< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مجتبی تهرانی

کتاب الطهارة

89/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه مسأله هشتم
 بحث ما راجع‌ به مسأله هشتم تحریر بود. در ابتدای این مسأله آمده است که آب جاری به وسیله ملاقات با نجس، متنجّس نمی‌شود: «الماء الجاری و هو النّابع السّائل لاینجس بملاقات النّجس کثیراً کان او قلیلا». بعد هم آمده است «و یلحق به النّابع الواقف کبعض العیون»، که این تعبیر جنبه الحاقی دارد؛ یعنی آب نابع واقف، در کنار آب جاری ذکر نشده، ولی آن را به آب جاری ملحق کردهاند. در آخر هم آمده است: «و كذلك البئر على الأقوى، فلا ينجس المياه المزبورة إلا بالتغير».
 حالا من نکتهای را عرض کنم؛ ایشان در این مسأله، سریعاً در مورد آب جاری می‌فرمایند ‌که به وسیله ملاقات، نجس نمی‌شود، ولی در مورد چشمه و همچنین بئر، تعبیر «یلحق» را آوردهاند و آنها را به آب جاری ملحق کرده و بدون تأمّل درباره آنها اظهار نظر نفرمودهاند. من در ابتدای بحث، ریشه این نحوه تعبیر را عرض می‌کنم و بعد در مورد این مسأله، دو مطلب وجود دارد که آنها را هم طرح میکنم.
 علّت آمدن تعبیر «یلحق» در مورد آب چشمه و بئر
 در این مطلب بین فقهای ما اختلافی نیست که اگر آب جاری، سیلان، نبع و جوشش داشته باشد، به وسیله ملاقات با نجاست، نجس نمی‌شود؛ چه این سیلان علی وجه الأرض باشد و چه تحت الأرض. چون ما در این‌باره روایات داریم.
  • روایات
 مثلاً حدیث پنجم ابواب ماء مطلق در مستدرک این‌طور دارد: «الْجَعْفَرِيَّاتُ، أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِي‌(علیهالسّلام) قَالَ: الْمَاءُ الْجَارِي لَا يُنَجِّسُهُ شَيْ‌ءٌ». [1]
  همچنین در وسائل، باب هفتم از ابواب ماء مطلق، حدیث هفتم، روایتی داریم که مرحوم کلینی به نحو ارسال از «ابن‌ابی‌یعفور» نقل می‌کند؛ «عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌(علیهالسّلام) قَالَ قُلْتُ أَخْبِرْنِي عَنْ مَاءِ الْحَمَّامِ يَغْتَسِلُ مِنْهُ الْجُنُبُ وَ الصَّبِيُّ وَ الْيَهُودِيُّ وَ النَّصْرَانِيُّ وَ الْمَجُوسِيُّ فَقَالَ: إِنَّ مَاءَ الْحَمَّامِ كَمَاءِ النَّهَرِ يُطَهِّرُ بَعْضُهُ بَعْضاً». [2]
 در این هم شبهه‌ای نیست که «ماءنهر» همان «ماءجاری» بوده است.
  • اجماع
 علاوه بر این روایات، در مورد اینکه اگر آب جاری، سیلان و نبع داشته باشد، به وسیله ملاقات با نجاست، نجس نمی‌شود، چه در سطح ارض جریان داشته باشد و چه مانند قنوات، در تحت ارض جاری باشد، اجماع هم داریم؛ لذا من عرض کردم که ظاهراً اختلافی در این مطلب نیست.
 اختلاف در مورد چشمه و جاه
 امّا در مورد آبی مثل چشمه، که نبع دارد، ولی جاری نیست، اختلاف وجود دارد. ایشان در این مسأله آن را هم ملحق به آب جاری کرده است. حرفی که ایشان در تحریر دارد، حرف صاحب جواهر در «نجات‌العباد» است که ایشان هم این آب نابعی را که واقف است، ملحق به آب جاری میداند.
 امّا از معاصرین کسانی هستند که نظرات مخالفی بیان داشتهاند: مثلاً شیخ انصاری(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) هم در حاشیه این مطلب صاحب جواهر، خیلی صریح می‌فرماید: «الأحوط بل الأقوی انّ النّابع الغیر الجاری بالفعل و هو محلّ البحث اذا لم یکن بئراً ـ غیر بئر، مانند چشمه ـ ینفعل القلیل منه بالملاقات و یطهر بالنّزح الموجب لجریانه فعلاً و الامتزاج و ما یخرج من المادّه».
 مرحوم میرزای شیرازی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) به همین حاشیه ایشان، حاشیه می‌زند و میفرماید: «و فی کونه اقوی، تأمّلٌ» یعنی اقوی این است که ملحق به جاری نیست. مرحوم آقای آخوند خراسانی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) هم در حاشیهای نسبت به کلمه «اقوی» دارد و میفرماید: «بل منعٌ». [3]
 این اقوال را ذکر کردم تا بگویم چرا ایشان در تحریر فرموده است: «یلحق به النّابع الواقف کبعض العیون»، و چشمه‌هایی که جریان ندارند را هم ملحق به جاری دانسته است. علّتش این است که در این مسأله اختلاف وجود دارد. ولی مشهور فقهاء قائل به الحاق شدهاند. یعنی در مورد آب واقفی که نابع است هم گفته‌اند: «لاینفعل بملاقات النّجس کالجاری».
 من در جلسه گذشته عرض کردم که دلیل این عدّهای که قائل به الحاق هستند، صحیحة «اسماعیلبنبزیع» است؛ در انتهای این صحیحه عبارت «لأنّ له مادّة» آمده که تعلیلی برای عدم نجاست «ماء بئر» است، و اصلاً بحثی از جریان در آن نشده است.
 حتّی بحث اینکه آب حتماً باید بر سطح ارض جاری باشد، نیز نشده است. لذا بنابر قول مشهور، نابعیّت است که موجب عاصمیّت می‌شود. در جلسة‌ قبل به این مطلب اشاره کردم. در اینجا دو مطلب باقی می‌ماند که آنها را عرض میکنم.
 مطلب اوّل؛ اتّصال آب خارج شده از منبع با منبع
 بعد از این‌که گفتیم معیار عاصمیّت، داشتن مادّه است، اگر بخواهیم بگوییم آبی که از این منبع خارج شده، به سبب ملاقات با نجاست منفعل نمی‌شود، باید اتّصال به همان مادّه و منبع داشته باشد؛ یعنی باید اتّصال به مادّه محقّق باشد و بین این مادّه و آبی که از آن خارج شده، قطع رابطه نشود. برای اتّصال میان مادّه و آب خارج شده، سه حالت را میتوانیم تصویر بکنیم:
 حالت اوّل: خارج شدن آب از آن منبع به صورت فوران باشد و آب هم بعد از فوران ،جاری ‌شده و در پایین کوه، نهری درست کند. شکّی نیست که به طور کلّی این حالت‌ میتواند مورد بحث باشد که آیا عاصم است یا نه؟ امّا شبههای نیست که اتّصال این آب با مادّه و منبع خود، از بین نرفته است.
 حالت دوم: نبع و جوشیدن آب از چشمه و خارج شدن از آن که در نتیجه اتّصال آن به مادّه، به نحو رشح باشد و نه فوران. از نظر عرفی ظاهر این است که در اینجا هم اتّصال آب به منبع تحقّق پیدا میکند. چون در صحیحة «اسماعیل‌بن‌بزیع» که در مورد ماء بئر بود، حضرت فرمودند که این آب به وسیله ملاقات با نجاست، نجس نمی‌شود. از طرفی میدانیم متعارف این است که خارج شدن آب بئر از مادّه و منبع خود به صورت رشح است و نه فوران؛ لذا به طور کلّی در حالاتی هم که آب به صورت رشح از منبع خود خارج شود، میگوییم که اتّصال از بین نرفته و «حکم آب جاریِ متّصل به منبع» را دارد که عاصم است و به وسیله ملاقات با نجاست، نجس نمی‌شود.
 بنابراین اگر اتّصال به صورت فوران باشد، عاصمیّت دارد. اگر به صورت رشح هم باشد، عاصم است؛ چون گفتیم که اصلاً مورد دلیل ما که ماءبئر است؛ غالباً خروج آن از منبع و اتّصالش با منبع به صورت رشح است.
 حالت سوم: نبع و جوشیدن آب از مادّه و اتّصالش به منبع، به صورت نزح باشد؛ یعنی شبیه به تعریق؛ ‌از کوزه همان تراود که در او است. به تراویدن، نزح می‌گویند که مثل تعریق است.
 حال بحث در این است که اگر اتّصال به صورت نزح باشد، آیا این امر برای عاصمیّت ماء کافی است یا نه؟
 در اینجا ما میتوانیم هم از نظر عرفی بحث کنیم و هم از نظر صرف واقع. از نظر واقعی، اتّصال به منبع صدق می‌کند و همین برای عاصمیّت کاف ایست. چون واقع این است که اگر این مادّه نبود، آبهایی هم که به صورت قطره تراویده و خارج شدهاند، وجود نداشتند. اگر در کوزه آبی نباشد، در بیرون کوزه هم قطراتی نخواهد بود. ولی از نظر عرفی باید گفت که عرف معتقد است در اینجا، اتّصالی وجود ندارد.
 لذا حالتی که اتّصال به مادّه، به صورت نزح باشد، قابل تأمّل است و ما دراین حالت با مشکل مواجه هستیم.
 مطلب دوم؛ اعتبار کریّت برای عاصمیّت آب بیرون از منبع
 مطلب دیگر این مطلب از نظر فتوایی، در بین آقایان فقهاء مطرح است که برای عاصمیّت آبی که از منبع خارج شده است، «هل یعتبر الکریّة ام لا»؟
 برای تحقّق ملاک کریّت در آبی که از منبع خارج شده، سه وجه قابل تصویر است:
 وجه اوّل: آبی که از مادّه خارج شده و به سطح زمین آمده است، باید کر باشد.
 وجه دوم: خود مادّه باید کر باشد.
 وجه سوم: باید مجموع آبی که از منبع خارج شده و آن آبی که در مادّه وجود دارد، کر باشند.
  بررسی وجه اوّل
 مرحوم علّامه ادّعا کردهاند: اگر آبی که از منبع خارج شده قلیل باشد، به وسیله ملاقات با نجاست منفعل خواهد شد و هر وقت که به حدّ کر برسد، متّصف به عاصمیّت می‌شود.
 امّا اگر ما بخواهیم ملتزم به فرمایش ایشان بشویم، لازمه آن این است که چند دسته از ادلّه‌مان را کنار بگذاریم.
 مثلاً یک دسته از این ادلّه، روایاتی است که در باب «ماءجاری» و «ماءبئر» وارد شده و عنوان «جریان» را محور عاصمیّت قرار داده است. بر طبق فرمایش علّامه باید خصوصیّت جریان و همچنین خصوصیّت بئریّت را کنار بگذاریم.
 بالا‌تر اینکه باید تعلیل وارده در صیحیحه «اسماعیل‌بن‌بزیع» را هم کنار بگذاریم؛ یعنی عبارت «لأنّ له مادّة» را نادیده بگیریم و به جای آن بگوییم «لأنّه کر»؛ یعنی اگر کر باشد، عاصم است. درحالیکه بر طبق تعلیل «لأنّ له مادّة»، حکم به عدم انفعال، به جاری بودن و بئر بودن، تعلّق گرفته است و هر کدام از این عناوین برای خودشان دارای خصوصیّتی هستند که باید در وقت حکم دادن، مورد توجّه قرار بگیرند.
 لذا ظاهراً به ذهن می‌آید اینکه ایشان در آب خارج شده از منبع، کرّیّت را معتبر میدانند، تمام نباشد. چون اگر دقّت کنیم، میبینیم که ایشان محور را فقط کریّت قرار داده است. لذا ما نمی‌توانیم به این فرمایش ایشان ملتزم شویم و این فرمایش صحیح نیست.
 تعارض میان ادلّه در معیار عاصمیّت
 امّا با توجّه به اینکه ما عنوان جاری بودن و بئر بودن را علاوه بر معیار کرّیت، دارای خصوصیّت دانستیم، اشکالی مطرح می‌شود که آن را عرض میکنم. آقایان میگویند: شما قائل شدید که جاری بودن و بئر بودن، در عاصمیّت و عدم انفعال آبِ خارج شده از منبع، مدخلیّت و خصوصیّت دارد؛ یعنی «لأنّ له مادّه» در عاصمیّت آب، مدخلیّت دارد. لازمه حرف شما این است که آب خارج شده از منبع، حتی اگر کر هم نباشد، عاصم است. در این صورت اشکالی که متوجّه شما می‌شود این است: این روایت «اذا بلغ الماء قدر کرّ لم ینجّسه شیئ» [4] را که همه فقهاء پذیرفته‌اند و جزء مسلّمات فقها است، یک جمله شرطیّه است و مفهوم جمله شرطیّه هم حجّت است. در میان تمام مفاهیم، ما مفهوم شرط را حجّت میدانیم. مفهوم این روایت هم این است که «اذا لم یکن الماء قدر کر ینجّسه شیئ». در اینجا بین مفهوم این روایت با منطوق آن روایاتی که جریان و بئریّت را دارای خصوصیّت میداند، تعارض ایجاد میشود.
 یعنی آن روایات میگوید: برای عاصمیّت، صرف جریان و صرف بئریّت و «أنّ له مادّة» کافی است، «ولو لم یکن کرّا»، ولی مفهوم این روایت می‌گوید: اگر آب کر نباشد «ینجّسه شیئ». چگونه میخواهید بین این دو دسته جمع کنید؟! در حالیکه اینجا نه تخصیصی ایجاد شده و نه بحث اطلاق و تقیید است؛ بلکه هر دو با هم تعارض دارند. یک دسته میگوید: اگر آب، کر نباشد نجس می‌شود و دسته دیگر میگوید آب اگر کر هم نبود، عاصم است. این دو دسته روایت، دقیقاً در برابر هم هستند.
 راه حل‌های رفع این تعارض
 امّا چند راه برای حلّ این تعارض وجود دارد که یکی از آنها را در این جلسه بیان میکنم:
 طریق اوّل: در ابتدا باید ببینیم که در این سنخ موارد، آیا تعارض بین مفهوم و منطوق اتّفاق افتاده و یا تعارض بین منطوق‌ها است؟
 باید گفت که حقیقتاً تعارض میان منطوقها اتّفاق افتاده است. به تعبیر دیگر ما در اینجا باید برویم سراغ منطوق‌ها و آنها را بر همدیگرحمل کنیم. یعنی یک منطوق میگوید: جریان آب، بئریّت و داشتن مادّه،موجب عاصمیّت است؛ و یکی هم میگوید: کریّت عاصمیّت می‌آورد. پس باید منطوق‌ها را جمع کنیم و در اینجا بحثِ جمعِ بین منطوق‌ها است.
 به دو شکل میتوانیم میان این منطوقها جمع کنیم؛
 شکل اوّل این است که منطوقها را کنار هم بگذاریم و آنها را با «واو» به هم عطف کنیم؛ یعنی بگوییم که اگر آب، جاری باشد و بئر باشد و کر باشد و مادّه داشته باشد، عاصم است و «این مجموعه با هم» عاصمیّت می‌آورد؛ که در این صورت هر کدام از این عوامل، جزء علّت عاصمیّت ماء می‌شود و به تنهایی برای عاصمیّت آب کافی نیست. به وسیله این شکل از جمع بین منطوقها، به همه آنها عمل کردهایم و هیچ‌کدام را کنار نگذاشتهایم؛
 البتّه «لم یقل به احد»؛ هیچ کس این شکل جمع کردن را نپذیرفته و نمیپذیرد.
 شکل دوم، این‌که منطوقها را به وسیله «أو» به هم عطف کنیم؛ یعنی بگوییم: آب اگر جاری باشد یا بئر باشد یا مادّه داشته باشد یا کر باشد، عاصم است؛ یعنی هر کدام علّت تامّه عاصمیّت باشد و هر کدام به تنهایی برای عاصمیّت آب کافی است.
  اگر این ‌طور جمع کردیم، ظاهراً مشکل ما حل می‌شود. چون در واقع ما به وسیله این نوع جمع کردن گفتهایم که آب، اگر به حدِ کر نرسد نجس خواهد شد، مگر اینکه جاری باشد و یا مگر اینکه ماءبئر باشد. آنوقت بر طبق این شکلِ جمع، تنها مصداقِ مفهومِ «اذا لم یکن الماء قدر کرّ ینجّسه شیئ» «ماءِ قلیلِ راکدِ غیرِ بئر که مادّه ندارد» خواهد شد؛ و این آب «اذا لاقی نجساً ینجّس»؛ چون تنها این آب است که هیچ کدام از آن خصوصیّاتی که موجب عاصمیّت آب میشود را ندارد.
 


[1] . مستدرك‌الوسائل؛ج 1 ص 190و191
[2] . وسائل‌الشيعة؛ج 1 ص 150
[3] . دليل العروة الوثقى؛ ج ‌1، ص 65؛ «لم أعثر علیه فی نجاة العباد»
[4] . وسائل‌الشيعة؛ ج 1 ص 158

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo