< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

99/01/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمات علم اصول /بحث مشتق /طرح اقوال در مساله و بیان محل نزاع

 

1- بحث مشتق

پس از بحث های مقدماتی در مشتق، می رسیم به بیان اقوال و ادله آنها. طرح مساله به این نحو بود که آیا مشتق حقیقتِ در خصوص ذات متلبس بالمبدأ فی الحال است و یا نه، حقیقت در اعم از متلبس و ما انقضی عنه التلبس می باشد.

این بحث ثمرات متعددی در ابواب مختلف فقه دارد و در مشتقات چه موضوع حکم و چه متعلق حکم باشند جاری است. به عنوان مثال عرض می کنم در روایات ما آمده است که: لایؤم الناس المجذوم[1] که بحث و نزاع در « المجذوم » که مشتق است می آید پس اگر مشتق را حقیقت در اعم از متلبس و من قضی عنه المبدأ بدانیم نمی شود به امامت مجذوم حتی پس از بهبودی نماز خواند اما اگر مشتق حقیقت در خصوص متلبس به مبدأ باشد پس از بهبودی چون مبدأ که جذام است در او وجود ندارد و لذا حقیقتا نمی شود او گفت جذامی می شود پشت سر او نماز خواند. و حتی در علم حقوق فعلی هم این بحث ثمره دارد مثلا در قوانین آمده است: « شخص نظامی در محاکم عمومی نباید محاکمه بشود » نزاع مساله مشتق در « شخص نظامی » می آید اگر مشتق - که در اینجا نظامی است- حقیقت در خصوص متلبس باشد شخص نظامی پس از این که استعفا داد یا بازنشسته شد در محاکم عمومی محاکمه می شود بخلاف این که مشتق حقیقت در اعم باشد.[2]

مساله مشتق از قدیم مورد اختلاف علما بوده است و انظار مختلف در آن وجود دارد ولی عمدتا دو دیدگاه مهم در آن مطرح است: غالب علمای متقدم شیعه (علامه و قبل از ایشان) و علمای معتزله معتقدند که مشتق حقیقت در اعم از متلبس و ما انقضی عنه المبدأ است[3] اما نظر محققین متاخر از علمای شیعه و معظم علمای اشاعره (حنفی و غیر حنفی) مشتق را حقیقتِ در خصوص متلبس بالمبدأ فی الحال می دانند.

1.1- ادله قائلین به این که مشتق حقیقت است در خصوص متلبس فی الحال

1.1.1- وجه اول:

بر این دیدگاه که مشتق حقیقت در خصوص متلبس بالمبدأ است چهار دلیل بیان کرده اند که اولین آنها تبادر است به این بیان که وجدان گواه بر این است که اولین معنای که از مشتق به ذهن می آید انسباق پیدا می کند، خصوص متلبس فی الحال است . وقتی گفته می شود جائنی شخص عادل او مسلم و مانند آن معنای که به ذهن عند اهل اللغة تبادر می کند خصوص متلبس به آن مبدأ فی الحال است. نه این که کسی مثلا قبلا عادل بوده ولی الان فاسق است یا این که قبلا مسلمان بوده الان کافر است اینها به ذهن نمی آید. و می دانیم تبادر عمده دلیل تشخیص معنای حقیقی می باشد.[4]

1.1.2- اشکال:

بر این دلیل خدشه کرده اند که تبادر زمانی می تواند دلیل بر معنای حقیقی باشد که ناشی از حاق لفظ بوده باشد و مستند به قرائن عامه نباشد پس تبادری که ناشی از حاق لفظ نیست دلیل بر معنای حقیقی نمی باشد و در اینجا قرینه ی عامه ای وجود دارد و آن کثرت استعمال مشتق در خصوص متلبس می باشد که موجب انصراف مشتق به خصوص متلبس شده است .[5]

1.1.3- جواب

1.1.4- اولا:

دو جواب به اشکال بالا داده است:

یکی این است که زمانی این اشکال تمام است و تبادر نمی تواند دلیلی بر حقیقت باشد که مشتق در موارد نادر و غیر متبادر هم بدون عنایت و ادعا بکار برده بشود چون فرض این است که در آن هم حقیقت است پس باید بدون عنایت و ادعا به کار برده شود حال آنکه می بینیم در آن موارد نادر استعمال مشتق با عنایت و ادعا همراه است . پس معلوم می شود تنها در مواردی که تبادر می کند حقیقت است و در اعم حقیقت نمی باشد. به عبارت دیگر اگر منشا تبادر انصراف به جهت کثرت استعمال بود در غیر آن موارد انصراف و غیر مواردی که در آن کثرت استعمال دارد هم اگر به کار می بردیم باید ادعا و مجازیتی در کار نباشد چون استعمال لفظ مطلق در اقسام نادره اش هم به صورت حقیقت و بدون عنایت و ادعا است حال آنکه در استعمال مشتق در من قضی عنه المبدأ ادعا و عنایت وجود دارد. و این نشانه این است که تبادر در خصوص متلبس ناشی از کثرت استعمال نیست بلکه ناشی از حاق لفظ است. و لذا استعمالش در موارد نادره همراه با تجوز و عنایت است.

ثانیا:

گرچه بپذیریم این تبادر دلیلی بر وضع و حقیقت نیست و منشأش تنها انصرافِ به جهت کثرت استعمال است الا اینکه آنچه در فرایند استنباط فقهی ملاک هست ظهورات الفاظ است و تبادر ولو اینکه در اینجا علامت حقیقت نباشد اماره ای بر ظهور لفظ در معنای منسبَق است و همین برای مستنبِط کفایت می کند . چون انصراف هم اگر باعث ظهور لفظ در معنای بشود طبق نظر اصولیون حجت است. نتیجه این که اگر در دلیلی مشتقی را دیدیم باید حمل کنیم بر خصوص متلبس چون فرض این است که در آن ظهور دارد گرچه منشاء ظهور انصراف باشد نه وضع.

 


[2] رجوع کنید به مشروح مذاکرات شورای نگهبان مورخ 19/6/ 93. http://nazarat.shora-rc.ir/.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo