< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت‌الله مجتبی تهرانی

مقدمات- فی الوضع

89/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 در مباحث قبلی به این نتیجه رسیدیم که وضع الفاظ عبادات برای افراد آن، از قبیل اشتراک معنوی است که وضع عام و موضوعٌله هم عام میباشد.
 لذا گفتیم باید در میان افراد عبادات یک قدر جامعی تعیین و تصوّر کنیم که در برگیرنده همه افراد عبادات باشد و بر همه افراد آن صدق کند که در واقع الفاظ عبادات هم برای همین قدر جامع وضع شدهاند.
 همچنین عرض کردیم مرحوم آقای نائینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) فرمودهاند ما در مقام احتیاجی به تعیین قدر جامع نداریم. مطلب ایشان در این زمینه را بیان کردیم و جواب ایشان را هم دادیم.
 بررسی و نقد نظر مرحوم آخوند در تعیین قدر جامع
 مرحوم آقای آخوند(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) در کفایه قائلند اشکالی ندارد که ما قدر جامعی میان افراد صحیحه یک عبادت تعیین کنیم. پس ایشان قائل به قدر جامع است. [1]
 همچنین میفرماید اشاره به قدر جامع از طریق آثار و خواص آن امکان دارد؛ یعنی اشتراک در اثر، کاشف از اشتراک در جامع واحد است؛ یعنی تمام افراد صلاة به سبب وجود آن قدر جامع، دارای اثر واحد هستند. به تعبیر دیگر ایشان میخواهد بفرماید که ما از وحدت اثر، وحدت مؤثِّر را کشف میکنیم.
 امّا این مطلبی که ایشان میفرماید، یک مطلب کلّی است؛ یعنی بر فرض که ما گفتیم آثار یک عبادت اشاره به جود مؤثّری دارد و از وحدت اثر پی به وحدت مؤثّر بردیم و گفتیم الفاظ عبادات هم وضع شدهاند برای همان قدر جامع، امّا سؤال ما از مرحوم آخوند این است که اگر بخواهیم قدر جامع تصویر کنیم، مثلاً برای لفظ صلاة چگونه میتوان قدر جامع تصویر کرد؟
 پاسخ مرحوم آخوند به این سؤال این است که میفرماید ما اگر بخواهیم مسمّای لفظ صلاة را به دست آوریم، صحیح نیست که سراغ افراد متعدّد صلاة برویم و بخواهیم آنها را بررسی کنیم؛ بلکه ما یکی از آثار صلاة را مطرح میکنیم و میگوییم آن نمازی که این اثر را داشت نماز است و لفظ صلاة برای آن مؤثّری وضع شده است که این اثر اشاره به آن است. مثلاً میگوییم اثر صلاة صحیحه این است که «تنهی عن الفحشاء و المنکر» یا معراج مؤمن است؛ بنابراین صحیح است که ما بگوییم مسمّای صلاة آن عملی میباشد که ناهی از فحشاء و منکر یا معراج مؤمن است و به وسیله این اثر، ما پی به یک مؤثّری میبریم و میگوییم لفظ صلاة برای آن مؤثّری وضع شده است که ناهی از فحشاء و منکر یا معراج المؤمن است و با این آثار به آن مؤثّر اشاره می‌کنیم.
 بنا‌بر‌این نظر ایشان آن است که الفاظ عبادات وضع شده است برای عبادات صحیحه و به این نح، قدر جامع را در مقام تعیین میکنند.
 لذا الفاظ عبادات برای عبادات فاسده وضع نشدهاند. چون عبادات فاسده آن اثر لازم را ندارد که ما به وسیله آن اثر، پی به یک مؤثّری ببریم و بخواهیم قدر جامعی را کشف کنیم که آن قدر جامع، افراد فاسده را هم در بگیرد و در نتیجه لفظ عبادت برای آن افراد فاسده وضع شده باشد.
 پس نظر مرحوم آخوند این شد که ما می‌توانیم برای صلاة صحیحه، قدر جامعی در نظر بگیریم و آن قدر جامع هم چیزی است که تنهی عن الفحشاء و المنکر یا معراج مؤمن است؛ یعنی دارای آن اثر لازم برای نماز است. امّا خود قدر جامع افراد صلاة را نمیتوانیم تعریف کنیم؛ ولی به وسیله اثر پی به آن میبریم و به آن اشاره میکنیم.
 
 اشکال مرحوم نائینی بر مرحوم آخوند
 در اینجا مرحوم آقای نائینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) تحت عنوان «قد قیل»، ابتدا فرمایش آقای آخوند را نقل می‌فرماید که فرض جامع بین افراد صحیحه ممکن است و بعد هم شروع به اشکال کردن می‌کند که چهار اشکال مطرح می‌نماید.
 ایشان در ذیل اشکال چهارم مقدّماتی را به طور مفصّل گفته‌اند که شاید حدود شش صفحه است. من خلاصه‌ای از آنها را عرض می‌کنم. ایشان می‌فرماید افعال اختیاریّه از حیث ربط با آثارشان چند قسم هستند: در واقع این تقسیم بندی اشاره به فرمایش مرحوم آخوند دارد که گفته‌اند از اثر پی به مؤثّر و قدر جامع می‌بریم که مثلاً اثر نماز صحیح این است که ناهی از فحشاء و منکر میباشد.
 قسم اوّل: نسبت فعل اختیاری و اثر نسبت علّت و معلول باشد. مثال که می‌زنند می‌فرماید مثل القاء به نسبت به احراق؛ یعنی آتش هست و چیزی را در آتش می‌اندازید و آتش می‌گیرد که این احتراق اثر مترتّب بر القاء در نار است. نسبت این القاء و احراق، از سنخ اثر و معلولی است که مترتّب بر علّت میباشد.؛ بدون این‌که شیئی بین القاء و احراق واسطه شود؛ همینکه چیزی را در آتش انداختید آن هم آتش می‌گیرد و هیچ واسطه‌ای هم بین این دو وجود ندارد.
 این قسم اوّل از رابطه افعال اختیاری و اثر آنها که ایشان می‌فرماید نسبت فعل به اثر، نسبت علّت به معلول است، سبب به مسبّب است.
 قسم دوم: نسبت افعال اختیاری و اثر، نسبت مقدّمه إعدادی برای ترتّب اثر مقصود باشد؛ به طوری که بین فعل و اثر، امور دیگری هم واسطه شوند. مثال که می‌زنند می‌فرماید مثل اینکه پاشیدن بذر بر زمین و کار کردن بر روی زمین و حرث کردن، علّت تامّه برای تحقّق سنبل نیست. بلکه به تعبیر ایشان برای اینکه این بذر تبدیل به سنبل شود، احتیاج به مقدّمات دیگری است که آن مقدّمات واسطه بین فعل اختیاری شخص و آن اثر هستند. این مقدّمات دیگر هم مانند اشراق شمس، نور خورشید، نزول مطر،ـ البتّه مثل این‌که ایشان فقط در دیم کار می‌کردند ـ و غیر ذلک. به تقریرات درس ایشان هم رجوع کنید مه مقرّر که مرحوم کاظمینی است در حاشیه این مطلب لطافت به خرج داده و یک شعری هم می‌آورد: ابر و باد مه خورشید و فلک در کارند... [2]
 خلاصه این‌که تعبیری که ایشان از قسم اوّل دارند این است که میفرماید این آثار مسبّبات تولیدیّه هستند و در این قسم، قدرت مکلّف بر سبب، عین قدرت او بر مسبّب است؛ لذا می‌شود مسبّب متعلّق امر قرار بگیرد. ولی در غیر مسبّبات تولیدیّه که از قسم دواعی و ملاکات هستند، تعلّق تکلیف به ملاکات که مراد از ملاکات همان مسبّبات است، ممکن نیست. چون به تعبیر ایشان ملاکات از باب دواعی هستند و نه مسبّبات تولیدیّه و صلاة بنفسها علّت معراج مؤمن نیست؛ یعنی رابطه نماز و این اثر، از قسم دوم است؛ لذا صلاة برای اینکه این اثر را در پی داشته باشد، احتیاج به مقدّمات دیگری از قبیل تصفیه ملائکه و امثال اینها دارد؛ لذا در این موارد تکلیف به اثر بنفسه صحیح نیست. نه تکلیف به خود اثر صحیح است و نه اینکه اثر قید در متعلّق تکلیف شود؛ چون اثر از تحت اختیار مکلّف خارج است و در مکلّفٌ‌به معتبر است که به تمام قیود مقدور مکلّف باشد.
 لذا نمی‌شود که آن اثر، جامع بین افراد و کاشف از افراد باشد؛ چون معتبر است که جامع و کاشف و معرِّف به وجهی ملازم معرَّف باشد و لذا به هیچ وجهی از وجوه، استکشاف جامع از ناحیه ملاکات صحیح نیست؛ نه به وجهی که ملاکات به تنهایی مسمّی باشد و نه به وجهی که این ملاکات قید مسمّی باشد.
 ایشان با این بیان می‌خواهد جواب مرحوم آقای آخوند را بدهد و بفرماید ما نحن فیه از قسم دوم است که حصول اثر از تحت اختیّار مکلّف خارج است و کاری که مکلّف می‌کند در حدّ مُعدّات است؛ یعنی او معدّاتی فراهم می‌کند و اینطور نیست که این معدّات با آن اثر ملازم باشد؛ چیز‌های دیگری هم می‌خواهد که در اختیار او نیست و مثالهایی هم در این باره فرمود.
 اشکالات استاد بر مرحوم نائینی
 در جواب مرحوم نائینی باید عرض کنم که:
 اوّلاً: ایشان مطلبی را به مرحوم آخوند نسبت میدهد، در حالیکه آقای آخوند چنین مطلبی را نفرمودهاند. مرحوم آخوند کی فرموده که الفاظ عبادات برای اثر وضع شده است که بعد شما بگویی این اثر تحت اختیّار مکلّف نیست. آیا ایشان گفتهاند لفظ صلاة برای آن اثر وضع شد است؟! چون ایشان دو تصویر درست میکند و میگوید الفاظ عبادات یا باید برای اثر وضع شده باشد و یا برای چیزی که این اثر قید آن باشد و به عقیده شما هر دو تصویر مردود است؛ الفاظ عبادات نه برای اثر وضع میشود و نه برای چیزی که این اثر قید او است. به دلیل اینکه مکلّف فقط میتواند معدّات را فراهم کند و آثار را نمیتواند به بار آورد. چون رابطه افعال اختیاری ما با این آثار از سنخ رابطه علّت و معلولی نیست که فعل ما علّت برای ترتّب آن آثار باشد. زیرا اگر علّت و معلول باشد، اشکالی ندارد که الفاظ برای آن مسبّب وضع شود.
 امّا آیا آقای آخوند گفتهاند الفاظ برای اثر وضع شده است که بعد شما بگویید اثر تحت اختیار مکلّف نیست، یا برای مفهومی وضع شده که این اثر قید آن است؟ آقای آخوند تصریح می‌کند که ما به وسیله اثر به مؤثّر اشاره میکنیم؛ نه این‌که اثر موضوعٌ‌له باشد؛ لذا ایشان قائل است الفاظ عبادات برای آن مؤثّر وضع شدهاند و نه برای آن اثر و به عقیده آخوند، قدر جامع افراد نماز آن چیزی است که ما به وسیله اثر نهی از فحشاء و منکر، اشاره به آن میکنیم. پس لفظ صلاة نه برای اثر نهی عن الفحشاء و المنکر وضع شده است و نه برای چیزی که این اثر قید آن باشد. آیا ایشان چنین حرف زدند؟ خیر. ایشان فرمود این آثار از قبیل معراج مؤمن بودن و نهی از فحشاء و منکر، اموری هستند که به وسیله اینها به آن مؤثّر اشاره می‌کنیم.
 پس مرحوم آخوند چنین مطالبی نفرمودهاند که شما چنین اشکالی را مطرح بفرمایید.
 ثانیاً: ما اگر گفتیم ماهیّتی وجود دارد که علّت است برای حصول یک اثر وحدانی و این اثر وحدانی قائم به آن شیئ است، چه اشکالی وجود دارد که لفظ عبادت، وضع شود برای آن مؤثّر یا آن چیزی که این اثر قائم به آن است ـ فرقی نمیکند که چه تعبیری به کار ببریم ـ و ما هم به وسیله اثر اشاره به آن مؤثّر بکنیم و تکلیف هم به ذات آن مؤثّر تعلّق بگیرد، بدون اینکه آن مؤثّر مقیّد به ملاک و اثر باشد؟
 ثالثاً: بر فرض که اثر قید مأمورٌ‌به شود،‌ ـ دیگر بالاتر از این نمیشود که شما گفتید اثر، قید مأمورٌبه شود ـ اگر امکان تحصیل این آثار باشد که دیگر تکلیف به غیر مقدور لازم نمی‌آید؛ چون ما به تعقّب این آثار و ارکان علم داریم. مثلاً وقتی ما نماز را خواندیم، علم داشته باشیم که پس از اتیان این معدّات، تصفیه ملائکه هم حاصل می‌شود.
 بنا‌بر‌این اصل اشکالی را که مرحوم آقای نائینی به مرحوم آخوند میگیرد، وارد نیست و از فرضیّه مرحوم آقای آخوند به دور است؛ یعنی آقای آخوند مؤثّر را موضوعٌ‌له میداند، در حالیکه آقای نائینی بحث را روی اثر برده و گفتهاند اثر نمی‌تواند موضوعٌ‌له شود.
 اشکالات استاد بر مرحوم آخوند
 امّا اشکال اساسی که به مرحوم آقای آخوند و نسبت به تصویر ایشان وارد است مطلب دیگری است:
 اوّلاً: اگر قدر جامعی که تصویر کردند صحیح باشد، در مواردی جاری است که ما یک واحد بسیطی داشته باشیم. یعنی واحدی که بحت بسیط باشد و در آن مویی از ترکّب نباشد. لذا در اینجا همان قاعده عقلیّه «الواحد لایصدر عنه الّا الواحد» جاری میشود؛ یعنی در مواردی که ما با یک واحد بسیط مواجه باشیم که هیچ جهات متعدّده ترکّب و تکثّر در آن راه نداشته باشد، از وحدت اثر میتوانیم به وحدت مؤثّر پی ببریم و بعد لفظ عبادت را در قبال آن مؤثّر قرار دهیم؛ یعنی این قاعده در مواردی جاری است که ما با واحد بسیط مواجه باشیم.
 امّا در مورد واحد اعتباری مثل نماز، اگر چه ما میگوییم که یک نماز و یک واحد است، امّا در حقیقت مرکّب از امور متعدّده است؛ یعنی واحد اعتباری است و وحدت حقیقی ندارد و در اینجا نمی‌توانیم از وحدت اثر پی به وحدت مؤثّر ببریم؛ چون در این موارد، امور عدیده‌ای دست به دست هم دادهاند و آن اثر را به وجود آوردهاند. پس شما نمیتوانید در این مواردی که وحدت اعتباری دارند، از وحدت اثر پی به وحدت مؤثّر ببرید و بعد قدر جامع را همان مؤثّر واحد در نظر گرفته و وضع الفاظ عبادات را هم در قبال همان قدر جامع و مؤثّر واحد در نظر بگیرید.
 ثانیاً: آیا اثر صلاة یک چیز است؟ آنچه ما در معارف خودمان داریم این است که نماز دارای آثار متعدّده است: ناهی از فحشاء و منکر، عمود دین، معراج مؤمن، قربان کلّ تقی، همه از آثار نماز است.
 این آثار هم از یک سنخ هم نیستند. لذا در عبادتی مانند صلاة، باید حیثیّات متعددّه و متکثّره وجود داشته باشد که هر کدام از این حیثیّات دارای اثر خاصّ خود باشد.
 مثلاً یکی از آثار نماز نهی از فحشاء و منکر است. وقتی این اثر را بررسی میکنیم، میبینیم که دارای اقسام و انواعی است. لذا اگر قرار باشد نماز ناهی از همه این اقسام فحشاء و منکر باشد، باید دارای حیثیّاتی باشد و هر کدام از این حیثیّات، ناهی از یکی از این اقسام فحشاء و منکر باشد. یک حیثیّت ناهی از یکی از اقسام باشد و حیثیّتی دیگر ناهی از قسم دیگر و همینطور ادامه یابد؛ لذا همین یک اثر را که در نظر میگیریم اینطور میشود.
 بنابراین مطلب آخوند در جایی مورد قبول است که ما یک اثر داشته باشیم و از آن یک اثر پی به مؤثّر واحد ببریم و با آن اثر، به مؤثّر واحد اشاره کنیم و لفظ عبادت را هم در مقابل آن مؤثّر قرار بدهیم؛ در حالیکه در معارف ما آثار عدیده برای صلاة مطرح شده است و از این مطلب پی میبریم که صلاة دارای حیثیّات متکثّره است. لذا نمیتوانیم بگوییم لفظ صلاة برای یکی از این حیثیّات وضع شده است.
 بنابراین عبادات دارای اثر واحد و در نتیجه مؤثّر واحد نیستند؛ بلکه آثار متعدّده و در نتیجه مؤثّرات متعدّده وجود دارد؛ یعنی عبادات دارای حیثیّات متعدّده است.
 ذکر آثار متعدّده برای عبادات از قبیل تفنّن در عبارت نیست
 بعضی‌ها ادّعا کرده‌اند که این آثار در کلام شارع از قبیل تفنّن در عبارت بوده و الّا همه اینها برگشت به یک معنا بیشتر نمی‌کند و آن معنا، شیئ واحد است که همان کمال حاصل برای مصلّی است و به سبب آن عمل قربی، این کمال حاصل میشود.
 بله! ما اگر بخواهیم مطلب را درست بکنیم، از این حرف‌ها بلد هستیم. این حرف‌ها را می‌توانیم بزنیم؛ ولی این طور نیست که ذکر این آثار، تفنّن در عبارت باشد. دلیل بر این مطلب چیست؟ ما باید دلیل داشته باشیم. همینطوری نمی‌توانیم حرف بزنیم. ما دلیل نداریم که تمام اینها برگشت به یک اثر می‌کند. چون اینها هر کدام معنای خاصّ خودشان را دارند؛ عمود دین به یک لحاظی است، ناهی از فحشاء و منکر به لحاظ دیگری است؛ قربان کلّ تقی هم به لحاظ دیگر. اصلاً مفاهیم اینها با هم تفاوت دارد.
 پس صلاة دارای آثار عدیده است و آثار عدیده هم کشف از مؤثّرات عدیده می‌کند و مطلبی که مرحوم آخوند میفرماید، برای جایی است که ما یک اثر واحد داشته باشیم و یک مؤثّر که از آن اثر پی به آن مؤثّر ببریم یا به وسیله آن اثر، به آن مؤثّر اشاره کنیم و بعد بگوییم لفظ صلاة برای آن مؤثّر وضع شده است. و این مطلب در جایی صادق است که ما با یک واحد حقیقی روبرو باشیم و وحدت، اعتباری نباشد؛
 پس اشکالی که به آقای آخوند وارد میشود این است و اشکالی که مرحوم آقای نائینی وارد میکند درست نیست.
 مرحوم آقای آقا ضیاء(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) همین فرمایش آقای آخوند را نقل می‌فرماید و بعد هم شروع به اشکال کردن می‌کنند که این مطلب را در جلسه بعد بیان میکنم.


[1] . ر.ک: كفايةالأصول، ص: 24
[2] . ر.ک: فوائدالأصول‌، ج: 1، ص: 68

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo