< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مجتبی تهرانی

کتاب الطهارة

89/10/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 فرع پنجم: «بل لا يحتاج في الأواني أيضا الى التعدد؛ نعم إذا كان متنجسا بولوغ الكلب فالأقوى لزوم التعفيرأوّلا ثم يوضع تحت المطر. فإذا نزل عليه يطهر من دون حاجة الى التعدد».
 تطهیر شئئ متنجّس به ولوغ کلب به وسیله ماء مطر
 در این فرع از مسأله نوزدهم، میان شیئای که متنجّس به ولوغ کلب شده با متنجّسات دیگر از حیث تطهیر فرق می‌گذارند که علّت آن را عرض می‌کنم.
 علّت این تفاوت این است که مصبّ بحث ما در مسأله نوزدهم این بود که ماء مطر از حیث مطهریِّت با سایر میاه متفاوت است؛ یعنی در مواردی که برای تطهیر نیاز به عصر وتعدّد است، اگر خواستیم به وسیله ماء مطر تطهیر کنیم احتیاجی به این عصر و تعدّد نیست و ماء مطر هم به صرف ملاقات با متنجّس، منفعل نمی‌شود.
 امّا در این فرع میبینیم که بین شیئای که متنجّس به ولوغ کلب شده با متنجّسات دیگر فرق می‌گذارند و برای تطهیر متنجّس به ولوغ کلب یک روش خاصّی را مطرح کردهاند؛ این روش عبارت از این است که ابتدا آن شئئ متنجّس به ولوغ کلب را باید با تراب تعفیر کرد وسپس در معرض بارش باران قرار داد تا تطهیر شود.
 در مورد این فرع بحث ما در این است که آیا ادلّهای که در باب تطهیر به وسیله ماء مطر وارد شده است، مانند «کُلُّ شَیئٍ یَراهُ ماءُ المَطَر فَقَد طَهُرَ» متنجّس به ولوغ کلب را هم شامل می‌شود یا خیر؟
 به عبارت دیگر، آیا ما میتوانیم به عبارتی که در ذیل مرسله «کاهلی» به نحو یک کبرای کلّی و ضرب قانون آمده است تمسّک کنیم و بگوییم که چون شئئ متنجّس به ولوغ کلب هم بالآخره یکی از اشیاء است، مشمول این کبرای کلّی هم میشود، یا خیر؟ که در این صورت، اگر این کبرای شامل متنجّس به ولوغ کلب هم بشود، با ادلّهای که در متنجّس به ولوغ کلب، تعفیر را معتبر می‌دانند معارضه پیدا میکند. بعد باید ببینیم که اگر معارضه و برخورد پیدا کردند، چگونه بین این دو دسته دلیل را با هم جمع کنیم و تقدّم با کدام دسته است؟
 امّا در ابتدا باید ببینیم که آیا مصبّ هر دو دسته از این دلایل یکی است یا مصبّ آنها متفاوت است؛ اگر مصبّشان یکسان بود، بعد این سؤال پیش میآید که آیا اینها با هم ناسازگار هستند یا خیر. امّا اگر مصبّشان یکسان نبود، اصلاً بحث ناسازگاری و تعارض پیش نمیآید.
 اختلاف مصبّ ادلّه تطهیر با ماء مطر و ادلّه تطهیر متنجّس به ولوغ کلب
 برای پی بردن به این مطلب ابتدا سراغ ادلّه وارده در باب مطر می‌رویم. ظاهراً این ادلّه می‌خواهند بگویند اگر خواستید اشیاء متنجّسی که قابلیّت تطهیر به وسیله ماء را دارند به وسیله ماء مطر تطهیر کنید، خصوصیّت ماء مطر اقتضاء میکند که آن اموری که در تطهیر به وسیله آبهای دیگر لازم است، در تطهیر به وسیله ماء مطر لازم نبوده و صرف ملاقات ماء مطر با آن اشیاء متنجّس، برای تطهیر آنها کافی باشد؛ «کُلُّ شَیئٍ یَراه ماءُ المَطَر فَقَد طَهُرَ». پس مصبّ و ظهور این ادلّه در این است که اگر خواستید شئئ متنجّسی که به وسیله ماء تطهیر میشود، به وسیله ماء مطر تطهیر کنید، صرف رؤیت و ملاقات ماء مطر با آن شئئ متنجّس کافیست. امّا مصبّ بحث ادلّه‌ای که در باب تطهیر متنجّس به ولوغ کلب وارد شده، راجع به تطهیر به وسیله تراب است. این ادلّه میگویند که شئئ متنجّس به ولوغ کلب «لایَطهُر اِلّا بالتُراب و التعفیر»؛ یعنی اگر بخواهید این اشیاء را تطهیر کنید، باید ابتدا آنها را خاک مالی کنید و بعد با آب هم تطهیر کنید.
 پس مصبّ این دو دسته از روایات یکی نیست؛ دسته اوّل راجع به تطهیر به وسیله ماء صحبت میکند و دسته دوم راجع به تطهیر به وسیله تعفیر. فلذا این دو دسته از روایات درباره مواردی که نیاز به تطهیر به وسیله تعفیر و تراب است، اصلاً با هم تعارض و ناسازگاری ندارند.
 بله؛ وقتی که بعد از تعفیر و خاک مالی، بحث تطهیر به وسیله ماء مطرح شد، آن وقت این دو دسته از ادلّه با هم تعارض میکنند؛ یعنی در این قسمت، اگر برای تطهیر به وسیله ماء نیاز به تعدّد بود، ادلّه دسته اوّل میگویند که اگر خواستید به وسیله ماء مطر تطهیر کنید، صرف رؤیت و ملاقات ماء مطر با این شئئ متنجّس به ولوغ کلب، برای تطهیر آن کافیست و نیازی به تعدّد نیست.
 پس ادلّه تطهیر شیئ متنجّس به ولوغ کلب دو مصبّ دارند؛ یکی در مورد تطهیر به وسیله تعفیر و یکی هم در مورد تطهیر به وسیله ماء. در جایی که مصبّ بحث راجع به تعفیر است، برخوردی میان این دو دسته از روایت پیش نمیآید؛ فلذا بحث تعرض منتفی میشود و اصلاً لزومی نیست که ببینیم کدامیک مقدّم هستند.
 من این نکته را عرض کردم که بدانید با بحث قبلی که تعارض بود میان ادلّه تطهیر به وسیله ماء مطر و ادلّهای که میگفت برای تطهیر بعضی از اشیاء به وسیله ماء تعدّد و عصر لازم است، خلط نکنید؛ چون در بحث قبلی مصبّ آن دو دسته روایت یکی بود و به همین دلیل ما عموم و خصوص من وجه درست کردیم و بحث تقدّم و تأخّر پیش آمد. ولی اینجا اصلاً تعارضی در مورد تعفیر به وجود نیامده است. ولی در مورد قسمت بعدی که تطهیر به وسیله ماء بعد از تطهیر با تراب است، تعارض پیش میآید؛ یعنی اگر تعدّد لازم بود، ادلّه تطهیر به وسیله ماء مطر میگوید هر شیئ متنجسّی که قابلیّت تطهیر به وسیله ماء را دارد، اگر خواستید با ماء مطر تطهیر کنید، تعدّد لازم نیست. به عبارت دیگر، ادلّه تطهیر شیئ متنجّس به ولوغ کلب، اگر گفتند که بعد از تعفیر، تعدّد در تطهیر به وسیله ماء هم لازم است، ادلّه تطهیر به وسیله ماء مطر میگوید که این تعدّد در غیر جایی است که تطهیر به وسیله ماء مطر باشد.
 لذا استاد ما هم در این مسأله بین اشیائی که به ولوغ کلب نجس شدهاند و سایر اشیاء متنجّس تفکیک کردهاند. یعنی در مورد تطهیر این دسته از اشیاء استدراک فرمودند که «نعم إذا كان متنجسا بولوغ الكلب فالأقوى لزوم التعفيرأوّلا ثم يوضع تحت المطر. فإذا نزل عليه يطهر من دون حاجة الى التعدد». معنای این قسمت آخر هم این است که وقتی نوبت به تطهیر به وسیله ماء رسید، اینجاست که ادلّه تطهیر به وسیله ماء مطر را مطرح می‌کنیم و آنها را مقدّم می‌داریم.
 رجوع به استصحاب نجاست در فرض تعارض
 خُب، پس ما عرض کردیم که تعارضی میان این دو دسته از ادلّه وجود ندارد. امّا گفته شده است که بر فرضی هم که این دو دسته از ادلّه با هم برخورد داشته باشند، یعنی یکی بگوید که تعفیر هم لازم است و دیگری بگوید تطهیر به وسیله ماء مطر کافی است، این دو دسته با هم تعارض پیدا کرده و تساقط میکنند. آنوقت سراغ دلیل سوم در مقام میرویم که آن دلیل استصحاب نجاست است؛ یعنی بعد از آنکه شئئ متنجّس به ولوغ کلب را بدون اینکه تعفیر کنیم، در زیر باران قرار دادیم، شک می‌کنیم که پاک شده است یا نه؟ چون این دو دسته از ادلّه با هم معارض بودند و هیچکدام را نمیتوان جاری کرد؛ فلذا در اینجا که شکّ به طهارت و نجاست میکنیم، استصحاب نجاست سابقه را میکنیم؛ چون به نجاست سابقه یقین داریم.
 امّا دیدیم که طبق تقریبی که ما کردیم اصلاً تعارضی پیش نمیآید.
 بررّسی چند فرع متفرقّه
 قبل از اینکه وارد مسأله بیستم تحریر شوم، چند فرعی که راجع به ماء مطر مطرح است را بیان میکنم:
 عدم اعتبار بارش مستقیم ماء مطر بر شئئ متنجّس
 یک بحث این است که آیا در تطهیر به وسیله ماء مطر لازم و معتبر است که ماء مطر مستقیماً به شئئ متنجّس ببارد یا اگر منحنیاً هم بارید مانعی ندارد؟ مثال این فرع در جاییست که شیئ متنجّس مستقیماً زیر باران قرار ندارد، بلکه زیر یک سقفی است که مانع بارش مستقیم باران است و باد میآید و باران را به زیر آن سقف میبرد و بر روی شیئ متنجّس میریزد. در اینجا باران مستقیماً روی شیئ متنجّس ریخته نشده، بلکه غیر مستقیم آمده است.
 جواب این فرع این است که در ادلّه مطهریِّت ماء مطر چنین حرفی نداشتیم که باران حتماً باید مستقیم ببارد؛ بلکه مهمّ این است که عرف بگوید باران دارد بر این شیئ متنجّس میبارد و همین کافیست.
 عدم اعتبار نبود واسطه در بارش ماء مطر بر شئئ متنجّس
 فرع دیگری را که آقایان فقهاء مطرح کردهاند این است که آیا باران باید بدون واسطه بر شیئ متنجّس ببارد تا بتواند آن را تطهیر کند یا اگر با واسطه هم بر آن بارید برای تطهیرش کافیست؟
 منظور از نبودن واسطه که مشخّص است. امّا باید راجع به این واسطه توضیحی عرض کنم؛
 اگر منظور از بارش با واسطه این باشد که مثلاً باران روی سطح زمین می‌بارد و بعد این بارانی که روی سطح زمین باریده است جریان پیدا میکند، اینکه خودش نصّ یکی از روایاتی بود که در باب ماء مطر وارد شده است؛ یعنی نصّ صحیحه «هشام‌بن‌حکم» است که در مورد دو میزابی سؤال میکند که در یکی باران و در دیگری بول جاری است؛ چونکه قاعدتاً بارانی که در این میزاب جاری است بدون واسطه که درون میزاب نرفته، بلکه ابتدا بر زمین جاری شده و بعد جریان پیدا کرده و داخل میزاب رفته است.
 پس به این نتیجه میرسیم که منظور از واسطه و عدم واسطه، بحث حال عدم تقاطر ماء مطر و تقاطر آن است؛ یعنی واسطه در جایی است که ماء مطر به صورت متّصل بر روی متنجّس نبارد، بلکه منفصلاً بر آن ببارد. مثلاً فرض کنید باران می‌بارد روی برگ درخت و از برگ درخت روی شیء متنجّسی می‌ریزد؛ آیا این آبی که با واسطه برگ درخت بر روی شیئ متنجّس ریخته شده است، حکم مطر را دارد یا خیر؟ پس مصبّ بحث ما اینجاست. بعضی‌ها خواستهاند دقّت بیشتری بکنندف لذا گفتهاند مراد آن برگهای روی آسمان نیست؛ چون ممکن است که هوا طوفانی باشد و برگهای درختان به هوا رفته باشد و باران هم شروع به باریدن کرده باشد و به آن برگها برخورد کند و پائین بیاید که در این صورت اگر ماء مطر به این برگهای روی آسمان برخورد کند و پایین بیاد، عرفاً همان ماء مطر محسوب میشود. بلکه منظور از واسطه، برگ‌های ثابت روی درختان است که اگر باران به اینها برخورد کند و بعد بر روی شیئ متنجّس بریزد، آیا موجب تطهیر آن میشود یا خیر؟
  اینجا گفتهاند که این ماء، حکم ماء قلیل طاهر را پیدا می‌کند؛ یعنی مطهّریّتش سر جای خود باقی است، امّا دیگر حکم ماء مطر، یعنی عدم انفعال را ندارد.
 من اینجا لازم است نکته‌ای را عرض کنم: ما به این بحث می‌رسیم که آب باران اگر روی عین نجاست آمد و به آن مرور کرد، ولی حامل عین نجاست نبود، منفعل نمی‌شود؛ چون ادلّه ماء مطر میگویند در حال تقاطر مطر، اگر ماء مطر حتّی با عین نجاست هم برخورد و ملاقات کند، معتصم است و به صرف ملاقات با نجاست، منفعل و متنجّس نمیشود. فلذا این دو فرع نباید با هم اشتباه شود.
 امّا این را باید عرض کنم که ما نه اعتبار بارش مستقیم بر شیئ متنجّس را از ادلّه به دست میآوریم و نه معتبر بودن این عدم واسطهای را که مطرح کردهاند. مخصوصاً اگر منظور از عدم واسطه، صورت اوّلی باشد که عرض کردم متن خود روایت «هشام‌بن‌حکم» است و شکّی در آن نیست که حکم ماء مطر را دارد.
 فقط کلام درباره صورت دوم عدم واسطه است که مثال آن را هم عرض کردم. این مورد مانند آبی است که متّصل به کُر است که تا وقتی که به این منبع اتّصال دارد، حکم همان منبع را هم دارد، «لأنّ له المادّة»؛ امّا وقتی که این اتّصال قطع شد، چه بسا در مورد ماء مطر احتیاط در این است که دیگر در عدم انفعال، حکم ماء مطر را نداشته باشد.
  • مسأله 20: «الفراش النجس إذا وصل الى جميعه المطر و نفذ في جميعه يطهر ظاهراً و باطناً، و لو أصاب بعضه يطهر ما أصابه، و لو أصاب ظاهره و لم ينفذ فيه يطهر ظاهره فقط». . تحرير الوسيلة؛ ج‌1، ص: 16
 در این مسأله مطلب جدیدی بیان نشده است. مطالب این مسأله فروعی است برای همان بحثهای قبلی که داشتیم. فلذا لازم نیست سراغ ادلّه این فروع برویم. ایشان در این مسأله میفرمایند اگر ماء مطر به همه ثوب و فراش نجس برخورد کند، همه آن پاک می‌شود و اگر به بخشی از آن بخورد بخشی از آن پاک می‌شود. البتّه اگر نجاست در باطن اینها نفوذ کرده باشد و ماء مطر هم در باطن آنها نفوذ کند، ظاهر و باطن هر دو پاک میشود؛ «وصل الى جميعه المطر و نفذ في جميعه يطهر ظاهراً و باطناً». ولی اگر باطن نفوذ نکند، فقط ظاهر را تطهیر مینماید؛ «و لو أصاب ظاهره و لم ينفذ فيه يطهر ظاهره فقط».
 فلذا معلوم است که ماء مطر به هر چیزی که بخورد مطهّر آن است و اگر درون آن نفوذ نکرد، نجس است. بنابراین مسأله بیستم، موارد کاریردی همان مطالبی است که در مسائل قبل بیان شد و نکته جدیدی ندارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo