< فهرست دروس

موضوع: شرایط طلاق دهنده

وکالت، عقدی جایز است و احتیاج به ایجاب و قبول دارد. با هر لفظی می توان وکالت را محقق کرد و لفظ خاصی ندارد و حتی به صورت معاطات هم محقق می شود مثلا اگر کسی به دیگری بگوید که فلان چیز را برای من بخر وکالت حاصل می شود.

وکالت باید منجّز باشد و نمی تواند مشروط باشد مثلا نمی توان گفت که شما وکیل من هستی در صورتی که پسرم بیاید. البته امام قدس سره احتیاط وجوبی دارند که باید منجّز باشد. بنا بر این اگر شوهر به زوجه بگوید: «طلقی نفسک» این لفظ می تواند کافی در ایجاد وکالت باشد.

اما جمعی هم قائل هستند که با لفظ «طلّقی نفسک» وکالت ایجاد نمی شود. دلیل آنها این است که در این صورت قابل و فاعل یکی خواهند شد و این صحیح نیست. یعنی زن اگر بخواهد خودش را طلاق دهد خودش هم موجب خواهد شد یعنی خودش باید از طرف شوهر به خودش بگوید: «أنتِ طلاق» و هم خودش فاعل است.

در پاسخ از این اشکال گفته اند که تعدد حیثیت مشکل را حل می کند به این بیان که زن از این حیثیت که از طرف شوهرش وکیل است صیغه ی طلاق را اجرا می کند و با این حیث که خودش زوجه است طلاق در مورد او انجام می گیرد.

شبهه ی دیگر این است که در نص صریح روایت نبوی آمده است که «الطلاق بید من أخذ بالساق»[1] است و حال آنکه زن مأخور به ساق است نه «من أخذ بالساق» بنا بر این طلاق زن، خلاف روایت و خلاف سنت است. بنا بر این با گفتن «طلّقی نفسک» زن نمی تواند خود را طلاق دهد.

پاسخ اشکال این است که در طلاق دادن مباشرت شرط نیست و فرد می تواند طلاق دادن را به عهده ی دیگری باشد حتی اگر آن دیگری همسر خودش باشد.

نتیجه اینکه ما قائل هستیم که با لفظ «طلقی نفسک» زن می تواند به وکالت از شوهر، خود را مطلقه کند.

حال اگر قائل به جواز شویم مسأله ی دیگری مطرح می شود و آن اینکه اگر شوهر به زن بگوید: «طلقی نفسک ثلاثا» ولی زن که از طرف شوهر وکیل شده تا خودش را طلاق دهد، خودش را یک بار طلاق دهد آیا طلاق واحد واقع می شود و یا طلاق اصلا محقق نمی شود.

گفته شده است که باید دید قید «ثلاثا» مرسله است (یعنی برایش فرق نمی کند که سه طلاق پشت سر هم و بدون رجوع باشد یا اینکه سه طلاق با رجوع باشد.) در این صورت یک طلاق واقع می شود. زیرا سه طلاق در یک جلسه باطل است.

ولی گاه به این معنا است که از طرف من وکیل هستی که بعد از طلاق، رجوع کنی و بعد طلاق بعدی را بدهی و هکذا تا سه مرتبه البته هرچند به وکالت در رجوع تصریح نکرده است ولی از فحوای کلام او که می گوید خودت را سه طلاق بده فهمیده می شود که باید این سه طلاق صحیح باشد و صحت آن منوط به این است که رجوع هم در وسط صورت بگیرد. بنا بر این زن وکالت در رجوع هم دارد.

نقول: در امور اعتباریه هرچند امر به دست معتبر است و شارع که معتبر می باشد هر چیزی را که اعتبار کند همان واقع می شود (مثلا در طلاق فقط باید از لفظ «انتِ طلاق» استفاده کرد) ولی اینکه در ضمن سه طلاق، یک طلاق هم وجود دارد امری ذهنی است و امر ذهنی غیر از امر خارجی است. از این رو به نظر ما یک طلاق هم واقع نمی شود. بنا بر این آنچه در آن وکیل شده است طلاق ثلاثا است که باطل است مگر اینکه در وسط رجوع باشد و حال آنکه از عبارت «طلقی ثلاثا» استفاده نمی شود که وکیل در رجوع هم هست. ثلاثا یک عدد مستقل است و واحد هم عدد مستقل دیگری و این گونه نیست که یک جزء سه باشد. بله در ذهن، یک جزئی از سه است ولی در خارج هر دو عدد مستقل هستند و ارتباطی به هم ندارند. بنا بر این نه سه طلاق واقع می شود زیرا سه طلاق باطل است و یک طلاق هم واقع نمی شود زیرا زن در انجام یک طلاق وکیل نبوده است.

حال اگر عکس مسأله ی فوق اتفاق بیفتد یعنی شوهر در مقام وکالت به زن بگوید: «طلقی نفسک واحدة» ولی زن خودش را سه بار طلاق دهد. البته سه طلاقه در یک مجلس فقط طبق فتوای اهل سنت صحیح است بنا بر این، این مسأله را طبق مبنای آنها مطرح می کنیم.

نقول: هیچ طلاقی محقق نمی شود ولی فقهاء گاه گفته اند که یک طلاق واقع می شود و پاسخی که به آنها می دهیم همان است که در مسأله ی قبلی به آن پرداختیم.

مرحوم محقق هم در صحت یک طلاق در هر دو مورد با تردید برخورد کرده اند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo