< فهرست دروس

«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

96/02/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بحث غذاهای وارد شده در روایات(حبوبات) – معرفی بیماری نوروپاتی (ضعف عضلانی)

 

حبوبات(عدس)

بعضی از غذاها مبارک و مقدس است که یکی از این غذاها روغن زیتون است.

در روایت آمده است:

الزَّيْتُ دُهْنُ الْأَبْرَارِ وَ إِدَامُ الْأَخْيَارِ بُورِكَ فِيهِ مُقْبِلًا وَ بُورِكَ فِيهِ مُدْبِراً انْغَمَسَ فِي‌ الْقُدْسِ‌ مَرَّتَيْن‌[1]

یعی .... روغن زیتون در پاکی دو مرتبه غوطه ور شده است.

سرکه هم مقدس است. سومین غذایی که مقدس است، عدس است.

این سه غذا با گناه نکردن و ایمان و معرفت و امثال آن ارتباط دارند.

خاصیت عدس رقیق کردن و نازک کردن قلب است. انسان زود تحت تاثیر قرار می‌گیرد و برای دیگران زود ناراحت می‌شود. خاصیت دیگر عدس زیاد کردن اشک چشم است.

در روایات آمده است که انبیاء برای برکت عدس و شخصی که عدس می‌خورد دعا کرده اند.

در روایت آمده است:

عَلَيْكُمْ بِالْعَدَسِ فَإِنَّهُ مُبَارَكٌ وَ مُقَدَّسٌ- وَ إِنَّهُ يُرِقُّ الْقَلْبَ وَ يُكْثِرُ الدَّمْعَةَ- وَ إِنَّهُ قَدْ بَارَكَ فِيهِ سَبْعُونَ‌ نَبِيّاً- آخِرُهُمْ‌ عِيسَى ابْنُ مَرْيَم‌[2]

یعنی ... هفتاد پیامبر عدس را مبارک کردند و برای برکت عدس دعا کردند

در سفارش پیامبر(ص) به حضرت علی آمده است:

يَا عَلِيُّ كُلِ الْعَدَسَ فَإِنَّهُ‌ مُبَارَكٌ‌ مُقَدَّسٌ‌ وَ هُوَ يُرِقُّ الْقَلْبَ وَ يُكْثِرُ الدَّمْعَةَ وَ إِنَّهُ بَارَكَ عَلَيْهِ سَبْعُونَ نَبِيّا[3]

یعنی ای علی عدس بخور و قلب را رقیق می‌کند و اشک چشم را زیاد می‌کند و هفتاد پیامبر برای عدس برکت خواستند.

به دلیل اینکه عدس اشک چشم را زیاد می‌کند، سفارش می‌کنند در عاشورا عدس زیاد بخورید.

از این روایت استفاده می‌شود، قساوت قلب و بی رحمی قلب یک بیماری مادی است و برای همان عضو است به همین جهت درمان آن مادی است که همان عدس است.

اگر قساوت قلب معنوی بود با معنویات مانند ذکر و دعا برطرف می‌شد بنابراین به نظر می‌رسد قساوت اختلالی است که در قلب تپنده به وجود می‌آید و در قلب نفسانی و باطنی به وجود نمی‌آید و عدس که مادی است قلب مادی را اصلاح می‌کند.

عدس نمی‌تواند باطن انسان را درست کند زیرا با هم سنخیت ندارند بلکه چیزهای دیگری مانند موعظه و دعا و قرآن ممکن است باطن را درست کند.

اعتقاد بنده این است که بیشتر بیماری های روحی و روانی از سنخ بیماری های مادی هستند و یکی هستند و از یک سنخ هستند. درست است علماء دو علم اخلاق و طب را از هم جدا کرده اند ولی اعتقاد دارم این دو در ارتباط هستند و همه مادی هستند.

غذا در اخلاقیات نقش دارد، حتی هوا در اخلاق انسان تاثیر دارد و انسان عصبانی و بدخلق می‌شود.

بله شیطان میکروب است و در جلد اول با ده ها دلیل ثابت کرده ایم. عقل هم مادی است و حتی روح هم مادی است زیرا اگر مادی نباشد سنخیتی با بدن انسان ندارد.

گفته می‌شود روح مجرد است ولی حقیقت ندارد. مجرد است یعنی نه مکان دارد و نه زمان ولی در بدن انسان است. مگر روح در چهار ماهگی وارد بدن انسان نمی‌شود؟ مگر روح از بدن خارج نمی‌شود؟ بنابراین روح مجرد نیست زیرا مجرد مکان ندارد.

بله روح بخاری است، حتی اگر نوری هم باشد مادی است و مجرد نیست.

در کتاب «عجائب و اسرار خلقت» آمده است که از روایات استفاده می‌شود روح هم مرگ دارد و در یک زمان معلوم می‌میرد و روح هم اجل دارد و ممکن است هزاران سال بعد از بدن بمیرد.

روح ولوج در بدن کرده است و چیزی که مکان داشته باشد، مجرد نیست.

کسی که گناه می‌کند در قلب او یک نقطه‌ی سیاه به وجود می‌آید. نقطه‌ی سیاه داشتن در روح معنا ندارد. به همین جهت به کتاب «بحارالانوار» مراجعه کنید و علامه مجلسی که خبره در این کار است می‌گوید تمام روایات دال بر این است که روح مجرد نیست و مادی است.

فقط فلاسفه می‌گویند روح مجرد است ولی روایات می‌فرمایند روح مجرد نیست. مگر اینکه فلاسفه بگویند روح در بدن نیست زیرا روح اگر مجرد باشد نمی‌تواند محکوم به مکان باشد.

اصل قضیه این است:

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَحَدٌ وَاحِدٌ، تَفَرَّدَ فِي وَحْدَانِيَّتِهِ، ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ‌ نُوراً، ثُمَّ خَلَقَ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ مُحَمَّداً ص وَ خَلَقَنِي وَ ذُرِّيَّتِي، ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ رُوحاً فَأَسْكَنَهُ اللَّهُ فِي ذَلِكَ النُّورِ وَ أَسْكَنَهُ فِي أَبْدَانِنَا، فَنَحْنُ رُوحُ اللَّهِ وَ كَلِمَاتُهُ، فَبِنَا احْتَجَّ عَلَى خَلْقِهِ‌، فَمَا زِلْنَا فِي ظُلَّةٍ خَضْرَاءَ حَيْثُ لَا شَمْسَ وَ لَا قَمَرَ، وَ لَا لَيْلَ وَ لَا نَهَارَ، وَ لَا عَيْنَ تَطْرِفُ، نَعْبُدُهُ وَ نُقَدِّسُهُ وَ نُسَبِّحُهُ، وَ ذَلِكَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْخَلْقَ.[4]

یعنی ... خداوند کلمه ای گفت و نور شد و از این نور پیامبر(ص) و روح خلق شد

همه از سنخ «کلمه» هستند و کلمه هم مادی است.

در قرآن آمده است:

﴿إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون‌﴾[5]

یعنی فرمان او چنين است كه هر گاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مى‌گويد: «موجود باش!»، آن نيز بى‌درنگ موجود مى‌شود

همه هستی مانند روح و ملائکه و فرشتگان همه به سبب کلمه است و «کلمه» هم مادی است زیرا در روایت فرمود کلمه نور شد و نور هم مادی است. کلمه باید مادی باشد و اگر مادی نباشد کلمه نیست.

خداوند مجرد است و فقط خداوند مجرد است.

ادله ای دارد که روح هم مانند خود بدن می‌میرد. مجرد نمی‌میرد. ماده محکوم به زمان است و مکان هم باید داشته باشد.

مخلوق ماده است و ماده یعنی سه بعد به علاوه‌ی زمان و مکان دارد به همین جهت روح و بدن در یکدیگر تاثیر می‌گذارند ولی یکی خیلی سنگین و دیگری سبک است. فرکانس یکی کوتاه و دیگری بلند است.

همه‌ی هستی از موج و فرکانس است زیرا در روایت آمد که خداوند تکلم کرد و نور به وجود آمد.

اننگشت روح دارد و اگر آن را قطع کنید بی جان می‌شود.

روح غذا هم می‌خورد زیرا در قرآن آمده است:

﴿ً وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فيها بُكْرَةً وَ عَشِيًّا﴾[6]

یعنی و هر صبح و شام، روزى آنان در بهشت مقرّر است.

روح در برزخ که در همین زمین است روزی می‌خورد.

در روایت آمده است:

شَكَا رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ص قَسَاوَةَ الْقَلْبِ فَقَالَ لَهُ عَلَيْكَ‌ بِالْعَدَسِ‌ فَإِنَّهُ يُرِقُّ الْقَلْبَ وَ يُسْرِعُ الدَّمْعَةَ وَ قَدْ بَارَكَ عَلَيْهِ سَبْعُونَ نَبِيّا[7]

یعنی مردی به پیامبر(ص) از قساوت قلب شکایت کرد فرمود برتو باد عدس زیرا قلب را نازک می‌کند و اشک را سرعت می‌بخشد

این روایت به صراحت می‌فرماید که قساوت قلب مادی است زیرا با ماده برطرف می‌شود زیرا اگر قساوت قلب مادی نبود سنخیت نداشت و اثری اتفاق نمی‌افتاد.

سوداء قساوت نمی‌آورد بلکه دم است که قساوت می‌آورد.

اینکه در روایت آمده است:

فَإِنْ مَالَتْ‌ بِهِ‌ الْيُبُوسَةُ كَانَ عَزْمُهُ الْقَسْوَة[8]

یعنی اگر مایل به خشکی شود با قساوت اراده می‌کند

این روایت برای صفراء است.

عدس رطوبت را از بدن خارج می‌کند و خشک می‌کند.

أَنَّ بَعْضَ أَنْبِيَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ شَكَا إِلَى اللَّهِ تَعَالَى قَسْوَةَ الْقَلْبِ‌ وَ قِلَّةَ الدَّمْعَةِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنْ كُلِ الْعَدَسَ فَأَكَلَ الْعَدَسَ فَرَقَّ قَلْبُهُ وَ كَثُرَتْ دَمْعَتُه‌[9]

یعنی یکی از انبیاء الاهی به خداوند از قساوت قلب و کم بودن اشک شکایت کرد خداوند به او وحی کرد عدس بخور و او عدس خورد و قلبش نازک شد و اشکش زیاد شد.

معلوم نیست رقیق در مقابل خشکی باشد. رقیق به معنای دل نازکی است و ارتباطی به یبوست و خشکی ندارد.

افرادی که دارای خشکی چشم هستند و مجبور به استفاده از اشک مصنوعی هستند باید عدس یا سویق عدس بخورند.

در روایتی آمده است:

أَكَلْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّه‌ ع مَرَقَةً بِعَدَسٍ‌ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ إِنَّ الْعَدَسَ‌ قَدَّسَ عَلَيْهِ ثَمَانُونَ نَبِيّاً قَالَ كَذَبُوا لَا وَ اللَّهِ وَ لَا عِشْرُونَ نَبِيّاً.[10]

یعنی نزد امام صادق(ع) خورشت عدس خوردم عرض کردم فدایت شوم اهل سنت می‌گویند هشتاد پیامبر(ص) عدس را تقدیس کرده اند فرمود دروغ گفتند به خدا بیست نبی هم عدس را تقدیس نکردند.

یک روایت در عیون الاخبار تالیف شیخ صدوق، و دو روایت در المحاسن می‌فرمایند پیامبران عدس را مقدس داده اند ولی این روایت می‌فرماید این مطلب برای عامه است.

جمع روایی این است که اگرچه این روایت در کتاب «الکافی» است ولی «محمد بن فیض» که در سند روایت است و کسی که از او نقل می‌کند توثیق نشده است.

تمام روایات ضعیف هستند و نیازی نیست بین روایات ضعیف جمع کنیم.

اگر در روایات دقت کنیم در سه روایت نخست پیامبران عدس را مبارک دانسته اند و دعا کرده اند که عدس برکت داشته باشد و تقدیس نکرده اند. در روایت اخیر آمده است که هشتاد پیامبر عدس را مقدس کرده اند و امام (ع) می‌فرماید تقدیسی صورت نگرفته است.

تقدس یعنی پاکی و مبارک به معنای زیاد شدن است. بنابراین دو دسته روایت با هم تعارض ندارند.

«قداست» در مورد عدسی که در آینده به وجود می‌آید معنا ندارد و برای شئ موجود است ولی برکت می‌تواند برای آینده باشد مثلا پیامبران برای نسل خود برکت دعا کرده اند.

در روایات آمده است اهل عراق به عدس «حمُّص» به معنای نخود می‌گویید. بنابراین احتمال دیگر این است که آن که برکت و تقدیس آن نفی شده است نخود است و آنچه برکت دارد عدس است.

جمع سوم این است که روایات برکت، حمل بر تقیه می‌شود زیرا موافق عامه است.

در روایت معتبر آمده است:

قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ النَّاسَ يَرْوُونَ أَنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ إِنَّ الْعَدَسَ بَارَكَ‌ عَلَيْهِ‌ سَبْعُونَ‌ نَبِيّاً فَقَالَ هُوَ الَّذِي يُسَمُّونَهُ عِنْدَكُمُ الْحِمَّصَ وَ نَحْنُ نُسَمِّيهِ الْعَدَسَ.[11]

یعنی به امام صادق(ع) عرض کردم مردم از پیامبر(ص) نقل می‌کند که هفتاد پیامبر برای عدس برکت را دعا کردند فرمود این همان چیزی است که مردم به آن نخود می‌گویند و ما به آن عدس می‌گوییم.

در روایت امام (ع) مسئله‌ی برکت عدس را نفی نکرده اند.

احتمال دارد که اهل حجاز به نخود عدس می‌گویند و عدس هم عدس می‌گویند و احتمال دارد که اهل عراق به عدس نخود می‌گویند.

بله روایت مجمل شده است ولی برای جمع بین روایات می‌گوییم برکت از نخود نفی شده است و برای عدس اثبات شده است.

در روایت «خورشت عدس» آمده است. و آنچه در کشورهای عربی معروف است «خورشت قیمه» است. ما تا به حال خورشت عدس نشنیده ایم. در «مرق» گوشت هم دارد. آبگوشت با عدس ندیده ایم. بنابراین برکت از نخود نفی شده است.

عدس اشک را زیاد می‌کند و دل را نازک می‌کند و بعید نیست این آثار به جهت دعای پیامبران است.

سویق عدس

اگر عدس خوب و نرم آسیاب بشود و تفت داده بشود، سویق عدس می‌شود.

در روایت آمده است:

سَوِيقُ الْعَدَسِ يَقْطَعُ‌ الْعَطَشَ‌ وَ يُقَوِّي الْمَعِدَةَ وَ فِيهِ شِفَاءٌ مِنْ سَبْعِينَ دَاءً وَ يُطْفِئُ الصَّفْرَاءَ وَ يُبَرِّدُ الْجَوْفَ وَ كَانَ إِذَا سَافَرَ ع لَا يُفَارِقُهُ وَ كَانَ يَقُولُ ع إِذَا هَاجَ الدَّمُ بِأَحَدٍ مِنْ حَشَمِهِ‌ قَالَ لَهُ اشْرَبْ مِنْ سَوِيقِ الْعَدَسِ فَإِنَّهُ يُسَكِّنُ هَيَجَانَ الدَّمِ وَ يُطْفِئُ الْحَرَارَةَ.[12]

یعنی عدس تشنگی را قطع می‌کند و معده را تقویت می‌کند و درمان هفتاد بیماری است و صفراء را خاموش می‌کند و درون را سرد می‌کند و امام (ع) هرگاه مسافرت می‌رفت سویق عدس را از خود جدا نمی‌کرد و هرگاه یکی از خادمان مبتلا به غلبه و هیجان خون می‌شد امام(ع) می‌فرمود سویق عدس بخور زیرا هیجان خون را تسکین می‌دهد و حرارت را خاموش می‌کند.

افرادی که جوش دارند و کهیر دارند و لکه در بدن دارند و هیجان خون و تمام مشکلات خونی دارند یا صفراء دارند سویق عدس مصرف کنند.

اگر شک کردید شخصی دم یا صفراء دارد یا اینکه هر دو را دارد به او سویق عدس بدهید زیرا هر دو را درمان می‌کند.

معلوم نیست غلظت خون را درمان کند زیرا سودازا است.

از این روایت استفاده می‌شود که عدس سرد است زیرا فرموده است که درون را سرد می‌کند.

روایت صحیح السند آمده است:

إِنَّ جَارِيَةً لَنَا أَصَابَهَا الْحَيْضُ وَ كَانَ لَا يَنْقَطِعُ عَنْهَا حَتَّى أَشْرَفَتْ عَلَى الْمَوْتِ فَأَمَرَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَنْ تُسْقَى سَوِيقَ الْعَدَسِ فَسُقِيَتْ فَانْقَطَعَ عَنْهَا وَ عُوفِيَتْ.[13]

یعنی دختری از ما مبتلا به خونریزی مداوم شد تا اینکه نزدیک به مرگ شد امام باقر(ع) دستور داد به او سویق عدس بدهند و او خوب شد.

بنابراین سویق عدس درمان خونریزی است. بعید نیست که سویق عدس درمان تمام خونریزی ها باشد ولی اینجا بیشتر مراد خونریزی قاعدگی است.

سویق عدس انواع تشنگی مانند استسقاء و گرمی مزاج و حتی تشنگی بر اثر دیابت را درمان می‌کند بنابراین می‌تواند درمان دیابت باشد. اگر درمان دیابت نباشد حداقل عارضه‌ی تشنگی دیابتی را درمان می‌کند.

به اعتقاد بنده سویق عدس حتی دیابت را هم درمان می‌کند.

سویق عدس سوداء را زیاد می‌کند به همین جهت صفراء درمان می‌شود زیرا اگر سوداء بالا برود صفراء درمان می‌شود.

همه‌ی انواع عدس مانند عدس معمولی و عدس الملک مشمول این روایت هستند.

مقدار مصرف سویق بنابر قانون سویق ناشتا به مقدار دو یا سه قاشق غذاخوری باشد.

در روایت معتبر آمده است:

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا عَافَى أَيُّوبَ ع نَظَرَ إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ قَدِ ازْدَرَعَتْ‌ فَرَفَعَ طَرْفَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي عَبْدُكَ أَيُّوبُ الْمُبْتَلَى عَافَيْتَهُ وَ لَمْ يَزْدَرِعْ شَيْئاً وَ هَذَا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ زَرْعٌ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا أَيُّوبُ خُذْ مِنْ سُبْحَتِكَ كَفّاً فَابْذُرْهُ وَ كَانَتْ سُبْحَتُهُ فِيهَا مِلْحٌ فَأَخَذَ أَيُّوبُ ع كَفّاً مِنْهَا فَبَذَرَهُ فَخَرَجَ هَذَا الْعَدَسُ‌ وَ أَنْتُمْ‌ تُسَمُّونَهُ‌ الْحِمَّصَ‌ وَ نَحْنُ نُسَمِّيهِ الْعَدَسَ.[14]

یعنی خداوند به ایوب وحی فرمود از دانه های تسبیحت یک مشت بگیر و آن را بکار گویا تسبیح حضرت ایوب(ع) از نمک بوده یا در آن نمک بوده است حضرت ایوب (ع) یک مشت از دانه های تسبیح را کاشت و عدس به وجود آمد امام (ع) فرمود شما به این نخود می‌گویید و ما به آن عدس می‌گوییم.

باور این مطلب سخت است و شاید معجزه‌ی پیامبر باشد ولی روایت صحیح السند است.

چون دانه های تسبیح گرد و کروی شکل است احتمال دارد مراد امام(ع) نخود باشد.

حضرت ایوب(ع) قبل از حضرت موسی(ع) باشد.

 

معرفی بیماری نوروپاتی

در این بیماری عضلات و حجم عضلات تحلیل می‌رود. این بیماری داخل در عنوان «آتروفی عضلانی» هست.

آتروفی و دیسروفی وجود دارد که بعدا توضیح خواهیم داد. مینوپاتی هم جزء عنوان دیسروفی است.

جلسه‌ی قبل توضیح دادیم که در این نوع بیماری پا ها لاغر می‌شود و مانند پای لک لک می‌شود.

طب امروزی می‌گوید علت این بیماری ناشناخته است.

در این بیماری عصب های محیطی و ریشه های عصبی درگیر می‌شوند و بیشترین آسیب به عصب می‌خورد.

ایجاد کرخی در اندام های تحتانی و ضعف و لاغری عضلانی، از آثار این بیماری است. حالت غیر طبیعی در مردمک چشم به وجود می‌آید و باعث اختلالاتی در دستگاه گوارش می‌شود.

درمان

استفاده از تقویت کننده های عصب مانند مویز، پیاز، بابونه و مانند آن، استفاده از رشد دهنده‌ی عضلات مانند سویق سنجد و تمام سویق ها هم مناسب زیرا گوشت را می‌رویاند و استخوان را محکم می‌کند.

در روایت آمده است:

الْغُبَيْرَاءُ لَحْمُهُ‌ يُنْبِتُ‌ اللَّحْمَ‌ وَ عَظْمُهُ يُنْبِتُ الْعَظْمَ وَ جِلْدُهُ يُنْبِتُ الْجِلْد[15]

یعنی گوشت سنجد گوشت می‌رویاند و هسته‌ی آن استخوان می‌رویاند ...

خوردن گوشت پخته شده با شیر هم درمان دیگر است که هم تقویت می‌کند و باعث رشد عضلات است. باید غذای دائم بیمار گوشت و شیر باشد.

این بیماری بیشتر مربوط به صفراء می‌شود زیرا نیرو و توان انسان را از بین می‌برد.

باید طبائع چهارگانه رعایت بشود زیرا در روایت آمده است که تمام بیماری های سخت از یکی از طبائع است.

در روایت آمده است:

إِنَّ عَامَّةَ هَذِهِ الْأَرْوَاحِ مِنَ الْمِرَّةِ الْغَالِبَةِ أَوْ دَمٍ‌ مُحْتَرِقٍ‌ أَوْ بَلْغَمٍ غَالِبٍ فَلْيَشْتَغِلِ الرَّجُلُ بِمُرَاعَاةِ نَفْسِهِ قَبْلَ أَنْ تَغْلِبَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ مِنْ هَذِهِ الطَّبَائِعِ فَيُهْلِكَه‌[16]

یعنی همه‌ی این بیماری های سخت از صفراء یا سوداء غالب یا خون سوخته یا بلغم غالب است....

این بیماری بیشتر در جوان ها رخ می‌دهد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo