< فهرست دروس

«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

93/11/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دعاها برای کم کردن درجه تب و درمان این عارضه

 

دعای اول برای تب، دعایی است که در روایات نقل شده، به طور کلی چنین است: «اعیذک بالله العظیم، رب العرش العظیم، من شر کل عرق نعار، و من شر حر النار»[1] که باید هفت مرتبه خوانده شود، ظاهرا مراد از «حر النار» تب است، زیرا در روایات آمده که تب، سرریز آتش جهنم است.

 

دعای دیگر رقیه جبریل(ع) است، رقیه درمانی خود یک فن است و نحوه خاصی برای خواندن دارد و در قدیم رسم بوده، افراد خاصی هستند که در زمینه خواندن رقیه تخصص دارند که به آنها رقیه خوان و در اصطلاح عربی راقی گفته می‌شود، در روایت هم داریم که پیغمبر(ص) برای درمان فرد بیماری فرمودند که رقیه خوان بیاورید، که معلوم می‌شود پیامبر(ص) این روش را برای درمان تأیید کرده و نیز خواندن رقیه توسط افراد خاصی انجام می‌شده، همچنین بعضی از رقیه‌ها در روایات صحیح السند آمده است مانند رقیه جبرئیل که از چند طریق نقل شده، البته کلمات آنها کمی با هم تفاوت دارد شاید بهترین آنها، این رقیه‌ای است که در کتاب کافی آمده و سندش صحیح است؛ در روایت آمده: پیامبر(ص) مبتلا به تب شدند، جبرئیل(ع) نازل شد و این رقیه را خواند «بسم الله أرقيك يا محمد، وبسم الله أشفيك، وبسم الله من كل داء يعييك، بسم الله والله شافيك، بسم الله خذها فلتهنيك، بسم الله الرحمن الرحيم فلا أقسم بمواقع النجوم لتبرأن بإذن الله»[2] این رقیه در نقلی دیگر چنین آمده «بسم الله ارقيك بسم الله اشفيك من كل داء يؤذيك بسم الله والله شافيك بسم الله خذها فلتهنيك بسم الله الرحمن الرحيم فلا اقسم بمواقع النجوم وانه لقسم لو تعلمون عظيم لتبرأن باذن الله»[3] .

 

درمان و دعای سوم؛ در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده: «أن الله عزوجل عوض فاطمة(س) من فدك طاعة الحمى لها ، فأيما رجل أحبها وأحب ولدها فأصابته الحمى فقرأ ألف مرة قل هو الله أحد ثم سأل بحق فاطمة(س) زالت عنه الحمى بإذن الله تعالى»[4] [5] یعنی «همانا خداوند به جای فدک، اطاعت بیماری تب را به ایشان اعطا کردند(بیماری تب از حضرت زهرا(س) اطاعت میکند)، پس هر کس که حضرت زهرا و فرزندانش را دوست دارد، هرگاه مبتلا به تب شد هزار مرتبه سوره توحید را بخواند سپس از خداوند به حق حضرت زهرا(س) شفای بیماری خود را بخواهد، به اذن خدا تب از او برطرف می‌شود».

دو عدد عوذه در کتاب مکارم الاخلاق معرفی شده که یکی را باید نوشت و یکی را باید خواند، چون در کتاب مکارم الاخلاق برای روایات سند ذکر نشده خیلی روی اینها اصرار نداریم.

 

درمان دیگر آیة الکرسی است، روایت شده: «شكا رجل إليه من حمى قد تطاولت ، فقال : اكتب آية الكرسي في إناء ثم دفه بجرعة من ماء فاشربه.»[6] [7] یعنی شخصی نزد امام صادق(ع) از بیماری تب شکایت کرد که طولانی شده، امام صادق(ع) فرمودند: «آیة الکرسی را در ظرفی بنویس سپس این نوشته را با جرئه‌ای آب پاک کند و آن را بنوش.»

 

درمان دیگر خواندن اذان و اقامه و سوره حمد هفت مرتبه.

 

درمان بعدی تربت امام حسین است، در روایت آمده: «يؤخذ من تربة الحسين(ع) وتداف بالماء وتكتب في جام زجاج بقلم حديد وتسقى من به ألم : ﴿سلام قولا من رب رحيم﴾[8] .»[9] [10] یعنی «از تربت امام حسین بگیرید و در آب حل کنید سپس در ظرفی شیشه‌ای با قلمی آهنی بنویسید: بر آنها سلام است؛ این سخنی است از سوی پروردگاری مهربان. و کسی که درد دارد از آن بنوشد.» البته این روایت هم از کتاب مکارم اخلاق است و سند ندارد و همچنین استفاده از آهن نیز از نظر روایات مناسب نیست.

 

درمان بعدی خواندن نماز، شخصی نقل می‌کند: «دخلت على أبي عبد الله(ع) وأنا محموم ، فقال لي: ما لي أراك ضعيفا؟ فقلت: جعلت فداك حمى أصابتني ، فقال: إذا حم أحدكم فليدخل البيت وحده ويصلي ركعتين ويضع خده الايمن على الارض ويقول: يا فاطمة بنت محمد ـ عشر مرات ـ أستشفع بك إلى الله فيما نزل بي ، فإنه يبرأ إن شاء الله تعالى.»[11] [12] یعنی «بر امام صادق(ع) وارد شدم در حالی که تب داشتم، امام فرمودند: چرا لاغر هستی، شخص پاسخ داد: مبتلا به تب شده‌ام، امام فرمودند: هرکس از شما به تب مبتلا شد به تنهایی وارد خانه‌ای شود و دو رکعت نماز بخواند، و گونه راستش را روی زمین قرار بدهد و بگوید ای فاطمه دختر محمد، شما را شفیع قرار می‌دهم به سوی خداوند تبارک و تعالی در این بلایی که بر من نازل شده است، به خواست خدا درمان می‌شود.»

 

نکاتی درباره بیماری

همان طور که در جلد اول راجع به علت بیماری‌ها بحث شد، مهم‌ترین علت بیماری گناه است ﴿وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ[13] یعنی «هیچ مصیبتی به شما نمی‌رسد مگر به خاطر کارهای خودتان»، پس هیچ مرضی نیست مگر به خاطر گناه، البته افرادی مانند بچه‌های کوچک که گناهی بر آن‌ها نیست به علت گناه پدر و مادرشان مبتلا می‌شوند، همچنین ابتلا پیامبران به بیماری از آن جهت است که مردم آنها را بخاطر معجزات‌شان عبادت نکنند، به عبارتی علت بیماری پیامبران جلوگیری از گناه مردم است. بیمار شدن افراد از روی تصادف و اتفاق نیست بلکه همه چیز حساب شده است و حکمتی دارد، اگر خداوند کسی را به بیماری مبتلا می‌کند چیزی از او می‌خواهند، یا آن بنده گناهی کرده و خداوند می‌خواهد که او را متوجه گناه خود کند تا آن گناه را جبران کند یا توبه کند، یا اینکه شخص اصرار و تداوم بر گناه دارد و خداوند او را مبتلا به بیماری می‌کند تا جلوی ادامه گناه او را بگیرد، یا اینکه شخص قصد انجام گناه را دارد و خداوند با بیمار کردنش جلوی تصمیم او را می‌گیرد.

 

نکته اول،حالا که گناه علت بیماری است آیا توبه از گناه میتواند درمان باشد، و یا اینکه گناه فقط سبب شروع بیماری است و توبه از گناه نمی‌تواند باعث درمان شود، روایت و دلیل عام که توبه و جبران گناه را عامل درمان معرفی کند نداریم و تنها یک روایت است و آن هم در موردی خاص یعنی تب ذکر شده که می‌گوید توبه و تلافی ظلم و می‌تواند باعث درمان شود و شاید بتوان از آن برای موارد عمومی هم استفاده کرد. معتب، خادم امام صادق(ع) نقل می‌کند: «اسماعيل بن أبي عبدالله(ع) حمّ حمّى شديدة فأعلموا أبا عبدالله بحمّاه فقال لي: إئته فاسأله: أي شيء عملت اليوم من سوء فعجّل الله عليك العقوبة؟ قال: فأتيته فإذا هو موعوك فسألته عما عمل، فسكت. وقيل لي: أنّه ضرب بنت زلفى اليوم بيده فوقعت على درّاعة الباب فعقر وجهها، فأتيت أبا عبدالله(ع) فأخبرته بما قالوا، فقال: الحمد لله، إنّا أهل البيت يعجّل الله لأولادنا العقوبة في الدنيا، ثمّ دعا بالجارية، فقال: إجعلي إسماعيل في حلّ مما ضربك، فقالت: هو في حلّ. فوهب لها أبو عبدالله(ع) شيئاً، ثمّ قال لي: إذهب فانظر ما حاله؟ قال: فأتيته وقد تركته الحمّى.»[14] یعنی «اسماعیل فرزند امام صادق(ع) مبتلا به تب شدید شد و به امام صادق(ع) خبر دادند، امام صادق(ع) به من فرمودند: برو و از اسماعیل سؤال کن که امروز چه کار بدی کرده که مستحق این عقوبت شده است، من هم رفتم نزد اسماعیل و دیدم شدیداً تب کرده، از او پرسیدم امروز چه کار بدی انجام دادی که مستحق این عقوبت شدی، اسماعیل ساکت شد و جوابی نداد ولی اطرافیان گفتند اسماعیل اول روز دختری را زده، و این دختر روی پاشنه در افتاد و صورتش زخمی شده. من نزد امام برگشتم و مطلب را به او منتقل کردم، امام فرمودند:سپاس خداوند تبارک و تعالی را که عقوبت را به فرزندانمان در همین دنیا و قرارمی‌دهد و به آخرت واگذار نمی‌کند. سپس فرمودند آن دختر بیاید، دختر نزد امام آمد و امام به او فرمود: اسماعیل را به خاطر کاری که کرده حلال کن، آن دختر هم گفت که حلال کردم، بعد امام هدیه‌ای به او داد، سپس نزد اسماعیل برگشتم و دیدم که تب او را رها کرده.»

شاید بتوان از این روایت چنین استفاده کرد که به طور عمومی جبران ظلم و گناه می‌تواند باعث درمان بیماری شود ولی نتیجه‌گیری یک قانون کلی از تنها یک روایت کار سختی است هر چند که آن روایت معتبر باشد.

 

نکته دوم خاصیت پیشگیری در عمل حج است، نقل شده: «لا ورب هذا البنية لا يخالف مدمن الحج بهذا البيت حمى ولا فقر أبدا.»[15] یعنی «کسی که زیاد به حج برود، تب و فقر ملازم او نمی‌شوند» منظور این است که یا اصلاً مبتلا به تب و فقر نمی‌شود یا برای مدت طولانی مبتلا نمی‌شود. شاید دلیل و حکمت این خاصیت در رفتن به حج این باشد که انسان در طول عمل حج با افراد مختلفی که از سراسر جهان گردآمده‌اند برخورد می‌کند و بدنش با میکروب‌های مختلف آشنا می‌شود به چیزی شبیه اثر واکسن را دریافت می‌کنند و از این طریق نسبت به بیماری تب ایمن می‌شود، البته شاید چندان این مسئله موجب بیماری او شود ولی با ادامه آن بدن و مقاوم شده و دیگر مبتلا نمی‌شود، اگر این استدلال صحیح باشد این خاصیت را می‌توان به موارد مشابه دیگر نیز تعمیم داد مانند زیارت کربلا در اربعین که از سرتاسر دنیا افراد زیادی می‌آیند، ولی در ظاهر روایت عمل حج موضوعیت دارد و شاید علت این باشد که اگر شخص در زمان حج مبتلا به بیماری شود از آب زمزم می‌نوشند که درمان عام می‌باشد و بدنش مقاوم می‌شود.

 

نکته سوم، در چند روایت آمده که یک روز تب، گناهان یک سال است، نعمان صاحب کتاب دعائم از بعضی طبیبان نقل می‌کند چون درد تب در بدن یک سال می‌ماند، از این جهت کفاره گناهان یک سال است؛ البته نیازی به کلام این طبیب نداریم، در روایتی از امام سجاد(ع) آمده: «حمى ليلة كفارة سنة وذلك ان ألمها يبقى في الجسد سنة»[16] یعنی «تب یک شب کفاره یک سال است، از این جهت که دردش تا یک سال در بدن می‌ماند».

 

نکته چهارم، از روایات استفاده می‌شود کسی که از بیماری، بخصوص تب، بیزار و ناراضی باشد بیماری‌اش سخت‌تر می‌شود و اگر به آنچه خدا خواسته راضی باشد، این در درمانش مؤثر است، در روایت آمده: «رَسُولَ اللَّهِ(ص) عَادَ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ فَشَكَا إِلَيْهِ مَا يَلْقَى مِنَ الْحُمَّى فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِنَّ الْحُمَّى طَهُورٌ مِنْ رَبٍّ غَفُورٍ قَالَ الرَّجُلُ بَلِ الْحُمَّى تَفُورُ بِالشَّيْخِ الْكَبِيرِ حَتَّى تَحُلَّهُ الْقُبُورَ فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ قَالَ لِيَكُنْ ذَلِكَ بِكَ فَمَاتَ مِنْ عِلَّتِهِ تِلْكَ‌»[17] یعنی «یکی از انصار مبتلا به تب شد و پیامبر(ص) به عیادت او رفت و به او فرمودند: تب پاک‌کننده است و از طرف خدای آمرزنده است، آن شخص گفت: تب در بدن پیرمرد می‌جوشد تا اینکه او را وارد قبر کند، پیامبر(ص) ناراحت شد و فرمود: همین گونه هم باشد، و آن شخص نیز در نهایت از آن بیماری مرد.» امام سجاد(ع) می‌فرماید: «نعم الوجع الحمى تعطى كل عضو قسطه من البلاء ولا خير فيمن لا يبتلي»[18] [19] یعنی «چقدر خوب است بیماری تب، به هر عضوی از بدن سهمی می‌دهد»، در روایتی از پیامبر(ص) آمده: «يُكْتَبُ أَنِينُ الْمَرِيضِ حَسَنَاتٍ مَا صَبَرَ فَإِنْ كَانَ جَزِعاً كُتِبَ هَلُوعاً لَا أَجْرَ لَهُ‌»[20] یعنی «برای ناله بیمار حسنه نوشته می‌شود تا وقتی که صبر کند ولی اگر جزع کند نوشته می‌شود که این بی‌صبر است و ثوابی ندارد»، پس انسان نباید جزع کند و از بیماری بیزار باشد.

 

نکته‌ای را بنده می‌خواهم عرض کنم، امروزه کسی که مبتلا به تب شود با مصرف قرص استامینوفن به سرعت تب را قطع می‌کند شاید این کار درست نباشد، زیرا از مجموعه روایات چنین برمی‌آید که تب مفید است و شاید درمان آن موجب ابتلا به بیماری‌های دیگر و سخت‌تر شود. در روایتی آمده: «إذا أحب الله عبدا نظر إليه فإذا نظر إليه، أتحفه من ثلاثة بواحدة: إما صداع، وإما حمى، وإما رمد.»[21] یعنی «هرگاه خداوند تبارک و تعالی بنده‌ای را دوست داشته باشد به او نگاه می‌کند، و هرگاه به او نظر کرد هدیه‌ای از این سه را برای او می‌فرستد، تب یا سردرد یا ورم ملتحمه»، شاید استفاده از این داروهای شیمیایی منافع تب را از بین ببرند، پس بهتر است به آنچه که در روایات گفته شده عمل شود مثلاً تب را با آب سرد پایین بیاورد، چون این درمان‌ها منافع آن را از بین نمی‌برد، شاید علت زیاد شدن بیماری‌های سخت، درمان تب با داروهای شیمیایی است که معمولاً منشأ آن معدنی و خاک است.

 

نکته پنجم، شدت تب نسبت افراد مختلف است، هر کس که به درگاه خدا مقرب‌تر است به تب شدیدتر مبتلا می‌شود، از امام صادق(ع) نقل شده: «ان الحمى تضاعف على اولاد الانبياء عليهم السلام»[22] یعنی «تب مضاعف می‌شود بر فرزندان پیامبران(ع)»، ابوسعید خدری روایت می‌کند: «أنّه وضع يده على رسول الله(ص) وعليه حمى فوجدها من فوق اللحاف، فقال: ما أشدّها عليك يا رسول الله؟! قال: إنّا كذلك يشتدّ علينا البلاء ويضعّف لنا الأجر»[23] یعنی «دستش را روی پیامبر(ص) قرار داد و از روی لحاف گرمای تب را احساس، و عرض کرد ای رسول خدا، چقدر تب شما سخت است، پیامبر(ص) فرمودند: همین گونه است، بلا بر ما سخت می‌شود، در مقابل اجر ما نیز مضاعف می‌شود.»، شاید بتوان به طور کلی این نتیجه را گرفت که هر کس که به درگاه خدا مقرب‌تر است به تب شدیدتر مبتلا می‌شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo