< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

99/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/آب مطلق و مضاف/اقسام و احکام کلی

توضیح عباراتِ کتاب عروة

الماء اما مطلق او مضاف کالمعتصر من الاجسام او الممتزج بغیره مما یخرجه عن صدق اسم الماء. و المطلق اقسام : الجاری و النابع غیر الجاری و البئر و المطر و الکر و القلیل. و کل واحد منها مع عدم ملاقاه النجاسة طاهر مطهّر من الحدث و الخبث[1] .

مرحوم سید طباطبایی رضوان الله تعالی علیه صاحب عروة در این مقدمه که فصل ورود به میاه هست، چند مطلب را متذکر می شود. یکی این که به نوعی تعریف می کند که ماء مطلق چیست، ماء مضاف چیست، ایشان ماء مضاف را با مثال تعریف می کند و می گوید که «او مضاف کالمعتصر من الاجسام او الممتزج بغیره مما یخرجه عن صدق اسم الماء».

بعد اقسام ماء مطلق را ذکر می کند و برای ماء مطلق، شش قسم را ذکر می کنند. جاری و نابع غیر جاری و بئر و مطر و کر و قلیل. بعد هم یک حکم کلی برای ماء مطلق ذکر می کنند. آن این که اگر ملاقات با نجاست نداشته باشد هم طاهر است و هم مطهر. پس سه مطلب را در این مقدمه ذکر کردند. یکی تعریف ماء و یکی اقسام ماء مطلق و یکی هم حکم ماء مطلق.

وجود تجوّز در مقسم

اما راجع به تقسیم، نقطه ای که قابل عرض هست این است که تقسیم این از قبیل شیء به خودش و معنای مجازیش است. چون ماء، شامل ماء مضاف نمی شود. ایشان فرمودند ماء یا مطلق است یا مضاف در حالی که ماء مضاف اصلا ماء نیست. پس بنابراین در مقسم یک نوع تجوزی شده است. یعنی از باب تقسیم شِیء به خودش و معنای مجازیش است و چرا که ماء مضاف داخل ماء نیست، چرا می گوییم که داخل ماء نیست؟ برای این که صحت سلب دارد. در حالی که هیچ چیزی را نمی شود از معنای خودش سلب کرد ولی در مورد ماء مضاف می توان گفت که این اصلا ماء نیست مثلا می گوییم که آب انار آب نیست. کلمه مطلق را در ماء مطلق برای توضیح می آورند. بنابراین صحت سلب یک مصداقی و عدم اطلاق آن مفهوم بدون قید بدون قید، نشانه این است که این اصلا جزء افراد ماء نیست. و الا چگونه می شود که این داخل در این معنا باشد در حالی که امکان دارد که آن را سلب کنید. هیچ گاه کلی را از مصادیقش نمی توان سلب کرد. سلب نشانه این است که این حقیقت نیست و یکی از علامات حقیقت این است که نمی توان آن را سلب کرد.

قول به حقیقی بودن تقسیم ماء و ردّ آن

اما برخی گفته اند که نه! ماء معنای حقیقیش شامل هر دو تا هست اما منصرف به ماء مطلق است و انصراف دارد. اما ظاهرا این فرمایش درست نیست، برای این که اگر انصراف باشد آن غیر منصرف الیه و آن معنای نادر، هم حقیقتا داخل در این کلی است. پس این که می شود آن را سلب کرد معنایش این است که داخل نیست. چون هیچ کلی را از حتی فرد نادر نمی توان سلب کرد. حال آن که آب را می شود از آب مضاف سلب کرد و گفت هذا لیس بماء. اگر صرف انصراف بود باید نمی توانستیم اینجا آن را سلب کنیم حال آن که صحت سلب دارد. و این نشانه این است که آب مضاف داخل آب نیست. پس این تقسیم خودش یک نوع تجوزی دارد. از تقسیم شیء به معنای اصلی و مجازیش است نه تقسیم شیء به اقسام حقیقی خودش، پس از باب انصراف نیست. این یک نکته است.

وجه امکان حقیقت بودن تقسیم ماء

بله، ماء را اگر به معنای مایع بگیریم آن را می توان تقسیم کرد، با این بیان که مایع یا ماء مطلق است یا ماء مضاف البته یک قسم دیگری هم باید اضافه کرد و با اینکه مایع هست نه ماء مضاف است و نه ماء مطلق مثل نفت. اگر مایع را در نظر بگیرید آن وقت مایع ها سه قسم اند یا مطلق اند یا مضاف اند یا مایعاتی هستند مثل نفت و روغن و از قبیل این ها که اصلا نه آب برای آن ها صدق می کند و نه ماء مضاف اند.

تحدید مفهوم مضاف و مطلق

آب مضاف را باید این طور تعریف کرد که مضاف آن است که لفظ آب، بدون اضافه و بدون قید بر آن قابل صدق نباشد. پس آب مضاف را خوب بود ایشان تعریف می کردند و بعد اقسام را ذکر می کردند اما مرحوم سید به ذکر اقسام اکتفاء کردند پس آب مضاف این است که همراه با قید بیاید و بدون قید نیاید. اما اینجا یک نکته ای است که ممکن است گاهی با قید بیاید و گاهی بدون قید بیاید. مثل آب دریا و آب چاه که هم با قید گفته می شود و هم بدون قید، یعنی به آب دریا هم می توانیم بگوییم آب دریا و هم می توانیم بگوییم آب بدون قید. در این گونه موارد داخل مضاف نمی شود یعنی دیگر داخل در آب مضاف نیست چون آب مضاف این است که اصلا بدون قید نیاید، بدون قید نتوان گفت که هذا ماء. حال آن که در ماء البحر می توان گفت که هذا ماء. پس این که یک وقتی با قید می آید آن باعث نمی شود که آب مضاف باشد بلکه مضاف آن است که بدون قید اطلاق صحیح نباشد.

پس بنابراین آب مطلق آبی است که بدون قید، آب بر آن صدق کند و آب مضاف آن است که آب بدون قید برآن صدق نکند. اما آن که گاهی با قید و بدون قید می آید آب مضاف نیست.

وجود قسم سوم برای مضاف

و مرحوم سید برای آب مضاف دو قسم ذکر کرد، یکی معتصر (مانند آب میوه گیری) و یکی ممتزج (مانند آب مخلوط با شکر یا چیز دیگر) اما ظاهرا یک قسم سومی هم هست و آن هم ترشحات است مثل ترشحات بدن مانند گریه که آب از چشم در می آید، یا مثلا کسی سرماخورده است و از بینیش آب می ریزد. این ترشحات نه معتصراند و نه ممتزج اند. پس این دو قسمی را که سید ذکر کرده شامل همه اقسام مضاف نیستند.

اقسام ماء مطلق در کلام صاحب عروة

مطلب بعدی اینکه ایشان شش قسم برای آب مطلق ذکر کرده اند که یک قسمش ماء جاری است و قسم دوم ماء نابعی که جریان ندارد یعنی نبعان دارد و از زمین می جوشد اما جریان ندارد، گاهی چشمه هایی را دیده اید که اگر مشتی آب بردارید پر می شود اما جریان ندارد در روستاها اگر رفته باشید و زندگی کرده باشید از این مساله مطلع هستید. قسم سوم ماء البئر، قسم چهارم ماء المطر، قسم پنجم کر و قسم ششم قلیل. این ها را این طوری ذکر کرده اند.

معیار تقسیم ششگانه ی ماء مطلق و اشکالات احصاء اقسام مذکور

حالا این تقسیم معیارش چیست؟ آقای خویی و دیگران گفته اند که معیار در این تقسیم وجود احکام خاص برای هر کدام است، چون هرکدام احکامی داشته، این اقسام را ذکر کرده اند. این اقسام چون کأنّ هرکدام حکم خاصی از نظر شرع داشته است این ها را به اعتبار احکام ذکر کرده اند. بعد بر سید اشکال می شود که اگر تقسیم به لحاظ احکام است النابع غیر الجاری آنکه از زمین می جوشد و جریان ندارد که در حکم جاری است ! چرا آن را دوباره ذکر کردید؟ آن ها را باید یک جا ذکر می کردید مثلا الماء الجاری و یلحقه النابع غیر الجاری و ملحقش می کردید و دو تا قسم جدا گانه نباید ذکر می کردید.

یک اشکال دیگری بر سید وارد شده است که اگر بناشد که براساس احکام تقسیم بندی کنید باید علاوه بر این اقسام قسم دیگری را هم ذکر می کردید و آن هم ماء الحمام است. چرا ماء الحمام را ذکر نکرد؟ ماء الحمام خودش یک حکم خاصی دارد و آن اینکه حوضچه های کوچک آن در که پایین قرار دارد به واسطه آب که در اعلا قرار دارد معتصم می شوند حال آن که ما در کرّ مساوات را شرط می دانیم و اعتصامش به این است که در یک سطح باشند و در ماء الحمام یک استثنایی داریم که هرچند سطح ها مختلف است اما اعتصام حاصل است.

مرحوم شهید صدر از طرف صاحب عروه جواب داده اند[2] که آن جا هم ممکن است بگوییم که ماء الحمام داخل در کرّ است چون آیا این که اسفل به اعلا اعتصام می یابد خلاف قاعده است یا داخل در قاعده است؟ اگر داخل در قاعده است پس داخل در کر می شود و خارج از یک امر نیست و یا خلاف قاعده است که دلیل حاکم آمده است و گفته است که این هم همانند کر است پس این اعتصام حوضچه های کوچک به بزرگ شامل کر می شود و اشکالی بر سید نیست و همان کر که گفت شامل ماء الحمام می شود.

تفصیل در ملاک تقسیم آب مطلق

یک نکته ای که بنده عرض می کنم این است که اگر برای بحث علمی داریم بحث می کنیم همین تقسیم بندی بر اساس احکام بهتر است اما اگر برای فهم مردم بخواهیم رساله بنویسیم بهتر است براساس اقسام واقعی آب تقسیم بندی بشود، همان آب های که مردم با آنها سر و کار دارند مثلا آبهای لوله کشی و مانند آن. براساس ماء هایی که مردم سر و کار دارند تقسیم بندی بشود و احکام ذکر بشوند قابل فهم تر می شود. در کل فقه تقسیم بندی ها براساس اختلاف حکم ها است اما ممکن است مردم مصداقش را در خارج نیابند. اما اگر ماء های خارج را در نظر بگیریم شاید فهمش و دست یابیش برای مردم آسان تر باشد.

مطهر بودن آب

بعد مطلب سومی مرحوم سید در این مقدمه، ذکر کرده اند که آب مطلق تا زمانی که ملاقات با نجاست نکرده است طاهر و مطهر است که مورد بحث شده است و علماء بحث نمودند که این طاهر و مطهر بودن دلیلش چیست؟ و هم به آیات قرآن استشهاد شده است و هم به روایات استناد شده است.

ولی قبل از این دو باید گفت که حکم این مساله ضرورت اسلام است، حکم ضروری دین است و جای شک و شبهه ای نیست. این نیاز به استدلال ندارد و همه مسلمانان اتفاق دارند که آب مطهر است اما اگر از این بگذریم استناد به آیات و روایت شده است که البته این بحث جاهایی ثمره دارد.

یکی ازآیاتی که به آن استدلال شده است این آیه کریمه در سوره فرقان است «وَ أَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا»[3] که می فرماید ما آبی که طهور است نازل کردیم.

بیان معنای طهور و دفع مناقشات

و گفتند که «الطهور هو الطاهر فی نفسه المطهر لغیره» طهور به چیز طاهری است که مطهریت هم دارد. این بیان هم از اهل لغت است و هم از اهل تفسیر نقل شده است و در این مطلب مناقشه شده است که چون طهور از ماده لازم است و متعدی نیست پس به معنای مطهّر نیست بلکه به معنای مبالغه ی در طهارت است.

جواب داده اند که این طهارت همان طهارت شرعی است و نظافت نیست و این امر اعتباری است و مبالغه در امر اعتباری راه ندارد بلکه یا هست و یا نیست مثلا زوجیت امر اعتباری است یا هست یا نیست و معنی ندادر بگوییم زوجیتِ این بالاتر از دیگری است این درست نیست زیرا که یا هست و یا نیست. همچنین ملکیت قابل شدت و ضعف نیست. این جوابی است که آقای خویی می دهند که طهور در اینجا به معنای مبالغه در طهارت نیست و به معنای مطهریت است[4] . این فرمایش قابل مناقشه است که امور اعتباری به اعتبار عقلاء قابل شدت و ضعف است. لذا مثلا گفته می شود که این اوجب است یا استحبابش شدت دارد، یا کراهتش شدت دارد، اینها اعتباریند اما شدت و ضعف در آن ها راه دارد. پس این طور نیست که چون اعتباری است راهی برای شدت و ضعف نیست.

جواب دوم این است که گفتند که به معنای طاهر بودن مطهر درست نیست. چرا؟ مثلا به حجر می گوییم که الحجر طاهر اما نمی گوییم که الحجر طهور پس اگر به معنای همان مبالغه بود می توانستیم بگوییم که این حجر طهور است اما این از نظر عربی غلط است که الحجر طهور. پس طهور به معنای مطهّر است نه صرف معنای طاهر و الا لازم می آمد که طهور را در اموری که مطهر نیست هم بتوان به کار برد. حال آن که به کار گرفتنش صحیح نیست. اما اینکه صیغه مبالغه از ریشه لازم نمی آید این غلط است چون اهل لغت گفته اند که می شود و شیخ طوسی نیز همین را گفته اند که این به معنای مطهّر است[5] و شواهدی از عرب هست که ماده، لازم است اما صیغه مبالغه از آن گرفته شده است. شیخ طوسی برای استشهاد شعری از عرب را در تهذیب آورده است[6] . بنابراین این اشکال قابل جواب است و طهور به معنای مطهر است. و الحمد لله رب العالمین

 


[6] تهذیب الأحکام، طوسی، ج1، ص215 / ألا ترى إلى قول الشاعر : حتى شئآها كليل موهنا عمل *     باتت طرابا وبات الليل لم ينم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo