< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

96/06/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : تجدید حکومت عباسیان قبل از ظهور

روایت ششم:

قَالَ: حَدَّثَنَا نُعَيْمٌ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَرْوَانَ عَنْ أَرْطَأَةَ عَنْ تَبِيعَ عَنْ كَعْبٍ، قَالَ: إِذَا رأیت (دارت) رَحَا بَنِي الْعَبَّاسِ، وَ رَبَطَ أَصْحَابُ الرَّايَاتِ السُّودِ خُيُولَهُمْ‌ بِزِيْتُونِ‌ الشَّامِ‌، وَ يُهْلِكُ اللَّهُ لَهُمُ الْأَصْهَبَ وَ يَقْتُلُهُ وَ عَامَّةَ أَهْلِ بَيْتِهِ عَلَى أَيْدِيهِمْ حَتَّى لَا يَبْقَى أُمَوِيٌّ مِنْهُمْ إِلَّا هَارِبٌ وَ مُخْتَفٍ، وَ يَسْقُطُ السَّعَفَتَانِ: بَنُو جَعْفَرٍ وَ بَنُو الْعَبَّاسِ، وَ يَجْلِسُ ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ عَلَى مِنْبَرِ دِمَشْقَ، وَ يَخْرُجُ الْبَرْبَرُ إِلَى سُرَّةِ الشَّامِ، فَهُوَ عَلَامَةُ خُرُوجِ الْمَهْدِيِ‌.[1]

کعب گوید: زمانى‌كه آسياب فرزندان عباس چرخيد و صاحبان پرچم‌ها اسبان خود را در (محلّه) زيتون شام بستند (دراين‌صورت) خداوند خود اصهب و همه خانواده او را با دستان آن‌ها (صاحبان پرچم‌ها) به قتل مى‌رساند تا اینکه یک اموی از آنها باقی نمیماند مگر اینکه فرار میکند و یا مخفی میشود و فرزند (هند جگرخوار) به منبر دمشق مى‌نشيند (مستقر شود) و بربر[2] به سوی سرهی شام خروج میکند، پس آن علامت خروج مهدی است.»

إِذَا رأیت رَحَا بَنِي الْعَبَّاسِ: اشاره به قدرت، حکومت، حاکمیت و بسط سلطه‌ی بنی العباس دارد. پس از آن صحبت از رایات سود می‌کند و سپس می‌فرماید: آن علامت خروج مهدی است. به این روایت استناد کردند که مراد حکومت و حاکمیت مجدد بنی العباس است.

 

منابع روایت:1. الفتن، ابن حمّاد، ج1، ص 314، ح 910- حدثنا عبد اللّه بن مروان، عن أرطأة، عن تبيع، عن كعب، قال: ... و لم يسنده إلى النبي صلى اللّه عليه و سلم.2. عرف السيوطي، الحاوي، ج 2 ص 69- از ابن حمّاد، و در آن: «إذا دارت ... و يسقط الشعبتان».3. برهان، متّقي هندی، ص 120 ب 4 ف 2 ح 24- از الفتن ابن حمّاد.4. القول المختصر، ص 94- مرسلا5. ملاحم ابن طاووس، ص 124 ب 106 ح 123- از ابن حمّاد

6. معجم الأحاديث الإمام المهديعلیه‌السلام، ج‌2، ص254

 

بررسی سند روایت:حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَرْوَانَ عَنْ أَرْطَأَةَ عَنْ تَبِيعَ عَنْ كَعْبٍ، قَالَ

اولین اشکال سند این روایت، این است که منسوب به پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نمی‌باشد و این حرف کعب است. کعب اصلا پیامبر صلی‌الله علیه و آله را ندیده و او یک شخص یهودی بود که یک سری اسرائیلیات را وارد دین کرد. هیچ کس حتی اهل سنت هم او را توثیق نکرده‌اند. البته مرحوم شوشتری مطلبی را از ایشان نقل می‌کند که دلالت بر مدح او دارد امّا تصریح به مدح ندارد. امّا در مذمت او مطالبی وجود دارد: ابو ذر با چوب بر سر او زده و فرمود: (یا ابن الیهودیة ما لک و الفتوی) ای فرزند یهودیه، تو را چه به فتوا چه در امور مسلمانان!؟

بعضی از مفسرین اهل سنت هم نسبت به او معترض هستند، ابن کثیر که از علمای متعصب اهل سنت است به گونه‌ای که شبهه‌ی ناصبی بودن در او هست، در عین حال در سوره‌ی نمل نسبت به کعب متعرض شده و قائل شده که او تحریف‌هائی را وارد تفاسیر کرده است.

کعب از علمای بنی اسرائیل و متخصص در علوم آن‌ها بود و قصّاص (داستان سرا) بود و در مجامع و قبل از خطبه‌ها سخنرانی می‌کرد و افکار خودش را ترویج می‌کرد لذا امیر المومنین علیه‌السلام دیگر به او اجازه سخنرانی نداد و او را مسجد بیرون کرد.

تبیع: ابن سعد گوید:

هو تبیع ابن عامر الحمیری ابن امرأة کعب الاحبار، کان دلیلا لنبی فعرض علیه الاسلام فلم یسلم و اسلم فی زمن الصدیق و قد کان یقص عند اصحاب رسول الله، تابعی من اهل الشام، کان عالما قد قرأ الکتب و سمع من کعب الأحبار علما کثیرا [3]

تبیع هیچ توثیقی در کتب اهل سنت ندارد. پس این روایت از جهت سند حتی نزد عامه ضعیف است.

 

دلالت روایت:

دارت رحی بنی العباس:

رحی در مجمع البحرین چنین تبیین شده است: فِي الْحَدِيثِ‌:" أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ سَادَةُ الْمُرْسَلِينَ وَ النَّبِيِّينَ، عَلَيْهِمْ دَارَتِ‌ الرَّحَى‌". أي السماوات، أو هي مع الأرض. و فِي الْخَبَرِ:" تَدُورُ رَحَى‌ الْإِسْلَامِ لِخَمْسٍ وَ ثَلَاثِينَ". دوران‌ الرَّحَى‌ قيل: هو كناية عن الحرب و القتال، شبهها بِالرَّحَى‌ الدائرة التي تطحن الحب، لما يكون فيها من تلف الأرواح و هلاك الأنفس. و" دارت عليه‌ رَحَى‌ الموت" إذا نزل به. و فِي وَصْفِ السَّحَابِ‌:" كَيْفَ تَرَوْنَ‌ رَحَاهَا". أي استدارتها، أو ما استدار منها. و عن ابن الأعرابي:" رَحَاهَا" وسطها و معظمها. و" الرَّحَى‌" القطعة من الأرض تستدير و ترفع ما حوله[4]

در روایت بیان شده ( اولو العزم من الرسل سادت المرسلین و النبیین علیهم دارت رحی) یعنی آسمان‌ها و زمین به یمن وجود آن‌ها می‌چرخد، آسمان و زمین تحت امر آن‌ها می‌باشد. دارت رحی بنی العباس کنایه از اقتدار و سلطه و بسط سلطه و در اختیار داشتن امور است. آسیاب آن‌ها می‌چرخد یعنی حکومت و حاکمیت بدست می‌آورند، البته نه حاکمیت اول بلکه حاکمیتی دومی که مقارن با آمدن رایات سود[5] است.

 

زیتون:

در معجم البلدان آمده است: و الزيتون أيضا: قرية على غربي النيل بالصعيد و إلى جانبها قرية يقال لها الميمون. الزَّيتونةُ: موضع كان ينزله هشام بن عبد الملك في بادية الشام فلمّا عمّر الرصافة انتقل إليها فكانت منزله إلى أن مات. [6]

محلی به این نام در غرب رود نیل وجود دارد که البته ربطی به این روایت ندارد امّا مورد دیگر، مکانی بیابانی در اطراف شام وجود دارد که به نام زیتونه می‌باشد.

 

ابن آکلة الاکباد:

اشاره به جریان سفیانی دارد، معمولا چنین تعبیری را در مورد بنی سفیان به کار می‌بردند از آن جهت که مادر آن‌ها هند جنگر خوار بود. عثمان بن عنبسه (سفیانی) نیز از جهت نسل به آن‌ها منتهی می‌شود، او از فرزندان خالد بن یزید برادر معاویه می‌باشد.

به هر حال از این روایت حاکمیت مجدد بنی العباس و همزمانی آن با امویون را استفاده می‌کنند ولی علاوه بر اینکه سند آن مورد اشکال بود، به پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله هم نسبت داده نشده بلکه از حرف‌های کعب الاحبار است.

 

روایت هفتم:

و في رواية ابن مسعود عن النبي صلی‌الله علیه و آله انه قال لعمه العباس" لن‌ تذهب‌ الدنيا، حتى يملك من ولدك یا عم في آخر الزمان، عند انقطاع دولتهم، و هو الثامن عشر، يكون معه فتنة عمياء صماء، يقتل من كل عشرة الاف تسعة الاف و تسعمائة، لا ينجو منها الا اليسير، يكون قتالهم بموضع في العراق" قال: فبكى العباس، فقال رسول الله صلّى اللّه عليه و سلّم:" مایبکیک إنهم شرار امتی یمرقون من الدین مروق السهم من الرمیة، یطلبون الدنیا و لا يهتمون للاخرة"[7] [8]

ابن مسعود از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نقل می‌کند که به عموی خود عباس فرمودند: دنیا تمام نمی‌شود مگر اینکه فرزندی از نسل تو در آخر الزمان حکومت می‌کند بعد از آنکه دولت آن‌ها از بین رفت، و او هجدهمین نفر می‌باشد، همراه او فتنه‌ای کر و کوری خواهد بود که از هر ده هزار، نه هزار و نهصد نفر کشته می‌شوند[9] کسی از آن‌ها نجات نمی‌یابد مگر عده‌ی کمی، و کشتار آن‌ها در مکانی در عراق می‌باشد، پس عباس گریه کرد پس پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند: آن‌ها بدترین افراد امت من هستند و دنیا را طلب می‌کنند و اهتمامی نسبت به آخرت ندارند.

 

عباس عموی پیامبر صلی‌الله علیه و آله:

ایشان به مسائل شخصی خود بیش از مسائل مذهبی و حمایت از اهل بیت علیهم‌السلام اهمیت می‌داد، نسبت به قضایا و مسائل و مصائبی که بر امیر المومنین علیه‌السلام و حضرت زهرا علیها‌السلام گذشت، بی تفاوت بود، مرحوم خوئی روایت صحیح السندی را از کافی شریف نقل می‌کند که ( اگر حمزه و جعفر شاهد ظلم‌های بر امیر المومنین علیه‌السلام بودند، نفوسشان را به هلاکت می‌انداختند) تا دیگر نبینند آنچه بر امیر المومنین علیه‌السلام و حضرت زهرا علیها‌السلام گذشت در حالی که عباس عموی پیامبر نسبت به آن مصائب بی تفاوت بود.


[2] راجع به این طایفه در درس‌های بعد به تفصیل بحث می‌شود.
[5] روایاتی در مورد رایات سود در کتب عامه وارد شده و چند روایت هم در کتب خاصه در مورد آن وجود دارد که باید بررسی شود البته اصل آن مسلم است امّا کیفیت و تطبیق آن باید مورد بررسی قرار گیرد.
[7] معجم الاوسط، طبرانی، ج1.
[8] مجمع الزوائد، ج5، ص188.
[9] بعضا چنین اشکال می‌کنند که در کتب شیعه آمده که امام زمان از هر ده هزار نفر، نه هزار و نهصد نفر را می‌کشد، گوئیم اولا روایات مرفوعه است، ثانیا در کتب معتبر عامه هم مانند روایت پیامبر صلی‌الله علیه و آله. به عباس امده است و این اشکال به خود آنان نیز وارد است، ثالثا چنین روایاتی مربوط به تعداد کمی از انسان‌های معاند است که حق را نمی‌پذیرند و با آن مخالفت می‌کنند

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo