< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

96/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تجدید حکومت عباسیان قبل از ظهور

ادامه بررسی روایت چهارم قرقیسیا در کتب عامه:

اشکالات روایت چهارم:

1- اين روايت، به پيامبر صلی‌الله علیه و آله اسناد داده نشده است، پس از پیشگوئیهای خودش است یا از اسرائیلیات میباشد که در هر دو صورت معتبر نمیباشد.

2- ارطاة بن المنذر، از جزو تابعان تابعين است. وى در 163 ه. ق درگذشته لذا نمى‌تواند روايت را از پيامبر صلی‌الله علیه و آله نقل كرده باشد. بنابراين، روايت مرسل است

نکته:

طبق روایاتی که بیان شد، خداوند عز و جل پیروزی را از هر دو طرف نزاع در قرقیسیا میگیرد و به پرندگان لاشخور امر به خوردن آنها میکند؛ جیش سفیانی در این مطلب محل شک نیست امّا جیش خراسانی و مشرقی که برای یاری اهل کوفه میآیند، تطبیق حادثهی قرقیسیا بر آنها بعید است مگر اینکه گفته شود این پرچمهای سیاه آن پرچمهائی نیستند که برای یاری شیعه و اهل کوفه میآیند، بلکه پرچمهائی هستند که برای انتقام شخصی خود از سفیانی آمدهاند همچنان که به این مطلب اشاره شده که آنان برای انتقام از سفیانی به جهت آنچه بر اهل بیت آنان وارد کرده میآیند که اگر این باشد، احتمال دارد که این جریان مربوط به عباسیین باشد.

بربر در روایات خاصه:

در روایات ما به قوم بربر به عنوان یک طایفهی مذموم اشاره شده است ولی بین مردان و زنان آنها فرق گذاشته شده است:

1- قَالَ بِإِسْنَادِهِ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله: «نِسَاءُ الْبَرْبَرِ خَيْرٌ مِنْ رِجَالِهِمْ، بُعِثَ فِيهِمْ نَبِيٌّ فَقَتَلُوهُ فَتَوَلَّتِ النِّسَاءُ دَفْنَهُ»[1]

پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند: زنان بربر بهتر از مردان آنها هستند، پیامبری برای آنان فرستاده شد پس او را کشتند پس زنان آنها عهدهدار دفن آن پیامبر شدند.

2-الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ الْقُمِّيِّ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: دَخَلَ ابْنُ عُكَّاشَةَ بْنِ مِحْصَنٍ الْأَسَدِيُّ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ وَ كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَائِماً عِنْدَهُ فَقَدَّمَ إِلَيْهِ عِنَباً فَقَالَ حَبَّةً حَبَّةً يَأْكُلُهُ الشَّيْخُ الْكَبِيرُ وَ الصَّبِيُّ الصَّغِيرُ وَ ثَلَاثَةً وَ أَرْبَعَةً يَأْكُلُهُ مَنْ يَظُنُّ أَنَّهُ لَا يَشْبَعُ وَ كُلْهُ حَبَّتَيْنِ حَبَّتَيْنِ فَإِنَّهُ يُسْتَحَبُّ فَقَالَ لِأَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام لِأَيِّ شَيْ‌ءٍ لَا تُزَوِّجُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ أَدْرَكَ التَّزْوِيجَ قَالَ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ صُرَّةٌ مَخْتُومَةٌ فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ سَيَجِي‌ءُ نَخَّاسٌ مِنْ أَهْلِ بَرْبَرَ- فَيَنْزِلُ دَارَ مَيْمُونٍ فَنَشْتَرِي لَهُ بِهَذِهِ الصُّرَّةِ جَارِيَةً قَالَ فَأَتَى لِذَلِكَ مَا أَتَى فَدَخَلْنَا يَوْماً عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقَالَ أَ لَا أُخْبِرُكُمْ عَنِ النَّخَّاسِ الَّذِي ذَكَرْتُهُ لَكُمْ قَدْ قَدِمَ فَاذْهَبُوا فَاشْتَرُوا بِهَذِهِ الصُّرَّةِ مِنْهُ جَارِيَةً قَالَ فَأَتَيْنَا النَّخَّاسَ فَقَالَ قَدْ بِعْتُ مَا كَانَ عِنْدِي إِلَّا جَارِيَتَيْنِ مَرِيضَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا أَمْثَلُ مِنَ الْأُخْرَى قُلْنَا فَأَخْرِجْهُمَا حَتَّى نَنْظُرَ إِلَيْهِمَا فَأَخْرَجَهُمَا فَقُلْنَا بِكَمْ تَبِيعُنَا هَذِهِ الْمُتَمَاثِلَةَ قَالَ بِسَبْعِينَ دِينَاراً قُلْنَا أَحْسِنْ قَالَ لَا أَنْقُصُ مِنْ سَبْعِينَ دِينَاراً قُلْنَا لَهُ نَشْتَرِيهَا مِنْكَ بِهَذِهِ الصُّرَّةِ مَا بَلَغَتْ وَ لَا نَدْرِي مَا فِيهَا وَ كَانَ عِنْدَهُ رَجُلٌ أَبْيَضُ الرَّأْسِ وَ اللِّحْيَةِ قَالَ فُكُّوا وَ زِنُوا فَقَالَ النَّخَّاسُ لَا تَفُكُّوا فَإِنَّهَا إِنْ نَقَصَتْ حَبَّةً مِنْ سَبْعِينَ دِينَاراً لَمْ أُبَايِعْكُمْ فَقَالَ الشَّيْخُ ادْنُوا فَدَنَوْنَا وَ فَكَكْنَا الْخَاتَمَ وَ وَزَنَّا الدَّنَانِيرَ فَإِذَا هِيَ سَبْعُونَ دِينَاراً لَا تَزِيدُ وَ لَا تَنْقُصُ فَأَخَذْنَا الْجَارِيَةَ فَأَدْخَلْنَاهَا عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام وَ جَعْفَرٌ قَائِمٌ عِنْدَهُ فَأَخْبَرْنَا أَبَا جَعْفَرٍ بِمَا كَانَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ لَهَا مَا اسْمُكِ قَالَتْ حَمِيدَةُ فَقَالَ- حَمِيدَةٌ فِي الدُّنْيَا مَحْمُودَةٌ فِي الْآخِرَةِ أَخْبِرِينِي عَنْكِ أَ بِكْرٌ أَنْتِ أَمْ ثَيِّبٌ قَالَتْ بِكْرٌ قَالَ وَ كَيْفَ وَ لَا يَقَعُ فِي أَيْدِي النَّخَّاسِينَ شَيْ‌ءٌ إِلَّا أَفْسَدُوهُ فَقَالَتْ قَدْ كَانَ يَجِيئُنِي فَيَقْعُدُ مِنِّي مَقْعَدَ الرَّجُلِ مِنَ الْمَرْأَةِ فَيُسَلِّطُ اللَّهُ عَلَيْهِ رَجُلًا أَبْيَضَ الرَّأْسِ وَ اللِّحْيَةِ فَلَا يَزَالُ يَلْطِمُهُ حَتَّى يَقُومَ عَنِّي فَفَعَلَ بِي مِرَاراً وَ فَعَلَ الشَّيْخُ بِهِ مِرَاراً فَقَالَ يَا جَعْفَرُ خُذْهَا إِلَيْكَ فَوَلَدَتْ خَيْرَ أَهْلِ الْأَرْضِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ علیه‌السلام.[2]

عيسى بن عبد الرحمن از پدر خود نقل كرد كه فرزند عكاشة بن محصن اسدى خدمت حضرت باقر علیه‌السلام رسيد. امام صادق علیه‌السلام نيز ايستاده بود مقدارى انگور براى عكاشه آوردند. حضرت صادق علیه‌السلام فرمود: پيرمرد كهنسال و بچه كوچك انگور را يك دانه يك دانه ميخورد كسى كه خيال ميكند سير نميشود سه تا چهار تا ميخورد ولى تو دو تا دو تا بخور كه مستحب است.

به حضرت باقر علیه‌السلام عرض كرد: چرا حضرت صادق علیه‌السلام را داماد نميكنى موقع دامادى اوست در جلو امام كيسه‌اى پر از دينار قرار داشت كه آن مهر شده بود فرمود: بزودى برده‌فروشى از اهل بربر وارد منزل ميمون خواهد شد كنيزى از او برايش به همين دينارهائى كه در اين كيسه است ميخرم.

مدتى گذشت روزى خدمت آن جناب رسيديم فرمود: آن برده فروشى كه گفته بودم آمده اكنون با همين كيسه پول از او يك كنيز بخريد. ما رفتيم پيش برده فروش گفت: هر چه كنيز داشتم فروختم فقط دو كنيز ديگر باقى مانده كه هر دو مريض هستند يكى از آنها نزديك به بهبودى است. گفتم: بياور آن دو را ببينم. هر دو كنيز را آورد. گفتيم: همين كنيزى كه بيماريش بهتر شده چند ميفروشى؟ گفت: هفتاد دينار گفتيم كمتر كن. گفت: از هفتاد دينار كم نميكنم. گفتيم: به هر مبلغى كه در اين كيسه پول هست ميخريم نميدانيم در اين كيسه چقدر است.

مردي كه موهاى سر و ريشش سفيد بود حضور داشت. او گفت مهر از كيسه برداريد و بشماريد. برده فروش گفت: باز نكنيد اگر يك شاهى از هفتاد دينار كمتر باشد نميدهم، آن پيرمرد گفت شما باز كنيد. كيسه را گشوديم و شمرديم درست هفتاد دينار بدون كم و زياد. كنيز را برديم خدمت حضرت باقر علیه‌السلام، امام صادق علیه‌السلام نيز حضور داشت جريان را عرض كرديم، حمد و سپاس خدا را بجاى آورد به كنيز فرمود اسم تو چيست؟ جواب داد: حميده.

فرمود: پسنديده هستى در دنيا و شايسته هستى در آخرت اكنون بگو ببينم بيوه هستى يا بكر گفت: بكر هستم. فرمود: چطور ممكن است بكر باشى با اينكه هر كنيزى كه بدست اين برده فروشان بيافتد او را سالم نميگذارند. گفت: نسبت به من نيز همين تصميم را داشت ولى هر وقت نزديك ميشد خداوند پيرمردى كه موى سر و صورتش سفيد شده بود بر او مسلط ميكرد مرتب به چهره‌اش مينواخت تا از تصميم خود منصرف ميشد چندين مرتبه اين كار را كرد كه او را مانع شد.

حضرت باقر علیه‌السلام به امام صادق علیه‌السلام فرمود: جعفر اين كنيز را داشته باش كه براى تو از او بهترين فرد روى زمين به نام موسى بن جعفر متولد خواهد شد.

روایتی که بیان میکرد «کنیز آنها را رد کن اگر چه به دیناری باشد» از روایات عامه است امّا در روایات ما از زنان آنها اینطور تجلیل شده است. بسیاری از روایات که در مذمت قومیتها غیر بربر مانند اکراد میباشد ضعیف و جعلی است؛ دشمنان برای اینکه جلوی نفوذ اهل بیت علیهم‌السلام را بگیرند و گسل قومیتها را علیه آنان تحریک کنند، چنین روایاتی را جعل میکردند.

3- وَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه‌السلام عَنِ الْجُبُنِّ فَقُلْتُ لَهُ أَخْبَرَنِي‌ مَنْ‌ رَأَى‌ أَنَّهُ يُجْعَلُ فِيهِ الْمَيْتَةُ فَقَالَ أَ مِنْ أَجْلِ مَكَانٍ وَاحِدٍ يُجْعَلُ فِيهِ الْمَيْتَةُ حُرِّمَ فِي جَمِيعِ الْأَرَضِينَ إِذَا عَلِمْتَ أَنَّهُ مَيْتَةٌ فَلَا تَأْكُلْهُ‌ وَ إِنْ لَمْ تَعْلَمْ فَاشْتَرِ وَ بِعْ وَ كُلْ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْتَرِضُ السُّوقَ فَأَشْتَرِي بِهَا اللَّحْمَ وَ السَّمْنَ وَ الْجُبُنَّ وَ اللَّهِ مَا أَظُنُّ كُلَّهُمْ يُسَمُّونَ هَذِهِ الْبَرْبَرُ وَ هَذِهِ السُّودَانُ.[3]

ابو جارود گوید: از امام صادق علیه‌السلام در مورد پنیر سوال کردم، گفتم: خبر داد مرا کسی که دیده بود در مخمرههای پنیر میته قرار داده میشود پس فرمودند: آیا به جهت مکان واحدی که در آن میته قرار داده شده، در همهی زمین حرام شود؛ هنگامی که علم پیدا کردی به پنیری که در آن میته قرار داده شده، از آن نخور و اگر علم نداشتی پس خرید و فروش کن و از آن بخور؛ به خدا قسم من به بازار روم و گوشت و روغن و پنیر خرید کنم و به خدا قسم گمان نمیکنم همهی آنها از بربر و سودان تسمیه بگویند.

4- امام صادق علیه‌السلام فرمود: «شجاعت در خراسانى‌هاست و شهوت در اهل بربر و سخاوت و حسادت‌ در عرب‌ است پس براى نطفه‌تان انتخاب كنيد.

5- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَكِّيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تَشْتَرِ مِنَ السُّودَانِ أَحَداً فَإِنْ كَانَ لَا بُدَّ فَمِنَ النُّوبَةِ فَإِنَّهُمْ‌ مِنَ‌ الَّذِينَ‌ قَالَ‌ اللَّهُ‌ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مِنَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى‌ أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ‌[4] أَمَا إِنَّهُمْ سَيَذْكُرُونَ ذَلِكَ الْحَظَّ وَ سَيَخْرُجُ مَعَ الْقَائِمِ ع مِنَّا عِصَابَةٌ مِنْهُمْ وَ لَا تَنْكِحُوا مِنَ الْأَكْرَادِ أَحَداً فَإِنَّهُمْ جِنْسٌ مِنَ الْجِنِّ كُشِفَ عَنْهُمُ الْغِطَاءُ.[5]

ابو الرّبيع‌ شامى روايت آورده است كه گفت: حضرت ابو عبد اللّه امام صادق علیه‌السلام به من فرمود:

از سودان‌ كسى را خريدارى مكن و اگر ناگزير شدى، از نوبه بگير كه ايشان از كسانى‌اند كه خداى- عزّوجلّ- فرموده است: (و از كسانى كه گفتند: ما ترسايان‌ايم، پيمان گرفتيم (كه پيرو كتاب و رسول خدا باشند). پس آنان بهره‌اى را از آن‌چه بدان اندرزشان داده‌ايم فراموش كردند). ايشان آن نصيب و بهره را به ياد خواهند آورد و با قائم از ما جمعى از ايشان خروج خواهند كرد.از كردها نيز كسى را نكاح مكنيد كه آنان گونه‌اى از جنّ‌اند كه پرده از (پيش) رويشان برداشته شده است.»

 

6- حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ نَصْرٍ الْكَوْسَجِ عَنْ مُطَرِّفٍ مَوْلَى مَعْنٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قال‌ لَا يَدْخُلُ‌ حَلَاوَةُ الْإِيمَانِ‌ قَلْبَ سِنْدِيٍّ وَ لَا زِنْجِيٍّ وَ لَا خُوزِيٍّ وَ لَا كُرْدِيٍّ وَ لَا بَرْبَرِيٍّ وَ لَا نَبْكِ الرَّيِّ وَ لَا مَنْ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ مِنَ الزِّنَا.[6]

امام صادق علیه‌السلام فرمود هفت قلب شيرينى ايمان را دريافت نكنند، دل سندى و زنجى و خوزى و كرد و بربرى و اهالى تپه رى و كسى كه زنازاده باشد. البته این روایت مورد اشکال جدی سندی و دلالی است.

7- وَ رُوِيَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ الْبَرَكَةَ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ فَتِسْعَةٌ مِنْهَا فِي التِّجَارَةِ وَ وَاحِدَةٌ فِي سَائِرِ الْأَشْيَاءِ وَ جَعَلَ الْحِلْمَ عَشَرَةَ أَشْيَاءَ تِسْعَةٌ مِنْهَا فِي قُرَيْشٍ وَ وَاحِدَةٌ فِي سَائِرِ النَّاسِ وَ جَعَلَ الْكَرَمَ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ فَتِسْعَةٌ مِنْهَا فِي الْعَرَبِ وَ وَاحِدَةٌ فِي سَائِرِ النَّاسِ وَ جَعَلَ‌ الْغَيْرَةَ عَشْرَةَ أَجْزَاءٍ فَتِسْعَةٌ مِنْهَا فِي الْعَرَبِ وَ وَاحِدَةٌ فِي سَائِرِ النَّاسِ وَ جَعَلَ الْغَيَّ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ فَتِسْعَةٌ مِنْهَا فِي الْأَكْرَادِ وَ وَاحِدَةٌ فِي سَائِرِ النَّاسِ وَ جَعَلَ الْمَكْرَ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ فَتِسْعَةٌ مِنْهَا فِي الْقِبْطِ وَ وَاحِدَةٌ فِي سَائِرِ النَّاسِ وَ جَعَلَ الْجَفَاءَ عَشَرَةَ أَشْيَاءَ فَتِسْعَةٌ مِنْهَا فِي الْبَرْبَرِ وَ وَاحِدَةٌ فِي سَائِرِ النَّاسِ وَ جَعَلَ اللَّجَاجَةَ عَشَرَةَ أَشْيَاءَ فَتِسْعَةٌ مِنْهَا فِي الرُّومِ وَ وَاحِدَةٌ فِي سَائِرِ النَّاسِ وَ جَعَلَ الصِّنَاعَةَ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ فَتِسْعَةٌ مِنْهَا فِي الصِّينِ وَ وَاحِدَةٌ فِي سَائِرِ النَّاسِ وَ جَعَلَ الشَّهْوَةَ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ فَتِسْعَةٌ مِنْهَا فِي النِّسَاءِ وَ وَاحِدَةٌ فِي سَائِرِ الرِّجَالِ وَ جَعَلَ الْعَمَلَ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ فَتِسْعَةٌ مِنْهَا فِي الْأَنْبِيَاءِ وَ وَاحِدَةٌ فِي سَائِرِ النَّاسِ وَ جَعَلَ الْحَسَدَ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ فَتِسْعَةٌ مِنْهَا فِي الْيَهُودِ وَ وَاحِدَةٌ فِي سَائِرِ النَّاسِ وَ جَعَلَ النِّكَاحَ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ فَتِسْعَةٌ مِنْهَا فِي الْعَرَبِ وَ وَاحِدَةٌ فِي سَائِرِ النَّاسِ.[7]

ابن عباس گفته است: خداوند برکت را ده جزء قرار داد که نه جزء از آن در تجارت است و یکی در دیگر اشیاء و حلم را ده شی قرار داد که نه جزء آن در قریش و یکی در دیگر مردم و کرم را ده جزء قرار داد که نه جزء آن در عرب و یکی در دیگر مردمان و غیرت را ده جزء قرار داد که که نه جزء آن در عرب و یکی در سایر مردمان و یاغیگری را ده جزء قرار داد که نه جزء آن در اکراد است و یکی در دیگر مردمان و مکر را ده جزء قرار داد که نه جزء آن در قبط است و یکی در دیگر مردمان و جفاء را ده جزء قرار داد که نه جزء آن در بربر است و یکی در دیگر مردمان و لجاجت را ده جزء قرار داد که نه جزء آن در رومیها است و یکی در دیگر مردمان و صناعت را ده جزء قرار داد که نه جزء آن در صین است و یکی در دیگر مردمان و شهوت را ده جزء قرار داد که نه جزء آن در زنان است و یکی در مردان و عمل را ده جزء قرار داد که نه جزء آن در انبیاء و یکی در دیگر مردمان و حسد را ده جزء قرار داد که نه جزء آن در یهود و یکی در دیگر مردمان و نکاح را ده جزء قرار داد که نه جزء آن در عرب و یکی در دیگر مردمان.

این جمله روایاتی بود که در کتب ما در شرح حال بربر هست هر چند در این روایات بربر چهرهی مثبت ندارد امّا نسبت به بخشی از زنان آنها نظر مثبتی در روایات بود.

طبق روایات مورد بحث دربارهی حادثهی قرقیسیا قوم بربر در آخر الزمان برای امت اسلام مشکلساز هستند و قومی هستند که جهانیان از دست آنان به ستوه میآیند. ولی باز هم مورد اشکال سندی و دلالی است.

 


[1] التشريف بالمنن في التعريف بالفتن، ص93- الفتن، ج1، ص265و 761.
[2] الكافي (ط- الإسلامية)، ج‌1، ص476.
[3] وسائل الشيعة، ج‌25، ص119.
[5] الكافي، ج‌5، ص352.
[6] الخصال، ج‌2، ص352.
[7] معدن الجواهر و رياضة الخواطر، ص71.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo