< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

98/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: موضوع علم اصول/مقدمات علم اصول /تمایز علوم

 

موضوع بحث: بيان عرض ذاتی/ تمایز العلوم/ امر اول/ مقدمات علم اصول

 

یکی ازجهاتی که در امر اول مورد بررسی قرار می گیرد تمایز العلوم یا معیار جدایی علوم از یکدیگر است.

 

چند نظر مطرح شده

 

نظر مرحوم خراسانی در تمایز علوم

 

یکی از نظرات که مورد پذیرش مرحوم خراسانی قرار گرفته تمایز العلوم بالاغراض است.

توضیح مطلب: انسانها یک سری نیازهایی دارند که برای برطرف شدنش نیاز به دانش دارند مثلا برای درمان امراض نیاز به دارو دارند. و تمایز علوم از جهت نیازهایی است که دارند. لذا به سراغ علوم رفتند و علوم متعدد ایجاد شد. مرحوم آخوند می فرمایند تمایزالعلوم بالاغراض و أغراض هم از نیاز ناشی شده است.

این بیان مرحوم آخوند را خیلی از بزرگان هم پذیرفتند و ظاهرا مطلب محکمی باشد.

مناقشه اول استاد سبحانی در نظریه مرحوم خراسانی

استاد سبحانی می فرمایند اگر در مرتبه سابق از اغراض چیزی وجود داشته باشد که باعث تمایز شود مقدم بر مرتبه نتیجه اغراض است. (چون اغراض جزء علم نیست، نتیجه علم است).

لذا استاد سبحانی اغراض را به صورت کلی قبول نمی کنند.

مناقشه دوم استاد سبحانی[1]

و اینکه مراد شما از غرض، غرض تدوین است یا غرض تعلیم؟ گاهی غرض تدوین یک چیز است و غرض تعلیم چیز دیگری است.

مثلا غرض تدوین علم نحو صون اللسان عن الخطإ فی الکلام است اما غرض تعلیم گرفتن مدرک است. پس غرض تدوین با غرض تعلیم همیشه یکسان نیست. غرض تدوین چیزی ثابت است اما غرض تعلم از فردی به فرد دیگر ممکن است متفاوت باشد. حال چه مراد شما از غرض، غرض تدوین باشد چه غرض تعلیم باشد اینها در مرتبه بعد از علم اند. بنابراین اینها را باید در مرتبه سابق بررسی کنیم که آیا وجه امتیازی در کار هست یا نیست.

پس در مرتبه سابق از اغراض اگر وجه امتیازی پیدا شد مقدم است بر خود غرض.

استناد به عبارتی از حاشیه الهیات شفا

در حاشیه الهیات شفا نیز عبارتی آمده که همین مطلب را بیان میکند.[2]

" الحكمة النظرية ما غايتها حصول علم و رأي و الحكمة العملية ما غايتها حصول عمل أو كيفية عمل لكن الأحسن و الأولى أن يكون تمايز العلوم باعتبار تمايز الموضوعات."

غرض و غایت حکمت نظریه حصول علم و رأی است و حکمت عملی مثل سیاست منزل و حکومت و اخلاق غایتش حصول عمل است یا می خواهند کاری انجام شود یا کیفیتش اصلاح شود (پس از جهت غایت فرق کرد.) ولی بهتر است روی غایت نرویم و به اعتبار موضوعات اهمیت بدهیم.

"لأن الموضوعات أجزاء للعلوم و الغايات خارجة عنها و لا شك أن التعريف و التقسيم باعتبار الجزء أولى منها باعتبار الخارج." برای اینکه موضوعات اجزای علم است اما غایت خارج از عام است و بعد از علم می آید.

اگر ما به اعتبار جزء تعریف و تقسیم کنیم بهتر از این است که علوم ر ا به اعتبار خارج تعریف و تقسیم کنیم. پس بنابراین در مرتبه ذات اگر آنها را جدا کنیم بهتر است.

بیان قول اول (تمایز العلوم بالاغراض)

مرحوم آخوند در اثبات نظرش در کفایه می فرمایند تمایز العلوم بالأغراض است نه موضوعات و الا لازم می آید کل مسئله یک علم باشد. و بدون اینکه بر نظرش اقامه دلیل کند به سراغ رد قول دیگر می رود که تفاوت را در موضوعات می دانند.

می گوییم حق مطلب این بود در بحث اغراض دلیل اغراض مطرح شود بعد که به سراغ موضوعات می رفت دلیل موضوعات را آن جا بیان میکرد.

پس شما دلیل اغراض را بیان نکردید.

اما اشکال نظریه مرحوم آخوند:

اگر در مرتبه سابق تمایز حاصل شود بهتر از این است که در مرتبه لاحق تمایز را بدست بیاوریم.

نکته: درست است که نتیجه تفاوتی ندارد، چه در مرحله سابق باشد چه در مرتبه لاحق. اما ما میخواهیم تقدم معیار را بیان کنیم و استاد سبحانی هم به این مطلب اشاره دارند.

جواب استاد سبحانی:

اگر در مقام ثبوت بحث شود اول موضوع هست بعد غرض. اما در مرحله اثبات یعنی در مقام بیان اول غرض را در نظر می گیریم.

ما در مقام تصور اول غرض را تصور می کنیم و در مقام وجود همیشه موضوع مقدم است.

پس فرمایش مرحوم آخوند که تمایز العلوم بالأغراض است نکته ی دقیق و خوبی است و در تاریخ علوم اول غرض ها را در نظر گرفته اند.

به نظر ما اشکال استاد سبحانی را میتوان دفع کرد که فرمود شما مقدم را رعایت کنید. این در مقام ثبوت درست است اما در مقام اثبات اغراض مقدم است.

علوم بر اساس اغراض در حال گسترش اند نه بر اساس موضوعات. ما در مقام ثبوت موضوات را رد نمیکنیم اما در مقام اثبات بیشتر توجه بر روی اغراض است. و میتوان از فرمایش مرحوم آخوند بدین صورت دفاع کرد.

اما نظر دوم که تمایز العلوم را بالموضوعات می دانند

بیان می کند در جایی که موضوعات از هم جدا هستند، تمایز بالموضوعات است و در جایی که موضوعات یکی باشند مثل علم صرف و نحو که موضوعشان کلمه است تمایز بالحیثیات است.

اشکال مرحوم آخوند به نظر دوم

اگر تمایز العلوم را بالموضوعات بگیریم یلزم أن یکون کل مسئله علما علی حده لأن الموضوع کل مسئله یختلف عن المسئله اُخری ؛ موضوع کل فاعل مرفوع با موضوع کل مفعول منصوب مختلف است و ابواب مختلف موضوعاتشان مختلف است و هر مسئله ای یک علم می شود اگر اختلاف موضوع را در نظر بگیریم.

مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند:

این اشکال دو جنبه دارد اگر تنزل پیدا کنیم و قیود را در نظر بگیریم و از بالا به پایین به کلمه نگاه کنیم دچار اشکال مرحوم آخوند می شویم که کل مسئله علما علی حده مثلا کلمه فاعل مفعول حال تمییز و .... این کلمه اقسام پیدا می کند و لازم می آید تکثر علوم.

اگر تساعدی نگاه کنیم که همه ی اجزاء تحت یک کلمه اند و کلمه لفظ است و لفظ کیف است و کیف عرض و عرض ممکن است. پس همه ی علوم به یک موضوع بر می گردند و فقط یک علم باقی می ماند و آن مثلا علم اولی است.

پس ناچاریم از اینکه موضوع قرار دهیم دست برداریم و الا لازم می آید در نگاه تساعدی همه ی علوم به یک علم برگردند زیرا همه زیر مجموعه ی موجود می شوند و اگر تنزلی به مسئله نگاه کنیم و قیود را در نظر گرفتیم لازم می شود کل مسئله علما علی حده.

ما می گوییم اشکال مرحوم علامه دقیق تر است زیرا یا به قیود توجه داریم یا نداریم. اگر توجه داریم عرض ذاتی بودن برای هر مسئله یک علم می شود اما اگر توجه به قیود نداشتیم باید همه ی مسائل را زیر شاخه ی موضوع واحد قرار دهیم.

نظر استاد سبحانی درباره نظر مرحوم علامه طباطبایی

استاد سبحانی این نظریه را فی الجمله می پذیرند و فی الجمله رد می کنند.

می فرمانید تمایز العلوم بالموضوعات را قبول داریم در جایی که موضوعات از هم جدا باشند. مثلا علم انسان شناسی و گیاه شناسی که دو علم متفاوتند. اما در جایی که موضوعات یکی هستند دیگر تمایز بالحیثیات موضوعات نیست (خلافا لنظرنا) بلکه تمایز به حیثیات جامع میان محمولات است.

خلاصه کلام استاد سبحانی

پس استاد سبحانی اغراض را قبول نکردند و در نظریه دوم در جایی موضوعات را قبول می کند که موضوعات از هم جدا باشند. اگر موضوعات جدا بودند تمایز العلوم بالموضوعات است و الا تمایز العلوم به حیثیت جامع میان محمولات است.

استاد سبحانی در رد صاحب کفایه عبارت "للزم أن یکون کل مسئله علما" را متعرض نمی شوند. و می فرمایند اینکه در مرتبه سابق تفاوت حاصل است نه در مرتبه لاحقه، کافیست. (غرض خارج از علم و مترتب بر علم است موضوع جزء علم است و جزء دیگرش محمول است). چون جزء رتبه اش مقدم است ما تفاوت را به جزء می دهیم.

و اشکال مرحوم آخوند که لازم می آید تکثر العلوم به تکثر المسائل، را جواب نمی دهند.

جواب ما به نیابت از استاد

لابد باید برگردند به مسئله غرض که مدون برای این سلسله موضوعات غرض ندارد که باید فی الجمله حرف مرحوم آخوند را بپذیرند. زیرا درست است که فاعل موضوعا از مفعول جداست ولی مدون در فاعل غرض ندارد بلکه غرضش مربوط می شود به کل کلمه من حیث الإعراب و البناء که فی الجمله این هم به فرمایش مرحوم آخوند بر می گردد.

بیان سوم مربوط به مرحوم بروجردی است

که می فرمایند: تمایز العلوم بالجهت المشترکه بین المحمولات است. محمولات جهت مشترکی دارند و آن جهت مشترک باعث تمایز علوم می شود. مثلا در اصول فقه همه ی مسائل بر روی حجت اند. خبر واحد، ظاهر، اجماع، شهرت، ...

نظر استاد سبحانی درباره قول سوم

استاد سبحانی این فرمایش مرحوم بروجردی را فی الجمله در جایی که موضوعات دو علم متحد باشند را قبول داریم که در اتحاد موضوعات تفاوتشان به همان جهت جامعه بین محمولات است. اما اگر موضوعات از هم جدا هستند تفاوت به خود موضوعات است.

بنابراین استاد قائل به تفصیل هستند اگر تفاوت بین موضوعات بود دیگر نوبت به محمولات نمی رسد اما اگر تفاوت بین موضوعات نبود آن وقت به جهت جامعه بین محمولات میرسیم.

قول چهارم: تمایز به تمام ذات که نظر امام ره است.

العلوم متمایزه بعضها مع بعض بتمام ذات موضوعا و محمولا. یعنی ساختار دو علم باهم فرق دارد. لذا اگر در جایی یک مسئله هم در این علم باشد هم در علم دیگر این معنایش یکی بودن آنها نیست. با دقت در مجموع متوجه فرق بین دو مرکب می شوی و سنخا از هم جدا هستند. اشتراکاتی دارند اما در مجموع بهم ربطی ندارند.

لذا نگویید علم ها از جهت موضوع و محمول مختلفند. این یک علم مرکب است و آن یک علم مرکب دیگر و کل ذات این علم با کل ذات آن علم متفاوت است البته گاهی مشترکاتی باهم دارند.

نظر استاد سبحانی در قول چهارم

استاد سبحانی اشکال میکند که این کل بلأخره یا به موضوعات میرسد یا به محمولات. چون کل متشکل از یا موضوع یا محمول است.

نتیجه ی بحث

پس نظر استاد سبحانی در تمایز علوم این بود که اگر موضوعات مختلفند به موضوعات و اگر متحدند به حیثیت جامع بین محمولات و اغراض را نپذیرفتند چون اغراض در رتبه بعد از موضوعات اند و تا رتبه سابق هست نوبت به رتبه بعدی نمی رسد.

ما اشکال کردیم که اغراض رتبه متاخره اند در مقام ثبوت اما در مقام کشف و تصور اول انسان غرض را می بیند تا بعد می رسد به موضوع. و لذا اگر ما تاریخ علوم را ملاحظه کنیم علوم اول از غرض شروع می شوند و گسترش پیدا می کند. پس ما اگر مقام اثبات را ببینیم غرض مقدم است نه اینکه غرض موضوع است. در مقام ثبوت فرمایش شما درست است اما در مقام اثبات این مقدم است.

 


[1] این اشکال به نحوی بیان اشکال اول است.
[2] الهیات شفا ص5 در بیان قولِ و إما منطقية و ليس في العلوم الحكمية علم خارج عن هذه (ظاهرا ادرس درست است).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo