< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد یزدی

کتاب القضاء

90/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 إنما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا أن یقتلوا أو یصلبوا أو تقطع أیدیهم و أرجلهم من خلاف أو من الأرض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الاخرة عذاب عظیم.( مائده / 33)
 بحث در مسئله محاربه و یکی از حدود مهم اجتماعی موضوعا و حکما می باشد. عرض شد که شیوه عمل ابتدا بیان مسئله توسط قرآن در حد امکان و سپس روایات باب و بعد فتاوای اصحاب متقدم و یا احیانا شهرت متوسطین یا متاخرین.
 موضوع: موضوع محاربه چه کسی است تا احکام چهارگانه بر او مترتب شود؟ خود آیه به عنوان تعریف چیزی ندارد ولی عنوانی که این احکام را بر آن مترتب کرده الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون لذا بین فقها اختلاف است که موضوع بسیط یا مرکب است، به عبارت دیگر مفسد فی الارض یک موضوع مستقل است و یکی از این احکام چهارگانه را به میزان فسادش دارد و محارب هم هکذا. و یا موضوع یک مطلب مرکب است و کل واحد از این جزء مستقلاً موضوع دو حکم نیست بلکه محاربِ مفسد و یا مفسدِ محارب موضوع است. به حیث که اگر محارب صدق بکند ولی افساد فی الارض نباشد و یا مفسد فی الارض صدق بکند ولی محارب نباشد این احکام جاری نمی شود. در بحث دو احتمال بلکه دو قول وجود دارد. البته چه در روایات و چه فتاوا به عنوان تبیین موضوع ذکر نشده است. در فتاوا تعابیری شده است که بعد میرسیم. ظاهر اکثر فقها اینکه بسیط است و اگر مفسد فی الارض بود بر اساس درجه افسادش اعدام و یا صلب و یا نفی بلد و قطع دست و پا بر او مترتب می شود. هر کس مفسد فی الارض شد ولو محارب هم بر او صدق نکرد. محارب هم موضوع دیگری است و اگر ثابت شد کسی محارب است احکام را دارد. صاحب جواهر در بین فقها صریحاً و در مقابل دیگران قابل به ترکب است. وی می گوید: «المحارب کل من جرد السلاح أو حمله لإخافة الناس ولو واحد لواحد علی وجه یتحقق به صدق ارادة الفساد فی الارض» ( جواهر الکلام، ج 41 ص 566 ) تجرید یعنی از غلاف در آوردن و سلاح را آماده کردن. در سلاح های امروزی مثلا مسلح کردن و آماده دست روی ماشه گزاردن و شلیک کردن. حمله یعنی در کشور امن که سلاح برای مامورین انتظامی و دولت هست چرا کلت همراه دارید؟ ولو واحد لواحد یعنی یک نفر یک نفر را بترساند مثلا امام جمعه یا عالم و متنفذ محل را بخواهد بترساند. سلاح را همراهش بر می دارد و یا تجرید می کند. علی وجه یتحقق ...یعنی تجرید سلاح وقتی موجب صدق محارب می شود که یتحقق به صدق فساد فی الارض. ممکن است کسی سلاح را بردارد و کسی هم بترسد ولی صرف همراه داشتن سلاح و ترسیدن یک یا چند نفر و مثلا فقط قصد اخافه داشتن طبق فتوای ایشان کافی نیست و تصریح هم می کند که بلکه باید به گونه ای باشد که صدق اراده فساد فی الارض بکند. ظاهر آیه هم همین است. آیه هم می فرماید: « یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا » اکثر مفسرین و فقها فرموده اند واو در قرآن کریم به معنای جمع است و أو به معنای تعدد است و لذا در همین آیه در « یقتلوا أو یصلبوا أو ... » می گویند أو به معنای تعدد است فلذا یکی از این چهار حکم که ترتیبش بعدا بحث می شود و واو دلیل بر جمع است و در صدر همین آیه که موضوع را مطرح کرده است و نه تعریف موضوع، می گوید آدمهای اینجوری یکی از این احکام را دارند. آدمهای اینجوری محاربند و یا مفسد فی الارضند. محارب و مفسد فی الارض کیست؟ آیه چیزی ندارد و حکم آنها را بیان می کند. در اواخر این قسمت از بحث جمله روشن تر و صراحت بیشتری دارند که تعبیرشان چنین است: «و علی کل حال لا ریب فی دخول البلد و نحوه فی الآلة الصغار و الکبار فیه و المدار علی قصد الإخافة الذی یتحقق به الفساد فی الارض فلو اتفق خوفهم من غیر أن یقصده فلیس بمحارب» ( جواهر الکلام، ج 41 ص 566 ) یعنی شک نیست که گلوله انداختن سلاح تلقی می شود. سپس ادامه می دهد که مورد استدلال این قسمت است: « و المدار علی قصد الإخافة الذی یتحقق به الفساد فی الارض» و باز صراحت بیشتری ادامه می دهد:« فلو اتفق خوفهم من غیر أن یقصده فلیس بمحارب » پس صاحب جواهر به صراحت از فقهایی هستند که موضوع حکم را مرکب می دانند از محاربه و فساد و هیچ کدام را تنها قبول ندارند. ممکن است کسی که فساد فی الارض دارد ولی محارب نیست، به دلیل روایات باب احکام دیگری داشته باشد اما موضوع این چهار حکم در این آیه طبق نظر ایشان محاربه مفسد است. ولی محارب تنها من غیر أن یقصده فلیس بمحارب. ولی اکثر فقها اصلا وارد این بحث نشدند. و بنده حتی یکی دو نفر را هم ندیدم که به عنوان تعریف موضوع وارد این بحث شده باشند. و گفته باشند که محارب به چه کسی گفته اند. ولی در ذیل آیه تعابیر زیادی است که کل من جرد السلاح را از کجا گرفتند و مدرکش چیست؟
 فعلا بحث در آیه است. بنابر آنچه تاکنون فهمیدیم و ممکن است بعدا برگردیم اینکه موضوع مرکب است یعنی این چهار حکم برای محارب تنها و یا مفسد تنها نیست بلکه برای محاربِ مفسد است به دلیل واو قبل از یسعون. البته شأن نزول هم صحیح است ولی بارها گفته شد که شأن نزول مخصص نیست. مبنای ما این است که آیه الان نازل شده است. و این اواخر برخی نویسندگان هم چنین تعبیری دارند که با قرآن وقتی برخورد می کنید گویا شما مخاطبید مستقیما. این خیلی تفاوت می کند با اینکه در گذشته و یا زمان نزول اینطور بوده است. گویا الان خدا می فرماید «یا ایها الذین امنوا اقیموا الصلوة و اتوا الزکوة». مخاطب خودتان هستید. بله شان نزول بیمارانی بودند که گویا برص بوده و بول شتر برایشان مفید بوده و الان در پزشکی هم به آن استدلال می کنند و بول شتر را پاک می دانند همین روایت ذیل این آیه در شان نزول است.
 جنگ با خدا و رسول به چه معنایی است؟ یحاربون الله یعنی چه؟ جنگ با شخص خدا که ممکن نیست. خدائی که می شناسیم که همه جا هست و همه چیز تحت قدرت اوست و هیچ چیز بدون اراده او قابل تحقق نیست جنگ با وی و معنایش چیست؟ لذا اکثرا تعبیر کرده اند به یحاربون دین الله. ما کمی وسیع تر می گوئیم یعنی محاربه با اراده خدا که در حقیقت محاربه با رسول هم رسالت خدا هست. یعنی حاکمیت خدا روی زمین را نمی خواهند بپذیرند. حاکمیت طاغوت را قبول دارد، حاکمیت شیطان را قبول دارد، حاکمیت خودش را قبول دارد ولی حاکمیت خدا را روی زمین قبول ندارد. نه صرفا قبول ندارد بلکه برای نفی حاکمیت خدا تجرید و حمل سلاح کرده و می گوید چرا مردم نماز می خوانند؟ دعا می کنند،اینها خرافه است و سلاح به دست گرفته برای مقابله با حاکمیت خدا ! و یا با دین خدا ! یعنی در برابر یکی از واجبات هم با سلاح بایستد حرب صدق می کند. اما مهم این است که معنای لغوی حرب باید باشد. محاربه یعنی مقاتله از نظر اهل لغت و حتی اهل تفسیر. البته حرب را به معنای سلب و یا معنای دیگری هم گرفته اند که در حقیقت بر می گردد به مرحله ای از قتال. ولی حارب یعنی باب مفاعله را همه گفته اند مقاتله و منازله. منازله علی التحقیق یعنی قاتل در حقیقت می خواهد منزلت او را بریزد و خودش را در جای او قرار دهد. البته فعلا بحث لغوی نیست و میخواهیم قدر متیقن معنای محاربه را از آیه بفهمیم، اهل لغت گفته اند حارب یعنی قاتل. و در کنار مقاتله منازله را هم گفته اند. محاربه یعنی کسی که به جنگ خدا آمده و شمشیر به دست گرفته. یعنی با حاکمیت خدا یا دین خدا می خواهد بجنگد. منافقین اول پیروزی انقلاب، تشکیلات مفصل و سلاح داشتند و سلاح های همین نظام را جمع کرده بودند و کارهایی هم می کردند. امام(رض) تصریح کردند تا دست به سلاح نبردند کاری با آنها نداشته باشید. بنده در جلسه ای بودم که به امام(رض) عرض شد اینها چنین و چنان می کنند .امام(رض) فرمودند:« من همه کتابهای آنها را خوانده ام . تا زمانی که دست به سلاح نبردند کاری با آنها نداشته باشید!» اما بعد که دست به سلاح بردند و شروع به ترور کردند، امام(رض) فرمودند حتی کسانی که عضو موسسه اینها هستند، حتی تعبیرشان این بود « کسانی که نشریات اینها را توزیع می کنند، صدق محارب بر آنها می کند و حکم محارب دارند.» حالا در روزهای اخیر برخی حکم امام(رض) در مورد منافقینی را که در زندان بودند به چالش کشیده اند ولی این حکم درست مطابق با مبانی فقهی است. امام(رض) از هیچ کس پروا نداشتند و حکم خدا را واقعا جائی که به آن می رسیدند عمل می کردند. کاری به اینکه دنیا و حقوق بشر چه می گوید نداشتند و به همین دلیل توکل بر خدا و مردم موفق بودند. به هر حال همین منافقان تا وقتی که تجرید سلاح و إخافة ناس و افساد فی الارض نبود، مثل بقیه زندگی کرده کارهای سیاسی می کردند. ولی وقتی صدق محاربه شد با آنها برخورد شد. استظهار ما از کلمه یحاربون این است که باید مقاتله صدق بکند. حالا اگر داش منشی در محله ای قمه ای دست گرفته و چند نفر جوان هم همراهش آمده و رجز می خواند، قهرا زنها و بچه ها هم می ترسند حالا آیا این مقاتله صدق می کند؟ بعضی فقها می گویند بله صدق می کند ولی به نظر ما مشکل است. ممکن است حکم فساد صدق بکند. خود محاربه لغة یعنی وارد جنگ بشود. وارد جنگ هم یعنی صدام آنها را مجهز کرده بود و سلاح داده بود و وارد مرز شدند و شروع کردند با مردم جنگیدن و فرماندار و بخشدار و رسیدند به سر پل ذهاب و کشتن مردم و بعد نظام وارد شد و در عملیات مرصاد آنها را قلع و قمع کرد ولی جنگ فرهنگی مثل نوشتن مقاله علیه اسلام محاربه صدق نمی کند.
 به هر حال صدق محاربه یک امر عرفی است. یحاربون الله و رسوله یعنی مخالفت با دین خدا و به نظر ما مقابله با حاکمیت خدا که دین خدا از جمله ملاکهای حاکمیت خدا است. خیلی ها هستند که قبول ندارند ولی مقابله نمی کنند این محاربه صدق نمی کند. مقابله فرهنگی ممکن است افساد صدق بکند ولی محاربه صدق نمی کند. امام در کتاب تحریر مسئله نهم محاربه چند نکته جالب دارند ولی اینکه آیا مرکب می دانند یا بسیط تردید دارم ولی ظاهرا بسیط می دانند. بارها مبنای کلی عرض شد که اگر جایی شارع خودش درباره موضوع تعریفی نفرموده یعنی حقیقت شرعیه نداریم، موضوع محول به عرف است. مثل الماء طاهر و ... . باید عرفا بگویند جنگ با خداست. و همینطور جنگ با رسول هم جنگ با خداست . یعنی با احکام رسالت رسول وارد جنگ شده باشد. این نسبت به محاربه.
 در افساد کلمات مضطرب است. مثلا این خانمی که روسری اش را کمی عقب کشیده گناه هم می کند خلاف هم می کند ترویج فساد هم می کند اما آیا این مفسد فی الارض است؟ یا فقط دارد شخصیت خودش را نشان می دهد و می گوید موهایم به این قشنگی است؟ یا مامور است که خودش را نشان دهد به دلیل سیاسی و یا شخصی و ... . برخی آقایان مثال زده اند که میوه فاسد می شود یعنی سلامت طبیعی اولیه اش به هم می ریزد. حال یک انسان سالم است یعنی درست فکر می کند درست زندگی می کند درست حرکت می کند ولی یک انسان نامنظم است، بیمار است، فسادی در جایی از بدن او وجود دارد یعنی طبیعت اولیه که مقتضی طبع اولیه است آسیب دیده است.
 پس موضوع در استظهار از آیه مرکب است و صدقش هم صدق عرفی است و حقیقت شرعیه نداریم.
 و صل الله علی محمد و آله الطیبین

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo