< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

97/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: غیبت انبیاء/ حضرت الیاس (علیه السلام)

اسرار و علل غیبت امام زمان (عج)

شباهت غیبت امام زمان(عج) با غیبت انبیاءعلیهم‌السلام

غیبت حضرت الیاس (علیه السلام)ادامه بررسی سند روایت اول (عج)حسن بن عباس بن حریش):

روایتی را از کافی شریف در مورد حضرت الیاس (علیه السلام) به نقل از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل کردیم و این روایت حکایت از این داشت که حضرت الیاس (علیه السلام) الآن حیات دارند اما از دیدهها پنهان هستند. در ادامه به بررسی سند روایت پرداختیم، مشکل سند غیر از سهل بن زیاد (عج) البته ما سهل بن زیاد را قبول داریم چون بیش از دو هزار روایت از او در کتب اربعه نقل شده است هر چند بعضی او را تضعیف کردند) حسن بن عباس بن حریش است که به دو عنوان ذکر شده « ابن حریش» و « ابن جریش» که اگر دو عنوان باشند، یکی ضعیف و دیگری مجهول است و اگر یک عنوان باشد، تضعیف دارد.

مرحوم مامقانی میفرماید:

و قال الوحيد رحمه‌الله بعد نقله-: إنّ الكليني رحمه اللّه مع أنّه قال في أوّل الكافي ما قال، لم يذكر في باب شأن: إِنَّا أَنْزَلْناهُ‌ و تفسيرها غير رواية الحسن بن عباس و كتابه و بالجملة؛ هؤلاء القميون رووا عنه، و قد أشرنا إلى الأمر في ذلك في إبراهيم ابن هاشم، و إسماعيل بن مرّار. انتهى. و زاد الحائري‌ على ذلك كلّه تأييده، بعدم تضعيف الشيخ رحمه اللّه إيّاه، مع ذكره له في كتابيه، و لو كان ضعف كتابه بهذه المثابة لما خفي عليه، مع وجوده عنده، و حضوره لديه. و أقول: لو لا تضعيف النجاشي بضرس قاطع لأمكن مقابلة تضعيف غيره بما ذكره، إلّا أنّ النجاشي لشدّة ضبطه، و قوّة الوثوق به لا معدل عن تضعيفه، سيما و تضعيفه نصّ، و ما ذكر ظواهر، و الظاهر لا يعارض النص، فالاعتماد على ما تفرّد به الحسن بن العباس مشكل، و عليك بالفحص و البحث لعلّك تقف على ما لم تنله يدي.

نعم؛ لا شبهة في كونه شيعيّا اثني عشريا، لكشف عدة من الأخبار التي رواها عن ذلك، مثل ما «رواه الكليني‌، عن محمّد بن يحيى، عن أحمد بن محمّد ابن عيسى، عن‌ محمّد بن أبي عبد اللّه، و محمّد بن الحسن، عن سهل بن زياد- جميعا-، عن الحسن بن العباس بن حريش‌، «عن أبي جعفر الثاني (علیه السلام): إنّ أمير المؤمنين (علیه السلام) قال يوما لأبي بكر: ﴿لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ‌،﴾[1] و أشهد أن‌ رسول اللّه صلی‌الله علیه و آله، مات شهيدا، و اللّه ليأتينك فأيقن إذا جاءك، فإنّ الشيطان غير متخيل به، فأخذ علي (علیه السلام) بيد أبي بكر فأراه النبي صلی‌الله علیه و آله، فقال: "يا أبا بكر! آمن بعلي و بأحد عشر من ولده .. إنّهم مثلي إلّا النبوة، و تب إلى اللّه ممّا في يدك، فإنّه لا حقّ لك فيه"، [قال:] ثم ذهب فلم يره».[2]

«مرحوم وحید گفت: مرحوم کلینی با وجود مطلبی که در اول کافی گفت (عج)روایات را بر طبق فتوا جمعآوری کردم)، در باب شأن إنّا أنزلناه و تفسیر آن ذکر نمیکند غیر روایت حسن بن عباس و کتاب او، و بالجمله: قمیها از او روایت کردند، و اشاره کردیم به امر در مورد ابراهیم بن هاشم و اسماعیل بن مرار. و مرحوم حائری علاوه بر آنچه گفته شد، در تأیید او اضافه کردند که مرحوم شیخ او را تضعیف نکردند با وجود اینکه او را در دو کتابش ذکر کردند و اگر کتاب او ضعیف بود بر ایشان مخفی نمیماند با توجه به اینکه کتاب نزد ایشان بوده است.

گویم: اگر تضعیف قاطع مرحوم نجاشی نبود امکان مقابله تضعیف غیر او به آنچه گفته شد وجو داشت مگر اینکه مرحوم نجاشی به جهت شدت ضبطی که دارند و قوت وثوقی که به ایشان است، معادلی برای تضعیف ایشان نیست به خصوص که تضعیف او نص است و آنچه ذکر شد ظواهر است، و ظاهر با نص معارضه نمیکند، پس اعتماد بر متفردات حسن بن عباس بن حریش مشکل است.

بله؛ شکی نیست که او شیعی اثنی عشری است چون اخباری که روایت کرده کشف از حال او میکند مانند آنچه کلینی روایت کرده است: از حسن بن عباس بن حریش از ابو جعفر ثانی (علیه السلام): " امیر المومنین (علیه السلام) روزی به ابو بکر گفت: هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‌اند مرده مپندار بلكه زنده‌اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند، و شهادت می‌دهم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله)شهید از دنیا رفتند، به خدا قسم نزد تو می‌آید پس یقین کن هنگامی که نزد تو آمد پس شیطان متصور به پیامبر نمی‌شود" پس علی (علیه السلام) دست ابو بکر را گرفت و پیامبر (صلی الله علیه و آله)را به ایشان نشان داد، پیامبر (صلی الله علیه و آله)فرمود: « ای ابوبکر! به علی و یازده فرزند او ایمان بیاور... آن‌ها مانند من هستند مگر در نبوت، و از انچه در دستت است نزد خداوند توبه کن که تو حقی در آن نداری سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله)رفتند پس دیده نشدند.»

فرزند مرحوم مامقانی میفرماید:

إنّ الحكم بأنّ كتاب المترجم له، موضوع، أو أنّه يضم بين دفتيه أخبارا ضعافا مضطربة الألفاظ و المعاني محل كلام، و لكن لا محيص عن الحكم بجهالة المترجم أو ضعفه، و ذلك لتصريح النجاشي بذلك، و عدم ورود توثيق صريح في شأنه، فتفطن.[3]

«حکم به اینکه کتاب مترجم جعلی است یا اینکه اخبار آن ضعیف و الفاظ و معانی آن مضطرب است محل کلام است، لکن چارهای نیست از حکم به مجهول بودن یا ضعف مترجم به جهت تصریح مرحوم نجاشی به آن و توثیق صریحی هم در مورد او وارد نشده است.»

مرحوم خوئی هم حکم به ضعف ایشان میکنند.

اشکال به مرحوم خوئی: مبنای شما چنین بود که کسانی که در اسناد تفسیر قمی قرار دارند، همه ثقه هستند و از این مبنا هم عدول نکردید پس چطور حکم به ضعف مترجم میکنید؟

جواب مرحوم خوئی:

نعم روى عن أبي جعفر و روى عنه سهل بن زياد، تفسير القمي: سورة الحديد، في تفسير قوله تعالى: (عج)﴿لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‌ ما فاتَكُمْ ...﴾[4] و كيف كان فالرجل ضعيف إما لثبوت اتحاده مع سابقه، أو لاحتماله، فتوثيق علي بن إبراهيم يسقط بمعارضة تضعيف النجاشي. و طريق الشيخ إليه ضعيف بأبي المفضل و بابن بطة.[5]

«به هر حال ایشان ضعیف است یا به جهت ثبوت اتحاد او با شخص سابق یا احتمال اتحاد، پس توثیق مرحوم قمی با تضعیف مرحوم نجاشی تعارض میکند و هنگامی که تعارض کنند هر دو ساقط میشوند پس به هر حال پس مترجم ضعیف است و طریق شیخ به او هم به جهت ابو مفضل و ابن بطه ضعیف است.»

مرحوم شوشتری میفرماید:

قال المصنّف: إن كان ضعّف، فلا شبهة في كونه إماميّا، لكشف عدّة أخبار رواها الكليني عنه عن الجواد (علیه السلام) إنّ أمير المؤمنين (علیه السلام) قال يوما لأبي بكر: «لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» و أشهد أنّ رسول اللّه (صلی الله علیه و آله)مات شهيدا، و اللّه ليأتينّك! فأيقن إذا جاءك، فانّ الشيطان غير متخيّل به فأخذ عليّ- عليه السّلام- بيد أبي بكر فأراه النبيّ (صلی الله علیه و آله)فقال: يا أبا بكر! آمن بعليّ و بأحد عشر من ولده إنّهم مثلي إلّا النبوة؛ و تب إلى اللّه ممّا في يدك، فانّه لا حقّ لك فيه. ثمّ ذهب فلم يره‌.[6]

قلت: هو أحسن أخباره التسعة الّتي قلنا، و مع ذلك يكفي هو في إثبات ما قال ابن الغضائري و النجاشي، أمّا لفظه: فأيّ معنى لقوله: «فانّ الشيطان غير متخيّل به»؟ و الصواب أن يقال: «لا يتشكّل به» و أمّا معناه فأيّ ربط لقوله تعالى: ﴿لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً﴾ لمجي‌ء النبيّ (صلی الله علیه و آله)إلى أبي بكر؟ فانّ المراد بالآية الحياة في ذاك العالم، فأيّ وجه لترتيب مجي‌ء النبيّ (صلی الله علیه و آله)عليه؟ ثمّ لو كان الشهادة موجبة لذلك لجاز أن يجي‌ء كل شهيد إلى هذا العالم و يخاطب الناس، و هو غير معقول.

و جواز مجي‌ء النبيّ (صلی الله علیه و آله)من حيث نبوّته، لا من حيث الشهادة حتّى يحتاج إلى الشهادة أنّه مات شهيدا. ثمّ إنّ النّاس ليسوا مكلّفين إلّا بإمام موجود رأوه فكيف يقول لأبي بكر: آمن بعليّ و بأحد عشر من ولده؟[7]

«مصنف گفت: اگر چه او تضعیف شده، اما شکی در امامی بودن او نیست به جهت کشف اخباری که کلینی از او روایت کرده از امام جواد (علیه السلام): " امیر المومنین (علیه السلام) روزی به ابو بکر گفت: هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‌اند مرده مپندار بلكه زنده‌اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند، و شهادت می‌دهم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله)شهید از دنیا رفتند، به خدا قسم نزد تو می‌آید پس یقین کن هنگامی که نزد تو آمد پس شیطان متصور به پیامبر نمی‌شود" سپس علی (علیه السلام) دست ابو بکر را گرفت و پیامبر (صلی الله علیه و آله)را به ایشان نشان داد، پیامبر (صلی الله علیه و آله)فرمود: " ای ابوبکر! به علی و یازده فرزند او ایمان بیاور... آن‌ها مانند من هستند مگر در نبوت، و از انچه در دستت است (عج)یعنی، غصب خلافت) نزد خداوند توبه کن که تو حقی در آن نداری سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله)رفتند پس دیده نشدند"

گویم: این از بهترین اخبار نهگانه است که گفتیم، و با این وجود همین خبر کفایت میکند در اثبات آنچه ابن غضائری و نجاشی گفتند، امّا از جهت لفظ درست آن بود که به جای "فانّ الشيطان غير متخيّل به" گفته میشد: "لا يتشكّل به"[8] امّا از جهت معنا چه ربطی است بین آیه ﴿لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً﴾ و آمدن پیامبر نزد ابو بکر؟ اگر مراد آیه حیات در آن عالم است چه وجهی برای مترتب کردن آمدن پیامبر بر آن دارد؟ و اگر شهادت موجب آن است، باید گفت: جایز است که هر شهیدی به این عالم بیاید و مردم را مخاطب قرار دهد و این غیر معقول است.[9]

و جواز آمدن پیامبر از حیث نبوت است نه از جهت شهادت تا برای اثبات آمدن پیامبر نیاز به شهادت ایشان داشته باشد. علاوه بر آن، مردم به قبول حرف کسی، جز امام موجود که او را میبینند، مکلف نیستند. پس چطور به ابو بکر میگوید: ایمان بیاور به علی و یازده فرزند از نسل او؟»

نتیجه:

مبنای مرحوم کلینی در نگارش کتاب کافی شریف در مقدمهی کتاب:

و قلت: إنك تحب، أن يكون عندك كتاب كاف، يجمع من جميع‌ فنون‌ علم‌ الدين ما يكتفي به المتعلم، و يرجع إليه المسترشد، و يأخذ منه من يريد علم الدين، و العمل به، بالآثار الصحيحة عن الصادقين.

«گفتم: اگر دوست داری کتابی کافی نزد تو باشد که جمیع فنون علم دین به مقداری که متعلم را کفایت کند در آن جمع باشد و مسترشد به آن رجوع کند و کسی که علم دین را اراده کرده از آن اخذ کند و به ان عمل کند، در این کتاب آثار صحیح از صادقین علیهما‌السلام را جمع کردم.»

کلینی که در کافی شریف مبنای او این چنین است، این روایت را از حسن بن عباس بن حریش نقل کرده است و این یکی از قرائن است و قرائن دیگر هم هست لذا به نظر ما اگر مترجم ثقه نباشد لااقل حسن است و کتاب او هم مورد قبول است مگر مطالبی که خلاف اعتقادات باشد.

[5] معجم رجال الحديث، ج‌5، ص363.
[8] مرحوم مجلسی از این اشکال جواب دادند: رجوع شود صفحه‌ی 88.
[9] جای تعجب است اولا بین شهادت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و آیه ارتباط است، ثانیا پیامبر صلی‌الله علیه و آله در آن عالم حیات دارند، در این عالم هم حیات دارند لذا هنگامی که به زیارت حضرت می‌رویم سلام خدمت ایشان عرض می‌کنیم، خود اهل سنت در مورد سیوطی می‌گویند او شصت بار در بیداری پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله. را دیده است ثالثا آمدن شهدا به این عالم و صحبت کردن با اهل این عالم چیز غیر معقولی نیست

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo