< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

97/11/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ابدال/ ابدال در کلام و روایات شیعه/ طارق بن شهاب

ادامه بررسی سند روایت نهمبررسی صحت روایت دال بر حُسن طارق بن شهاب:

این سنخ روایاتی که مفاد آن محکوم کردن جنگ‌های امیر مومنان علیه‌السلام است، از دشمنان امام صادر و جعل شده است و برای تبرئه‌ی سران فتنه‌ی جمل می‌باشد و از این جعل احادیث بسیار داریم مانند اینکه می‌گویند: « عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلین» یعنی تخت‌هائی در بهشت رو در روی هم گذاشته شده که بر یکی از آن‌ها علیعلیه‌السلام نشسته و بر دیگری طلحه و زبیر یا اینکه نقل می‌کنند که امیر مؤمنان علیه‌السلام برای کشته‌های شامی‌ها در جنگ صفین دعا و طلب مغفرت کرد: انشا الله خدا بین من و آن‌ها را در بهشت جمع کند. و اینکه امام علیه‌السلام فرمودند: ای کاش من در نخلستان‌های مدینه مشغول آبیاری بودم و وارد این جنگ‌ها نمی‌شدم. نقل چنین احادیثی به معنای این است که جنگ‌های امام به حق نبوده. این همان ادبیات شجره ملعونه و نواصب امثال ابن تیمیه است. او می‌گوید: علی بن ابی طالب قاتل المسلمین.

روایت طارق بن شهاب هم از این سنخ روایات است البته این روایت در قالبی مؤدبانه برای پذیرش توده‌ی عوام الناس نقل شده و آن را به امام حسن علیه‌السلام نسبت می‌دهند در حالی که امام حسن علیه‌السلام سایه پدر بزرگوارشان بودند و در برابر امیر مؤمنان علیه‌السلام مطیع محض بودند و اگر غیر این بود امام نبودند؛ کسانی که اصلا قابل قیاس با امام مجتبی علیه‌السلام نبودند مطیع محض امام علیه‌السلام بودند لذا اعتراض و انتقاد امام حسن علیه‌السلام به امام در این حدیث حکایت از دسیسه‌ی اموی‌ها دارد. جعل روایت و نسبت دادن آن به یکی از ائمه یکی از روش‌های و حیله‌های بنی امیه برای کارشکنی و رسیدن به مقاصد سیاسی بوده است.

امیر مؤمنان علیه‌السلام حاضر شدند هزینه‌های سنگین جنگ صفین را تحمل کنند اما حاضر نشدند یک کلمه را قبول کنند و آن اینکه عثمان مظلوم بود. آن‌ها اصرار داشتند بر مظلومیت عثمان همچنان که امام علیه‌السلام بعد از خلیفه‌ی دوم حاضر شدند 12 سال خانه‌نشین شوند اما عمل بر طبق سیره‌ی شیخین را نپذیرند. قطعا آنچه به عنوان بیانات امام حسن علیه‌السلام در این حدیث نقل شد از ایشان نمی‌باشد مانند تهمت کثرت زوجاتی که به امام حسن علیه‌السلام نسبت داده شده است که تا هفتاد و حتی چهارصد زوجه به ایشان نسبت داده شده و نقل شده که امیر مؤمنان علیه‌السلام منبر رفته و فرمود: « لا تزوجوا الحسن فانه رجل مطلاق » در حالی که سند این روایت ضعیف است اگر چه در کتاب کافی نقل شده و اگر صحیح هم بود نمی‌توانیم بپذیریم چون با روایات متعدد دیگر مخالف است.

از امام حسن علیه‌السلام سؤال مشکلی شد و ایشان جواب دادند (که بر طبق آن فتوا داده می‌شود) و فرمودند: اگر صحیح بود از من و از امیر مؤمنان و اگر صحیح نبود من اشتباه کردم وقتی خدمت امیر مؤمنان علیه‌السلام سؤال و جواب را مطرح می‌کنند، حضرت می‌فرماید: اگر از من هم سؤال کرده بودید بیش از این جواب نمی‌دادم. امیر مؤمنان علیه‌السلام سعی می‌کردند جانشینی ایشان را بعد از خودشان مطرح کنند لذا چنین احادیثی جعلی و به دور از شأن و جایگاه امامت است و حتی چنین احادیثی را نمی‌توان به تربیت‌شدگان امیر مؤمنان علیه‌السلام مانند عمار نسبت داد. تا چه رسد به امام معصومعلیه‌السلام.

از قدمای رجالیون تنها مرحوم شیخ طوسی نام طارق بن شهاب را می‌برد و می‌نویسد: او از اصحاب[1] امیر مومنان علیه‌السلام بود و توثیقی هم نکردند ولی روایاتی از ایشان نقل شده و جزء راویان روایاتی است که دلالت بر امامی و خاص بودن او نزد امیر مومنان علیه‌السلام می‌کند.

مرحوم مامقانی به بعضی از این روایات اشاره می‌کند و حسن بودن او را استفاده می‌کند.

فرزند مرحوم مامقانی پس از نقل احادیثی از طارق بن شهاب می‌فرماید: تدل هذه الروایة و التی قبلها علی حسن الرجل.

البته اگر ایشان راوی روایت قبل باشد، دلالتی بر حسن مترجم ندارد بلکه ایشان اصلا امام را نشناخته‌اند.

مرحوم نمازی در شرح حال مترجم می‌نویسد:

من أصحاب أمير المؤمنين علیه‌السلام. و له رواية طويلة عن أمير المؤمنين علیه‌السلام في وصف الإمام و معنى الإمامة. و لا يقال هذه الكلمات إلّا للشّيعة الكامل. و كان يبكي كلّما حدّث بحديث مظلوميّة أمير المؤمنين علیه‌السلام. و روى عنه علیه‌السلام أنّه قال للحسن و الحسين: أنتما إمامان بعقبي، و سيّدا شباب أهل الجنّة، و المعصومان. حفظكما اللّه. و لعنة اللّه على من عاداكما. و روى عن حذيفة، عن رسول اللّه صلی‌الله علیه و آله وصف خروج القائم علیه‌السلام و ما يكون عنده.[2]

«او از اصحاب امیر مؤمنان علیه‌السلام است و برای او روایتی طولانی از امیر مؤمنان علیه‌السلام در وصف امام و معنای امامت است و این کلمات گفته نمی‌شود مگر برای شیعه‌ی کامل. و او هرگاه حدیث مظلومیت علی علیه‌السلام را می‌گفت، می‌گریست. و از او روایت شده که امام علیه‌السلام به حسن و حسین علیهما‌السلام فرمودند: شما دو امام بعد از من و سید جوانان اهل بهشت و دو معصوم هستید خداوند شما را حفظ کند و دشمنان شما را لعنت کند. و از حذیفه روایت کرده که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله وصف خروج قائم علیه‌السلام و آنچه نزد ایشان می‌باشد را فرمودند.»

پس مرحوم نمازی هم از روایات استفاده‌ی حسن این راوی فرمودند.

روایتی دیگر نقل شده که اگر ابو حیه مذکور در این روایت کنیه طارق بن شهاب باشد، این روایت به خوبی دلالت بر حسن مترجم دارد ولی مرحوم علامه حلی هنگام ذکر اصحاب امیر مؤمنان علیه‌السلام می‌فرماید: طارق بن شهاب و ابو حیة که این دلالت دارد بر اینکه ابو حیة شخص دیگری است و کنیه طارق بن شهاب نمی‌باشد و مرحوم مامقانی هم به این نکته اشاره می‌کند.

روایت دیگری که ممکن است دال بر حُسن طارق بن شهاب باشد:

وَ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا ابْنُ الصَّلْتِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ صَالِحٍ الْهَمْدَانِيُّ أَبُو عَلِيٍّ مِنْ كِتَابِهِ فِي رَبِيعٍ الْأَوَّلِ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ سَبْعِينَ، وَ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى، قَالا: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْكَرِيمِ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ أَحْمَدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الصَّلْتِ عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِيُّ. قَالَ أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ: وَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الْحَسَنِ الْعَلَوِيُّ الْحَسَنِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الصَّلْتِ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ النَّعْجَةِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو سُهَيْلٍ بْنُ مَالِكٍ، عَنْ مَالِكِ بْنِ أَوْسِ بْنِ الْحَدَثَانِ، قَالَ: لَمَّا وَلِيَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه‌السلام أَسْرَعَ النَّاسُ إِلَى بَيْعَتِهِ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ وَ جَمَاعَةُ النَّاسِ، لَمْ يَتَخَلَّفْ عَنْهُ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ الْفَضْلِ إِلَّا نَفَرٌ يَسِيرُ خَذَلُوا وَ بَايَعَ النَّاسُ.

قَالَ مَالِكُ بْنُ أَوْسٍ: وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه‌السلام أَكْثَرَ مَا يَسْكُنُ الْقَنَاةَ، فَبَيْنَا نَحْنُ فِي الْمَسْجِدِ بَعْدَ الصُّبْحِ إِذْ طَلَعَ الزُّبَيْرُ وَ طَلْحَةُ، فَجَلَسْنَا فِي نَاحِيَةٍ عَنْ عَلِيٍّ علیه‌السلام، ثُمَّ طَلَعَ مَرْوَانُ وَ سَعِيدٌ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الزُّبَيْرِ وَ الْمِسْوَرُ بْنُ مَخْرَمَةَ فَجَلَسُوا، وَ كَانَ عَلِيّ علیه‌السلام جَعَلَ عَمَّارَ بْنَ يَاسِرٍ عَلَى الْخَيْلِ، فَقَالَ لِأَبِي الْهَيْثَمِ بْنِ التَّيِّهَانِ وَ لِخَالِدِ بْنِ زَيْدٍ أَبِي أَيُّوبَ وَ لِأَبِي حَيَّةَ وَ لِرِفَاعَةَ بْنِ رَافِعٍ فِي رِجَالٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله: قُومُوا إِلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ، فَإِنَّهُ بَلَغَنَا عَنْهُمْ مَا نَكْرَهُ مِنْ خِلَافِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِمَامِهِمْ، وَ الطَّعْنِ عَلَيْهِ، وَ قَدْ دَخَلَ مَعَهُمْ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْجَفَاءِ وَ الْعَدَاوَةِ، وَ إِنَّهُمْ سَيَحْمِلُونَهُمْ عَلَى مَا لَيْسَ مِنْ رَأْيِهِمْ.[3]

« مالک بن اوس گفت: هنگامی که علی علیه‌السلام عهده‌دار امور شدند و مهاجرین و انصار و دیگر مردمان به بیعت با ایشان شتافتند و احدی از اهل فضل تخلف نکرد مگر گروه کمی که او را تنها گذاشتند و با دیگران بیعت کردند.

مالک بن اوس گفت: حضرت علی علیه‌السلام غالبا در سرزمین خارج مدینه سکونت داشت، ما بعد از نماز صبح در مسجد نشسته بودیم که طلحه وزبیر آمدند، ما در ناحیه علیعلیه‌السلام نشسته بودیم، سپس مروان، سعید، عبد الله بن زبیر و مسور بن مخرمه آمدند و نشستند، علی علیه‌السلام عمار را بر نیروی سواره نظام گمارده بود، پس عمار به ابو هیثم بن تیهان و خالد بن زید ابو ایوب و ابو حیه ( اگر کنیه بن شهاب باشد) و رفاعة بن رافع که رجالی از اصحاب رسول خدا صلی‌الله علیه و آله بودند، گفت: نزد این قوم بروید، از آن‌ها به ما خبر رسیده آنچه کراهت داریم از مخالفت امیر مؤمنان علیه‌السلام و طعن بر امام و قومی از اهل جفا و دشمنی همراه آن‌ها شده‌اند و آن‌ها رأی و نظر این قوم را تغییر می‌دهند.»


[1] اصحابب در کلام مرحوم شیخ طوسی غالبا به معنای هم عصر می‌باشد.
[2] مستدركات علم رجال الحديث، ج‌4، ص285.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo