< فهرست دروس

درس اخلاق آیت‌الله مجتبی تهرانی

89/02/06

بسم الله الرحمن الرحیم

  رُوِیَ عَن رَسولِ الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): «إِنَّ الغَیْرَةَ مِنَ الایمان[1] »

 مروری بر مباحث گذشته

 بحث ما راجع به تربیت به معنای روش رفتاری و گفتاری دادن بود. گفته شد اوّلین محیطی که قویترین نقشِ سازندگی را بر روی انسان دارد؛ محیط خانوادگی و رابطه پدر و مادر با فرزند است. پدر و مادر در سه بُعد نقشِ روش دادن و تربیت کردن فرزند را دارند؛ 1- دیداری 2- شنیداری 3- رفتاری. در جلسۀ گذشته، بحث ما به اینجا رسید که در ارتباط با مسئله دیداری، هم پیکرهی پدر و مادر و هم تبعات آنها از نظر پوشش، نقشِ سازندگی و تربیتی دارد و به فرزند روش میدهد. چه رسد به پوشش خودِ فرزند.

 بحث به اینجا رسید که پدر و مادر باید این معنا را در نظر داشته باشند که در این رابطۀ دیداری، به نحوی عمل نکنند که آن ودیعۀ الهیّه به نام «حیاء» در درون فرزند سرکوب شود، بلکه باید او را زنده کنند نه اینکه بمیرانند؛ که جلسۀ گذشته عرض کردم در این جلسه وارد این بحث میشوم. چون در تربیت به طور کلّی نقش اساسی دارد.

  نقش «حیاء» در تربیت

 حیاء و شرم چیست؟ چون اینجا بحثم به روش مسائل اخلاقی است اوّل میروم سراغ تعریف علمای اخلاق. آنها در مباحث اخلاقی یکی از رذائل اخلاقی را به عنوان «وَقاحت» مطرح میکنند که ما به آن میگوییم: بیشرمی؛ و ضدّ آن را «عَفاف» میگویند. وقاحت از رذائل نفسانیّه است و عبارت است از: عدم مبالات نفس از ارتکاب محرّمات شرعیّه و عقلیّه و عرفیّه. در مقابل آن، ما میگوییم ضد او حیاء است. (البتّه شاید در جلسۀ آینده این را بگویم که عفاف ضدّ خاص است امّا من فعلاً ضدّ عام آن را میگویم. فعلاً نمیخواهم دراصطلاحات پیچیده وارد بشوم)

 تعریف حیاء

 حیاء عبارت است از: محصور کردن و انفعال نفس از ارتکاب محرّمات شرعیّه و قبائح عقلیّه وعرفیّه، به جهت اینکه نکوهش نشود.

  مرحوم مجلسی(رضوان الله تعالی علیه)هم تعریفی راجع به حیاء دارد که میفرماید: «اَلحَیاءُ مَلَکَةٌ لِلنَّفسِ تُوجِبُ إِنقِباضُها عَنِ القَبیحِ وَ إِنزِجارُها عَن خِلافِ الآدابِ خَوْفاً مِنَ الَّلْومِ» اگر بخواهم مطلب و بحث را ساده کنم؛ حیاء یک نوع پوشش برای روح است. این تعبیر که عرض کردم تقریباً هم در آیات قرآن وارد شده است هم در روایات. که البتّه در روایات روشنتر است. در باب روح اینطور است که این برای انسان یک امری است از امور فطری و اکتسابی نیست. یک پوششی برای روح است.

 حیاء در ارتباط با خداوند، دیگران و خود

  آن وقت این پوشش، در روابط گوناگون قرار میگیرد. یک وقت در ارتباط با خدا قرار میگیرد، یک وقت در ارتباط با مخلوق و حتّی یک وقت در ارتباط با خود انسان قرار میگیرد. من نمیخواهم الان وارد بحث حیاء بشوم چون چندین سال پیش این را بحث کردهام[2] . لذا تقسیمبندی میکنند و میگویند «أَلحَیاءُ مِنَ اللهِ تعالی» یعنی: از خدا خجالت بکش « أَلحَیاءُ مِنَ الخَلق » یعنی: از مردم خجالت بکش « أَلحَیاءُ مِنَ النَّفس » یعنی: لااقل از خودت خجالت بکش.

 «الحیاء من الله» عبارت از تقوا است

  در بابِ آنجایی که «حیاء مِن الله» و خجالت کشیدن از خدا است، تعبیر میکنند به «تقوا». شما در قرآن این تعبیر را ببینید :« يَابَنىِ ءَادَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكمُ‌ْ لِبَاسًا يُوَارِى سَوْءَاتِكُمْ وَ رِيشًا وَ لِبَاسُ التَّقْوَى‌ ذَلِكَ خَيرٌْ ذَلِكَ مِنْ ءَايَاتِ الله...[3] » ای فرزندان آدم! لباسی برای شما خلق کردیم که شما را میپوشاند و مایهی زینت شماست. امّا لباس پرهیزکاری بهتر است. اینها (همه) از آیات خداست تا متذکّر نعمتهای او شوند.

 تقوا یک چیز درونی و مربوط به روح است. پوششی برای روح است. در این آیه از آن تعبیر به لباس میکند. پوشش است. من نمیخواهم وارد تفسیر این آیه بشوم؛ که بله! برخی مفسرین در این آیه «يَابَنىِ ءَادَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكمُ‌ْ لِبَاسًا يُوَارِى سَوْءَاتِكُمْ وَ رِيشًا» رفتنهاند سراغ همین پیراهن و لباس ظاهری و... ولی یک احتمال این است که نه! مقصود حیاء است.

 و در «أَنزَلنا» معنای نزول، خلقت است. در آیات زیادی هم داریم که نزول به معنای خلقت است مانند این آیه: «وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ[4] » خداوند آهن را که از آسمان پایین نینداخته است؛ غرض خلقت است. و آیاتی مثل: « وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ[5] » «وَ إِنْ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ[6] » که در همۀ این آیات، نزول به معنای خلقت را میگوید. حالا من نمیخواهم از بحثم منحرف شوم. عمدۀ بحثم این بود که تقوا، «الحیاءُ مِن الله» است و حیاء یک پوشش است. لذا علی (علیه السلام) در روایتی میفرماید: «أَحسَنُ مَلابِسِ الدُّنیا أَلحَیاء[7] » بهترین لباسهای دنیا، حیاء است.در این روایت خیلی دیگر روشن و شفاف است. حیاء یک پردهای است بر روی روح.

 حیاء امری فطری و آمیخته با خلقت انسانها است

  دیگر اینکه این یک امری است فطری و آمیخته شده با خلقت هر انسانی است و از مختصّات انسان هم هست. آنهایی که اهلش هستند را ارجاع میدهم به آن حدیثی که جنود عقل و جهل را دارد. در اصول کافی است و مرحوم صدرالمتألهین (رضوان الله تعالی علیه) آن را شرح کرده است. در آن روایت میفرماید « ...وَ الحَیاءُ وَ ضِدُّهُ الخُلعْ[8] » ضدّ حیاء را میگوید: پردهدری. خُلعْ یعنی پردهدری. پس معلوم میشود حیاء پرده است. بعد مرحوم صدر المتألهین که میخواهد حیاء را معنا کند، میفرماید: «أَلحَیاءُ غَریزَةٌ إِنسانیَّة[9] » حیاء غریزهای انسانی است. بنابراین حیاء از مختصّات انسان است و امری است آمیخته به وجود و خلقت انسان. مابه الامتیاز انسان از سایر حیوانات در همین است. یکی از فرقهای انسان با حیوان همین جا است. ما یک مابه الاشتراکات با حیوانات داریم مانند اینکه: آنها میخورند ما هم میخوریم، آنها میآشامند ما هم میآشامیم. غریزۀ جنسی و امثال اینها را دارند. امّا انسان یک مابه الامتیاز دارد. مابه الامتیاز انسان از حیوان به حیای انسان است، به همین است یعنی همین پوشش که خداوند در درون انسان به ودیعه گذاشته است و خدا بذر حیاء را در درون هر انسانی پاشیده است، نشای حیاء را کاشته است. امری اکتسابی نیست. مثل بقیه امور فطریّه در انسان است که باید انسان او را شکوفا کند. من بحثم اینجا بود. و این هم در ارتباط با عقل عملی است که ادراک حسن و قبح است. لذا علی(علیه السلام) در روایتی میفرماید: «أَعقَلُ النّاسِ أَحیاهُم[10] » عاقلترین مردم باحیاترین و باشرمترین مردم است. یعنی این غریزه هرچه رشد پیدا کند در انسان. این در بُعد انسانی بود. در بُعد الهی آن هم این است، چون ما هم بُعد انسانی داریم هم بُعد الهی داریم، انسان اینگونه است ابعاد گوناگون دارد؛ در بُعد الهی ما هم همین است؛ روایت از امام صادق (علیه السلام) است که میفرمایند: «لا ایمانَ لِمَن لا حَیاءَ لَهُ[11] » کسی که شرم ندارد ایمان ندارد. من در ابتدا گفتم: «الحیاءُ مِنَ الله تعالی». همین حیاء است که انسان را از نظر اعمال زشت و قبیح باز میدارد و ما در روایت از علی (علیه السلام) داریم: « أَلحَیاءُ یَصُدُّ عَنِ فِعلِ القَبیحِ[12] » حیاء انسان را از انجام عمل قبیح باز میدارد. حال قبح آن قبح عقلی باشد یا قبح شرعی. من اینها را فهرستوار میگویم. یک پوشش الهی است. انسان از نظر ذاتش پردهدار است یعنی باحیاست، پردهدَر نیست؛ چه در بُعد انسانی، چه در بُعد الهی. انسان در هر دو بُعد اینطور است. اصلاً در درون او است، یک چیز تحمیلی برای انسان نیست.

 پردهداری در درون فرزند موجود است

 هر بچّهای که به دنیا میآید، از نظر درونی نهاد او این چنین است. پردهدار است نه پردهدَر و همان پردهداری موجب میشود که به طرف فعل قبیح و زشت نمیرود، من عرض کردم «حیای من الله» داریم، «حیا من الناس» داریم، «حیا من النفس» داریم. اینها در جای خودش بحث دارد، ولی بدانید ریشه این است. این که من عرض کردم راجع به حیا، هم نسبت به پیشگیری نسبت به افعال زشت است؛ هم قبل از آن است هم بعد ازآن است. کارسازی دارد. قبل از آن مانعیّت دارد یعنی این موجب میشود که انسان به سمت کار بد و زشت نرود، یعنی همین شرم که درونی است موجب میشود شرم او میآید. اگر یک وقتی هم ـ نعوذ بالله ـ فرض کنید یک کار زشتی از او سر زد تا آنجایی که هنوز مسخ نشده است و این پرده به طور کلّی دریده نشده و از بین نرفته، متأثّر میشود. خودِ او خجالت میکشد؛ خودش، خودش را سرزنش میکند. لازم نیست دیگران به او بگویند. که ما تعبیر میکنیم میگوییم: وجداناً ناراحتم. این "وجداناً ناراحتم" معنای آن همان مسئله حیاء بوده که خداوند در درون او گذاشته بوده است. این پرده را درید و مرتکب این کار زشت شد یعنی این مرزشکنی را کرد، چه مرز الهی باشد، چه مرز انسانی باشد، تا برسد به عرفی آن، در هر رابطهای، هم قبل را میگیرد هم بعد را میگیرد؛ این تا آنجایی است که من عرض کردم و آن اینکه به طور کلّی بر اثر تکرار قبائح این پرده حیا از بین نرفته باشد. این را میخواستم بگویم خیال نکنید که فقط راجع به قبل است نخیر، بعد از عمل او هم هست. آن وقت اینجاست که ـ نعوذ بالله ـ اگر مسخ شد و این حیا و پردهداری او از بین رفت، دست به هر جنایتی میزند. ما تعبیر میکنیم میگوییم: آدم دریدهای است. چه را دریده است؟ پردة حیا را دریده و پاره کرده است.

 لذا ما این را در روایات متعدّده داریم و این روایات را هم خاصّه نقل میکنند، هم عامّه. خیال نکنید فقط از طریق ماست. نه! اهل سنّت هم نقل میکنند. آنها هم متعدد نقل میکنند، ما هم متعدّد داریم. دارد از پیغمبراکرم (صلی االله علیه و آله و سلم) « لَم یَبقِ مِن أَمثالِ الأَنبیاء إِلّا قَولُ النّاس إِذا لَم تَسْتَحْیِ فَاصْنَعْ ما شِئْتَ[13] » حضرت فرمودند از مثالهایی را که پیامبران الهی میزدند باقی نماند مگر این حرفی که حرف همه مردم است، این را خوب دقت کنید، قول همه مردم. چرا؟ چون همه انساناند، حیوان نیستند. و آن مثال شایع در میان مردم این است: وقتی که بنا شد شرم نداشته باشی هر جنایتی میخواهی بکن.

 یک روایت دیگر از امام هشتم (علیه السلام) دارد حضرت فرمود: « ما بَقِیَ مِن أَمثالِ الأَنبیاءِ (علیهم السلام) إِلّا کَلِمَةٌ: إِذا لَم تَسْتَحْ فَاعْمَلْ ما شِئْتَ[14] » در روایت قبلی «فَاصنَع» بود این «فَاعمَل» است. یک جمله از مثالهای انبیا در میان مردم ماند و آن اینکه وقتی که بنا شد شرم نداشته باشی هر چه میخواهی بکن.

 عامّه هم نقل میکنند. در دو جای کنز العمّال دارد و آن این است از پیغمبر اکرم « آخَرُ ما أَدرَکَ النّاس مِن کَلامِ نُبُوَّة الاولی: إِذا لَم تَستَح فَاصنَع ما شِئت[15] »

 وظیفه پدر ومادر در رشد دادن حیای فرزندان در همه ابعاد

 مسئله حیاء در باب تربیت یک نقش زیر بنایی دارد به این معنا که پدر و مادر که به طور معمول و متعارف دو مربّیِ دست اوّل برای انسان هستند، اینها آنچه را که باید روی آن دقّت کنند این است که نکند من پرده حیای این بچّه را بدرم، بلکه پردۀ حیای او را حراست و حفاظت و رشد بدهند. نمیخواهد تو به او حیا بیاموزی نه! سرکوبش نکن، خود او شرم ذاتی دارد. این را رشدش بده. چه در بُعد دیداریات، چه در بُعد شنیداریات، چه در بُعد رفتاریات، چه با هیکلات، چه با لباست، چه با لباسش. بالاترین جنایت پدر و مادر در باب تربیت نسبت به فرزند اینجاست که ـ نعوذ بالله ـ در این سه رابطه پرده حیای الهی این بچّه را بدرند. اینکه بچّه هر کاری دل او میخواهد بکند و هرچه میخواهد بگوید و هرچه میخواهد ببیند. لذا در باب تربیت این مسئله را داریم هیچ قابل شبهه هم نیست، که آن هسته مرکزی که کاربرد زیاد دارد در باب تربیت اینجاست. این را بدانید آن کسانی که اسیر هواهای نفسانیشان هستند که میخواهند در جامعه به اهداف شیطانیشان برسند از همین راه وارد میشوند: ترویج لاابالیگری، چه در بُعد الهی آن، چه در بُعد انسانی آن، در هر دو بُعد. همین کار را میکنند و به اهدافشان میرسند، جامعه را سوق میدهند به بیبندوباری به معنای پردهدری، پرده حیای جامعه را میدرند چه در بُعد دینی آن، و چه در بُعد الهی آن، و چه در بُعد انسانی آن و دیگر هر جنایتی بخواهند میکنند. « فَاصنَع ما شِئت».

 ذکر توسّل

 و این را هم بگویم که از کجا شروع شد؟ من چند جمله ذکر مصیبت بیشتر ندارم. بعد از وفات پیغمبر در هر دو بُعد یعنی بیشرمی چه در بُعد الهی آن، چه در بُعد انسانی آن. التماس دعا. کجا؟ جای آن را میخواهم برای شما بگویم. میگویند آمدند در خانه علی جمع شدند، زهرا (سلام الله علیها) آمد، در را باز نکرد، در را آتش زدند. من دو سه جمله بیشتر نمیگویم در آن روایتی که از خود زهرا (سلام الله علیها) است، ببینید اینها نه حریم الهی را حفظ کردند، نه از خدا خجالت کشیدند و شرم کردند، نه از بُعد انسانی آن.

 « وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِه[16] » چنان لگدی به این در زد « فَرَدَّهُ عَلَیَّ » درب نیمسوخته را انداخت روی من « وَ أَنا حَامِلٌ » من باردار بودم، حامله بودم «وَ النّارُ تَسعَرُ وَ تَسْفَعُ وَجهِی» آتش زبانه میکشید و صورت من را میسوزاند. این بیحیاها نه از خدا، نه از خلق خدا، از هیچ کدام شرم نکردند. بعد میدانید چه میگوید؟ زهرا میگوید: « فَضَرَبَنِی بِیَدِه » چنان سیلی به صورتم زد « حَتَّی انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ اُذُنِی» گوشوارههایم پراکنده شد.

[1] بحار الانوار، جلد 68، صفحه 329

[2] بحث حیا در سال 1365 در طی 9جلسه و در سال 1378 در طی 8 جلسه، توسط معظمله بحث شده است.

[3] سوره مبارکه اعراف، آیه 26

[4] سوره مبارکه حدید، آیه 25

[5] سوره مبارکه زمر، آیه 6

[6] سوره مبارکه حجر، آیه 21

[7] غرر الحِکم و دُرر الکَلِم، صفحه 257، روایت 5441

[8] بحارالانوار، جلد 1، صفحه 109

[9] شرح اصول کافی ملاصدرا، کتاب عقل و جهل

[10] غرر الحِکم و دُرر الکَلِم، صفحه 256، روایت 5440

[11] اصول کافی، جلد 2، صفحه 106

[12] غرر الحِکم و دُرر الکَلِم، صفحه 257، روایت 5454

[13] بحارالانوار، جلد 68، صفحه 333

[14] بحارالانوار، جلد 68، صفحه 335

[15] کنز العمّال، روایت 5780 و 5792

[16] بحارالانوار، جلد 30، صفحه 349

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo