< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مجتبی تهرانی

کتاب الطهارة

91/01/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث ما در گذشته درباره واجبات وضو بود که بخشی از مسأله سوم تحریرالوسیله را مورد بحث قرار دادیم. در انتهای این مسأله آمده است: «يجب غسل شي‌ء من العضد للمقدمة كالوجه، و لا يجوز ترك شي‌ء من الوجه أو اليدين بلا غسل و لو مقدار مكان شعرة».
 در گذشته راجع به این عبارت «يجب غسل شي‌ء من العضد للمقدمة كالوجه» مطالبی عرض شد. حدّ وجه را بر طبق روایات بیان کردیم که از نظر عرضی بین دو انگشت و از نظر طولی از قصاص شعر تا چانه را در بر میگیرد. ایشان میفرماید از باب مقدّمه باید مقداری زائد بر این حد غسل شود. ما دو تقریب برای این عبارت بیان کردیم. مقصود ایشان از مقدّمه، مقدّمه علمیّه است. یک تقریب با استفاده از قاعده اشتغال بیان شد. چون در اینجا اصل تکلیف غسل مشخّص است و ما در مکلّفٌ به شک داریم که مصبّ قاعده شتغال است. تقریب دیگر هم با استفاده از دلیل اجتهادی در مقام بیان شد.
 وجوب غسل مقداری زائد از حدّ وجه و ید
 در اینجا لازم است نکتهای را بیان نمایم که چه بسا مسأله بعدی هم از این جهت با این مسأله مشترک باشد. گفتهاند گاهی ممکن است یک شبهه، مفهومیّه باشد که در اینجا بر طبق قانون، مصبّ جریان قاعده اشتغال است. توضیح مطلب اینکه کلّا در باب طهارات، ما باید ببینیم که وقتی شارع امر به تحصیل طهارت کرده است، آیا این طهارت مأمورٌبه، امری بسیط و معنوی است همانطور که شهید(رضواناللهتعالیعلیه) به آن اشاره کرده است؛ یا طهارت نفس عمل خارجی است. اگر گفتیم طهارت آن امر بسیط معنوی است، مثلاً نورانیّتی است که حاصل میشود، رابطه اعمال خارجی و آن امر بسیط، رابطه محصِّل و محصَّل خواهد شد و در مواردی که رابطه دو امر، محصِّل و محصَّل است، اگر شک کردیم که آیا محصَّل به وسیله این عمل تحصیل شده است یا خیر، مصبّ جریان قاعده اشتغال است؛ یعنی ما باید کاری را انجام دهیم که یقین کنیم محصَّل حاصل شده است و تا شک به تحصیل محصَّل داریم، از عهده تکلیف خارج نشدهایم.
 در ما نحن فیه هم همینطور است؛ اگر ما وضو را امری بسیط و معنوی گرفتیم که این اعمال غسلتان و مسحتان محصِّل آن امر بسیط باشند، هر جایی شک کردیم که آیا این اعمال را به گونهای انجام دادیم که آن امر بسیط تحصیل شده است یا خیر، مصبّ قاعده اشتغال است و همینکه شک کردیم باید غسل نماییم تا یقین پیدا کنیم که آن محصَّل حاصل شده است. منظور از شبهه مفهومیّه در اینجا هم این است که ما نمیدانیم مفهوم واقعی طهارت چیست؛ آیا آن امر بسیط معنوی است یا این اعمال خارجی است.
 من در گذشته هم این بحث را مطرح کردهام و عرض کردم ما از ادلّه وضو به دست میآوریم که وضوآن امر بسیط معنوی نیست. بلکه وضو نفس همین غسلتان و مسحتان است. آیه شریفه وضو هم به همین امر اشاره دارد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ»؛ این آیه میگوید اگر خواستید نماز بخوانید، این اعمال را انجام دهید. نمیگوید بروید و تحصیل طهارت کنید. عرض کردم راجع به غسل جنابت میتوان گفت طهارتی است که امر به تحصیل آن شدهایم؛ چون در ذیل همین آیه درباره آن آمده است: «وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا».
 لذا در این فرعی که مطرح شده است، اگر بگوییم شبهه، مفهومیّه است و رابطه این غسلتان و مسحتان با آن اعمال خارجی رابطه محصِّل و محصَّل است، هر وقت نسبت به کوچکترین جزئی از اعمال وضو و غسل شک کردیم، باید آن مقدار را غسل کنیم.
 امّا اگر گفتیم در باب وضو امر به تحصیل طهارت نشدهایم، بلکه امر به انجام وضو شدهایم و وضو هم همین اعمال خارجی است و وراء این اعمال خارجی، طهارتی به نام وضو وجود ندارد که به وسیله این اعمال حاصل شود، اگر ما شک کردیم که اعمال وضو را مطابق مأمورٌبه انجام دادهایم یا نه، احتمال جریان اصل برائت وجود دارد. زیرا شارع برای غسل وجه و ید، محدودهای در نظر گرفته و امر کرده است که این محدوده را غسل نمائید. ما اگر شک کردیم که آیا این قسمت خاص هم جزء آن محدودهای است که شارع در نظر گرفته یا نه، در اصل تکلیف شک کردهایم و نه در مکلّفٌبه؛ یعنی شک داریم که آیا امر به غسل این قسمت خاص هم شده است یا خیر. اگر بخواهم بحث را در یک قالب اصولی مطرح کنم میگویم این بحث از مصادیق بحث اقل و اکثر ارتباطی است و در مسأله اقل و اکثر ارتباطی اگر ما شک کردیم که مقدار اکثر هم به عهده ما هست یا خیر، باید برائت جاری کنیم و نه اشتغال. در ما نحن فیه هم شک در اقل و اکثر داریم که آیا محدوده غسل وجه و ید، این مقدار است یا مقداری اکثر از آن که اینجا مصبّ جریان اصل برائت است.
 بله! دو بحث را نباید با هم اشتباه کرد. اگر ما محدوده را بدانیم که چه مقدار است، ولی ندانیم آن مقداری که غسل کردهایم به همان مقدار مأمورٌبه است یا خیر، مصبّ جریان اصل اشتغال است. لذا اینها دو تصویر است. یک وقت ما نمیدانیم که آیا این محدوده هم جزء مأمورٌبه است یا خیر؛ امّا یک وقت محدوده را میدانیم، ولی نمیدانیم آیا به همان اندازه غسل کردهایم یا خیر. لذا این تفصیل بین دو مطلب بیان شده.
 امّا من در گذشته مفاد این فرع را به وسیله قاعده بیان کردم که بدانیم آیا جایگاه جریان اصل برائت است یا اشتغال و علاوه بر آن، متمسّک به دلیل اجتهادی هم شدم که مهم توجّه به همین دلیل خاص در باب وضو است و بر طبق این دلیل اجتهادی مفاد این فرع را اثبات کردم. این روایت حدیث سوم باب پانزدهم از ‌ابواب وضو که وقتی امام باقر(علیهالسّلام) وضوی پیامبر(صلیاللهعلیهواله) را نقل میکند، آمده است که طشتی برای حضرت آوردند و حضرت شروع کردند به وضو گرفتن و صورت مبارک‌شان را شستند، در انتهای روایت آمده است: «فَلَيْسَ لَهُ أَنْ يَدَعَ شَيْئاً مِنْ وَجْهِهِ إِلَّا غَسَلَهُ»؛ که حضرت میفرماید کمتر از مقدار معیّن نباید غسل شود؛ امّا اگر بیشتر از آن مقدار شد، اشکال ندارد. برای اینکه یقین اصل شود که مقدار واجب غسل شده است. حضرت میفرماید کم نباید شست و همین تأکید حضرت اقتضاء میکند که هر وقت شک کردیم که آیا به همان میزان معیّن غسل کردهایم یا نه، باید آن مقدار زائد را هم غسل کنیم تا یقین حاصل شود که به اندازه مأمورٌبه غسل کردهایم. چند روایت در این باره وجود دارد که یکی از آن روایات همین روایت «زراره» است. «فَلَيْسَ لَهُ أَنْ يَدَعَ مِنْ يَدَيْهِ إِلَى الْمِرْفَقَيْنِ شَيْئاً إِلَّا غَسَلَهُ». [1] لذا تأکید روی این است که نباید کم گذاشت. حضرت به مقدار زیادت کار نداشتهاند.
 عدم وجوب غسل بواطن وجه در وضو
  • مسأله 4: «لا يجب غسل شي‌ء من البواطن كالعين و الأنف، و ما لا يظهر من الشفتين بعد الانطباق، كما لا يجب غسل باطن الثقبة التي في الأنف موضع الحلقة سواء كانت الحلقة فيها أم لا».. ‌تحرير الوسيلة، ج:‌1، ص: 22‌
 ایشان در این مسأله میفرماید که غسل باطن صورت واجب نیست. یک دلیل بر این مسأله اجماع و اتّفاق فقهاست که مرحوم آقای حکیم هم به همین اتّفاق اصحاب اشاره میکند.
 امّا در این باره روایاتی داریم که میتوانیم به آنها استدلال کنیم. دو دسته روایت در این باره وجود دارد؛ یک دسته راجع به تعلیم وضوست که میگوید آب را از اعلای وجه بریزید تا به پایین بیاید؛ من از شما سؤال میکنم که اگر ما آب را به همین صورت بریزیم، آیا به نحوی هست که در تمام بواطن صورت هم جریان پیدا کند؟ مثلاً بین دو تا لب را هم در بربگیرد یا در چشم و یا دماغ برود؟! لذا در این روایات فقط آمده است که آب را از قصاص شعر و من أعلی الوجه به طرف پایین بریزید و بعد هم دست بکشید و اگر ما به همین مقدار اکتفاء کنیم، در بواطن صورت مانند باطن چشم و دماغ و لب نمیرود. پس به نظر ما بهترین دلیل برای اثبات عدم غسل بواطن صورت، همان ادلّه عامّه وارده در باب تعلیم وضوست.
 امّا دسته دوم روایات خاصّهای است که در این باب وجود دارد:
 روایت اوّل: حدیث ششم باب بیست و نهم از ابواب وضوست: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیهالسّلام) قَالَ: لَيْسَ الْمَضْمَضَةُ وَ الِاسْتِنْشَاقُ فَرِيضَةً وَ لَا سُنَّةً- إِنَّمَا عَلَيْكَ أَنْ تَغْسِلَ مَا ظَهَرَ». [2] مضمضه مربوط به دهان است و استنشاق مربوط به دماغ است و هیچ کدام از اینها واجب نیست. بلکه فقط غسل ظاهر وجه کافی است.
 ما روایات متعدّده داریم که در این روایات مضمضه و استنشاق ا جزء وضو نمیداند؛ چون به تعبیر روایات اینها مربوط به جوف و باطن هستند؛ یعنی تعلیل به جوف بودن شده است که معلوم میشود هر جایی از وجه که جوف بود، غسل آن واجب نیست. در حدیث دهم این باب آمده است: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) قَالَ: لَيْسَ عَلَيْكَ مَضْمَضَةٌ وَ لَا اسْتِنْشَاقٌ لِأَنَّهُمَا مِنَ الْجَوْفِ». [3] روایت دیگری از «ابی بصیر» نقل شده که « عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَضْمَضَةِ وَ الِاسْتِنْشَاقِ- قَالَ لَيْسَ هُمَا مِنَ الْوُضُوءِ هُمَا مِنَ الْجَوْفِ».
 لذا ما روایات متعدّده داریم که بر مفاد این مسأله دلالت دارد و بر طبق این روایات، غسل آن مقداری از وجه که جوف محسوب میشود، واجب نیست. دو دسته ادلّه هم در این باب داشتیم؛ یک دسته ادلّه عامّه که در باب تعلیم وضو وارد شده است و یک دسته ادلّه خاصّه که خود این اعمال مانند مضمضه و استنشاق را واجب نمیداند.
 در ادامه این مسأله تحریر آمده است: «كما لا يجب غسل باطن الثقبة التي في الأنف موضع الحلقة سواء كانت الحلقة فيها أم لا».
 در این قسمت تعبیر «أنف» به کار رفته و نه «أذن»؛ چون در میان خانمهای اعراب این مسأله مرسوم بوده است که بینی خود را سوراخ میکردهاند و حلقهای در آن میانداختهاند. این عبارت اشاره به این مطلب دارد و بیان میکند که لازم نیست که داخل آن سوراخ در هنگام وضو غسل شود؛ چه حلقه در آن باشد و چه در آن نباشد. علّت این مطلب هم معلوم اس؛ زیرا آن سوراخ جزء ظاهر وجه محسوب نمیشود و جوف به حساب میآید.
 بله! اگر آن سوراخ به مقدار زیادی گشاد شده باشد، از حالت عادی خارج است و باید داخل آن غسل شود.
 
 
 


[1] . وسائل الشيعة، ج:‌1:، ص: 388
[2] . وسائل الشيعة، ج:‌1:، ص: 431
[3] . همان؛ ص: 432

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo