< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

97/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ابدال/ ابدال در کلام و روایات شیعه

ادامه روایت دهم؛ حدیث لوح:

سَيَهْلِكُ الْمُرْتَابُونَ فِي جَعْفَرٍ الرَّادُّ عَلَيْهِ كَالرَّادِّ عَلَيَّ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأُكْرِمَنَّ مَثْوَى جَعْفَرٍ وَ لَأَسُرَّنَّهُ فِي أَشْيَاعِهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ‌ أُتِيحَتْ بَعْدَهُ فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ حِنْدِسٌ لِأَنَّ خَيْطَ فَرْضِي لَا يَنْقَطِعُ‌ وَ حُجَّتِي لَا تَخْفَى وَ إِنَّ أَوْلِيَائِي‌ بِالْكَأْسِ الْأَوْفَى يُسْقَوْنَ أَبْدَالُ الْأَرْضِ‌ أَلَا وَ مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَنِي نِعْمَتِي وَ مَنْ غَيَّرَ آيَةً مِنْ كِتَابِي فَقَدِ افْتَرَى عَلَيَّ وَيْلٌ لِلْمُفْتَرِينَ الْجَاحِدِينَ عِنْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ عَبْدِي مُوسَى وَ حَبِيبِي وَ خِيَرَتِي إِنَّ الْمُكَذِّبَ بِهِ كَالْمُكَذِّبِ بِكُلِّ أَوْلِيَائِي وَ هُوَ وَلِيِّي وَ نَاصِرِي وَ مَنْ أَضَعُ عَلَيْهِ أَعْبَاءَ النُّبُوَّةِ وَ أَمْتَحِنُهُ بِالاضْطِلَاعِ بِهَا وَ بَعْدَهُ خَلِيفَتِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا يَقْتُلُهُ عِفْرِيتٌ مُسْتَكْبِرٌ يُدْفَنُ فِي الْمَدِينَةِ الَّتِي بَنَاهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ ذُو الْقَرْنَيْنِ خَيْرُ خَلْقِي يُدْفَنُ إِلَى جَنْبِ شَرِّ خَلْقِي حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأُقِرَّنَّ عَيْنَهُ بِابْنِهِ مُحَمَّدٍ وَ خَلِيفَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ وَارِثِ عِلْمِهِ وَ هُوَ مَعْدِنُ عِلْمِي وَ مَوْضِعُ سِرِّي وَ حُجَّتِي عَلَى خَلْقِي جَعَلْتُ الْجَنَّةَ مَثْوَاهُ وَ شَفَّعْتُهُ فِي سَبْعِينَ أَلْفاً مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ‌ كُلُّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبُوا النَّارَ وَ أَخْتِمُ بِالسَّعَادَةِ لِابْنِهِ عَلِيٍّ وَلِيِّي وَ نَاصِرِي- وَ الشَّاهِدِ فِي خَلْقِي وَ أَمِينِي عَلَى وَحْيِي أُخْرِجُ مِنْهُ الدَّاعِيَ إِلَى سَبِيلِي وَ الْخَازِنَ لِعِلْمِيَ الْحَسَنَ ثُمَّ أُكْمِلُ ذَلِكَ بِابْنِهِ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ‌ عَلَيْهِ كَمَالُ مُوسَى وَ بَهَاءُ عِيسَى وَ صَبْرُ أَيُّوبَ تُسْتَذَلُّ أَوْلِيَائِي فِي زَمَانِهِ‌ وَ تُتَهَادَى رُءُوسُهُمْ كَمَا تُتَهَادَى رُءُوسُ التُّرْكِ وَ الدَّيْلَمِ‌ فَيُقْتَلُونَ وَ يُحْرَقُونَ وَ يَكُونُونَ خَائِفِينَ وَجِلِينَ مَرْعُوبِينَ تُصْبَغُ الْأَرْضُ مِنْ دِمَائِهِمْ وَ يَفْشُو الْوَيْلُ وَ الرَّنَّةُ فِي نِسَائِهِمْ‌ أُولَئِكَ أَوْلِيَائِي حَقّاً وَ حَقٌّ عَلَيَّ أَنْ أَرْفَعَ عَنْهُمْ كُلَّ عَمْيَاءَ حِنْدِسٍ‌ وَ بِهِمْ أَكْشِفُ الزَّلَازِلَ وَ أَرْفَعُ عَنْهُمُ الْآصَارَ وَ الْأَغْلَالَ‌- أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ‌ قَالَ أَبُو بَصِيرٍ لَوْ لَمْ تَسْمَعْ فِي دَهْرِكَ إِلَّا هَذَا الْحَدِيثَ الْوَاحِدَ لَكَفَاكَ فَصُنْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ.[1]

« بدگمانان و ناباوران به جعفر هلاك مى‌شوند، ردّكننده او همچون كسى است كه مرا ردّ مى‌كند. اين سخن از سوى من محقّق است كه بدون شكّ جايگاه جعفر را گرامى خواهم داشت و حتما خاطرش را در مورد شيعيان و ياوران و دوستانش خرسند خواهم ساخت[2] . چنين مقدّر است كه پس از او فتنه‌اى كور و بسيار تاريك (كه ديدن چيزى ممكن نيست) اتّفاق خواهد افتاد[3] ، زيرا كه ريسمان سنّت و فرمان من البتّه بريده نشود و حجّت من پوشيده نماند و اولياء من به جام لبريز سيراب شوند، آنان ابدال روى زمين‌اند، بدانيد اگر كسى يك تن از آنان را انكار كند چنان است كه نعمت مرا انكار كرده باشد، و هر كه آيتى از كتاب مرا دگر گون سازد پس بر من افترا روا داشته است، واى بر افتراگويان انكاركننده آن هنگام كه زمان بنده من موسى و دوست من و برگزيده‌ام به سرآيد، همانا تكذيب‌كننده او همچون تكذيب‌كننده همه اولياى من است، او يار و ياور من است و همان كسى است كه سنگينى كارهاى پيامبرى را بر دوش او مى‌نهم و او را با قيام به آن مى‌آزمايم و پس از او خليفه من على بن موسى الرّضا است كه او را گردنكشى به قتل مى‌رساند و در شهرى كه بنده شايسته (خدا) ذو القرنين آن را بناكرده به خاك سپرده مى‌شود، نيكوترين بندگان من در كنار بدترين بندگانم مدفون مى‌گردد. اين سخن از من محقّق است كه حتما چشمان او را به فرزندش محمّد روشن خواهم ساخت، كه پس از وى جانشين او و وارث علم او، و معدن دانش من و محل راز من است و حجّت من است بر بندگانم، بهشت را جايگاه او ساخته‌ام و شفاعت او را در حقّ هفتاد هزار تن از اهل بيتش كه همگى مستحق آتش باشند خواهم پذيرفت، و سعادت را بر فرزند او علىّ تمام خواهم كرد كه او يار و ياور من است و شاهد در ميان بندگانم، و امانت‌دار بر وحى من است و حسن را كه دعوت‌كننده به راه من و خزانه‌دار دانش من است از او بوجود آورم، و سپس اين امر را به فرزند او كه رحمتى است بر جهانيان كامل خواهم نمود، همان كه كمال موسى و جمال عيسى و بردبارى أيّوب در وجود او گرد آمده، در زمان غيبت او اولياى من خوار مى‌شوند و هم چنان كه سرهاى ترك و ديلم هديه مى‌شود سرهاى آنان نيز به عنوان هديه برده مى‌شود، پس كشته و سوزانده مى‌شوند و همواره نگران و هراسان و وحشت‌زده‌اند، زمين از خونشان رنگين مى‌شود و در ميان زنانشان شيون و زارى بلند مى‌شود، آنان به راستى اولياى من‌ هستند و بر من است كه از آنان هر گونه تاريكى را بردارم و به رعايت آنان زلزله‌ها را دور کنم و از آنان دشواري‌ها و گرفتاري‌هاى بزرگ و گردنگير را بردارم‌ "از پروردگارشان درودها و رحمت بر آنان باد و آنان همان هدايت‌شدگان‌اند". ابو بصير گويد: "اگر در سراسر زندگيت جز همين يك حديث، حديث ديگرى هم نشنوى براى تو بس است، پس آن را جز از اهل آن حفظ كن".»

این روایت در مقام توصیف ائمه علیهم‌السلام‌ می‌باشد و مراد از ابدال ائمه علیهم‌السلام است. پس بیان مرحوم علامه امینی بعید نمی‌باشد که با قاطعیت می‌فرماید: ابدال از جعلیات بنی امیه است که برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود شایع کردند و ائمه علیهم‌السلام به تصحیح آن پرداختند.

مرحوم مجلسی بابی را در بحار الانوار مطرح می‌کنند به نام « نادر فی ان الابدال هم الأئمة »

و در روایتی هم که از احتجاج نقل کردیم امام رضا علیه‌السلام مصداق ابدال را ائمه علیهم‌السلام مشخص می‌کنند:

الإحتجاج رُوِيَ عَنِ الْخَالِدِ بْنِ الْهَيْثَمِ الْفَارِسِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه‌السلام إِنَّ النَّاسَ يَزْعُمُونَ أَنَّ فِي الْأَرْضِ أَبْدَالًا فَمَنْ هَؤُلَاءِ الْأَبْدَالُ قَالَ صَدَقُوا الْأَبْدَالُ الْأَوْصِيَاءُ جَعَلَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ بَدَلَ الْأَنْبِيَاءِ إِذْ رَفَعَ الْأَنْبِيَاءَ وَ خَتْمُهُمْ مُحَمَّدٌ صلی‌الله علیه و آله بَيَانٌ ظَاهِرُ الدُّعَاءِ.

« هيثم فارسى میگوید: به حضرت رضا علیه‌السلام گفتم مردم[4] معتقدند كه در زمين ابدالى وجود دارد اين ابدال چه کسانی هستند؟ فرمود: راست مي‌گويند ابدال همان اوصيا هستند خداوند آنها را در زمين بدل و بجاى انبياء قرار داده، چون انبياء از دنيا رفته‌اند و حضرت محمّد صلی‌الله علیه و آله خاتم است.»

مرحوم طبرسی در مقدمه کتاب در مورد نقل روایات در کتاب خود می‌فرماید:

و لا نأتي في أكثر ما نورده من‌ الاخبار بإسناده‌ اما لوجود الإجماع عليه او موافقته لما دلت العقول إليه، او لاشتهاره في السير و الكتب بين المخالف و المؤالف، الا ما أوردته عن ابي محمّد الحسن العسكريّ علیه‌السلام فانه ليس في الاشتهار على حدّ ما سواه و ان كان مشتملا على مثل الذي قدمناه، فلأجل ذلك ذكرت اسناده في أول جزء من ذلك دون غيره لأن جميع ما رويت عنه علیه‌السلام انما رويته باسناد واحد من جملة الاخبار التي ذكرها علیه‌السلام في تفسيره.‌[5]

« و اسناد بسيارى از اخبار را به دلائلى چون اجماع، عقل، و تواتر در كتب فريقين نياوردم. بجز احاديث امام حسن عسكرى علیه‌السلام كه در حدّ تواتر باقى احاديث نبود، هر چند از نظر محتوى مانند آنها است. و إسناد آن را فقط در اوّلين جزء آن آوردم، چون اسناد باقى احاديث وارده از امام علیه‌السلام همان اسناد اوّلى بود كه از تفسير ایشان نقل نمودم.»

مرحوم مجلسی در مورد دعای ام داود که ظاهرا دلالت بر تغایر ابدال با ائمه علیهم‌السلام دارد، می‌فرماید:

الْمَرْوِيِّ مِنْ أُمِّ دَاوُدَ عَنِ الصَّادِقِ علیه‌السلام فِي النِّصْفِ مِنْ رَجَبٍ حَيْثُ قَالَ: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ وَ رَحِمْتَ وَ بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَوْصِيَاءِ وَ السُّعَدَاءِ وَ الشُّهَدَاءِ وَ أَئِمَّةِ الْهُدَى اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَبْدَالِ وَ الْأَوْتَادِ وَ السُّيَّاحِ وَ الْعُبَّادِ وَ الْمُخْلِصِينَ وَ الزُّهَّادِ وَ أَهْلِ الْجِدِّ وَ الِاجْتِهَادِ.» إلى آخر الدعاء يدل على مغايرة الأبدال للأئمة علیهم‌السلام لكن ليس بصريح فيها فيمكن حمله على التأكيد. و يحتمل أن يكون المراد به في الدعاء خواص أصحاب الأئمة علیهم‌السلام و الظاهر من الخبر نفي ما تفتريه الصوفية من العامة كما لا يخفى على المتتبع العارف بمقاصدهم [6]

توضيح: ظاهر دعائى كه از ام داوود از حضرت صادق علیه‌السلام نقل شده در نيمه رجب كه مي‌فرمايد: اللهم صل على محمّد و آل محمّد اللهم صل على الابدال و الاوتاد و السياح و المخلصين و الزهاد و اهل الجد و الاجتهاد ...

حاكى است ابدال با ائمه علیهم‌السلام فرق دارند ولى صراحت ندارد ممكن است حمل بر تاكيد شود و ممكن است منظور از ابدال در دعا خواص اصحاب ائمه علیهم‌السلام باشند، ظاهر خبر نفى مي‌كند ادعاى صوفيه اهل سنت را چنانچه متتبع و محقق خود اين مطلب را دريافت مي‌كند (كه خود را ابدال ميدانند).


[2] با اینکه فشار از طرف حکومت بر امام علیه‌السلام بسیار بود، جاسوس‌ها خبر برای منصور می‌بردند که نامه‌ها و اموال بسیاری از نقاط مختلف جهان از غرب و شرق به امام علیه‌السلام می‌رسد؛ ذهبی می‌گوید: جعفر بن محمد در خلافت احق و اولای از منصور بود؛ امام علیه‌السلام در کوفه کار فرهنگی می‌کردند، محور درس‌های علمای کوفه «قال الصادق» بود، چهار هزار شاگرد از محضر امام علیه‌السلام استفاده می‌کردند. امام صادق علیه‌السلام. به قدری در عالم مطرح شده بودند که نزد ایشان می‌آمدند و می‌گفتند: چرا قیام نمی‌کنید، نیمی از جهان طرفدار شما هستند
[3] فتنه تاريك پس از امام صادق علیه‌السلام به این جهت است كه تقيّه در زمان موسى ابن جعفر علیه‌السلام شديدتر بود و موضوع وصايت آن حضرت مخفى‌تر بود، خليفه وقت به فرماندار مدينه دستور داد كه ببين چنانچه جعفر بن محمّد يك شخص معين را به وصايت تعيين كرده فورا او را بكش و لذا چنانچه در روايت است امام صادق علیه‌السلام به حسب ظاهر پنج نفر را وصى خود قرار داد: منصور خليفه وقت و محمّد بن سليمان فرماندار مدينه و فرزندش عبد اللَّه افطح و موسى بن جعفر و همسر حضرت صادق حميده و به خاطر همين فتنه بود که جماعتى امامت را در امام صادق علیه‌السلام متوقف كردند به نام واقفيه و جمعى ديگر در موسى بن جعفر علیه‌السلام و عده‌اى به امامت اسماعيل فرزند امام صادق علیه‌السلام. معتقد شدند به نام كيسانيه
[4] ناس اشاره به عامه و اهل سنت دارد، گویا این فرهنگ در بین آن‌ها رائج بوده که ابدالی روی زمین هستند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo