< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مجتبی تهرانی

کتاب الطهارة

89/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث ما راجع به این موضوع بود که آیا جایز است ماء مستعمل در رفع حدث اکبر را ثانیاً استعمال کرد یا خیر؟
 دو نظریّه در این باره مطرح بود: عدّه‌ای قائل به جواز استعمال چنین مائی شدند و عدّه‌ای هم حکم به عدم جواز دادند.
 کسانی که حکم به عدم جواز داده‌اند، به روایاتی تمسّک کرده‌اند که ما دو روایت از آن روایات را مطرح کرده و مورد بحث قرار دادیم. روایت دیگری که مستمسک قائلین به عدم جواز است، حدیث دوم باب دهم از ابواب ماء مضاف میباشد که سند آن هم تمام است: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ [1] عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ قَالَ حَدَّثَنِي صَاحِبٌ لِي ثِقَةٌ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) عَنِ الرَّجُلِ- يَنْتَهِي إِلَى الْمَاءِ الْقَلِيلِ فِي الطَّرِيقِ- فَيُرِيدُ أَنْ يَغْتَسِلَ وَ لَيْسَ مَعَهُ إِنَاءٌ وَ الْمَاءُ فِي وَهْدَةٍ [2] - فَإِنْ هُوَ اغْتَسَلَ رَجَعَ غُسْلُهُ فِي الْمَاءِ كَيْفَ يَصْنَعُ‌ قَالَ يَنْضِحُ بِكَفٍّ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ كَفّاً مِنْ خَلْفِهِ- وَ كَفّاً عَنْ يَمِينِهِ وَ كَفّاً عَنْ شِمَالِهِ ثُمَّ يَغْتَسِلُ». [3]
 
 این روایت با اسناد مختلفه نقل شده است. صاحب وسائل این روایت را از استبصار و تهذیب شیخ نقل میکند. راویان این روایت که «حسینبنسعيد» و «عبداللهبنسنان» و «ابنمسكان» هستند، مشکلی ندارند.
 بعد صاحب وسائل در ذیل روایت آورده است: « وَ رَوَاهُ الْمُحَقِّقُ فِي الْمُعْتَبَرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ الْجَامِعِ لِأَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ [4] عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُيَسِّرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) وَ نَقَلَهُ ابْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ مِنْ كِتَابِ نَوَادِرِ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُيَسِّرٍ مِثْلَهُ».
 معنای روایت که مشخّص است. منظور از بین یدیه و خلف و یمین و شمال هم معلوم است.
 امّا تقریبی که با استفاده از این روایت برای اثبات عدم جواز استعمال ماء مستعمل بیان شده، این است: گفته‌اند از سؤالی که سائل پرسیده است معلوم می‌شود که در ذهن او این معنا وجود داشته که جایز نیست از ماء مستعمل در رفع حدث اکبر، مجدّداً استفاده کرد؛ چون سائل میگوید من اگر بخواهم از این مائی که در وهدة وجود دارد، برای غسل سر و صورتم استفاده کنم، غساله آن برمی‌گردد داخل وهدة و ماء داخل چاله به دلیل وجود این غساله، مصداق همان ماء مستعمل در رفع حدث اکبر می‌شود.«فَإِنْ هُوَ اغْتَسَلَ رَجَعَ غُسْلُهُ فِي الْمَاءِ كَيْفَ يَصْنَعُ‌». بعد اگر بخواهم از این آب برای غسل سایر اعضاء استفاده کنم، باید ماء مستعمل را دوباره استعمال کنم و این جایز نیست. لذا از حضرت درخواست راهنمائی می‌کند؛ یعنی این مسأله در ذهن سائل وجود داشته که جایز نیست از ماء مستعمل مجدداً استفاده کرد، لذا از حضرت می‌پرسد که «کیف یصنع»؛ یعنی سائل محذوری که در ذهن دارد را نقل می‌کنم.
 حضرت هم وقتی این محذور ذهنی او را متوجّه می‌شوند، آن را ردع و انکار نکرده‌اند، بلکه به نوعی آن را تقریر هم کرده‌اند و به آن اقرار نموده‌اند؛ لذا خواسته‌اند برای گریز این شخص از این محذور، به او راه چاره هم نشان دهند.
 بنابراین با این تقریبی که عرض شد، عدّه‌ای خواسته‌اند بگویند که این روایت دلالت بر عدم جواز استعمال ماء مستعمل در رفع حدث اکبر می‌کند.
 امّا جوابی که به این تقریب می‌توان داد این است که در کجای این روایت مسأله جنابت مطرح شده است؟ در کجای روایت، سائل گفته است که می‌خواهد با آن ماء جمع شده در گودال، غسل جنابت کند؟ شما گفتید در ذهن سائل این مسأله وجود داشته که او می‌خواسته است با آن ماء قلیل غسل انجام دهد و چون ماء، قلیل بوده، فقط می‌توانسته است غسل ترتیبی انجام دهد و نه ارتماسی و اگر می‌خواسته از آن ماء برای غسل اعضای خود استفاده کند، غساله آن روی آن ماء قلیل برمی‌گشته و نمی‌توانسته از آن، برای غسل سایر اعضا استفاده کند؛ چون در ذهن او این مسأله بوده که استعمال مائی که در رفع حدث اکبر استعمال شده، جایز نیست.
 امّا سؤال ما این است که در کجای روایت به موضوع غسل جنابت اشاده شده است؟ تمام تمرکز بحث شما روی غسل جنابت است و همین حدث اکبر هم برای تقریب شما مفید است. امّا راجع به غسل جنابت، یک کلمه هم در روایت نیامده ‌است. اصلاً خبری از غسل جنابت در روایت وجود ندارد که شما بخواهید بر مبنای آن اینچنین تقریب کنید و بعد هم بگویید که آنچه در ذهن او بوده است، مورد اعتراف و اقرار امام قرار گرفته و حضرت محذور ذهنی او را پذیرفته‌اند و ردع نکردند و بر مبنای آن هم به سؤال سائل جواب داده‌اند. از کجای روایت معلوم میشود که مراد سائل، استعمال آن ماء برای رفع حدث اکبر بوده است؟ اغتسال مصادیق متعدّدی میتواند داشته باشد. نمیتوانیم این روایت را فقط حمل بر رفع حدث اکبر کنیم. اغتسال به طور کلّی به معنای شست و شو است و چه بسا اصلاً حدثی در کار نبوده و سائل راجع به رفع خبث سؤال کرده است.
 من هم ندیدم که کسی از‌ آقایان مفصّلاً وارد این مصداق شده باشد؛‌ یعنی شاید سؤال سائل راجع به این بوده که در اعضای او خبثی وجود داشته که اگر می‌خواسته از آن آب قلیل برای رفع آن خبث استفاده کند، غساله آن هم که خبثی است به روی خود آن ماء قلیل برمی‌گشته و موجب نجاست ماء می‌شده است.
 بنابراین احتمالات زیاد در روایت وجود دارد که نمی‌توان بدون دلیل یکی از آنها را انتخاب کرد.
 جواب دومی که می‌توان به این تقریب داد این است که فرض می‌کنیم همان تقریبی که شما بیان کردید صحیح است و مسأله، راجع به غسل جنابت بوده و محذور سائل هم همان است که شما گفتید و همه اینها را به روایت تحمیل کردیم و حضرت هم به این محذور اعتراف کرده و آن را ردع نکرده‌اند و بر مبنای همان که در ذهن سائل بوده که استعمال ماء مستعمل در رفع حدث اکبر جایز نیست، پاسخ گفته‌اند. امّا باید ببینیم علاجی که حضرت برای این محذور بیان کرده‌اند چیست. آیا این راه چاره‌ای که حضرت بیان فرموده‌اند مطابق با همان محذور سائل است و مطابق همانی است که در ذهن او بوده؟
 حضرت فرموده‌اند که اگر میخواهی غسل کنی، ابتدا یک مشت آب به سرت بزن و یک مشت به پشت سر و یکی به راست و یکی به چپ و بعد هم غسل کن.
 حالا من می‌خواهم حالتی که ایجاد می‌شود را تصویر کنم. فردی که می‌خواهد بر طبق این دستور، غسل کند، همانجا، بالای سرگودال ایستاده و دارد این کار را انجام می‌دهد. او وقتی که از این آب برمی‌دارد تا به سر و صورت و پشت و راست و چپ خود بریزد، غساله آب‌ها بر روی خاک می‌ریزد.
 سؤال بنده این است که وقتی این غساله بر روی خاک ریخت، آیا مانع خاکی یا سیمانی یا بتونی! ایجاد می‌کند که بعد وقتی خواست غسل را انجام دهد، غساله آب غسل دیگر در چاله و گودال برنگردد؟!
 یا فرض دیگر این است که وقتی این آبها را به بدن خود ریخت، این آبها که بر روی زمین جاری می‌شود، همان راهی را می‌رود که بعد، غساله آب غسل هم همان مسیر را تا گودال خواهد رفت. اگر این طور بشود که راه برای ورود غساله به گودال هموارتر میشود و این آبها راه را برای ورود سریعتر غساله ماء غسل به گودال فراهم می‌کند.
 لذا بنده می‌خواهم عرض کنم این چاره‌ای که حضرت در پیش پای سائل گذاشته‌اند، با محذور او و سؤال ذهنی او جور در نمی‌آید. این چاره اندیشی مطابق با آن مانع نیست و نمی‌تواند مانع عدم جواز استعمال ماء مستعمل در رفع حدث اکبر را برطرف کن تا فرد سائل به راحتی بتواند با بر طرف شدن این محذور با همان ماء قلیل، غسل انجام دهد.
 لذا مرحوم آقای حکیم در مستمسک می‌فرمایند که دلالت اطلاق امرِ به غسل بعد از نضح، بر جواز استعمال ماء مستعمل در رفع حدث اکبر، ادلّ است؛ [5]
  یعنی ایشان می‌فرمایند با توجّه به همان تقریبی که کرده‌اند که حضرت محذور ذهنی سائل را ردع نکرده‌اند، و بر طبق جوابی که حضرت داده‌اند که فرموده‌اند پس از اینکه از آن آب به سر و صورت و پشت سر و راست و چپ خود پاشیدی، سریعاً غسل کن « ثُمَّ يَغْتَسِلُ »، ما متوجّه می‌شویم که حضرت می‌خواسته‌اند بفرمایند عیبی ندارد که با همان آب غسل کنی؛ یعنی حضرت به آن محذور توجّه داشته‌اند و منظور سائل را دریافت کرده‌اند، ولی چون مطلقاً امر به غسل کرده‌اند، متوجّه می‌شویم که ایشان می‌خواسته‌اند بفرمایند، جایز است که با آن آب غسل کنی.
 البتّه مرحوم حکیم به یک نکته دیگر هم اشاره می‌کنند که منظور از این نضح قبل از غسل و وضو چیست؟ اگر این نضح مانع برگشتن غساله ماء غسل بر روی ماء قلیل نمی‌شود، به چه دلیل حضرت فرموه‌اند این نضح باید انجام شود؟
 ایشان می‌فرماید: «ويؤيد ذلك‌ أنه ورد مثل هذا النضح في الوضوء من الماء القليل، لا من جهة منع رجوع الماء، بل تعبدا. و لعله من آداب الوضوء و الغسل من الماء القليل». [6]
 منظور ایشان این است که این آب پاشی های قبل از غسل به خاطر ایجاد مانع برای برگشتن غساله ماء غسل به چاله نیست، بلکه شاید این عمل، یکی از آداب وضو غسل ما ماء قلیل باشد که قبل از اینکه وارد وضو و غسل بشویم باید این کار را انجام دهیم.
 البتّه من می‌خواهم به مطلب دیگری در مورد این روایت اشاره کنم. من اعتقادم این است که حضرت در این روایت، اصلاً نظری به این مطلب نداشته‌اند که وقتی این ماء استعمال می‌شود، برگشت می‌کند و در داخل خود چاله می‌ریزد. بلکه حضرت به یک جنبه دیگر توجّه داشته‌اند که جنبه‌ای طبیعی و عرفی است. توضیح مطلب این است که سائل می‌گوید من در بیابان هستم و به یک چاله آبی برخورد کرده‌ام که آب قلیلی در آن وجود دارد. او می‌خواهد با این ماء قیلیل غسل کند، ولی ظرفی به همراه ندارد که از آن آب بر دارد. این آب هم کمی کمتر از کر نبوده است، بلکه خیلی کم بوده است. «يَنْتَهِي إِلَى الْمَاءِ الْقَلِيلِ فِي الطَّرِيقِ- فَيُرِيدُ أَنْ يَغْتَسِلَ وَ لَيْسَ مَعَهُ إِنَاءٌ»؛ بعد حضرت می‌فرمایند قبل از اینکه بخواهی غسل کنی،‌ مقداری از آن آب را بر اعضای بدن خود بپاش.
 دلیل این امر این است که اگر انسان بدنش را قبل از اینکه بخواهد غسل کند یا وضو بگیرد، مقداری مرطوب کند، آبی که برای غسل یا وضو بر روی آن عضو مرطوب ریخته می‌شود، سریعتر جریان پیدا می‌کند و این رطوبت، ‌باعث می‌شود که آب کمتری برای غسل و وضو مصرف شود. لذا چون آبی که در دسترس سائل بوده، بسیار کم بوده است، حضرت امر به این کار عرفی و طبیعی کرده‌اند تا آب کمتری مصرف شود. یعنی اگر بخواهیم بر اعضای خشک آب بریزیم شاید دو برابر آب بخواهد تا آن عضو خیس شود؛ ولی اگر مرطوب باشد، آب هم سریعتر جریان پیدا می‌کند و هم نیاز به آب کمتری است.
 یعنی در وضو و غسل، یکی بحث رساندن آب است و دیگر بحث رسیدن آب به اعضای وضو و غسل است. اگر اعضاء خشک باشد باید آب زیادتری مصرف شود تا آب را بتوانیم به اعضاء برسانیم. ولی اگر اعضاء مرطوب باشند،‌ چه بسا که خود آب به اعضاء برسد.
 لذا احتمال این وجود دارد که حضرت اصلاً اعتنا به این نکرده‌اند که آب برمی‌گردد و مانع از استعمال آن می‌شود، بلکه چون او گفته که در بیابان هستم، حضرت خواسته‌اند دستوری بفرمایند که او آب کم نیاورد، لذا می‌فرمایند ابتدا یک کف آب بردار و جلوی بدن و پشت سر و راست و چپ آن را مرطوب کن تا وقتی که خواستی غسل کنی، آب هم سریعتر جریان پیدا کند و هم کمتر مصرف شود.
 من ندیده‌ام که کسی از آقایان فقهاء به این مسأله به این نحوی که عرض کردم توجّه نشان داده باشد و اصلاً اعتنایی به این مطلب طبیعی و عرفی نکرده‌اند. حالا آقای حکیم می‌فرمایند که با توجّه به اطلاق «ثم یغتسل» قول به جواز استعمال ماء مستعمل ادلّ است. یعنی از این امر معلوم می‌شود که مشکلی در استعمال چنین مائی وجود ندارد.
 امّا با این تقریبی که من عرض کردم، «ثم یغتسل» بسیار بهتر و محکمتر مشخّص می‌شود و جا می‌افتد. لذا من عرض می‌کنم که فقیه گاهی باید سراغ عرفیّات و واقعیّات عالم خارج برود و آن‌ها را بررسی کند و ذهنیّت‌گرایی را کنار بگذارد.
 بنابراین با توجّه به این تقریبی که من بیان کردم که حضرت اصلاً اعتنا به این نکرده‌اند که این آب بر می‌گردد، بلکه چون او گفته من در بیابان هستم و ظرف هم ندارم ـ چون اگر انسان ظرف داشته باشد سریعتر می‌تواند غسل کند و راحت‌تر می‌تواند آب را به این طرف و آن طرف بدنش برساندـ لذا حضرت این راه را به او پیشنهاد کرده‌اند،.
 بنابراین این روایت اساساً از مصبّ بحث خارج است.
 امّا روایت دیگری که در این باب مورد استناد قائلین به عدم جواز قرار گرفته، حدیث اوّل باب نهم از ابواب ماء مطلق است: « مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) وَ سُئِلَ عَنِ الْمَاءِ تَبُولُ فِيهِ الدَّوَابُّ- وَ تَلَغُ فِيهِ الْكِلَابُ- وَ يَغْتَسِلُ فِيهِ الْجُنُبُ قَالَ- إِذَا كَانَ الْمَاءُ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْ‌ءٌ». [7]
 
 از این روایت خواسته‌اند استفاده کنند و بگوئید دلالت دارد بر عدم ارتفاع حدث به وسیله استعمال ماء قلیل مستعمل در رفع حدث اکبر. چون حضرت فرموده‌اند اگر آن ماء مستعمل در رفع جنابت قدر کر باشد، استعمال آن عیبی ندارد و مفهوم آن این است که اگر قلیل بود، نمی‌توان آن را استعمال کرد.
 مطلب اصلی که در این باره باید مورد بحث قرار بگیرد این است که آیا اساساً، مصبّ این روایت درباره حدث جنابت است یا روایت راجع به خبث بحث می‌کند. روایت به روشنی راجع به خبث بحث می‌کند. قرینه‌های بزرگی که وجود دارد، نشان می‌دهد که روایت درباره خبث است. در خود سؤال این قرینه‌ها وجود دارد: «سُئِلَ عَنِ الْمَاءِ تَبُولُ فِيهِ الدَّوَابُّ- وَ تَلَغُ فِيهِ الْكِلَابُ»؛ و مهمّ‌تر از آن خود جواب است که می‌گوید: «إِذَا كَانَ الْمَاءُ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْ‌ءٌ»؛
  مگر غساله غسل جنابت خبث به بار می‌آورد که شما از این روایت برای منظور خود استفاده می‌کنید؟
 بحث شما راجع به حدث است، ولی مصبّ این روایت درباره خبث است و این روایت با استدلال و مدّعای شما همسو نیست. لذا این صحیحه هم از مصبّ بحث خارج است.


[1] . منظور «عبداللهبنسنان» است.
[2] . المَكانُ المُنْخَفِضُ كأنَّه حُفْرَةٌ، ( گودال، چاله) المحيط في اللغة؛ ج، ص: 45
[3] . وسائل الشيعة؛ ج، ص: 217
[4] . مراد «أبینصربزنطی» است.
[5] . فإطلاق الأمر بالغسل بعد النضح يدل على جواز الغسل بالماء و ان رجع اليه ماء الغسل، فيكون رادعا عما في ذهن السائل. فالرواية على الجواز أدل. مستمسك العروة الوثقى؛ ج، ص: 222
[6] . مستمسك العروة الوثقى؛ ج، ص: 222
[7] . وسائل الشيعة؛ ج، ص: 158

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo