< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مجتبی تهرانی

کتاب الطهارة

90/02/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث ما راجع به این مطلبی بود که در تحریر درباره عدم وجوب دلک مخرج بول بیان شده است. حول این موضوع بحث کردیم. در مسأله پنجم ابتدا امده است: «لا يجب الدلك باليد في مخرج البول»؛
 حکم تطهیر مخرج بول در صورت خروج مذی همراه با بول
 در ادامه در فرع دوم آمده است: «نعم لو احتمل خروج المذي معه فالأحوط الدلك». ایشان به وسیله «نعم» استدراکی کردهاند. درباره حکم خروج مذی همراه بول دو تقریب بیان شده است:
 تقریب اوّل: با این سؤال قابل بیان است که آیا مذی مانع رسیدن ماء به بشره است یا خیر؛ یعنی اگر ما احتمال دادیم که مذی همراه بول خارج شده است، آیا این مذی مانع رسیدن آب به بشره و تطهیر آن است یا خیر؟
 در پاسخ به این سؤال عدّهای جواب دادهاند که خیر. زیرا ما استصحاب عدم مانع میکنیم. یعنی چون نمیدانیم که این مذی مانع رسیدن ماء به بشره است یا خیر، استصحاب عدم مانع کرده و میگوییم مانعیّت ندارد.
 از طرف دیگر ماء بر روی بشره ریخته شده و صّب ماء بر بشره وجدانی است. پس از یک طرف استصحاب عدم مانع کرده و میگوییم مذی مانعیّت ندارد و از طرف دیگر صبّ ماء وجدانی است. لذا به وسیله ضمیمه کردن وجدان به اصل میتوان طهارت بشره به وسیله صبّ ماء را احراز نمود.
 البتّه به این تقریب اشکال شده است. من در بیان خود راجع به این تقریب مغالطهای کردم و عمداً هم این مغالطه را انجام دادم تا مطلبی که میخواهم عرض کنم روشن شود.
  درباره بحث ضمیمه کردن وجدان به اصل نکتهای را باید عرض کنم. این مطلب دقیقی است. اگر موضوع حکمی مرکّب بود، میتوان بخشی از موضوع را به وسیله وجدان و بخشی را به وسیله تعبّد احراز کرد.
 البتّه در صورتیکه تقیّدی میان این دو جزء نباشد و یکی از آنها وابسته به دیگری نباشد؛ که البتّه با اصل نمیتوان تقیّد درست کرد و وقتی جزئی از موضوع به وسیله تعبّد حاصل شد، این اصل تقیّد درست نمیکند. پس اصل این مطلب که اگر موضوع حکمی مرکّب بود، میتوان جزئی را با وجدان و جزئی را با تعبّد احراز کرد اشکال ندارد و این یک مطلب اساسی است و با بحثی که ما در آن هستیم متفاوت است. چون در ما نحن فیه موضوع حکم مرکّب نیست و اگر موضوع حکم مرکّب نبود، بحث ضمیمه وجدان به اصل پیش نمیآید.
 در بحث ما آیا موضوع طهارت، صبّ ماء مع عدم مانع است؟ خیر. زیرا در ادلّه ما فقط آمده است که مخرج بول را تغسیل کن و بیش از این ندارد. لذا موضوع حکم مرکّب از اجزاء نیست و دو جزء ندارد که یکی را با وجدان و دیگری را با اصل بتوان احراز کرد. در ادلّه فقط آمده است که آب را بر روی بشره بریزید. ولی آیا با استصحاب عدم مانع میخواهید اثبات کنید که آب روی بشره ریخته شده است؟ آیا اثبات این مطلب به وسیله استصحاب، اصل مثبت نیست؟ این مطلب از لوازم عقلی آن استصحاب است؛ یعنی جزء لوازم عقلی استصحاب عدم مانع این است که پس آب بر روی پوست ریخته شده است. همینکه میگوییم پس آب بر روی بشره ریخته شده و از استصحاب عدم مانعیّت مذی نتیجه میگیریم که آب به بشره رسیده، اصل مثبت به حساب میآید. لذا کارآیی ندارد و قابل قبول نیست.
 بنابراین ما نحن فیه با مسأله ضمّ وجدان به اصل متفاوت است. زیرا در ما نحن فیه، موضوع مرکّب از اجزاء نیست تا یک جزء با وجدان و جزء دیگر با اصل قابل اثبات باشد. در اینجا موضوع یک جزء بیشتر ندارد. تقریب دوم: امّا تقریب دوم درباره حکم این فرع با استفاده از سیره متدیّنین بیان شده است. مرحوم آقای حکیم هم در مستمسک به این سیره اشاره دارند. توضیح مطلب این است که گفتهاند خلفاً عن سلفاً سیره متدینیّن بر این امر استمرار یافته که در باب طهارت از خبث، به احتمال وجود حاجب یا طروّ مانع در محل اعتناء نمیشود؛ لذا به این احتمال اعتناء نشده و این سیره هم متّصل به زمان معصوم بوده و حضرات معصومین هم آن را رد نکردهاند و بنابراین کشف رضایت معصومین شده و بر این اساس، دلک در استنجاء مخرج بول واجب نیست، اگر چه احتمال وجود مانع از رسیدن ماء به بشره برود که به این احتمال اعتناء نمیشود.
 البتّه لازم است که من مراد از این تقریب را بیان کنم. مراد قائلین این تقریب این است که سیره متدیّنین بر این امر بوده که وقتی بول میکردند، بر روی مخرج آب میریختند و خارج میشده اند و تفحّص نمیکردهاند که آیا مذی یا وذی یا ودی از آنها خارج میشده است یا خیر. لذا تکیه این عدّه بر روی فعلی است که متشرّعه انجام دادهاند و این فعل به یک سیره مستمرّه تبدیل شده است.
 اما در این باره باید گفت که این دلیل و اتّکاء به فعل متشرّعه زبان ندارد؛ یعنی شرایط وخصوصیّات خود را بیان نمیکند. لذا این فعلی که میخواهند آن را به عنوان سیره مستمرّه مطرح کنند و به زمان معصوم بکشانند و بعد بگویند که حضرات آن را رد نکردهاند و این کاشف از رضایت آنهاست، زبان ندارد، لذا سه صورت درباره آن قابل تصویر است؛ یعنی به سه دلیل ممکن است متشرّعه پس از بول کردن اعتنایی به احتمال خروج مذی نکنند:
 دلیل اوّل: ممکن است عدم اعتناء به دلیل این باشد که آنها اطمینان دارند که چیزی خارج نشده است.
 دلیل دوم: ممکن است این عدم اعتنا به دلیل غفلت باشد؛ یعنی به دلیل غفلت، اصلاً احتمال خروج مذی همراه با بول داده نشده است. لذا اصلاً احتمالی داده نشده تا عدم اعتناء به این احتمال معنا پیدا کند.
 دلیل سوم: نه اطمینان به عدم خروج دارند و نه غفلت از احتمال خروج، بلکه احتمال میدهند که چیزی خارج شده و با وجود این احتمال باز هم اعتنائی نمیکنند.
 این دلیل مصبّ بحث ماست. لذا اگر احتمال بدهد که مذی از او خارج شده جای احتیاط است. زیرا بعد از صبّ ماء بر مخرج بول شک پیش میآید که آیا موضع تطهیر شده است یا خیر. لذا استصحاب نجاست موضع کرده و باید گفت که موضع طاهر نشده است. پس در واقع سه صورت درباره این فعل متشرّعه قابل تصویر است که اگر این صورت سوم باشد که احتمال خروج مذی میدهند و توجّه به آن هم دارند، دیگر جای براءة نیست و بلکه جای احتیاط است؛ چون ما پس از صبّ ماء بر مخرج شک میکنیم که آیا به دلیل احتمال خروج مذی، مخرج تطهیر شده است یا خیر که استصحاب نجاست میگوید محل تطهیر نشده است. بحث ما درباره استنجاء تمام شد.
 فصل استبراء
 در فصل بعدی تحریر میفرماید: «فصل في الاستبراء‌ و كيفيته على الأحوط الأولى أن يمسح بقوة ما بين المقعد و أصل الذكر ثلاثا، ثم يضع سبابته مثلا تحت الذكر و إبهامه فوقه و يمسح بقوة الى رأسه ثلاثا، ثم يعصر رأسه ثلاثا، فإذا رأى بعده رطوبة مشتبهة لا يدري أنها بول أو غيره يحكم بطهارتها و عدم ناقضيتها للوضوء لو توضأ قبل خروجها، بخلاف ما إذا لم يستبرئ، فإنه يحكم بنجاستها و ناقضيتها و هذا هو فائدة الاستبراء. و يلحق به في الفائدة المزبورة على الأقوى طول المدة و كثرة الحركة بحيث يقطع بعدم بقاء شي‌ء في المجرى و أن البلل المشتبه نزل من الأعلى، فيحكم بطهارته و عدم ناقضيته».
 در این فصل سه فرع بیان شده است:
 فرع اوّل: درباره کیفیّت استبراء است.
 فرع دوم: درباره حکم مترتّب بر استبراء
  و فرع سوم: درباره حکم مترتّب بر عدم استبراء میباشد؛ یعنی اگر استبراء انجام نشد چه میشود؟
 قبل از اینکه وارد بحث درباره فرع اوّل که راجع به کیفیّت استبراء است بشویم، اشارهای به مطلب عروة در این باره میکنیم.
 در عروة قبل از اینکه وارد بحث درباره کیفیّت استنجاء شوند دو مطلب را بیان می کنند:
  ابتدا میفرماید: «و الأولى في كيفياته أن يصبر حتى تنقطع دريرة البول» یعنی صبر کند تا بول قطع شود. سپس میگوید: «ثمَّ يبدأ بمخرج الغائط فيطهره» [1] که بعد از بیان این دو مطلب وارد بحث درباره کیفیّت استبراء میشود. پس ابتدا میفرماید که باید صبر کنند تا بول قطع شود. مرحوم آقای حکیم(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) در مستمسک میفرماید: «هذا في نفسه متعين» [2] ؛ یعنی معلوم است که تا قبل از اینکه بول قطع شود نمیتواند استبراء کند و چنین استبرائی اصلاً معنا ندارد، «إذ لا أثر للاستبراء ما دام البول داراً»؛ تعبیرات خوبی در این زمینه دارند که البته ادخال سرور هم کردهاند.
 البتّه این معنا از روایت «عبدالملکبنعمر» هم استیناس شده است که من در آینده مفصّلاً راجع به آن بحث میکنم.
 در این روایت آمده است: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) فِي الرَّجُلِ يَبُولُ ثُمَّ يَسْتَنْجِي- ثُمَّ يَجِدُ بَعْدَ ذَلِكَ بَلَلًا- قَالَ إِذَا بَالَ فَخَرَطَ مَا بَيْنَ الْمَقْعَدَةِ وَ الْأُنْثَيَيْنِ- ثَلَاثَ‌ مَرَّاتٍ وَ غَمَزَ مَا بَيْنَهُمَا ثُمَّ اسْتَنْجَى- فَإِنْ سَالَ حَتَّى يَبْلُغَ السُّوقَ فَلَا يُبَالِي». [3] که از این عبارت: «إِذَا بَالَ فَخَرَطَ» و از این فاء تفریع استیناس شده که استبراء باید پس از قطع شدن بول باشد.
 و امّا مطلب دوم که در عروة آمده این است که مرحوم سیّد میفرماید ابتدا مخرج غائط شست و شو شود و سپس استبراء انجام شود: «ثمَّ يبدأ بمخرج الغائط فيطهره».
 البتّه ما در ادلّه استبراء نصّی نداریم که دلالت بر این مطلب داشته باشد که ابتدا باید مخرج غائط را تطهیر کرد و سپس شروع به استبراء کرد. ولی دو مطلب در این باره وجود دارد:
 مطلب اوّل: این است که مرحوم سیّد میگوید وقتی کسی بخواهد استبراء کند اگر مخرج غائط ملوَّث باشد، وقتی شروع به استبراء میکند دست فرد هم به طور طبیعی و غالب ملوَّث خواهد شد. مگر اینکه فرد خیلی دقیق شروع کند که دست او به مخرج غائط نخورد و میلی متری بخواهد با فاصله از مخرج شروع کند. امّا به طور طبیعی این طور است که وقتی فرد بخواهد استبراء را شروع کند دست او به مخرج غائط اصابت میکند و در ادامه استبراء دست او به تمام محلّ استبراء کشیده میشود و این موجب میشود که به جای تطهیر مخرج بول آن را تنجیس بیشتری هم بکند و بعد اگر بخواهد آنجا را با آب تطهیر کند باید چند برابر بیشتر آب مصرف کند؛ چون تمام محلّ استبراء ملوَّث به غائط شده است. لذا گفتهاند شاید دلیل اینکه مرحوم سیّد اینطور فرموده که اگر غائطی خارج شده بود، ابتدا مخرج غائط تطهیر شود و سپس شروع به استبراء کنند همین باشد که نجس کاری نشود.
 مطلب دوم: این است که ما در ادلّه استنجاء موثّقهای داریم که این روایت موثّقه، دلالت بر تقدّم استنجاء مخرج غائط بر استنجاء مخرج بول میکند. البتّه بر استنجاء مخرج بول و نه استبراء از بول. از این موثّقه برداشت میشود که مستحب است استنجاء از غائط بر استنجاء از بول مقدّم شود.
 این موثّقه حدیث اوّل باب چهاردهم از ابواب احکام خلوت میباشد: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَسْتَنْجِيَ بِالْمَاءِ - يَبْدَأُ بِالْمَقْعَدَةِ أَوْ بِالْإِحْلِيلِ- فَقَالَ بِالْمَقْعَدَةِ ثُمَّ بِالْإِحْلِيلِ»؛ [4] لذا بر اساس این موثّقه خواستند استحباب تقدّم استنجاء از غائط بر استنجاء از بول را استیناس کنند. راوی سؤال میکند اگر کسی بخواهد با ماء استنجاء کند ابتدا استنجاء از غائط کند یا از بول؟ که از این روایت تقدّم استنجاء از غائط استنباط شده است. چه بسا از این روایت هم بتوانیم استنباط کنیم که استنجاء از غائط قبل از استبراء باشد.
 فرع اوّل تحریر: کیفیت استبراء
  ابتدا درباره کیفیّت استبراء باید عرض کنم که در اقول فقها یک پراکندگی و به هم ریختگی در این باره وجود دارد و اقوال فقها در این باب مختلف میباشد.
 آنچه در عروة و در تحریر درباره کیفیّت استبراء آمده بر طبق قول مشهور است. ولی در مقابل قول مشهور بزرگانی مانند شیخ مفید و دیگران قرار دارند که نظرشان با نظر مشهور متفاوت است. دلیل این اختلاف اقوال هم روایاتی است که در این باب وارد شده که خود این روایات هم با هم اختلاف دارند و هر کدام از فقها دستهای از روایات را اخذ کردهاند که یجری الی شاکلته.
 


[1] . العروة الوثقى؛ ج:‌1، ص: 176
[2] . مستمسك العروة الوثقى، ج:‌2، ص: 225
[3] . وسائل الشيعة، ج‌1، ص: 283
[4] . وسائل الشيعة، ج:‌1، ص: 323

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo