زوجه در تقدم و تأخر زمان رجوع اختلاف پیش آید مثلا زوجه می گوید که رجوع بعد از زمان انقضاء عده است در نتیجه رجوع باطل است ولی زوج قائل است که قبل از انقضاء عده است چه باید کرد.

در اصول بحث شده است که اگر دو حادثه رخ دهد و تقدم و تأخر آن دو در حکم اثر داشته باشد گاه هر دو معلومَی التاریخ هستند گاه مجهولَی التاریخ و گاه احدهما معلوم و دیگری مجهول است. اگر یکی از آن حوادث تاریخش معلوم است حکم به تأخر حادثه ی دیگر می کنند و اگر هر دو مجهول باشد تأخر در هر دو با هم که همان اصل عدم هر کدام است با دیگری تعارض و تساقط می کند و بعد به اصل اولی مراجعه می کنند.

در ما نحن فیه نیز، هم رجوع محقق شده و هم انقضاء عده و در تقدم و تأخر آنها اختلاف پیش آمده است. اگر تاریخ هر دو مشخص باشد مشکلی نیست زیرا اگر رجوع مقدم بر عده باشد رجوع صحیح است و در غیر این صورت صحیح نیست.

اگر مجهولی التاریخ باشند هر دو با هم تعارض و تساقط می کنند.

اما اگر اختلاف در زمان رجوع است و اتفاق در زمان انقضاء عده باشد یعنی هر دو قبول دارند که انقضاء عده در اول ماه بوده است ولی مرد مدعی است که قبل از رسیدن به اول ماه رجوع کرده است در نتیجه رجوع او صحیح بوده است ولی زن مدعی است که رجوع مرد بعد از انقضاء عده بوده است در نتیجه زن مالک خویش است و زوج هم مانند یکی از دیگر خواستگارها می باشد، اگر این اختلاف به دادگاه کشیده شود اصل، تأخر رجوع تا انقضاء است در نتیجه رجوع بعد از انقضاء است و آن دو، زن و شوهر نیستند.

در اینجا بعضی از فقهاء قائل شدند که اصل دیگری به نام اصالة الصحة وجود دارد که می گوید: اصل این است که زوج، مرد مسلمانی است و به طلاقش رجوع کرده است در نتیجه آن دو زن و شوهر هستند.

نقول: اصالة الصحة صحت اصل واقعه را مشخص می کند ولی زمان واقعه را مشخص نمی کند. مثلا کسی شک می کند که نماز و یا وضویش صحیح بوده است یا نه در اینجا اصالة الصحة حکم به صحت آن می کند. اما با اصالة الصحة نمی توان زمان وقوع عملی را معین کرد به همین سبب، نمی توان با آن ثابت کرد که رجوع زوج قبل از انقضاء عده بوده است در نتیجه آن دو زن و شوهر هستند.

محقق بعد از بیان فروع مذکوره به سراغ حیله های شرعی نکاح می رود. این حیله ها گاه حرام است و گاه حلال. حیله حتی اگر حرام باشد هرچند فرد گناه کرده است ولی حیله اثر خود را می گذارد.

مثلا دختری متوجه شده است که پدرش به خانمی علاقمند شده است و می خواهد حیله ای به کار ببرد که آن خانم بر پدرش حرام شود. حیله ی حلال این است که اگر پدر پسری دارد به او می گوید که با آن خانم عقد ازدواج بخواند و بعد می تواند او را طلاق داده و یا در نکاح منقطع، مدت را ببخشد. در اینجا آن خانم، عروس پدر می شود و دیگر پدر نمی تواند با آن خانم ازدواج کند.

راه حرام این است که پسر با آن زن زنا کند (اگر قائل شویم که زنا نشر حرمت می کند) که در این صورت آن زن منکوحه ی ابن می شود و پدر نمی تواند با آن زن ازدواج کند.

محقق در اینجا چند مثلا به باب شفعه و مانند آن که ربطی به نکاح ندارد می زند مثلا کسی از شما ادعای طلبکاری می کند و شما می دانید که به او بدهکار نیستید و یا پول را به او پس داده اید و یا او ذمه ی شما را بری کرده است ولی یادش نیست به هر حال، او شما را به دادگاه کشیده است. شما می توانید ادعا کنید که اصلا پولی قرض نگرفتید (و توریه کنید و نیّت کنید که از فلان فردی که خودتان نیّت کرده اید قرض نگرفته اید نه از طلبکار) و بعد برای آن قسم بخورید و دادگاه به نفع شما حکم می کند.

یا اگر کسی شما را مجبور کرد که با «نعم» به عهده بگیرید که فلان کار را کرده اید شما می توانید این کلمه را بگویید ولی مراد شما از آن جمع «انعام» باشد نه «نعم» به معنای بله.

همچنین اگر کسی را اجبار بر طلاق کنند و فرد نمی خواهد همسرش را طلاق دهد فرد صیغه ی طلاق را بخواند و زن دیگری را نیّت کند.

به هر حال توریه یعنی گفتن کلامی که شنونده معنای خاصی را از آن می فهمد ولی متکلم نیّت دیگری کرده است.

بحث استطرادی: هر چه را مجلس تصویب کند و شورای نگهبان تأیید کند و به امضای رئیس جمهور برسد و در روزنامه های رسمی اعلام شود آن قانون رسمی و لازم الاجراء است. اما بانک های بدون ربوی که گاه به دلیل اینکه فلان شعبه قانونی را اجرا نمی کند ممکن است ربوی شود و این اشکال به قانون نیست.

 

بحث اخلاقی:

بحث در خطبه ی همّام می باشد و امام علیه السلام فرمود: إِذَا زُكِّيَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا يُقَالُ لَهُ فَيَقُولُ أَنَا عْلَمُ بِنَفْسِي مِنْ غَيْرِي وَ رَبِّي أَعْلَمُ بِي مِنِّي بِنَفْسِي اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا يَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِي‌ أَفْضَلَ‌ مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِي مَا لَا يَعْلَمُون‌[1]

سپس می فرماید: فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّكَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِي دِينٍ وَ حَزْماً فِي لِينٍ وَ إِيمَاناً فِي‌ يَقِينٍ وَ حِرْصاً فِي عِلْمٍ وَ عِلْماً فِي حِلْمٍ وَ قَصْداً فِي غِنًى وَ خُشُوعاً فِي عِبَادَةٍ وَ تَجَمُّلًا فِي فَاقَةٍ وَ صَبْراً فِي شِدَّةٍ وَ طَلَباً فِي حَلَالٍ وَ نَشَاطاً فِي هُدًى وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَع‌.

قوت در دین یعنی او نسبت به اعتقاداتی که دارد بسیار قوی است. او در دین محکم است و در همه جا به دینش عمل می کند و از کسی پروا و ترس ندارد. اگر مثلا در فرودگاه کشور خارج است و دیگران ممکن است مسخره اش کنند او نمازش را می خواند.

دیگر اینکه او دارای حزم است یعنی زود عصبانی نمی شود و پرخاش نمی کند. حتی نهی از منکر نباید با خشونت باشد. انسان های عادی باید فقط با زبان امر به معروف و نهی از منکر کند ولی اگر وارد به مقام عمل شود این کار وظیفه ی نیروی انتظامی است. بنا بر این حزم در لین به این معنا است که فرد در عین حال که بردبار است نرمش هم دارد. بنا بر این نرمی او به آن مقدار نیست که دینش را از دست بدهد و یا حقش را از او بگیرند و از آن طرف مشکلات را تحمل می کند و اهل نرمش و ملایمت است.

به همین دلیل کسانی که قوت در دین ندارند و با رسیدن به شبهات اعتقادی در دین متزلزل می شوند و قدرت پاسخ گویی ندارند نباید این شبهات را مطالعه کنند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo