< فهرست دروس

درس طب استاد تبریزیان

جلسه 190

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسي روايات نجاسات و کثافات

خلاصه جلسه قبل:
1.عرض شد در باب طهارت و اطعمه و اشربه تعارضي وجود دارد بين فقيه و طبيب. فقيه ميخواهد اين مسائل را که مطرح شده است به سمت احکام شرعي بکشد اما طبيب ميخواهد اينها را به سمت نظام سلامت بکشد. نتيجه اين شد که حقيقتا اين رواياتي که در باب نجاسات و طهارات و نيز رواياتي که در باب اطعه و اشربه وارد شده بيشتر ناظر به سلامتي انسان وارد شده است نه اينکه بيشتر ناظر به احکام شرعي باشد. فقها تمامي اين روايات را با ديد فقهي نگاه کرده اند و وارد در عمل استنباط کردند و عده اي پذيرفتند و عده اي دور ريختند در حاليکه اينها دور ريختني نبوده اند و اينها روايات معارض براي احکام شرعي نبوده اند. اينها کاري به احکام شرعي نداشته اند و ارتباطي با احکام شرعي نداشتند.
2.ما اصلي ايجاد کرديم که تمامي روايات ناظر به سلامتي و بهداشت است مگر اينکه قرينه اي بيايد که اين روايت در مورد احکام است و اگر دليل نباشد ما حمل ميکنيم روايات را به مقوله بهداشت و سلامتي.
3.برخي امور در نظر مردم مستقذر هست و کثيف ميدانند مثل آب دهان و آب بيني که اينها را کثيف حساب ميکنند هرچند شارع آنها را نجس نميداند. شارع در اين موارد دو کلام دارد يکي اينکه لابأس و ديگري اينکه ميفرمايد إغسل و بشور. خب اينجا تعارض به نظر ميرسد که فقها نظرشان اين است که اينها باهم تعارض دارند و همديگر را نفي ميکنند. چه جوري بشور و چه جوري لابأس به.
عرض شد يک قذر داريم و يک مستقذر که انسان چيزي را کثيف ميداند. آنهايي که قذر است بايد شست چرا که ماندن آن در لباس يا پيراهن ضرر دارد. اما برخي موارد مثل سرگين گاو را هم فرموده اند اگر اينها را کثيف ميداني اينها را هم بشور. يعني حق نداري در مقابل خدا با حالتي باشي که خودت را کثيف ميداني.

تتمه جلسه قبل:
اينکه شارع در مواردي مثل سرگين گاو ميفرمايد «لابأس» منظورش چيست؟ شارع ميخواهد بفرمايد اينها را نجس نشماريد و حالت تنفري که داريد را نداشته باشيد. بعد از اينکه اين حالت از بين رفت، لابأس مشمول آن ادله خواهد شد که نماز خواندن با لباس يا بدن سرگين دار لابأس به.
روايات فراواني داريم که در حالات مختلف ميفرمايد «إغسل». دست به کليد ميزني إغسل، چيزي روي لباست مي افتد إغسل و ساير موارد. اينکه در روايات ميفرمايد إغسل، يعني آب بريز و بشور. اما فقها از إغسل چيز ديگري برداشت ميکنند و آن اينکه إغسل يعني نجس است. يعني اين مانع از صحت نماز است.
ما عرض کرديم که داعي بر اي اين حمل وجود ندارد. ربطي بين إغسل و نجس بودن نيست مگر اينکه دليل و قرينه بيايد. زيرا اين معنا مجازي است و نياز به قرينه دارد. و الا اگر قرينه نباشد به همان معناي حقيقي حمل ميشود يعني بشور

حکم خمر در روايات:
راجع به خمري که روي بدن يا پيراهن ريخته ميشود بايد چکار کرد؟ جمعا 15 روايت وارد شده است که 8 روايت ميفرمايد إغسل و 7 روايت داريم که ميفرمايد با آن نماز بخوان. فقها قرموده اند اين روايات با هم تعارض دارند چرا که 8 روايت إغسل با آن 7 روايت ديگر تعارض دارد در نتيجه برخي از فقها يک طرف را گرفته و طرف ديگر را طرح کرده و دور ريخته اند در حاليکه بيشتر اين روايات معتبر است. براي توجيه حکمي که خودشان صادر کرده اند چنين توجيهي کرده اند و اين روايات را نابود کرده اند و گفته‌اند اين رواياتي که گفته اند ميشود با آن لباس يا بدن نماز خوان تقيه صادر شده است. در حاليکه اصلا تعارضي ندارند و اشکال از آنجا ناشي شده است که إغسل را به معناي نجس گرفته اند و مجبور شده اند کلي روايات را دور بريزند در حاليکه اين روايات صحيح السند است. إغسل همه اش داخل در نظام بهداشت و پاکيزگي است و ربطي به احکام شرعي ندارد. اسلام نظام سلامت و پاکيزگي دارد.
آن روايات ميفرمايد با آن نماز بخوان چرا که پاک است از نظر حکم شرعي.و اين روايات که ميفرمايد بشور ناظر به آلودگي اش است و کاري به نماز ندارد.
براي اين مدعا هم دليل داريم و دليلش روايتي است که وارد شده است که ميفرمايد:
عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ:: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنِ الْخَمْرِ وَ النَّبِيذِ وَ الْمُسْكِرِ يُصِيبُ ثَوْبِي، أَغْسِلُهُ أَوْ أُصَلِّى فِيهِ؟ قَالَ:«صَلِّ فِيهِ إِلَّا أَنْ‌ تُقَذِّرَهُ‌ فَتَغْسِلَ مِنْهُ مَوْضِعَ الْأَثَرِ، إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنَّمَا حَرَّمَ شُرْبَهَا».[1]
در اين روايت هم نماز بخوان دارد و هم نماز نخوان دارد. «صل» اشاره به نماز بخوان و «الا» اشاره به نماز نخوان.در صورتي که آن را کثيف بشماري نماز نخوان. خدا خمر را جزء نجاسات نشمرده است بلکه فقط خوردنش را حرام دانسته است.
اين روايت به هر دو باب اشاره دارد. هم باب نجاسات و هم باب بهداشت و سلامتي. ميفرمايد «صل فيه» خب اين مطابق آن رواياتي است که ميفرمايد «لابأس بالصلاه فيه». و از طرفي ميفرمايد اگر کثيف هست با آن نماز نخوان چون مناسب نيست با لباس کثيف به نماز بايستي. برو آن را بشور اما همه اش را نشور بلکه فقط آن قمستي که اثرش مانده است را بشور.

اشکال: گفته اند از آنجا که برخي از خلفاي عباسي خمر ميخوردند لذا تقيه فرموده اند لابأس بالصلاه فيه.
جواب: اولا خلفاي عباسي تظاهر نميکردند بلکه خودشان را اصل دين حساب ميکردند، نماز جمعه و نماز عيد ميخواندند.
ثانيا کل فقهاي عامه ميگويند خمر نجس است. لذا ما بايد روايات نجاسات را حمل بر تقيه کنيم نه روايات پاکي را.
ثالثا اگر واقعا اينطور بوده که خلفاي عباسي خمر ميخوردند و تظاهر هم ميکردند و علماي عامه هم خمر را حرام نميدانستند، پس روايات بايد بگويد خمر خوردن اشکال ندارد نه اينکه بگويد «صل فيه». آن چيزي که خلفاي عباسي دنبال آن بودند خمر خوردن است نه نماز خواندن.
مويد اين نکته اين روايت است که از شخصي بنام حسين بن ابي ساره که به امام صادق عرض کردم ما با يهود و نصاراي رفت و آمد داريم. وارد خانه هاشان ميشويم در حاليکه ميخورند و مي نوشند. کسي که خمر به اينها ميدهد از کنار من رد ميشود و روي پيراهنم خمر ريخته ميشود. حضرت فرمود: اشکال ندارد مگر اينکه خودت بخاطر لکه اي که به وجود آمده است ميخواهي بشوري.
اين روايت مؤيد اين است که رواياتي که ميگويند «بشور» بخاطر حالت نفرت فردي است. چرا که از خمر در روايات نهي زيادي شده است و با وجود اين همه نهي انسان حالت نفرت دارد از اينکه خمر روي لباسش باشد لذا فرموده اند «بشور» و الا نجس نيست.

انقلاب واجبات
واجبات به دو قسم تقسيم ميشود: واجبات مولوي و واجبات ارشادي
·واجبات ارشادي: واجباتي که عقل خودش حکم ميکند. شارع نمي فرايد مدفوع نخوريد زيرا خود عقل چنين چيزي را ميفهمد. اگر هم حکمي از سوي شارع آمد ارشاد به همان حکم عقل است.
·واجبات مولوي: واجباتي که ارشاد به حکم عقل نيست زيرا عقل چنين حکمي ندارد بلکه شارع دخالت ميکند مثل حرمت خوردن گوشت خوک. اين موارد را انسان بايد کامل بپذيرد زيرا شارع امر و نهي فرموده.
مورد انقلاب واجب: مثلا در موردي حکم مولوي فرمود گوشت خرگوش نخور. از طرفي پيشرفت علم ثابت کرد که کسي که گوشت خرگوش بخورد مبتلا به سرطان ميشود(عقل صاحب حکم شد). در اين موارد امر مولوي تبديل به ارشادي ميشود زيرا وقتي خود عقل فهميد ديگر نهي شارع معنا ندارد زيرا خود انسان چه شارع بگويد چه نگويد ديگر گوشت خرگوش نميخورد. منتها اين ارشاديت نسبي است يعني نسبت به اين علت ميشود ارشادي ممکن است علت هاي ديگري هم داشته باشد اما عقل بشر فقط به اين علتش رسيده باشد. تا اينکه بشر آنقد پيشرفت کند تا تمام علل و اسباب احکام را بفهمد.
پس تقسيم درست تر واجبات و محرمات اين است:
·مولوي
·ارشادي
·مولوي-ارشادي: که بخشي مولوي و بخشي ارشادي است.
برخي بزرگان قائلند روزي خواهد رسيد که تمام اوامر و نواهي ارشادي خواهند بود و خود عقل بشر خواهد فهيمد.

فصل اول: طهارت و پاکيزگي
اسلام دين پاکي است و روي پاکيزگي تأکيد دارد. تا جايي که جزء ايمان قرار داده است. النظافه من الاليمان. يا اين که مفرمايد پيامبر فرمود: إنّ الإسلام‌ نظيف‌ فتنظّفوا فإنّه لا يدخل الجنّة إلّا نظيف
خداوند بدش مي آيد از کسي که رعايت پاکيزگي نميکند.

الف. کثافات و نجاسات
نجس در اصل لغت يعني «قذر» اما در اصطلاح فقهي يعني «نميشود باهاش نماز خواند».
عرض شد برخي چيزها به حسب افراد، اديان، ملت و... فرق ميکند. مثلا روستايي چيزي را کثيف نميدانند در حاليکه همان را شهري کثيف ميداند. يا مثل گوشت خرگوش را دين يا مذهبي نجس ميداند اما دين ديگري آن را نجس نميداند و غيره.
آيا نظامي وجود دارد که بگويد چي چيزي کثيف است؟ به راحتي نميتوانيم فلان چيز کثيف است چرا که صدها نفر پيدا ميشوند که بگويند کثيف نيست. لذاست که بايد از روايات مدد بگيريم تا بفهميم شارع کدام را کثيف ميداند و کدام را قذر ميداند وکدام را نميداند.

کثافات در منابع روايي
1.بول
از کثافات حقيقي است که شارع خيلي در مورد برحذر بودن از آن تأکيد کرده است.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَشَدَّ النَّاسِ تَوَقِّياً عَنِ‌ الْبَوْلِ‌ كَانَ إِذَا أَرَادَ الْبَوْلَ يَعْمِدُ إِلَى مَكَانٍ مُرْتَفِعٍ مِنَ الْأَرْضِ أَوْ إِلَى مَكَانٍ مِنَ الْأَمْكِنَةِ يَكُونُ فِيهِ التُّرَابُ الْكَثِيرُ كَرَاهِيَةَ أَنْ يَنْضِحَ عَلَيْهِ الْبَوْلُ[2].
اينجا بحث حکم شرعي نيست بلکه مقوله کثافات است. ميفرمايد حضرت شديدترين افراد بود از نظر دوري از بول بودند(تا به بدنشان يا لباسشان اصابت نکند) هنگامي که قصد تخلي داشتند به مکان بلندي در صحرا يا مکاني که خاک زيادي داشت ميرفتند تا ادار برنگردد به لباسشان بخورد.
در اينجا بحث نماز نيست بلکه اصلا دوست نداشتند به لباسشان بخورد و الا اگر صرفا بحث نماز بود که وقت نماز همان قسمت را آب ميکشيدند. چرا اينقدر برحذر بودند؟ بخاطر اينکه پيامبر ما پاکيزه ترين افراد بودند و حتي ادرار برايشان کثيفتر از مدفوع بوده است. حتي در مورد ادرار بايد دو مرتبه شست يا مدفوع بايک سنگ هم پاک ميشود اما ادرار اينطور نيست. اين در حاليست که مردم خيلي از ادرار احتراز نميکنند.
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا تَسْتَحْقِرَنَ‌ بِالْبَوْلِ‌ وَ لَا تَتَهَاوَنَنَّ بِهِ وَ لَا بِصَلَاتِكَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ عِنْدَ مَوْتِهِ لَيْسَ مِنِّي مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِهِ لَا يَرِدُ عَلَيَّ الْحَوْضَ لَا وَ اللَّهِ لَيْسَ مِنِّي مَنْ شَرِبَ مُسْكِراً لَا يَرِدُ عَلَيَّ الْحَوْضَ لَا وَ اللَّهِ.[3]
حضرت فرمود بول را کوچک نشماريد آسان نشماريد. اجازه ندهيد به لباستان اصابت کند. اصلا بحث نماز نيست. ميفرمايد اصلا از اول اجازه ندهيد به بدنتان اصابت کند. اين ضرر دارد.
پيامبر براي اينکه مردم را برحذر کنند از اين مسئله، آنرا به آخرت هم پيوند زده اند و فرموده اند: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ أَرْبَعَةٌ يُؤْذُونَ أَهْلَ النَّارِ عَلَى مَا بِهِمْ مِنَ الْأَذَى يُسْقَوْنَ‌ مِنَ‌ الْحَمِيمِ‌ وَ الْجَحِيمِ‌ يُنَادُونَ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ يَقُولُ أَهْلُ النَّارِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا بَالُ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةِ قَدْ آذَوْنَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى فَرَجُلٌ مُعَلَّقٌ عَلَيْهِ تَابُوتٌ مِنْ جَمْرٍ وَ رَجُلٌ يَجُرُّ أَمْعَاءَهُ وَ رَجُلٌ يَسِيلُ فُوهُ قَيْحاً وَ دَماً وَ رَجُلٌ يَأْكُلُ لَحْمَهُ فَيُقَالُ لِصَاحِبِ التَّابُوتِ مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى فَيَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ مَاتَ وَ فِي عُنُقِهِ أَمْوَالُ النَّاسِ لَمْ يَجِدْ لَهَا أَدَاءً وَ لَا وَفَاءً ثُمَّ يُقَالُ لِلَّذِي يَجُرُّ أَمْعَاءَهُ مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى فَيَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ كَانَ لَا يُبَالِي أَيْنَ أَصَابَ الْبَوْلُ مِنْ جَسَدِهِ ثُمَّ يُقَالُ لِلَّذِي يَسِيلُ فُوهُ قَيْحاً وَ دَماً مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى فَيَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَد كَانَ يُحَاكِي يَنْظُرُ إِلَى كُلِّ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ فَيُسْنِدُهَا فَيُحَاكِي بِهَا ثُمَّ يُقَالُ لِلَّذِي يَأْكُلُ لَحْمَهُ مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى فَيَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ كَانَ يَأْكُلُ لُحُومَ النَّاسِ بِالْغِيبَةِ وَ يَمْشِي بِالنَّمِيمَةِ.[4]

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَ‌ جُلَ‌ عَذَابِ‌ الْقَبْرِ فِي‌ «2» الْبَوْل.[5]
پس اين خيلي کثيف است و براي اينکه در قبر هم عذابش ميماند معلوم ميشود اين آثار ژنتيکي دارد و در قبر هم ميماند. اين ادرار فرقي ندارد ادرار خود شخص باشد يا ادرار ديگري.

مراتب ادرار:
اولين مرتبه از نظر شدت کثيفي بول انسان کافر است. چون نجاستش از دو جهت است يکي اينکه چون ادرار است و ديگر اينکه چون از بدن کافر است.
مرتبه دوم از نظر شدت کثيفي ادرار غيرکافر است.
مرتبه سوم ادرار خود فرد است.
مرتبه چهارم بول حيوان نجس مثل سگ و خوک است.
مرتبه پنجم بول حيوان غير مأکول الحم است. يعني گوشتش حرام است.
مرتبه ششم بول دختري که غذا نميخورد.
مرتبه هفتم پسري که غذا نميخورد
بول پسر پاکتر از بول دختر است
مرتبه هشتم بول مکروه داريم که الاغ و اسب و قاطر که گوشتش مکروه است بولش هم مکروه است. کثيف هم هست.
مرتبه نهم بول گوسفند و شتر است که در مرتبه نازله از کثافات است
اما پرندگان ادرار ندارند. فقط خفاش بول دارد که آنهم بايد شسته شود.



[1] قرب الاسناد/ ص 163.
[2] وسائل الشيعه/1/338.
[3] همان/4/25.
[4] همان/ 12/ 308.
[5] همان/ 1/ 340.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo