< فهرست دروس

«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

94/09/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: زخم کبد، یرقان و زردی

 

زخم کبد

در روایات تعبیر «قرحة الکبد» آمده، قرحه می‌تواند به معنی زخم، چرک، کیست و یا توده باشد. قرحه در زبان عربی معنی شده به زخمی کهنه که چرک در آن جمع شده و آزاردهنده است.

در روایتی از امام باقر (ع) آمده: «لما خرج ملك القبط يريد هدم بيت المقدس اجتمع الناس إلى حزقيل النبي (ع) فشكوا ذلك إليه، فقال لعلى أناجي ربى الليلة فلما جنه الليل ناجى ربه فأوحى الله إليه: إنى قد كفيتكهم، وكانوا قد مضوا، فأوحى الله إلى ملك الهواء أن أمسك عليهم أنفاسهم، فماتوا كلهم، وأصبح حزقيل النبي (ع) وأخبر قومه بذلك فخرجوا فوجدوهم قد ماتوا، ودخل حزقيل النبي (ع) العجب، فقال في نفسه: ما فضل سليمان بن داود النبي على وقد أعطيت مثل هذا؟!، قال: فخرجت قرحة على كبده فأذته، فخشع الله وتذلل وقعد على الرماد، فأوحى الله إليه: أن خذ لبن التين فحكه على صدرك من خارج، ففعل فسكن عنه ذلك.»[1] یعنی «پادشاه قبط (مصر) لشکرکشی کرد به‌سوی قدس برای تخریب آن، مردم نزد حزقیل (ع) جمع شدند و از این مطلب شکایت کردند، حزقیل (ع) به آنان فرمود به من مهلت بدهید تا امشب دعا و مناجات کنم، شب مناجات کرد و خدا هم به او وحی فرمود من شما را کفایت کردم و شر این ظالم را از شما دفع کردم. خداوند به ملک هوا وحی نمود که نفس آن‌ها را بگیرد و همه آن‌ها مردند، وقتی صبح شد حزقیل (ع) قوم خود را از این ماجرا باخبر نمود و مردم رفتند و آن‌ها را مرده یافتند و حزقیل (ع) دچار عجب شد و با خود گفت سلیمان بن داود (ع) چه برتری بر من دارد با این چیزی که به من داده‌شده، پس دچار زخم کبد شد و او را آزار داد، پس خشوع نمود و خود را ذلیل کرد در پیشگاه خدا به این شکل که روی خاکستر نشست و خدا به او وحی نمود که شیر انجیر را بگیر و از خارج روی سینه‌ات بمال، او هم این کار را کرد و خوب شد.» در این ماجرا نکاتی وجود دارد، یک نکته اینکه وقتی خداوند انسان را مبتلا به بیماری می‌کند در حقیقت چیزی از او می‌خواهد، متأسفانه امروزه اگر کسی بیمار شود اول‌ازهمه به فکر مراجعه به پزشک می‌افتد درصورتی‌که در مرحله اول باید به این فکر کند چه‌کار کرده که به این بلا مبتلا شده. در دیدگاه امروزی در یک‌طرف انسان و در طرف دیگر بیماری را می‌بینند و بیمار شدن را معلول اتفاقات می‌دانند درصورتی‌که در طب اسلامی خدا، انسان و بیماری را می‌بیند، این خدا است که انسان را بیمار می‌کند و نیازی به بیمار کردن انسان ندارد بلکه بیماری در راستای مصلحت و نفع انسان است، برای این است که انسان از غفلت خارج شود و از گناه خود توبه کند، بیمار شدن اتفاقی نیست بلکه حساب‌شده است. اولین مرحله درمان این است که علت بیماری شناخته شود سپس ممکن است که با جبران خسارت یا ظلمی که انسان مرتکب شده بیماری او نیز برطرف شود. البته آنچه برای حزقیل (ع) اتفاق افتاد ترک اولی بوده نه گناه زیرا عجب مراتبی دارد. شاید بتوان گفت افرادی که دچار غرور یا تکبر شده‌اند، نشستن روی خاکستر برای آن‌ها مفید باشد، زیرا وقتی یک پیامبر کاری را انجام می‌دهد حتماً حکمتی دارد.

این روایت یک روش درمانی برای زخم کبد معرفی می‌کند و شاید این درمان برای توده و سرطان کبد هم مفید باشد. اگر میوه انجیر را بکنید، مخصوصاً اگر سبز و نرسیده باشد، یک قطره شیر از آن ترشح می‌کند، این قطره را بگیرید و از بیرون روی حدفاصل شکم و سینه یا همان محل بیماری شامل تومور یا ورم یا کیست و چرکی که جمع شده، بمالند. شیر انجیر برای زگیل و گوشت اضافی هم مفید است البته کمی سوزش هم دارد.

 

یرقان و زردی

یرقان یک بیماری شناخته‌شده است و از بیماری‌های کبد به‌حساب می‌آید. در روایات اموری جهت پیشگیری و درمان آن ذکرشده است.

 

اولین پیشگیری مکث هنگام ورود و خروج از خانه است، در رساله ذهبیه آمده: «ومن اراد ان لا يصيبه اليرقان ، والصفار فلا يدخلن بيتاً في الصيف اول ما يفتح بابه ولا يخرجن من بيت في الشتاء اول ما يفتح بابه بالغداة.»[2] یعنی «کسی که می‌خواهد مبتلا به یرقان نشود، وارد خانه‌ای نشود در تابستان بلافاصله بعد از گشودن در و از خانه خارج نشود در زمستان و صبح بلافاصله بعد از گشودن در.» این روایت توصیه می‌کند که در تابستان هنگام خروج از خانه عجله نکنید و پس از گشودن در سریع خارج نشوید، همچنین در زمستان و در صبح هنگام ورود به خانه پس از گشودن در عجله نکنید و کمی مکث کنید. شاید قید صبح به تابستان و خروج از خانه هم برگردد، همچنین بیت هم به معنی خانه است و هم به معنی اتاق. اینکه این کار چه رابطه‌ای با بیماری یرقان دارد دقیقاً مشخص نیست ولی احتمالاتی وجود دارد، یکی اینکه هنگام ورود به خانه در فصل تابستان انسان از جای گرم‌تر به‌جای سردتر منتقل می‌شود و اگر این انتقال سریع صورت گیرد به کبد آسیب می‌زند، همچنین در زمستان هم داخل خانه گرم و بیرون سرد است و در انتقال از جای گرم به‌جای سرد بهتر است کمی مکث کرد تا هوا جابجا شود و کمی متعادل گردد. این احتمال یک اشکال دارد، در زمان قدیم مانند امروز وسایل سرمایش وجود نداشت و در تابستان محیط خانه با بیرون تفاوت قابل‌ملاحظه نداشت، پس شاید علت چیز دیگری باشد. احتمال دیگر اینکه شاید چیزی در خانه وجود دارد که اگر انسان سریع وارد خانه شود آن چیز به انسان آسیب می‌زند ولی اگر مکث کند آن چیز آسیب نمی‌زند، شاید بتوان گفت که اگر خانه مدتی خالی باشد میکروب یا شیطان در خانه جمع می‌شود و اگر زمان ورود فوراً وارد شویم به ما آسیب می‌زنند ولی اگر کمی صبر کنیم با ورود و خروج هوا این‌ها جابجا می‌شوند یا کم می‌شوند و به ما آسیب نمی‌زنند. در روایات آمده که شیطان در هوا و نزدیک سقف است و امروزه می‌دانیم که میکروب هم در هوا وجود دارد، همچنین جن و میکروب تنها از راه در می‌توانند به خانه وارد یا خارج شوند. البته احتمالات دیگری هم می‌تواند وجود داشته باشد.

 

دومین درمان گوشت قطا (نوعی کبوتر) است، در روایت آمده: «تغديت مع أبي جعفر عليه السلام فأتى بقطاة فقال: إنه مبارك وكان أبي عليه السلام يعجبه وكان يأمر أن يطعم صاحب اليرقان يشوى له فإنه ينفعه.»[3] یعنی «غذا خوردم با امام باقر (ع) و برای او قطا آوردند و امام فرمودند این مبارک است و پدرم این غذا را دوست داشت و پدرم دستور می‌داد بره کسی که یرقان دارد این را بدهند و بریان کنند، زیرا این برایش مفید است.»

 

سومین درمان سوره بینه است، در روایت آمده: «تعلق على صاحب اليرقان، وعلى صاحب بياض العين، بعد ان يشربا من مائها.»[4] یعنی «(سوره بینه) را بر کسی که یرقان و آب‌مروارید دارد آویزان کنند بعد از نوشیدن آب آن.» سوره بینه را در ظرفی تمیز با زعفران یا چیز دیگر بنویسد و بشوید و از آب آن بنوشد.

 

چهارمین درمان پوست خیار بادرنج است، در روایت آمده: «كنا نختلف الى الرضا عليه السلام بخراسان فشكا إليه يوما من الايام شاب منا اليرقان فقال خذ خيار بادرنج فقشره ثم اطبخ قشوره بالماء ثم اشربه ثلاثه أيام على الريق كل يوم مقدار رطل فاخبرنا الشاب بعد ذلك انه عالج به صاحبه مرتين فبرأ باذن الله تعالى.»[5] یعنی «نزد امام رضا (ع) در خراسان می‌رفتیم و روزی از روزها جوانی به امام شکایت کرد از یرقان، امام فرمودند خیار بادرنج بگیر و پوست آن را بکن سپس پوست آن را با آب بپز سپس به مدت سه روز این آب را بخور، هرروز ناشتا و به مقدار یک رطل (۹۱ مثقال حدود ۴۱۸ گرم)، آن جوان به ما خبر داد که بعدازآن دو بار با این آب درمان کرد و خوب شد، به اذن خدای متعال.» ما هنوز تحقیق نکردیم که مراد از خیار بادرنج چه خیاری است.

 

پنجمین درمان مرکب چهار است، در روایت آمده: «وهو نافع ... وصفرة العين وصفرة اللون واليرقان ...»[6] یعنی «این مفید است برای ... زردی چشم و زردی رنگ و یرقان ...» توضیحات بیشتر درباره مرکب چهار در جلد دوم کتاب آمده است.

 

ششمین درمان مرکب یک است، در روایت آمده: «هو نافع لما ذكر ولليرقان والحمى الصلبة الشديدة»[7] یعنی «این برای آنچه گفته شد مفید است و برای یرقان و تب سخت و شدید» شاخص‌ترین درمان یرقان مرکب یک است و توضیحات بیشتر درباره مرکب یک در جلد دوم کتاب آمده است.

 

احتمالاً مرکب چهار برای زردی بچه مفید است چون کلمه زردی در آن آمده و شاید مرکب یک و خیار بادرنج هم مفید باشد و همچنین می‌توان برای زردی بچه‌ها از سنا مکی استفاده کرد، سنا مکی را دم کرده و یک قاشق چای‌خوری دردهان بچه بریزید.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo