< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

96/06/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تجدید حکومت عباسیان قبل از ظهور

بررسی سند روایت هفتم

سلیمان بن احمد طبرانی عن محمد بن عبد الله بن عرس حدثنا احمد بن عمر بن یوسف الیمامی حدثنا محمد بن سدوس الصنعانی حدثنا عبد الرحمن بن مینا عن ابیه عن عبد الله بن مسعود عن النبی صلی‌الله علیه و آله

عبد الله بن مسعود

تنها مرحوم سید مرتضی نسبت به ایشان نظر مثبتی دارند، آن هم گفته شده: نظر ایشان از باب مماشات و جدل و احتجاج علیه عامه است چون آن‌ها مطلق صحابه را قبول دارند در حالی که نزد ما ملاک صحابی بودن نیست بلکه ملاک عمل صحابه می‌باشد و او از کسانی بود که به دنبال حکومت بر قوم رفت و با امیرالمومنین علیه‌السلام بیعت نکرد؛ لذا عبد الله بن مسعود از نظر ما معتبر نیست.

محمد بن عبد الله بن عرس: ایشان در کتب عامه و خاصه وجود ندارد.

احمد بن عمر بن یوسف یمامی: ایشان هم مهمل است.

محمد بن سدوس الصنعانی: ایشان هم مهمل است.

عبد الرحمن بن مینا: ایشان هم مهمل است.

مینا

ایشان از نظر عامه معتبر نمی‌باشد: تقریب التهذیب آورده: متروک. ذهبی گوید: او از عثمان و ابن مسعود روایت کرده است، کسی از او حدیث نقل نکرده است مگر پدر عبد الرزاق. (با اینکه ایشان تابعی و از صحابه روایت نقل می‌کند امّا به او اعتنائی نکردند.) ابو حاتم گفته: یکذب. ابن معین و نسائی گفتند: لیس بثقة. دار قطنی گفته: متروک. عباس دوری از یحیی بن معین نقل کرده که گفته: یتکلم فی الصحابة[1] و قال أیضا لیس بثقة.

امّا عامه نمونه روایاتی را از ایشان نقل می‌کنند:

ابن عديّ، أنا عمر بن سنان، ثنا الحسن بن عليّ أبو عبد الغني، ثنا عبد الرزاق، عن أبيه، عن مينا بن أبي مينا، عن أبيه، عن عبد الرحمن بن عوف أنّه قال: ألا تسألوني قبل أن تشوب الأحاديث الأباطيل؛ قال رسول اللّه صلی‌الله علیه و آله: «أنا الشجرة، و فاطمة أصلها أو فرعها، و عليّ لقاحها، و الحسن و الحسين ثمرتها، و شيعتنا ورقها ...» الحديث‌.

و لعلّه من وضع أبي عبد الغني[2]

مینا بن ابی مینا از پدرش از عبد الرحمن بن عوف نقل می‌کند که گفت: آیا سوال نمی‌کنید قبل از اینکه احادیث به اباطیل مختلط گردد؟ پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند: من درختی هستم که فاطمه علیها‌السلام اصل یا فرع آن است و علی لقاح آن است و حسن و حسین علیهما‌السلام ثمره‌ی آن هستند، شیعیان ما برگ‌های آن هستند...

ذهبی در المیزان می‌گوید: شاید این حدیث از وضع ابی عبد الغنی باشد.

پس مینا از نظر اهل سنت مردود است و شاید علت عدم اعتبار او انحراف از صحابه و نقل فضائل باشد.

امّا در کتب خاصه هم نسبت به مینا مطلبی که دلالت بر وثافت او کند، نداریم مگر روایاتی که از او در مورد ولایت نقل شده است، که توسط آن روایات می‌توان حسن او را کشف کرد. از لحن کلام عباس دوری می‌توان استفاده کرد که ایشان شیعه به حساب می‌آمده است. او گوید: او در مورد صحابه تکلم می‌کرد یعنی ایشان نسبت به خلفا زاویه داشته است، همچنین مینا روایاتی نقل می‌کند که دال بر حسن بودن او است.


[1] مراد عامه از صحابه غیر امیر المومنین علیه‌السلام و امام حسن و امام حسین علیهما‌السلام است، آن‌ها راوی که علیه امیر المومنین علیه‌السلام بدگوئی و ناسزا گفته باشد را در عین حال ثقه می‌دانند مانند: لماذ ابن زباره که در مرود او گویند: کان شتاما یشتم علی بن ابی طالب علیه‌السلام. امّا در عین حال در مورد او گویند: ثقة، ثقة، ثقة یا مثلا حریض بن عثمان حنثی 140 مرتبه امیر المومنین را لعن می‌کرد امّا در عین حال در مورد او گویند: ثقة، ثقة، ثقة یا ابراهیم بن یعقوب جوزجانی که از نواصب است در عین حال احمد بن حنبل برای او نامه می‌نوشت و با نامه‌هائی که احمد برای او می‌نوشت ارکان ظلم ونصب خود را محکم می‌کرد در حالی که هر کسی که کوچکترین جسارتی به خلفا کرده باشد را نا معتبر می‌دانند
[2] میزان الاعتدال، ج4، ص237.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo