< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد یزدی

96/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نفقه ی قرابت

بحث در مورد نفقات است و گفتیم: نفقه بر اساس سه علت واجب می شود که عبارتند از: زوجیت، قرابت و مالکیت.

در مورد زوجیت بحث مفصلی داشتیم و گفتیم که نفقه ی زوجه بر زوج واجب است. همچنین خصوصیت انفاق و کیفیت نفقه که از باب تملیک است نه تمتیع و شرایط آن که تمکین بود و سایر فروع فقهی آن را بحث کردیم.

صاحب شرایع فروعات خوبی را مطرح کرده بود و از جمله اینکه در صورت جدائی و یا فسخ عقد نکاح حکم نفقه چه می شود.

اکنون به سراغ نفقه در قرابت می رویم.

انفاق در اقرباء واجب است و لا اشکال که انفاق بین ابوین و ولد، و ولد و ابوین واجب است یعنی بر پدر و مادر واجب است که بر ولد انفاق کنند و بر عکس. در اصل وجوب این نفقه تردیدی وجود ندارد. البته صاحب جواهر و دیگران قبل از هر دلیلی به اجماع تمسک می کنند و در اینجا نیز قائل هستند که این اجماع بین عامه و خاصه هر دو وجود دارد.

البته این قبیل اجماعات که مستند به آیات و روایات است نمی تواند اجماعی را تشکیل دهد که در کنار قرآن و سنت و عقل یکی از ادله محسوب شود زیرا این اجماع مستند به آیه و روایت است و مدرکی می باشد.

در استدلال به آیات نیز گفته اند که در آیه ی شریفه آمده است: ﴿وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَ‌ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ[1]

«مولود له» همان پدر است که باید رزق و کسوت زوجه را فراهم کند. البته باید بحث شود که این آیه تا چه اندازه بر وجوب انفاق بر ولد دلالت دارد که گفته شده لفظ «الْمَوْلُودِ لَهُ» دلالت دارد که ولد هم جزء واجب النفقات می باشد.

اما آیه ی ﴿لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ‌ اللَّه﴾‌[2] مربوط به کیفیت و مربوط به حالت غناء و فقر است از این رو شاید نتوان اصل حکم را از آن استنباط کرد ولی علماء به آن استناد کرده اند. در این آیه امر است به اینکه کسی که دارا است باید انفاق کند و کسی که ندارد هم این گونه نیست که اصلا چیزی نداشته باشد بلکه مقداری دارد: ﴿مِمَّا آتاهُ‌ اللَّه﴾‌ و به همان مقدار باید انفاق کند. ﴿ ذُو سَعَةٍ﴾ نیز کسی نیست که ثروتمند کامل باشد.

به هر حال باید دید که امر در این آیه ولد و ابوین را شامل می شود یا نه. شاید بتوان گفت که اجماع موجود در مسأله، مورد را مشخص می کند و می گوید که والدین در درجه ی اول هستند یعنی اگر پدر و مادر فقیر هستند و فرزند دارا می باشد، فرزند باید بر آنها انفاق کند و هکذا بر عکس.

مضافا بر آیه ی شریفه و اجماع، روایات هم بر مدعی دلالت دارند. این روایات هم از اهل سنت نقل شده است و هم از امامان شیعه. روایت اهل سنت همان روایت معروفی است که در بحث قبلی خواندیم که می گفت: همسر ابو سفیان خدمت رسول خدا (ص) رسید و گفت که ابو سفیان فرد بخیلی است و خرجی، به درستی نمی دهد و من در خفاء از مال او به اندازه ی خرجی بر می دارم و او هم متوجه نمی شود حضرت در پاسخ فرمود: خُذِي‌ مَا يَكْفِيكِ‌ وَ وُلْدَكِ بِالْمَعْرُوفِ[3]

استدلال به این گونه است که ولد، علاوه بر زوجه، واجب النفقه ی مرد می باشد.

گفتیم مرحوم شهید از این حدیث ده استفاده کرده است و ما به دو سه تای آن ایراد داشته و ما بقی را قبول کردیم.

اول آنکه که دلالت آن بر وجوب انفاق بر زوجه و ولد مسلم است و مرد باید نفقه ی همسر و ولد را بدهد.

دیگر اینکه زن آیا بدون اجازه ی شوهر می تواند شکایت شوهرش را نزد دیگری ببرد یا نه، از این حدیث استفاده می شود که اگر زن مظلوم واقع شد و مورد ستم قرار گرفت این حق را دارد.

همچنین خروج از بیت بدون اذن شوهر در صورتی که مورد ظلم قرار گرفته باشد (حتی اگر ظالم کسی غیر از شوهر او باشد) اشکال ندارد. البته این مسأله این مسأله یک مسأله ی قضایی است و در قانون اساسی ما آمده است که هر انسانی حق دارد که به محکمه مراجعه کند و از هر کسی شکایت کند. (این حکم اختصاص به زن ندارد بلکه حتی مردها هم می توانند از کسی شکایت کرد.)

همچنین استفاده کرده است که صدای زن عورت نیست و حدیث فوق دلالت دارد که اگر زن با حالت عادی صحبت کند مرد می تواند حرفش را بشنود همان گونه که رسول خدا (ص) کلام او را کاملا شنید و حکم مسأله را به او فرمود.

همچنین زن ابو سفیان که نزد رسول خدا (ص) تظلم می کند برای رسول خدا (ص) علم حاصل می شود که او راست می گوید. این دلیل بر آن است که قاضی می تواند بر اساس علم خود قضاوت کند و لازم نیست که بینه طلب نماید.

دیگر اینکه از فرد غائب می توان شکایت کرد و در غیاب او هم می توان حکم را صادر کرد زیرا حضرت قبل از اینکه از ابو سفیان چیزی را بپرسد حضرت حکم مسأله را بیان فرمود.

در هر صورت، در منابع شیعه، روایات بسیاری وجود دارد که لا اقل قریب به تواتر می باشد. این روایات در باب یازدهم وسائل الشیعه از ابواب نفقات آمده است:

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَنِ‌ الَّذِي‌ أُجْبَرُ عَلَيْهِ‌ وَ تَلْزَمُنِي نَفَقَتُهُ قَالَ الْوَالِدَانِ وَ الْوَلَدُ وَ الزَّوْجَةُ.[4]

روایت فوق موثقه است.

 

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ ع قَالَ: قُلْتُ مَنِ الَّذِي أُجْبَرُ عَلَى نَفَقَتِهِ قَالَ الْوَالِدَانِ وَ الْوَلَدُ وَ الزَّوْجَةُ وَ الْوَارِثُ‌ الصَّغِيرُ.[5]

این روایت صحیحه است.

البته باید بحث کرد که منظور از وارث صغیر که کنار والدان و ولد آمده است چیست. بعضی گفته اند که مراد از او برادر و عمو و مانند آن که در مرحله ی بعد از ابوین و ولد قرار دارند می باشد. زیرا در باب ارث گفته شده که تا وقتی که ولد و ولد ولد وجود دارد نوبت به برادر و کسانی که در مرحله ی بعدی قرار دارند نمی رسد.

 

عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا) عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَنْ يَلْزَمُ‌ الرَّجُلَ‌ مِنْ‌ قَرَابَتِهِ‌ مِمَّنْ يُنْفِقُ عَلَيْهِ قَالَ الْوَالِدَانِ وَ الْوَلَدُ وَ الزَّوْجَةُ.[6]

دلالت این روایت نیز شفاف می باشد.

 

عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: لَا يُجْبَرُ الرَّجُلُ‌ إِلَّا عَلَى‌ نَفَقَةِ الْأَبَوَيْنِ وَ الْوَلَدِ الْحَدِيثَ.[7]

این روایت مرسله است.

 

روایت دیگری هم هست که بر موضوع دلالت دارد و بسیاری از علماء به این روایت استدلال کرده اند:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: خَمْسَةٌ لَا يُعْطَوْنَ مِنَ الزَّكَاةِ شَيْئاً الْأَبُ وَ الْأُمُّ وَ الْوَلَدُ وَ الْمَمْلُوكُ وَ الْمَرْأَةُ وَ ذَلِكَ أَنَّهُمْ عِيَالُهُ لَازِمُونَ‌ لَهُ‌.[8]

در این روایت نیامده است که این پنج مورد واجب النفقه ی انسان هستند ولی از اینکه می فرماید: زکات به آنها تعلق نمی گیرد به این معنا است که اگر کسی زکات بدهکار است باید آن را به فقیر بدهد ولی اگر واجب النفقه ی او فقیر باشند نمی تواند زکات را به آنها بدهد زیرا واجب است که نفقه آنها را به ایشان بدهد زیرا آنها عیال او هستند یعنی کسی که بر گردن شخص است و آن شخص باید آنها را اداره کند.

مسأله ی دوم این است که آیا والد، والد والد را شامل می شود و آیا ولد، ولد ولد را شامل می شود؟ هم باید بحث کرد که آیا اجماع آنها را شامل می شود و هم باید بحث کرد که روایات اینها را شامل می شود یا نه مثلا اگر روایت بگوید که ولد واجب النفقه ی انسان است آیا دلالت بر این دارد که ولد ولد هم واجب النفقه ی انسان می باشد؟ این بین علماء محل اختلاف است. بعضی ادعا کرده اند که اطلاق آیات و روایات و اطلاق اجماع آن را شامل می شود.

آنها که می گویند صدق می کند به آیه ی ﴿وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائي‌ إِبْراهيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ[9] استدلال کرده اند زیرا در این آیه، یوسف پدر، و اجداد خود را پدر نامیده است. حال این اطلاق یا حقیقی است یا مجازی است که با قرینه همراه است.

پاسخ این استدلال این است که به پدر پدر هرچند پدر گفته می شود ولی این اطلاق حقیقی نیست بلکه مجازی می باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo