< فهرست دروس

درس طب استاد تبریزیان

94/09/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بحث عدم درمان با حرام – تقسیمات درمان

 

ادامه بحث درمان با حرام

 

از روایات قبلی چیزی که به نظر می‌رسد استفاده از حرام در زمینه درمان منتفی و مردود است. البته لسان ادله درباره حرام، لسان نفی موضوع است:

مَا جَعَلَ‌ اللَّهُ‌ فِي‌ حَرَامٍ‌ شِفَاء[1] یعنی خداوند در حرام شفاء قرار نداده است.

«ما» در «مَا جَعَلَ» برای نفی موضوع است یعنی در حرام اصلا شفاء نیست نه اینکه حرام شفاء است ولی از جهت حرمت نباید از آن استفاده کرد. البته از مجموع روایات این احتمال را هم می‌دهیم که نفی درمان با خمر به صورت تخصیص باشد یعنی هر چند حرام درمان است ولی خمر استثناء شده است.

ائمه می‌فرمایند در چند چیز تقیه نیست مانند خمر. بنابراین اگر برای درمان هم ناچار باشیم نباید از خمر استفاده کنیم. یک احتمال دیگر هم دادیم که مسئله به صورت نفی موضوع باشد یعنی اصلا در خمر درمان وجود نداشته باشد. روایت می‌فرماید:

الْمُضْطَرُّ لَا يَشْرَبُ‌ الْخَمْرَ فَإِنَّهَا تَقْتُلُه[2] یعنی شخص مضطر نباید خمر بنوشد زیرا او را می‌کشد.

 

بحث امروز راجع به بقیه حرام ها است.

عرض کردم از مجموع روایات استفاده می‌شود که درمان با حرام منتفی است حالا یا درمان با حرام جایز نیست یا اینکه حرام، اصلا درمان نیست. روایات می‌فرمایند:

مَا جَعَلَ‌ اللَّهُ‌ فِي‌ حَرَامٍ‌ شِفَاء[3] یعنی خداوند در حرام شفاء قرار نداده است.

عرض کردیم از طرفی یک قانون کلی داریم که هر حرامی در اضطرار حلال می‌شود:

ما من حرام إلّا وقد أحلّه الله لمن اضطرّ إليه[4] یعنی هیچ حرامی نیست مگر اینکه خداوند آن را برای کسی که مضطر است حلال کرده است.

از طرفی هم قاعده ای داریم که می‌فرماید:

مَا جَعَلَ‌ اللَّهُ‌ فِي‌ حَرَامٍ‌ شِفَاء[5] یعنی خداوند در حرام شفاء قرار نداده است.

قاعده اول می‌فرماید اگر انسان ناچار به استفاده از حرام باشد، حرام، حلال می‌شود و قاعده دوم می‌فرماید حرام اصلا شفاء نیست و اضطراری وجود ندارد و انسانِ بیمار، ناچار به استفاده از حرام نیست چون اصلا در حرام درمانی وجود ندارد.

حبابه در راه با حضرت امیر (ع) ملاقات کرد و درحالیکه بار ماهی داشت حضرت از او پرسید چه چیز به همراه داری عرض کرد ماهی برای عیال خود می‌برم حضرت فرمود:

نعم زاد العيال السمك ، ثم قال : وما هذا الذي معك؟ قالت أخي اعتل من ظهره ، فوصف له أكل جري ، فقال يا حبابة ، إن الله لم يجعل الشفاء فيما حرم ، والذي نصب الكعبة لو أشاء أن أخبرك باسمها واسم أبيها لأخبرتك ، فضربت به الأرض وقالت : استغفر الله من حملي هذا[6]

یعنی ماهی غذای خوبی برای خانواده است بعد فرمود آن چیز دیگر چیست؟ عرض کرد برادرم کمر درد دارد و به او سفارش به ماهی بدون پولک کرده اند حضرت فرمود خداوند در چیزی که حرام کرده است شفاء قرار نداده است و قسم به کسی که کعبه را نصب کرد اگر می‌خواهی اسم این ماهی و اسم پدرانش را به تو بگویم (کنایه از این است که این ماهی جزو مسوخات است) آن شخص ماهی را به زمین کوبید و گفت از خدا به خاطر چیزی که حمل می‌کنم طلب بخشش دارم.

دو مورد داریم که امام(ع) اجازه درمان با حرام را داده است. یک مورد درمان با ادرار است. یک شخصی در مورد درمان با ادرار سوال کرد و امام فرمود این کار را نکن بعد فرمود اگر ناچار است بول خود را بنوشد:

قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ ع عَنْ رَجُلٍ كَانَ بِهِ دَاءٌ فَأُمِرَ لَهُ بِشُرْبِ الْبَوْلِ فَقَالَ لَا يَشْرَبْهُ قُلْتُ إِنَّهُ مُضْطَرٌّ إِلَى شُرْبِهِ قَال‌ فَإِنْ كَانَ يُضْطَرُّ إِلَى شُرْبِهِ وَ لَمْ يَجِدْ دَوَاءً لِدَائِهِ فَلْيَشْرَبْ‌ بَوْلَهُ‌ أَمَّا بَوْلُ غَيْرِهِ فَلا[7]

یعنی امام به من درباره مردی که مریض بود و اطباء او را امر به خوردن بول کرده بودند فرمود ادرار ننشود عرض کردم او ناچار به خوردن بول برای درمان است فرمود اگر ناچار به شرب بول است و درمان دیگری برای مریضی خود ندارد پس بول خودش را بنوشد و بول دیگران را ننوشد.

ادرار نجس است و طبق روایتی که خواندیم خوردن آن حرام است، اما این روایت می‌فرماید اگر ناچار بود می‌تواند از ادرار استفاده کند. یعنی ادرار درمان است چون اگر ادرار درمان نبود دیگر در زمان ناچاری هم درمان نبود. اما خداوند می‌فرماید در حرام درمان قرار ندادیم.

احتمال دارد که بگوییم هر حرامی درمان نیست به جز ادرار آن هم در زمان ناچاری.

مورد دیگر از مستثنیات درمان با حرام گوشت افعی است:

سَأَلَ‌ رَجُلٌ‌ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ‌ التِّرْيَاقِ‌ قَالَ لَيْسَ بِهِ بَأْسٌ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّهُ يُجْعَلُ فِيهِ لُحُومُ الْأَفَاعِيِّ فَقَالَ لَا تقدر [تُقَذِّرْهُ‌] عَلَيْنَا[8]

یعنی شخصی از امام کاظم درباره تریاق پرسید امام فرمود اشکالی ندارد عرض کرد در آن گوشت مار است فرمود اسم آن را نیاور چون ما آن را خوش نداریم.

از این روایت استفاده می‌شود که خوردن گوشت مار اشکال ندارد چون صرفا امام فرمود از آن خوشمان نمی‌آید.

از این دو روایت استفاده می‌شود در مرحله اول جواز درمان با حرام صادر نشده است اما اگر اضطراری به وجود بیاید جائز است.

شاید مسئله اعتقاد هم در میان باشد یعنی چون بیمار گمان می‌کند که حرام برای او درمان است امام برای دلخوشی او می‌فرماید مصرف کن بنابراین حرام واقعا درمان نیست.

روایت دوم به شکل دیگر نیز نقل شده است که از آن استفاده می‌شود که در اضطرار هم استفاده از حرام جائز نیست. در همین نقل هم فرموده گوشت مار قذر است و معادل کلمه قذر نجس است. بنابراین می‌توان استفاده کرد که چون نجس است استفاده از آن باز هم جائز نیست.

به هر حال آیا می‌توانیم با این دو روایتی که هم از جهت دلالت و هم از جهت سند ضعیف هستند، از قانون کلی که فرمود«ماجعل الله فی حرام شفاء» صرف نظر کنیم؟ واضح است که نمی‌توانیم چنین کاری انجام دهیم.

پس حتی الامکان باید از چیز حرام پرهیز شود. هر چند طبق قواعد اصولی دو روایت به جهت خاص بودن آن ها بر عام مقدم می‌شوند و گفته می‌شود گوشت مار و ماهی بدون پولک استثناء شده است.

همیشه در تریاق گوشت مار استفاده نمی‌کنند بلکه به حسب بیماری مواد تشکیل دهنده آن تفاوت می‌کند.

 

تقسیمات درمان

 

گاهی ائمه برای یک بیماری چند درمان و دارو معرفی می‌کنند و گاهی درمان سهل است و گاهی درمان سخت و پیچیده ای را بیان می‌کنند و گاهی هم دعا و قرآن را سفارش می‌کنند و گاهی نیز توصیه های غذایی می‌کنند. علت تنوع در درمان چیست؟

اعتقاد من این است که درمان تابع اعتقادات و نحوه زندگی است.

 

درمان تابع نحوه زندگی است

 

افرادی که زندگی ساده و غذاهای ساده مصرف می‌کنند مانند نون و سبزی یا خرما مصرف می‌کنند بعید نیست که نیازی به داروهای پیچیده ندارند بلکه شاید برای آن ها ضرر هم داشته باشد. چون زندگی آن ها ساده است درمان آن ها هم ساده خواهد بود.

اگر کسی زندگی پیچیده دارد و غذاهای ترکیبی مصرف می‌کند درمان او نیز پیچیده می‌شود. عرب زندگی ساده داشته است. نهایتا گوشت یا خرمایی می‌خوردند به همین جهت داروهای آن نیز در چند چیز خلاصه می‌شد مانند حجامت و حمام و نوره و داغ کردن. در هر طبی یک راه آخر وجود دارد مثلا در طب عرب داغ کردن بود و در طب اسلامی داروی پیامبر است و در طب امروز وقتی از درمان عاجز می‌شوند «کورتون» را تجویز می‌کنند.

انحصار درمان در چند چیز، موید زندگی ساده است. گاهی می‌بینیم افرادی که در روستاها زندگی می‌کنند برای دل درد با یک گیاه ساده خوب می‌شوند اما کسی که در شهر است اگر مبتلا به دل درد بشود گاهی با مراجعه به دکتر انواع داروهای پیچیده را باید مصرف کند. یا مثلا افرادی که در کشورهای جهان سوم زندگی می‌کنند کمتر نیازمند به داروهای پیچیده پیدا می‌کنند تا مردم اروپا، چون مردم اروپا زندگی پیچیده تری دارند.

 

درمان تابع اعتقاد است

 

اگر شخص اعتقاد قوی به قرآن و پیامبر داشته باشد با همان قرآن و درمان های ساده درمان می‌شود مثلا با عسل و سیاهدانه درمان می‌شود چون قرآن گفته عسل درمان است و پیامبر گفته است که سیاهدانه درمان کل بیماری ها است. اما زمانیکه اعتقاد سست باشد باید دارو پیچیده باشد و حتی همین پیچیدگی موجب درمان است چون زمانیکه شخص متوجه می‌شود داروی او از 50 گیاه درست شده است به آن اعتقاد پیدا می‌کند.

خداوند از این مسئله استفاده می‌کند. راجع به عسل فرموده است:

﴿ثُمَّ كُلي‌ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكي‌ سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاس‌﴾[9]

خداوند اول به زنبور امر کرده است از تمام گیاهان بخور سپس فرموده است که از شکم او شرابی خارج می‌شود که شفاء است. چون عسل قرار است همه را درمان کند باید یک پیچیدگی در آن وجود داشته باشد و خوردن از تمام گیاهان به عسل پیچیدگی می‌دهد. زنبور در یک دقیقه به ششصد گل سرکشی می‌کند. بعد از سر کشی به آن ها عسل به اندازه سر سوزن جمع می‌شود. انسان وقتی متوجه این پیچیدگی می‌شود به آن اعتقاد پیدا می‌کند.

ما اگر بخواهیم داروی شافیه یا داروی پیامبر را برای بیمار تعریف کنیم، تهیه آن را پیچیده بیان کنیم اعتقاد پیدا می‌کند. همین پیچیدگی موثر است. چون بشر امروز چیزی که ساده باشد را سبک می‌شمارد. دست شخصی در صفین قطع شد و حضرت امیر چیزی خواند و در او را چسباند. شخص عرض کرد چه خواندی فرمود سوره حمد خواندم عرض کرد سوره حمد؟ سبک شمرد و دستش دوباره جدا شد. درحالیکه حمد بهترین و بالاترین درمان است. اگر سوره حمد ما را درمان نمی‌کند مشکل از اعتقاد ما و یا از زندگی پیچیده ما است. سوره حمد یا تربت امام حسین(ع) داروخانه است. اما اعتقاد ما بر اثر انقلاب صنعتی سست شده است.

ما داروهای عمومی و داروهای خصوصی داریم. داروهای عمومی داروهایی است که برای کل بیماری ها است مانند عسل که درمان برای تمام دردها است:

الْعَسَلِ‌ شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاء[10]

داروهایی که یا تمام بیماری ها و یا طیف بزرگی از بیماری ها را درمان می‌کنند. و این ها در طب های دیگر وجود ندارد.

وجود درمان عام خیلی اهمیت دارد به جهت اینکه ما در مقابل هیچ بیماری عاجز نیستیم یعنی اگر داروی خاص بیماری را بلد نبودیم و یا در دست رس نبود از داروهای عام استفاده می‌کنیم یا از تعدیل طبایع استفاده می‌کنیم. اگر معلول صفرا یا سودا است آن ها را درمان می‌کنیم و یا از عسل یا از سیاهدانه استفاده می‌کنیم. وقتی به پیامبر اعتقاد داریم و روایات معتبر و متواتر داریم:

الشُّونِيزُ دَوَاءٌ مِنْ‌ كُلِ‌ دَاءٍ إِلَّا السَّام[11] یعنی سیاهدانه درمان همه بیماری ها به غیر از مرگ است.

دیگر با وجود سیاهدانه در مقابل هیچ بیماری عاجز نیستیم.

آب آسمان، شیر شتر، شیر گاو، اسفند و چیزهای دیگر نیز همین خاصیت را دارند و یک کتاب را شامل می‌شوند. با وجود این قاعده امن، هیچ ترسی از بیماری ها نداریم. هیچ بیماری مایوس نمی‌شود.

به همین جهت برای ما بن بست نیست بلکه بن بست برای غربی ها و سنتی ها است. و این نکته قوت طب اسلامی است.

بنده اعتقاد دارم که درمان برای افراد ساده زیست و معتقد باید ساده و عام باشد و در مرحله بعد باید از درمان های خاص و پیچیده استفاده کرد.

 

سوال: درمان پر شدن کیسه صفرا چیست؟ دکترها گفته اند که باید کیسه صفرا درآورده بشود.

جواب: راجع به سنگ صفرا عمل انجام می‌دهند و کیسه را در می‌آورند و موجب بیماری تا آخر عمر می‌شود و موجب مشکلات غلبه صفرا و مشکل هضم به وجود می‌آورد.

درمان آن داروی جامع امام رضا (ع) با آب سنای مکی است. سنای مکی موجود در بازار چون پاکستانی است زیاد تاثیری ندارد. بنابراین باید زیادتر مصرف کنند. مثلا اگر می‌گوییم 4 یا 5 گرم سنای مکی استفاده شود سنای پاکستانی باید 20 تا حتی 100 گرم مصرف بشود. سنا را دم کنند و با داروی جامع مصرف کنند انشاءالله سنگ را آب می‌کند. البته شاید بعض اوقات این دارو چند بار مصرف بشود بخصوص اگر سنگ در مجاری باشد.

داروی قوی تر آن جامع با آب سقمونیا است. 90 درصد سقمونیای در بازار تقلبی است. سقمونیای اصل دو گرم کافی است. بعد هم سی هسته خرما بجوشانید و آب آن را مصرف کنید. سقمونیای اصل را از انگلستان می‌آورند. نشانه آن این است که ترد است و موقع دیدن آن انسان گمان می‌کند که خیلی سفت و سخت است اما زمانیکه فشار داده می‌شود به سرعت می‌شکند.

 

سوال: درمان برفک روی زبان و لب های نوزاد چیست؟

جواب: برای برفک استفاده از مالیدن حنا به تنهایی یا حنایی که با سرکه مخلوط بشود روی زبان موثر است.

 

سوال: نوزادی گردن نمی‌گیرد درمان آن چیست؟

جواب: ریختن روغن بنفشه در بینی و قطره مرزنجوش جامع و استفاده از سویق جو و سنجد و باقی تقویت کننده ها موثر است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo