< فهرست دروس

«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

93/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حقیقتِ علیت گناه برای بیماری.

چگونه گناه علت بیماری است؟ روایتی ظریف و دقیق داریم که معنای دقیقی دارد: «(قد جرى فيه) ان النفس تجری فی الانسان و هي حارة و تجري فيه وهي باردة. فإذا حلت به الحرارة أشر وبطر و ارتاح و قتل و سرق و نصح و استبشر و فجر و زنا واهتز و بذخ، و إذا كانت باردة اهتم وحزن واستكان و ذبل ونسي وأيس. فهي العوارض التي تكون منها الأسقام، فإنه سبيلها، ولا يكون أول ذلك إلا لخطيئة عملها فيوافق ذلك مأكل أو مشرب في إحدى ساعات لا تكون تلك الساعة موافقة لذلك المأكل والمشرب بحال الخطيئة فيستوجب الألم من ألوان الأسقام.»[1] یعنی «نفس در انسان جریان پیدا می کند؛ در حالی که گرم است و گاهی جریان پیدا می کند، در حالی که سرد است. زمانی که گرمی در انسان حلول پیدا کند ؛ دل خوش می شود، تعدی می کند، احساس راحتی می کند و می کُشد و دزدی می کند و خوشحالی اش ظاهر می شود و فجور می کند و زنا می کند و می رقصد و دست و دل باز می شود و زمانی که سرد جریان پیدا کند؛ (همان انسان که مسرور و شاد و تجاوز و تعدی می کرد) مهموم می شود و اندوهناک می شود و خاضع می شود و پژمرده می شود و یادش می رود و مایوس می شود.

و این، همان عوارضی است که سبب اسقام می شود. این عوارض ( هم و غم و اندوه و فراموشی و..) راه بیماری است. و ابتدای سردی نفس و آن چه قبل بروز سردی هست،گناهی است که انجام داده است. غذایی یا نوشیدنی با این گناه در یکی از ساعت ها موافق شده است. که آن ساعت با آن نوشیدنی یا خوردنی موافق نیست.»

نکات مهم حدیث:

نکته اول: از این کلمه « النفس تجری فی الانسان» استفاده می شود که نفس در بدن انسان حالت جریان دارد، اعم از اینکه مانند خون مایع باشد، یا اینکه جریانش مانند جریان الکترون ها در سیم برق باشد. مهم این است که انتقال و جابجایی دارد.

نکته دوم: این چیزهایی که در حالت سرد بودن نفس و زمانی که نفس سرد باشد، عارض بر انسان می شود؛ علت بیماری هاست. همّ و غمّ و حزن و اندوه و پژمرده شدن و فراموشی و مایوس شدن سبب بیماری است. برودت علت خیلی از بیماری ها می باشد؛ که در روایت نیز داریم.

نکته سوم: سردی ای که می شناسیم یا سردی نفس است یا سردی بدن؛ این روایت سردی نفس را بیان می کند. ممکن است سردی نفس علت سردی بدن هم بشود. چون در جمله اول می فرماید «فاذا حلت به الحراره» زمانی که گرمی در بدن انسان حلول کند.

این روایت منشا گرمی بدن را گرمی نفس می داند. امام ریشه یابی می کنند. و می فرمایند، این نفس اگر گرم جریان پیداکند عوارضی پیش می آید. و اگر سرد جریان پیداکند، ممکن است سردی بدن هم به دنبال داشته باشد.و این مطلب بعیدنیست؛ زیرا بیشتر بیماری ها بلکه کل بیماری ها، از سردی است. روایت هم داریم که می فرماید: همه بیماری ها از سردی است؛

یک سردی نفس داریم و یک عوارضی داریم؛ که این عوارض سبب بیماری می شود.

نکته چهارم: این عبارت: «لا يكون أول ذلك إلا لخطيئة عملها فيوافق ذلك مأكل أو مشرب في إحدى ساعات ...»نکته ای دقیق دارد، که می فرماید: غذایی، نوشیدنی موافق بشود با این گناه. «ماکل» فاعل است. یعنی مصادف می شود با این

گناه، غذایی یا نوشیدنی در یکی ساعت ها. در یکی از ساعات مصادف می شود.

نکته پنجم: کلمه «ساعات» جمع است و معلوم می شود که زمان فی حد نفسه و فی حد ذاته خصوصیت خاص خودش را دارد؛ یک ساعت بخاطر گناه موافق نیست. پس ساعاتی داریم که هر کدام خاصیت خودش را دارد. ساعتی داریم موافق بذاته و فی حد نفسه، و یک ساعتی داریم بخاطر گناه غیر موافق است. چون گناه کرده است، غیر موافق است؛ نه این که فی حد

نفسه، غیر موافق باشد؛ چه بسا گناه در ساعتی اتفاق بیفتد که ساعت موافق باشد.

شاید این معنی نیز استفاده شود که؛ گاهی گناه مصادف با ساعتی است که فی حد ذاته، غیر موافق است و گاهی مصادف با ساعتی هست که فی حد نفسه موافق است. موافق با بدن و غذا و خوراک است. ولی چون گناه کرده است، در آن ساعت ناموافق می شود.

یک ساعتی داریم که خوردن غذای سنگین موافق است. یک ساعتی داریم که خوردن غذای خشک و گرم موافق است .مثلا در ساعات زمستان خوردن غذای گرم و خشک موافق است .در تابستان هم غذای سرد و مرطوب موافق است.

ساعات به اعتبار گرمی و سردی هوا و وبه اعتبار ساعت اول روز و آخر روز متفاوت هستند.ساعتی بعدش فعالیت بدن و ساعتی بعدش خواب است.خیلی چیزها در موافق بودن وموافق نبودن دخل دارد. بخاطر گناه آن ساعت فی ذاته موافق تغییر می کند.

علت بیماری ها:

اتفاقی می افتد که انسان بیمار می شود. سه موضوع در اینجا داریم.

اول: بدن یک ساعت بیولوژیک دارد. شب که می شود احساس خواب پیدا می کند. ظهر که می شود میل به غذای سنگین دارد. شب میل به غذای سبک دارد. ساعتی میل به استراحت دارد. مقدار آمادگی بدن برای دریافت غذا یا انجام دادن کار، ساعت بیولوژیک بدن است.

دوم: یک ساعتی داریم به نام ساعت زمان؛ مثل ساعت هشت یا نه یا ...

سوم: موضوع مرتبط دیگری داریم با دو مورد بالا که، غذاست. غذای موافق و ناموافق داریم.

دگرگونی و اتفاقی بخاطر گناه اتفاق افتاده است؛ آیا ساعت روز تغییر کرده است؟ که این امکان ندارد. ساعت هشت یا نه تغییر نمی کند.

یا اینکه غذایی که سبک است سنگین شده است یا بالعکس؛ که این هم امکان ندارد.

بلکه ساعت بیولوژیک بدن تغییر کرده است؛ بخاطر گناه. بدن آمادگی دریافت چنین غذایی را از دست داده است. خواه غذا مرطوب یا خشک ، سرد یا گرم، چرب یا غیر چرب باشد. در این ساعت بدن آمادگی دریافت غذا را ندارد. اگر بخورد سنگین می شود و بیمار می شود.

دگرگونی و تغییر در ساعت بیولوژیک بدن است. این هم اتفاق می افتد. و بعید نیست. مثلا وقتی ناراحتی پیش می آید، غذا برایش دلچسب نیست و تلخ می شود. ساعت دلخوشی هر چی می خورد سیر نمی شود. روزی ساعت هشت صبح نمی تواند غذا بخورد. ممکن است همان ساعت در روزی دیگر اینقدر میل به غذا پیدا کند که سیر نشود. این ساعت بیولوژیکی بدن است که نسبیت دارد. و ممکن است تغییر کند؛ یک روز آمادگی داشته باشد و یک روز نداشته باشد.

کار هم همین است. روزی کار سنگین می تواند انجام بدهد و روزی دیگر همان ساعت نمی تواند؛ به همین جهت روایت هم تغییر را به ساعت نسبت داده است؛ «لا تکون تلک الساعة موافقا...» آن ساعت موافق نمی باشد. حقیقت تسبیب گناه در پیدایش بیماری این است؛ که گناه بدن را از آن حالت آمادگی خارج می کند. دگرگونی ایجاد می کند.

بدنی که قرار است هر روز در این ساعت آماده دریافت غذایی باشد، آمادگی ندارد و برایش آزار دهنده است، هرچند فی نفسه بیماری زا نیست.

کدام علم پزشکی به جز ائمه معصومین (علیهم السلام)می تواند این معانی دقیق را بفهمد؟

نکته:

در غذا سه مرحله هست:

مرحله دریافت غذا و مرحله هضم غذا و مرحله سومش اینست که، بدن این غذا را تبدیل کند. و غذا به حالتی می رسد که بدن می تواند از آن استفاده کند. ممکن است غذا هضم شود، ولی بدن استفاده نکند. به همان شکلی که وارد شده، خارج شود. مهم مرحله آخر است.

امرا یمرء الطعام: یعنی غذایی را به جایی رساند که بدن بتواند استفاده کند و نفع ببرد؛ ولی اینجا بخاطر گناه ضرر هم می کند.

آیا گناه سبب بیماری دیگران می شود؟

آیا گناه یک شخص سبب بیماری شخص دیگر هم می شود ؟ بله؛گناه یک شخص سبب بیماری شخص دیگر می شود. قرآن می فرماید: ﴿ وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ﴾[2] اطلاق دارد عمومیت دارد. نفرموده حتما گناه خودت سبب می شود. گناه به طور کلی، هر چند از طرف دیگران، باعث بیماری می شود.

این امر بعید نیست. امروزه واضح شده است؛ کسی که گناه می کند و هوا را آلوده می کند، دیگران متضرر می شوند.کسی،گناهی را مرتکب می شود که دیگران متضرر می شوند.

مشابه آن در آیات و روایات زیاد است. درمورد ناقه صالح می فرماید: ﴿فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا﴾[3] ناقه را کشتند، پاهایش را زدند، یک نفر انجام داد. «فدمدم»: عقاب بر همه جاری شد؛ چون بقیه به این کار راضی بودند، عقاب می شوند.

موارد دیگری:

ممکن است گناه افرادی، سبب عقوبت افرادی که در آن زمان نبوده اند، بشود. نسل های بعدی متضرر شوند. چنان که می فرماید: ﴿فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾[4] خطاب به یهودی های آن زمان است. آن ها نکشتند، پدرانشان کشتند. ولی به کار آن ها راضی بودند.

عده ای انقلاب صنعتی را به وجود آوردند. پزشکی شیمیایی را به وجود آوردند. همه بشریت مبتلا شدند. چه آسیب هایی که نزدند. چون مردم به این پیشرفت راضی اند، به قرص ها وشربت های رنگارنگ خوشحالند. و خودشان دارند اقرار می کنند،که چه آسیب هایی به بشر وارد شده است.

آسیب های پیشرفت صنعتی غرب:

کتاب بحران پزشکی غرب، از زبان خود غربی هاست که اقرار می کنند، چه آسیب هایی زدند.گناه از طرف آن هاست؛ آنها به فکر منافع مالی خودشان هستند. پیشرفت صنعتی، همه چیز دنیا را خراب کرد. آب و هوا و...کارخانه درست می کنند و مواد زاید را در رودخانه و دریاها می ریزند. همه خوشحالند که پیشرفت می کنیم.

نه آب و غذای سالمی داریم، نه هوای سالمی. آلودگی هوا و فضا و آب ها همه را گرفتار و بیمار کرده است.این تغییرات ژنتیکی که ایجاد کردند، همه را به مشکل انداخته است.

روایتی هم به همین مضمون داریم که حضرت امیر (صلوات الله و سلامه علیه) می فرمایند: «في المرض يصيب الصبي؟ قال : كفارة لوالديه.»[5] یعنی «درباره بیماری ای که به کودک می رسد و مبتلا و گرفتارش می کند: این بیماری، کفاره گناهان پدر و مادرش است.» پدر و مادر گناه کرده اند و فرزند بیمار می شود. و این بیماری،کفاره گناهان پدر و مادرش است.

یا روایت دیگری که می فرماید: به خاطر گناه مردم، پیامبران بیمار می شوند. مردم می گویند این پیامبر، خداست. به خاطر این سخن، خداوند آن ها را مبتلا می کند، گرفتار می کند.

بیماری های نو ظهور:

هر روز بیماری جدیدی به وجود می آید؛ یک روز بیماری ایدز، یک روز بیماری آنفولانزای خوکی و روزی آنفولانزای مرغی و بیماری ایبولا که جدیدا در افریقا به وجود آمده است.

سوال اینست که:

آیا این بیماری ها حادث هستند یا نه؟ بررسی آن در غرب در جریان است. که آیا بیماری حادث است یا اینکه از قبل بوده است، البته به صورت ناشناخته و الان ظاهر و شایع شده است؟

سوال دیگری هم غربی ها دارند که منشا این بیماری ها چیست و از کجا آمده است؟

تئوری های مختلفی می دهند؛ گاهی می گویند بیماری از حیوان به انسان منتقل شده است و جنجالی در دنیا بپا می کنند و بعدش رد می کنند. دوباره پس از مدتی می گویند: منشا آن، غذاهایی مثل فست فود ها بوده است. یکی می گوید از هوا بوده است، یکی می گوید از آب بوده است.

دو سوال داریم؛ حادث بوده اند یا خیر؟ این را قبول داریم که حادث اند. شک می کنیم که قبلا بوده است یا نبوده است؟ اصاله العدم جاری می کنیم. پس در گذشته نبوده است.

سوال دوم اینست که منشا آن چیست ؟ روایات می فرمایند علت، گناه جدید بشر است.

در روایت آمده: «کُلَّمَا أَحْدَثَ الْعِبَادُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعْمَلُونَ ، أَحْدَثَ اللهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعْرِفُونَ»[6] یعنی «زمانی که مردم گناهی انجام دهند،که قبلا انجام نمی داده اند. خداوند برای مردم بلاهایی حادث می کند که نمی شناسند.» کلمه «احدث» یعنی حادث می کند، نبوده است. مساله حدوث است.

هم سوال اول پاسخ داده شد که حادث می باشد. خداوند به وجود می آورد. سوال دوم می فرماید: علتش گناه است. قبلا روایاتی خواندیم که بیان کرد علت بیماری فقط گناه است. ما من مرض الا بذنب

روایت هر دو صورت مصداق و نوع بیماری را شامل می شود. یکی مصادیق بیماری ها که مثلا یکی انفولانزا و دیگری سرمامی خورد. و یکی نوع بیماری ؛ نوع بیماری حادث نمی شود مگر بخاطر گناه.

می فرماید: «الظَّالِمُ سَيْفِي‌؛ أَنْتَقِمُ بِهِ وَأَنْتَقِمُ مِنْهُ» چون ما گناه می کنیم خداوند ان ها را بر ما مسلط می کند.

 

در شعری منسوب به حضرت امیر (علیه السلام) می فرمایند:

«دوائک فیک و ما تشعر - ودائک منک و ما تبصر» یعنی «داروی تو در خودت نهفته استو خودت نمی دانی و درمان تو از خودت است و نمی بینی.»

«وتحسب أنك جرمٌ صغير - وفيك انطوى العالمُ الاكبرُ»[7] یعنی «فکر میکنی موجود کوچکی هستی و در حالی که همه چیز در تو نهفته است.» تمام هستی در تو نهفته، دارو و بیماری در تو نهفته است. این شامل نوع و مصداق هر دوست.

آیا گناه سبب مرگ می شود؟

گناه سبب بیماری می شود و برخی از بیماری ها کشنده است، پس بیماری سبب مرگ هم می شود.

دو نوع بیماری داریم: نوعی سام است که منجر به مرگ می شود و دوا و دارو فایده ندارد و غیر سام داریم که منجر به مرگ نمی شود. اینکه بگوییم بیماری منجر به مرگ است؛ این بخاطر گناه است، این با این نظریه توافقی ندارد. چون اجل از قبل محدد و معین است پس انسان کاری نمی تواند بکند. نمی تواند سبب مر گ خودش باشد.

ولی از مجموع روایات استفاده می شود که انسان می تواند اجل را جلو بیندازد. روایتی هم هست که می فرماید: «من يموت بالذنوب أكثر ممن يموت بالآجال ، ومن يعيش بالاحسان أكثر ممن يعيش بالاعمار.»[8] یعنی «کسی که به وسیله گناه می میرد، بیشتر است از کسی که با اجل از بین می رود و کسی که با احسان باقی می ماند بیشتر از است از کسانی مه بخاطر عمر طولانی شان، عمر می کنند.»

سنخیت دارد ولی ما متوجه نمی شویم. در روایت می فرماید: کسی که گناه می کند، دروغ می گوید، سنگی روی سرش می افتد، یا سنگ به پایش برخورد می کند؛ علی الظاهر سنخیتی نیست.

کدام گناه باعث می شود پای انسان با سنگ برخورد کند؟ نمی توانیم سنخیت را بفهمیم. و بگوییم نمامی، غیبت کردن و ظلم کردن و زدن علت آن است؟ سنخیت را نمی فهمیم. از روایات آن ها می فهمیم. ما دنبال چیزهایی هستیم که قابل فهم به آسانی نیست و با پیشرفت علم به آن می رسیم؛ همان گونه که خیلی چیز ها در گذشته ممکن و قابل توجیه نبود. مثلا کسی با آهن پرواز کند، ولی پیشرفت علم آن را ثابت کرد. و این مساله را هم ثابت می کند.

گناه سبب بیماری و بیماری گناه را پاک می کند.گناه سبب بیماری روحی و بدنی می شود و بیماری روحی و بدنی از یک سنخ هستند. بهرحال روایاتی هم داریم که دال بر این معنی است.

نزد حضرت امیر روی صندلی نشست. پای صندلی شکست و او به حضرت امیر اعتراض کرد. مگر نمی گویید هر بلایی به سبب گناهی است. من کاری نکردم. حضرت فرمود: وقتی نشستی بسم الله نگفتی. از خدا غافل بودی، اگر بسم الله می گفتی بلایی به سرت نمی آمد. توسعه در استعمال دارد؛ حتی ترک مستحبات، نماز شب و روزه هم در بیماری تاثیر دارد.

بیماری، گناهان را پاک می کند.

یک علت فاعلی داریم،گناه سبب بیماری می شود. این علت فاعلی است.گناه موجد بیماری و علت فاعلی آن است. از روایت استفاده می شود که بیماری علت غایی دارد و آن، پاک شدن گناه است.

خداوند انسان را بیمار می کند تا اینکه گناهش پاک شود. تا حالا هر چقدر صحبت کردیم در مورد علت فاعلی بود.که گناه علت و موجد بیماری است.

بیماری علت غایی هم دارد. بیماری سبب پاک شدن گناهان است و این از روایت استفاده می شود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: «ما يصيب المؤمن من وصب ولا نصب ولا سقم ولا اذى ولا حزن ولا هم، حتى الهم يهمه الا كفر الله به من خطاياه.»[9] یعنی «به مومن اصابت نمی کند، بیماری و خستگی و اذیت و اندوه و هم و حتی همی که مهمومش کند، مگر اینکه خداوند گناهانش را بیامرزد.»

و در روایت دیگری داریم: «إن العبد إذا كثرت ذنوبه ولم يجد ما يكفرها به ابتلاه الله عزوجل بالحزن في الدنيا ليكفرها ، فإن فعل ذلك به وإلا أسقم بدنه ليكفرها به ، فإن فعل ذلك به وإلا شدد عليه عند موته ليكفرها به...»[10] یعنی «بنده وقتی گناهانش زیاد شود و چیزی که گناهانش را پاک کند، نداشته باشد. خداوند او را مبتلا به حزن می کند تا گناهانش را پا ک کند. اگر او را محزون نکرد، بدنش را بیمار می کند، و اگر بیمارش نکند، جان کندنش را سخت می کند تا گناهانش پاک شود.»

این روایت بسیار واضح است که پاک شدن گناه، علتِ غایی بیماری است.

روایت متعددی به این مضمون داریم که زبانش فرق می کند:

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: «ملعون كل مال لا يزكى ملعون كل جسد لا يزكى، ولو في كل أربعين يوما مرة، فقيل: يا رسول الله أما زكاة المال فقد عرفناها، فما زكاة الأجساد؟ فقال لهم: أن تصاب بآفة. قال: فتغيرت وجوه الذين سمعوا ذلك منه، فلما رآهم قد تغيرت ألوانهم قال لهم: هل تدرون ما عنيت بقولي؟ قالوا: لا يا رسول الله، قال: بلى الرجل يخدش الخدشة، وينكب النكبة، ويعثر العثرة، ويمرض المرضة، ويشاك الشوكة وما أشبه هذا، حتى ذكر في آخرحديثه اختلاج العين.»[11] یعنی «ملعون است هر بدنی که هر چهل روز یکبار، تزکیه نشود. پس گفتند: ای رسول خدا! زکات بدن چیست؟ فرمودند: این که مبتلا به آفتی شود. چهره شان با شنیدن این حرف تغییر کرد. وقتی پیامبر تغییر رنگ آن ها را مشاهده کردند، فرمودند: می دانید من چه چیزی را با سخنم قصد کردم؟ گفتند: نمی دانیم. فرمودند: خدشه ای که مرد، بر می دارد و سنگی که بر او می افتد و پایش که با سنگ برخورد می کند و به بیماری که مبتلا می شود و خاری که به پای او می رود و مانند اینها، و در آخر امر، مساله پرش چشم را بیان فرمودند.»

این ها ترسیدند که زکات بدن باید عضوی از بدن را، در راه خدا بدهند. پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند که مراد این نیست که، پا و دستی بدهید؛ بلکه به خراشی، سنگی یا بیماری مبتلا شوید.

روایتی دیگری می فرماید: «المرض للمؤمن تطهير ورحمة وللكافر تعذيب ولعنة وان المرض لا يزال بالمؤمن حتى لا يكون عليه ذنب.»[12] یعنی «بیماری برای مومن تطهیر و رحمت است و برای کافر عذاب و نفرین است و بیماری همیشه با مومن است، تا اینکه گناهی بر او نماند.»

در روایت سومی می فرماید: «صداع ليلة تحط كل خطيئة إلا الكبائر»[13] یعنی«سر درد یک شب، کل گناهان را از بین می برد بجز کبائر.»

مانند این روایات زیاد است. فرقی بین این روایت و روایات قبلی است. و موید این فرق روایتی است که حضرت امیر (صلوات الله علیه) به عیادت سلمان رفتند، به او فرمودند: «يا سلمان ما من أحد من شيعتنا يصيبه وجع إلا بذنب قد سبق منه، وذلك الوجع تطهير له.»[14] یعنی «ای سلمان! نیست کسی از شیعیان ما که دردی به او می رسد، مگر آنکه بسبب گناهی است که از پیش بجای آورده است، و آن درد (و بیماری) موجب پاک شدن اوست از آن گناه.»

این روایت هر دو را جمع کرده است. علت فاعلی را بیان می کند که بیماری به سبب گناه است.گناه سبب بیماری می شود و از طرف دیگر علت غایی را بیان می کند که بیماری تطهیر بدن است.

تفاوتی بین روایات است. اینها علت غایی رو بیان می کنند و قبلی ها علت فاعلی را بیان می کنند.

سوالات:

10. اخیراً در رسانه تبلیغ می کنند که، نمک دریا ضرر دارد. چه توصیه ای دارید؟

نمکی که در روایات توصیه شده، همان نمک دریاست. در روایت به «الملح الجریش» تعبیر شده است، نمکی که ناهمانگ است و ریز و درشت است. این خاصیت ها که برای نمک بیان شده، برای آن نمک است.

آیا این نمک تصفیه شده، همان خاصیت نمک دریا را دارد یا نه؟ یقینا که این نمک زمان پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نبوده است و دلیلی هم نداریم که این خاصیت ها را دارد؛ بلکه چون یُد شیمیایی به آن می زنند خالی از ریسک نیست. رییس دانشگاه پزشکی مشهد گفت: این نمک ها(ید دار) سبب تولید سرطان تیرویید شده است. از وقتی نمک تصفیه شده آمده، نمک دریا جمع شده است. نمک دریا،کلسیم، منیزیم و منگنز و سدیم و کلرید دارد. ولی نمک تصفیه شده کلر و سدیم به تنهایی دارد. و نمکِ مشهورِ در روایت نیست و ممکن است خطرناک هم باشد.

اما در مورد آلودگی دریا، اینقدر آلودگی ندارد که نمک را آلوده کند و خود نمک، آلودگی را برطرف می کند.

اگر این گونه باشد، همه چیز مان آلوده است. آلودگی رادیو اکتیو بسیار زیاد شده است. و مردم این نمک را استفاده کرده اند،مشکلی ایجاد نکرده است. نمک دریای قم و نمک نجف بسیار خوب است. هر دریایی خشک شود، نمکش مفید است. سنگ نمک در مرحله بعد است.

2. در مورد کسانی که در اثر دیابت یا فشار خون دیالیزی شده اند، چه سفارشی دارید؟

کسانی که مبتلا به دیالیز هستند. عجله نکنند و سریع عمل کنند و کلیه را از بین ببرند، زیرا اسلام دارو و درمان سهل و آسان دارد.

زنیان و مغز گردو بسیار مفید است. ما هم خیلی سفارش کردیم و افرادی خوردند و خوب شدند و کلیه هایشان راه افتاد. جلوی دفع خون و پروتئین را می گیرد. یک داروی حیاتی است.

طریقه ی مصرف:

زنیان و مغز گردو را به طور مساوی آسیاب کنند و هر شب به اندازه دو قاشق غذا خوری و یا بیشتر- هر چقدر می توانند - مصرف کنند.کلیه ها را گرم می کند و به کار می اندازد.

درمان دوم حجامت ساق پاهاست. در روایت داریم که حجامت ساق پا، بیماری مزمن کلیه را درمان می کند.

نکته: حجامت برای کسانی که دیابت دارند اشکالی ندارد و خون حجامت هم بند می آید و محل حجامت را با عسل آغشته کنند تا اثرش هم نماند.

3. پزشکان توصیه می کنند که سه ماه قبل از بارداری قرص آهن و اسید فولیک مصرف کنند. آیا مصرف آهن لزومی دارد و در صورت لزوم جایگزینش چیست؟

قرص آهن اصلا خوب و مفید نیست. مشکلات عدیده و زیادی برای بشر به وجود آورده است. قرص آهن و آهن تاب (در طب سنتی) خیلی بد است. در روایات آهن خیلی بد است. می فرمایند: رجس و نجس و مسخ است. اگر دست زدید دستان را بشویید. راجع به آهن آمده است.

ولی قرص خون و قرص ششم که مرکب ده گانه طب اسلامی است. بهترین درمان است و سخت ترین حالت ها را درمان می کند و نیازی به آهن و آهن تاب نیست.

4. افرادی که دچار سقط جنین مکرر هستند. چه توصیه ای می فرمایید؟

قرص خون مفید است، البته درمانی قطعی و موثر و تجربه شده، استفاده از فرفیون است. فرفیون صمغی سمی است. لذا باید مراقب باشند. اندازه یک عدس سه شب پشت سر هم بخورند. چنان دهانه رحم را می بندد که دیگر دچار سقط جنین نمی شود.

در روایت از امام صادق: کوهان شتر به کمر بمالد جلوی سقط جنین را می گیرد. این روش بهتر است.

5. یکی از مشکلات مبتلا به در جامعه اعتیاد است. برای ترک اعتیاد روشی بفرمایید.

استفاده از برگ و شاخ اسپند نعشه آور است و جایگزین مواد مخدر هست، اعتیاد آور هم نیست. از دو گرم تا ده گرم آسیاب کنند و بخورند و اگر تخم اسپند را هم اضافه کند، مانعی ندارد.

6. اگر بیماری ها باعث از بین رفتن گناهان می شود، چرا باید درمان کرد؟

نکته ریز و دقیقی دارد؛ کسی که درمان می کند خداست. روایتی خواهیم خواند که خداوند، زمانی را برای بیماری مشخص کرده است. مثلا ده روز طول بکشد، در همان روایت می فرماید: انسان ممکن است کاری کند که زمان بیماری کمتر شود و دارو اثر خودش را بگذارد.

 

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo