< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

94/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی شخصیت زنان ذکر شده در روایت هفتم

هفتم) ام سعید احمسیه

در مورد ایشان همین مقدار در کتب رجالی آمده است که از اصحاب امام صادق علیه‌السلام می‌باشد و از امام علیه‌السلام نقل روایت می‌کند امّا در مورد اینکه ایشان چه کسی است تنها مرحوم صدوق فرمودند که ایشان ام ولد حضرت جعفر طیارعلیه‌السلام می‌باشند. حضرت جعفر علیه‌السلام 9 هجری به شهادت رسیدند که چنانچه ام ولد ایشان تا 140 هجری زنده بوده‌اند و امام صادق علیه‌السلام را درک کرده باشند، عمری حدود 150 ساله برای ایشان می‌باشد که مرحوم خوئی آن را بعید دانسته‌اند که البته به نظر ما امکان دارد همچنان که مرحوم صدوق نام برخی از کسانی که در حادثه‌ی کربلا بودند و در قرن 3 یا 4[1] هم بوده‌اند، البته به نقل از کتب عامه نقل می‌کند.

نظر مرحوم خوئی[2]

من أصحاب الصادق علیه‌السلام رجال الشيخ و عدها البرقي أيضا من رواة أبي عبد الله علیه‌السلام من النساء.

روت عن أبي عبد الله علیه‌السلام و روى عنها أبو داود المسترق كامل الزيارات: الباب (37) فيما روى أن الحسين علیه‌السلام سيد الشهداء، الحديث (3)

ثم إن الشيخ ذكر بعد ذلك متصلا - أم ولد لجعفر بن أبي طالب فمنهم من جعل هذا متمما لكلامه الأول، فمعناه أن أم سعيد هي أم ولد لجعفر بن أبي طالب، كالسيد التفريشي و الميرزا في رجاليه و منهم من جعلهما متعددين، كالمولى القهبائي و على كلا التقديرين يستبعد بقاء أم ولد لجعفر بن أبي طالب إلى زمان الصادق علیه‌السلام فإن جعفر استشهد في حياة رسول الله صلی‌الله علیه و آله

مرحوم خوئی می‌فرماید: شیخ طوسی پس از ام سعید تتمه‌ای (ام ولد برای جعفر بن ابی طالب) را آوردند که ، بعضی همانند سید تفریشی و میرزا در کتاب رجال آن را وصف ام سعید گرفته و چنین معنا کرده‌اند که ام سعید همان ام ولد جعفر بن ابی طالب است و بعضی مثل مرحوم کوهپایه‌ای آن دو را متعدد فرض کرده‌اند البته چه ام ولد وصف ام سعید باشد و چه نباشد ومتعدد باشند، اینکه ام ولد جعفر بن ابی طالب تا زمان امام صادق علیه‌السلام بوده باشد، بعید است.

به نظر ما شکی در بودن چنین شخصی و اینکه از اصحاب امام صادق علیه‌السلام بوده است نیست، روایات متعددی که اکثر آن‌ها در مورد زیارت امام حسین علیه‌السلام می‌باشد، را نقل می‌کند. روایاتی را ایشان در کامل الزیارات در مورد فضیلت زیارت امام حسین علیه‌السلام نقل می‌کند که ظاهرا یک روایت باشد، افراد مختلف به مضامین مختلف نقل کرده‌اند.

روایت 1[3]

حَدَّثَنِي أَبُو الْعَبَّاسِ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ أَبِي دَاوُدَ الْمُسْتَرِقِّ عَنْ أُمِ‌ سَعِيدٍ الْأَحْمَسِيَّةِ قَالَتْ‌ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام وَ قَدْ بَعَثْتُ مَنْ يَكْتَرِي لِي حِمَاراً إِلَى قُبُورِ الشُّهَدَاءِ فَقَالَ مَا يَمْنَعُكِ مِنْ زِيَارَةِ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ قَالَتْ‌ قُلْتُ وَ مَنْ هُوَ قَالَ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام قَالَتْ قُلْتُ وَ مَا لِمَنْ زَارَهُ قَالَ حِجَّةٌ وَ عُمْرَةٌ مَبْرُورَةٌ وَ مِنَ الْخَيْرِ كَذَا وَ كَذَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ بِيَدِهِ.

ابو العباس رزّاز، از محمّد بن الحسين بن ابى الخطّاب، از ابى داود المسترق، از امّ سعيد احمسيّه وى مى‌گويد: محضر مبارك حضرت ابو عبد اللَّه علیه‌السلام بودم و كسى را فرستاده بودم كه دراز گوشى را كرايه كند و من را به قبور شهداء ببرد.

امام علیه‌السلام فرمودند: چه چيز تو را باز داشت از زيارت حضرت سيّد الشهداء.

ام سعيد مى‌گويد: عرض كردم: سيّد الشهداء كيست؟

حضرت فرمودند: سيّد الشهداء امام حسين علیه‌السلام مى‌باشد.

ام سعيد عرض كرد: ثواب كسى كه آن حضرت را زيارت كند چيست؟

حضرت فرمودند: حجّ و عمره قبول شده و از اعمال خير فلان و فلان و فلان (حضرت با دست مبارك سه مرتبه اين عبارت را تفهيم فرمودند).

قَالَ حِجَّةٌ وَ عُمْرَةٌ مَبْرُورَةٌ:

اینکه امام علیه‌السلام فرمودند: یک حج و عمره مقبول تعارضی ندارد با روایات دیگری که دو یا بیشتر می‌فرمایند چون اختلاف روایات به اختلاف افراد، زمان زیارت رفتن، نحوه‌ی رفتن (پیاده یا سواره بودن)، نوع شرائط و...می‌باشد.

روایت 2

وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ أُمِ‌ سَعِيدٍ الْأَحْمَسِيَّةِ قَالَتْ‌ جِئْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ فَجَاءَتِ الْجَارِيَةُ فَقَالَتْ قَدْ جِئْتُ بِالدَّابَّةِ فَقَالَ لِي يَا أُمَ‌ سَعِيدٍ أَيُّ شَيْ‌ءٍ هَذِهِ الدَّابَّةُ- أَيْنَ تَبْغِينَ تَذْهَبِينَ قَالَتْ قُلْتُ أَزُورُ قُبُورَ الشُّهَدَاءِ قَالَ أُخْرَى ذَلِكَ الْيَوْمَ مَا أَعْجَبَكُمْ يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ تَأْتُونَ الشُّهَدَاءَ مِنْ سَفَرٍ بَعِيدٍ وَ تَتْرُكُونَ سَيِّدَ الشُّهَدَاءِ لَا تَأْتُونَهُ قَالَتْ قُلْتُ لَهُ مَنْ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ فَقَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ علیهما‌السلام قَالَتْ قُلْتُ إِنِّي امْرَأَةٌ- فَقَالَ لَا بَأْسَ لِمَنْ كَانَ مِثْلَكِ أَنْ يَذْهَبَ إِلَيْهِ وَ يَزُورَهُ قَالَتْ أَيُّ شَيْ‌ءٍ لَنَا فِي زِيَارَتِهِ- قَالَ تَعْدِلُ حِجَّةً وَ عُمْرَةً وَ اعْتِكَافَ شَهْرَيْنِ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ صِيَامَهَا وَ خَيْرُهَا كَذَا وَ كَذَا قَالَتْ وَ بَسَطَ يَدَهُ وَ ضَمَّهَا ضَمّاً ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.

ابو العباس رزّاز، از محمّد بن الحسين، از حكم بن مسكين، از امّ سعيد احمسيّه، وى مى‌گويد:

محضر مبارك حضرت ابى عبد اللَّهعلیه‌السلام رفتم و بر آن جناب داخل شدم پس كنيزم آمد و اظهار كرد كه مرکب را برايت آورده و آماده كرده‌ام.

امام علیه‌السلام به من فرمودند: اين مرکب چيست و كجا را اختيار كرده‌اى كه بروى؟

عرض كردم: به زيارت قبور شهداء مى‌روم.

حضرت فرمودند: امروز را به تأخير بيانداز، از شما اهل عراق متعجّبم كه راه دورى را طى كرده و به زيارت قبور شهداء مى‌رويد ولى سيّد الشّهداء را ترك كرده و به زيارتش نمى‌رويد؟! عرض كردم: سيّد الشّهداء كيست؟

حضرت فرمودند: سيّد الشّهداء حضرت حسين بن علىّ علیهما‌السلام مى‌باشد.

عرض كردم: من زن هستم.

امام علیه‌السلام فرمودند: كسى كه مثل شما باشد اشكالى ندارد به آنجا برود و آن حضرت را زيارت كند.

عرض كردم: در زيارت ما چه ثواب و اجرى هست؟

حضرت فرمودند: زيارت شما معادل با يك حجّ و يك عمره و اعتكاف دو ماه در مسجد الحرام و روزه آن بوده و بهتر از آن كذا و كذا.

ام سعيد مى‌گويد: حضرت سه مرتبه دست‌هاى مبارك را باز كرده و بستند.

روایت 3

حَدَّثَنِي أَبِي وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُمُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ رِزْقٍ الْغُمْشَانِيِّ عَنْ أُمِّ سَعِيدٍ الْأَحْمَسِيَّةِ قَالَتْ‌ دَخَلْتُ الْمَدِينَةَ فَاكْتَرَيْتُ حِمَاراً عَلَى أَنْ أَطُوفَ عَلَى قُبُورِ الشُّهَدَاءِ فَقُلْتُ لَا بُدَّ أَبْدَأُ بِابْنِ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله فَأَدْخُلُ عَلَيْهِ فَأَبْطَأْتُ عَلَى الْمُكَارِي قَلِيلًا فَهَتَفَ بِي- فَقَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام مَا هَذَا يَا أُمَّ سَعِيدٍ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ تَكَارَيْتُ حِمَاراً لِأَدُورَ عَلَى قُبُورِ الشُّهَدَاءِ قَالَ أَ فَلَا أُخْبِرُكَ بِسَيِّدِ الشُّهَدَاءِ قُلْتُ بَلَى قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ علیهما‌السلام قُلْتُ وَ إِنَّهُ لَسَيِّدُ الشُّهَدَاءِ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَمَا لِمَنْ زَارَهُ قَالَ حِجَّةٌ وَ عُمْرَةٌ وَ مِنَ الْخَيْرِ هَكَذَا وَ هَكَذَا.

پدرم و على بن الحسين و محمّد بن الحسن رحمة اللَّه عليهم، از سعد بن عبد اللَّه، از حسن بن علىّ بن عبد اللَّه بن مغيره از عبّاس بن عامر، از احمد بن رزق الغمشانى از امّ سعيد احمسيّه نقل كرده‌اند كه وى گفت: داخل مدينه شدم و درازگوشى را كرايه كرده تا قبور شهداء را زيارت كنم، با خود گفتم: چاره‌اى نيست از اينكه ابتداء پسر رسول خدا صلی‌الله علیه و آله را زيارت كرده بعدا به زيارت اهل قبور بروم پس بر آن جناب داخل شدم و چون توقف و ماندنم نزد آن جناب اندكى طول كشيد و كمى مكارى معطّل شد لذا فرياد زد و من را صدا نمود.

حضرت ابو عبد اللَّه علیه‌السلام به من فرمودند: اى ام سعيد اين شخص كيست؟

عرض كردم: فدايت شوم درازگوشى را كرايه كرده‌ام تا به زيارت قبور شهداء بروم.

حضرت فرمودند: آيا به تو از سيّد الشّهداء خبر ندهيم؟! عرض كردم: چرا.

فرمودند: سيّد الشّهداء حضرت حسين بن علىّ علیهما‌السلام است.

عرض كردم: آن حضرت سيّد الشّهداء مى‌باشند؟! حضرت فرمودند: بلى.

عرض كردم: ثواب و اجر كسى كه حضرت را زيارت كند چيست؟

فرمودند: يك حج و يك عمره و از اعمال خير هكذا و هكذا (فلان مقدار و فلان مقدار).

روایت 4

حَدَّثَنِي أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ جَمِيعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَارِثِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أُمِ‌ سَعِيدٍ الْأَحْمَسِيَّةِ قَالَتْ‌ دَخَلْتُ الْمَدِينَةَ فَاكْتَرَيْتُ الْبَغْلَ أَوِ الْبَغْلَةَ لِأَزُورَ عَلَيْهِ قُبُورَ الشُّهَدَاءِ قَالَتْ قُلْتُ مَا أَحَدٌ أَحَقَّ أَنْ أَبْدَأَ بِهِ مِنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما‌السلام قَالَتْ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ فَأَبْطَأْتُ فَصَاحَ بِيَ الْمُكَارِي حَبَسْتِينَا عَافَاكِ اللَّهُ فَقَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ كَأَنَّ إِنْسَاناً يَسْتَعْجِلُكِ يَا أُمَّ سَعِيدٍ قُلْتُ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي اكْتَرَيْتُ بَغْلًا لِأَزُورَ عَلَيْهِ قُبُورَ الشُّهَدَاءِ فَقُلْتُ مَا آتِي أَحَداً أَحَقَّ مِنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما‌السلام قَالَتْ فَقَالَ يَا أُمَّ سَعِيدٍ فَمَا يَمْنَعُكِ مِنْ أَنْ تَأْتِي قَبْرَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ قَالَتْ فَطَمِعْتُ أَنْ يَدُلَّنِي عَلَى قَبْرِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه‌السلام فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي وَ مَنْ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ- قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ فَاطِمَةَ ع يَا أُمَّ سَعِيدٍ مَنْ أَتَاهُ بِبَصِيرَةٍ وَ رَغْبَةٍ فِيهِ كَانَ لَهُ حِجَّةً [حِجَّةً مَبْرُورَةً وَ عُمْرَةً مُتَقَبَّلَةً]- وَ عُمْرَةً مَبْرُورَةً وَ كَانَ لَهُ مِنَ الْفَضْلِ هَكَذَا وَ هَكَذَا.

پدرم و محمّد بن عبد اللَّه بن جعفر حميرى جملگى از عبد اللَّه بن جعفر حميرى، از احمد بن ابى عبد اللَّه برقى، از پدرش، از عبد اللَّه بن قاسم حارثى، از عبد اللَّه بن سنان از امّ سعيد احمسيّه نقل كرده‌اند كه وى گفت: داخل مدينه شده پس قاطرى كرايه كردم تا بر آن سوار شده و به زيارت قبور شهداء روم.

وى مى‌گويد: پيش خود گفتم: احدى شايسته‌تر از جعفر بن محمد علیهما‌السلام به اين نيست كه ابتداء زيارتش كرده و سپس به زيارت اهل قبور بروم لذا بر آن جناب داخل شدم پس چون توقّف و ماندنم نزد آن حضرت طول كشيد مكارى فرياد زد و گفت: خدا سلامتت بدارد، ما را اينجا حبس كردى و نگاه داشتى!

حضرت ابو عبد اللَّه علیه‌السلام به من فرمودند: گويا اى امّ سعيد كسى انتظار تو را مى‌كشد؟

عرض كردم: بلى فدايت شوم، من قاطرى را كرايه كرده تا بر آن سوار شده و به زيارت قبور شهداء روم منتهى به خودم گفتم: كسى شايسته‌تر از جعفر محمّد علیهما‌السلام نیست که ابتدا نزد او بروم.

امّ سعيد مى‌گويد: امام علیه‌السلام فرمودند: اى امّ سعيد: چه چيز تو را از زيارت قبر حضرت سيّد الشّهداعلیه‌السلام بازداشت ؟! ام سعيد مى‌گويد: انتظار داشتم آن حضرت من را بر قبر على بن ابى طالب علیه‌السلام راهنمائى كنند، پس محضرشان عرض كردم: پدر و مادرم فدايت باد سيّد الشّهداء كيست؟

حضرت فرمودند: حسين فرزند فاطمه علیهما‌السلام، اى ام سعيد كسى كه با بصيرت و رغبت و ميل به زيارتش رود براى او يك حج و يك عمره قبول شده منظور مى‌كنند و فلان و فلان فضيلت برايش مى‌باشد.

از این چهار روایت جلالت و ولایتمداری ایشان استفاده می‌شود و نرفتن او به زیارت سید الشهداء شاید به خاطر خوفی بوده که از حکام وقت داشته است. وایشان یکی از رجعت کنندگان می‌باشد.

هشتم) سمیه مادر عمار

وَ أَقُولُ قَالَ فِي الْمُنْتَقَى[4] ، فِي السَّنَةِ الْخَامِسَةِ مِنْ نُبُوَّتِهِ ص تُوُفِّيَتْ سُمَيَّةُ بِنْتُ حباط مَوْلَاةُ أَبِي حُذَيْفَةَ بْنِ الْمُغِيرَةِ وَ هِيَ أُمُّ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ أَسْلَمَتْ بِمَكَّةَ قَدِيماً وَ كَانَتْ مِمَّنْ تُعَذَّبُ فِي اللَّهِ لِتَرْجِعَ عَنْ دِينِهَا فَلَمْ تَفْعَلْ فَمَرَّ بِهَا أَبُو جَهْلٍ فَطَعَنَهَا فِي قَلْبِهَا فَمَاتَتْ وَ كَانَتْ عَجُوزاً كَبِيرَةً فَهِيَ أَوَّلُ شَهِيدَةٍ فِي الْإِسْلَام‌

سمیه بنت حباط ظاهرا کنیز بوده، اسیر می‌شوند و مولای او ابی حذیفه ابن مغیره بوده است. ایشان در مکه جزء اولین اسلام آوردگان می‌باشد. بسیار ایشان را به جهت ایمان به خدا شکنجه دادند تا از دین خود برگردد امّا چنین نکرد پس گذر ابو جهل به او افتاد پس با نیزه در قلب او زد پس رحلت کرد در حالی که پیر بود پس او اولین زن شهید در راه اسلام بود.

رَوَاهُ [5] الْبُخَارِيُّ فِي الصَّحِيحِ عَنِ الْحُمَيْدِيِّ وَ أَخْرَجَاهُ‌ مِنْ وَجْهٍ آخَرَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ‌ قَالَ وَ حَدَّثَنَا الْحَافِظُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص‌ مَرَّ بِعَمَّارٍ وَ أَهْلِهِ‌ وَ هُمْ‌ يُعَذَّبُونَ‌ فِي اللَّهِ فَقَالَ أَبْشِرُوا آلَ عَمَّارٍ فَإِنَّ مَوْعِدَكُمُ الْجَنَّةُ.

گذر پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله به عمار و خانواده‌ی او افتاد در حالی که آن‌ها را به جهت ایمان به خدا شکنجه می‌دادند پس فرمودند: بشارت باد بر شما ای آل عمار که شما بهشتی هستید.

وقتی هم که ابو جهل مادر عمار را با آن وضع به شهادت رساند، عمار به پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله گفت: ای رسول خدا ببینید با ما چه کردند و مادرم را چگونه کشتند. در جنگ بدر ابو جهل به هلاکت رسید. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند: خداوند قاتل مادرت را کشت.

در کتاب استیعاب به نقل از مجاهد آمده است که چند نفر اسلام را اظهار کردند. نام بعضی از خلفا، بلال، خباب، سهیل، عمار وسمیه را می‌برد. سپس می‌گوید: به پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله به خاطر حمایت حضرت ابوطالب از ایشان کسی نمی‌توانست متعرض شود و خلفا نیز اقوامی داشتند که نمی‌گذاشتند به آن‌ها تعرض شود.

امّا دیگران را کنار قریش دستگیر کردند و لباس‌های آهنی پوشانده سپس آن‌ها را در آفتاب داغ خورشید مکه ظاهر می‌کردند که دیگر تحمل آن را نداشتند، بعضی تسلیم می‌شدند امّا ابو جهل آمد و شروع به ناسزا گوئی به بلال و پس از او به سمیه کرد پس نیزه را در قلب او کرد پس ایشان رحلت کرد.

یک چنین زنی با چنین سابقه‌ای که جزء اولین اسلام آورندگان و کسانی که ایمان خود را علنی کرد و مقاومت کرد و جزء اولین شهدای در راه اسلام قرار گرفت، شایستگی این را دارد که رجعت کرده و در رکاب امام عصر باشد.

نهم) ام خالد جهنیه

نام ایشان تنها در این روایت آمده است و مطلبی در مورد ایشان نیافتم.


[1] . کمال الدین، ج2، ص552.
[2] معجم رجال الحدیث، ج23، ص177.
[3] کامل الزیارات، ص110، ب37، ح3.
[4] بحار الانوار، ج18، ص241.
[5] بحار الانوار، ج18، ص210.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo